به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمين سيد مهدي عليزاده موسوي داراي مدرك ليسانس (زبان انگليسي)، فوق ليسانس (علوم سياسي با گرايش مسايل ايران) و دكتري (علوم سياسي با گرايش انديشه سياسي) است كه در كنار دروس حوزوي و دانشگاهي به صورت تخصصي به كلام تطبيقي پرداخته و در حوزه كلام و عقايد مذاهب اسلامي فعاليت داشته است.
وي هم اكنون نيز به صورت تخصصي در عرصه كلام تطبيقي با تأكيد بر نقد عقايد وهابيت و جريانهاي معاصر آن فعاليت دارد.
حجت الاسلام عليزاده موسوي كه سابقه تدريس را نيز در كارنامه فعاليت خود دارد از ديماه ۱۳۹۱ به عنوان مدير پژوهشكده حج و زيارت منصوب شد و سمت دبير كنگره بين المللي خطر جريان هاي تكفيري نيز از جمله سمتهاي فعلي وي است.
آنچه در زير آمده حاصل گفتگو پيرامون شكل گيري گروه هاي تكفيري در جهان اسلام با حجت الاسلام عليزاده موسوي است.
شكل گيري اعتقاد تكفيري در اسلام به چه شكل بوده است؟
ابتدا بايد در اين زمينه توضيح بدهم كه متاسفانه طي چند سال اخير جهان اسلام با مبحث يا فتنه تكفير روبرو شده است و واقعيت اين است كه شرايطي را كه در اين چند سال تجربه كرده سابقه آن در گذشته وجود نداشته است.
هر چند در تاريخ اسلام افراطي گري هايي بوده است اما تا اين حد برهنه و همراه با خشونت نبوده است و در ادامه در پاسخ به سئوال شما بايد بگويم سابقه تكفير به قرن اول هجري باز ميگردد كه همزمان با ظهور خوارج است، اينها اولين كساني بودند كه اهل قبله را تكفير كرده و كساني كه دچار گناه كبيره مي شدند را تكفير ميكردند و ميگفتند كسي كه گناه كبيره انجام دهد از دين خارج و بايد كشته شود.
اين افراد قرائتي از دين ارائه دادند كه مورد قبول هيچ كدام از فرق اسلامي نبود و پيامبراسلام (ص) هم پيش بيني كرد كه اينها از دين خارج ميشوند مانند تيري كه از چله خارج شده است اين روايت به اين معنا است كه تكفير مسلمان كار بسيار ناشايستي است زيرا كسي كه اهل قبله باشد و شهادتين را گفته ديگر نمي توان وي را تكفير كرد و مال و جان و ناموس او را مباح شمرد.
علاوه بر اين دين اسلام دين رافت و مهرباني است و قرآن كريم به پيامبر مي فرمايد: اگر تو بداخلاق بودي و چهره در هم مي كشيدي هيچ كس به دور تو جمع نمي شد به خاطر مهرباني در وجود تو بود كه مردم جذب تو شدند و از سويي ديگر تعامل پيامبر با ساير مذاهب هم عالي بود ايشان وقتي وارد مدينه شدند يكي از مهمترين اقدامات صلح با يهوديان و مسيحيان بود و تا زماني كه خود آنها صلح نامه را نقص نكردند پيامبر پايبند به صلح بود.
مبحث تكفير بعد از خوارج در ميان مسلمانان از بين مي رود چون اين نوع قرائت جديدي بود و با انديشه اسلامي نمي ساخت، مسلمانان اين انديشه را به دور انداختند تا اينكه در قرن هفتم هجري باز شاهد ظهور انديشه تكفير هستيم كه "ابن تيميه" آن را آغاز و بسياري از مسلمانان را مشرك و كافر قلمداد مي كرد وي ميگويد: كسي كه به زيارت مي رود و به توسل و شفاعت قائل است كافر و قتل وي واجب است.
اما علي رغم اينكه وي در حوزه نظري داراي عقيده تكفير است اما در حوزه عملي جرات به تيغ كشيدن و كشتن مسلمان ندارد و حتي وقتي در وهله اي از تاريخ در كنار حاكمان وقت قرار مي گيرد مسلمانان را نمي كشد اما اين انديشه را همچنان در ذهن دارد. بعد از ابن تيميه جريان تكفير فراموش مي شود تا قرن 12 كه محمد بن الوهاب ظهور و وهابيت شروع به فعاليت مي كند.
وي فردي بيسواد بود اما نظريات ابن تيميه را دريافت و علاوه بر نظريات در حوزه عمل وارد شد و مسلمانان فراواني را به خاك و خون كشيد به طوري كه حامد الگار در كتاب وهابيگيري خود مينويسد اين افراد از قرن 12 تا كنون 400 هزار نفر را به خاك و خون كشيدند و جنايتهاي بسياري را به وجود آوردند.
آيا دشمني وهابيت و تكفيريها تنها با شيعيان است؟
گاهي اينگونه تلقي مي شود كه دشمني آنان صرفا با شيعه است و آنان با شيعيان مي جنگند اما هنگامي كه تاريخ را بررسي ميكنيم مي بينيم كه بيشترين قربانيان وهابيت از اهل سنت هستند و جالبتر اينكه بيشترين قربانيان از حنبلي ها هستند و اين درحالي است كه خود وهابيت مي گويد ما به حنبلي ها نزديكتر از بقيه هستيم.بنابراين قربانيان تكفير هم شيعه و هم سني بودند.
تكفير در دوران معاصر چگونه شكل گرفت؟
تكفير در دوران معاصر ابعاد گستردهتري يافته است چون علاوه بر وهابيون امروزه غرب و آمريكا نيز وارد عرصه شدهاند و يك سر تكفير از آنها ريشه پيدا ميكند.
بايد در اين زمينه گفت كه غربيها يك پروژهاي را از دهه 70 و 80 آغاز كردهاند با عنوان اسلام ستيزي كه علت آن نيز اين بود كه آنها شاهد رشد اسلام در غرب بودند و براي جلوگيري از اين امر پروژه اسلام ستيزي در جهان اسلام را آغاز كردند.
پروژه آنها يكي مقابله مستقيم با اسلام بود و حتي در زمان اتفاقات 11 سپتامبر ما شاهد بوديم كه بوش اعلام كرد كه دوره جنگهاي صليبي مجدد آغاز شده است و چهرههايي همچون هانتينگتون نيز مبحث برخورد تمدنها را مطرح كرد اما بايد به اين نكته توجه داشت كه حاصل اين برخورد تمدنها اين بود كه باعث شد يك اتحاد در بين مسلمانان ايجاد شود.
از طرفي آمريكا به افغانستان لشگر كشي كرد اما دستاوردي براي آنها نداشت و باعث شد و در زمان حمله به افغانستان مسلمانان چه شيعه و چه سني غمخوار افغانها بودند و حتي وقتي آمريكا به عراق حمله كرد و وقتي كه هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا به دفعات به مرزهاي پاكستان حمله و تعدادي از پاكستانيها را كشتند همه اين اقدامات موجب شد تا غرب در نگاه مسلمانان بد جلوه كند و غرب منفور مسلمانان باشد.
بعد از اين آمريكا روش مقابله با اسلام از طريق حملات فرهنگي را در پيش گرفت، آنها براي اجراي اين نقشه كاريكاتورهايي را در كشورهايي مانند دانمارك و برخي از كشورهاي عليه پيامبر اسلام كشيدند حتي مبحث جمع آوري مناره ها را در كشورهاي اروپايي مطرح كردند اما همه اين اقدامات نه تنها موجب تضعيف اسلام نشد بلكه باعث اتحاد مسلمانان شد و هنگامي كه پروژههاي آنان عليه اسلام يكي پس از ديگري شكست خورد آمريكا پروژه اسلام عليه اسلام را برنامه ريزي كرد.
ابعاد پروژه اسلام عليه اسلام را توضيح دهيد؟
اين پروژه به دنبال اين بود كه اسلام هراسي را در دل اسلام ستيزي ايجاد كند تا مسلمانان را خشن و قاتل ويرانگر نشان دهد و بهترين راه براي تصوير اين شرايط اين بود كه مسلمانان را عليه يكديگر بشوراند كه در اين زمينه از يك طرف بذر تكفير از سوي وهابيت وجود داشت و از سويي ديگر غرب وارد و به اين مسئله دامن زد و ما امروز شاهد يك شرايط دو سويه در جهان اسلام هستيم كه يك وجه آن غربي و طرف ديگر دست تكفيري و جريان هاي افراطي در جهان اسلام است.
ما شاهديم امروز دنياي اسلام وضعيت تراژيكي پيدا كرده است به طوري كه در سوريه 160 هزار نفر كشته شدند كه از اين تعداد 10 هزار نفر كودكان زير 10 سال هستند و وهابيت نيز با فجايعي همچون سر بريدن و قطع دست و پاي فرزندان جلوي پدر و مادرشان صحنههاي وحشتناكي را در دنياي اسلام رقم زده است و اينگونه مبحث تكفير در عصر معاصر در جهان اسلام رقم خورد.
چرا تكفيريها بعد از حمله به سوريه و انجام آن همه جنايت به عراق حمله كردهاند؟
علت اينكه شاهد اين وضعيت در عراق هستيم اين است در حقيقت آنها چند شكست اساسي را در چند ماهه اخير تجريه كردند كه شايد مهمترين شكست در فضاي مصر بود، مصر يك فضاي انديشهاي در جهان اسلام است كه شاهد بوديم با عمكرد بد اخوان المسلمين در مصر سقوط كرد.
اخوان المسلمين سقوط كرد و در كنار آن احزاب افراطي همچون النور و الاصلاح و الافضيله كه سلفي و به دنبال قرائتهاي تكفيري بودند جايگاه خود را از دست دادند و سقوط كردند.
شكست بعدي آنان در افغانستان بود كه ما شاهد اين بوديم طالبان به شدت دنبال اين بود قرائت افراطي در افغانستان حاكم كند اما با انتخابات افغانستان تا به حال عبدالله عبدالله راي بالايي كسب كرد و ديدند كه پروژه اشان در افغانستان شكست خورد.
در سوريه نيز علي رغم اينكه نيروهاي زيادي از بسياري از كشورها در جنگ اين كشور دخالت داشتند با اين حال و بعد از سه سال انتخابات در سوريه انجام و مشاركت 74 درصدي مردم را به دنبال داشت كه 89 درصد از آنها به بشار اسد راي دادند و اين نشانگر اين واقعيت است كه علي رغم تمامي تبليغات و حميات غرب و حمايتهاي آل سعود و قطر و اردن تكفيريها نتوانستند به آنچه كه در سوريه مد نظر داشتند برسند و بعد نيز حملاتي را در لبنان پي ريزي كردند كه با چند انفجار همراه بود اما با سرعت خاستگاه انفجارها لو رفت و عملا در لبنان هم شاهديم جايگاه خود را از دست دادند.
در خود عراق نيز به رغم ترورها و عملياتهاي انتحاري و كشتارها كه داشتند تا دولت عراق را به زانو در آورند با برگزاري انتخابات نوري المالكي راي بالايي آورد و70 تا 80 كرسي مجلس را به دست افراد معتدل افتاد و همه اين اتفاقات ضربه به حيثيت تكفيري ها بود و آنها به آخرين حربه خود كه حمله به عراق است روي آوردند
با توجه به حملات گروه داعش و تجهيزاتي كه در اختيار دارند اين گروه مانند يك ارتش سازمان يافته است. چگونه يك گروه تروريستي به اين حد از تجهيزات و ادوات دست مييابد و مانند يك ارتش سازمان يافته عمل ميكند؟
براي بررسي شكل گيري تكفيريها در عصر حاضر بايد گفت كه اين گروهها ماحصل اتحاد مثلث آمريكا، عربستان و پاكستان هستند. در دهه 70 و 80 در مقابله با حمله كمونيسم به افغانستان، آمريكا براي عدم سلطه كمونيسم به افغانستان به افغانها سلاح ميداد و عربستان نيز حمايت پولي و مالي را بر عهده داشت و پاكستان نيز پايگاه در اختيار آنان قرار ميداد.
نهايتا اين اقدامات منتهي به اين شد كه يك گروه مجرب تاكيتكي در دل جريان افغانستان شكل و آنقدر قوي شدند كه بعد از جنگ افغانستان كنترل اينها از سوي كشورهايي كه از آنها حمايت ميكردند سخت شد و بعد از پايان جنگ افغانستان آمريكا كه درصدد استفاده ابزاري از اقاعده براي تثبيت حضور خود بود، القاعده را مانند يك استخوان لاي زخم در منطقه حفظ كرد، آمريكا از يك طرف ادعاي مبارزه با اين گروه را داشت و از سويي ديگر از آن حمايت ميكرد و متاسفانه بعد از اين اتفاقات به مرور اين گروه در جهان اسلام پراكنده شدند.
شكل گيري گروه داعش چگونه بود؟
اگر اختصاصا بخواهيم به داعش بپردازيم اين گروه شعبهاي از گروه القاعده است، ابومصعب الزرقاوي در سال 2006 شاخه القاعده را در عراق بنيانگذاري كرد.
ادعاي شعاري آنان اين بود كه ما با قصد مبارزه با صليبيون و ناتو كه در عراق هستند وارد ميدان شدهايم اما وقتي در عراق حاضر شدند به جاي جنگ با آمريكاييها جنگ مذهبي را در عراق ايجاد و به آن دامن زده و كشتارهاي فراواني را به راه انداختند و برخلاف ادعاي اوليه خود بيشتر كشتارهاي آنان از خود عراقيها بود تا آمريكا، به طوريكه تا سال 2013 مسلمانان عراق بيش از 9500 كشته در غالب بمب گذاريها متحمل شدند كه اينها همه ماحصل جنايتهاي اين گروهها بود.
هدف اصلي مبازراتي اين افراد چه گروههايي هستند؟
اين گروه بعد از مدتي اعلام كردند عراق اينها با چهار گروه كه در عراق حاضر هستند جنگ ميكنند، كه گروه اول با صليبون و همان ناتو و نيروهاي آمريكا، دوم صفويون كه همان شيعيان ايراني در عراق هستند، سوم رافضيون كه شيعيان عراق را تشكيل ميدهند و مرتدين كه اهل سنتي هستند كه با اين افراد همكاري ندارند.
چرا داعش در ابتدا به سوريه حمله كرد و بعد وارد جنگ عراق شد؟
واقعيت است قبل از بحران سوريه اين گروه قدرت چنداني نداشتند بعد از اينكه بحران سوريه آغاز شد اينها به نوعي وارد بحران سوريه شدند و شرايطي به وجود آمد كه از سراسر دنيا تجهيزات و كمكهاي فراواني به اين گروه صورت گرفت و از سويي ديگر تركيب جمعيتي اين گروه از بعثيهاي عراق هستند، در دوران صدام بعثيها بسيار قوي بودند به عبارتي ديگر بعثيها نيروهاي اجيري بودندكه القاعده آنها را براي اجراي اهداف خود ميخريد و با تشكيل داعش اين افراد وارد اين گروه شده اند، ما شاهد بوديم كه در سوريه دو گروه جيش النصره و گروه داعش در حال جنگ بودند كه اينها در ابتدا اعلام كردند ما يكي هستيم اما بعد از مدتي القاعده اعلام كرد كه جبهه النصره در شام و سوريه بجنگد و داعش در عراق اما گروه داعش اين مطلب را نپذيرفت.
چون اسم خود را دولت شام و عراق قرار داده بود بنابراين با ايمن الظواهري كه رهبر فعلي القاعده است مخالفت كردند و در سوريه باقي ماندند، اين گروه طي سه سال با حمايت عربستان و اردن و قطر دلارهاي فراوان اين كشورها و سلاح هايي كه از سراسر دنيا در اختيار اين گروه قرار ميگرفت روز به روز قويتر شدند و اما بعد از گذشت سه سال عملا در صحنه سياسي و نظامي سوريه به بن بست رسيدند و ديدند عملا با تمام جنايتها و فيلمهايي كه براي رعب و وحشت ايجاد كردند در سوريه به جايي نرسيدند.
داعش كه ماهيت عراقي داشت بعد از شكست در سوريه فعاليتهاي خود را به سمت عراق برد و امروز شاهديم كه در جنگ با عراق مرز زميني سوريه و عراق را برداشتهاند. حتي مبحث دولت اسلامي شام تا عراق را ايجاد كنند.
چرا گروه داعش ماه شعبان را براي حمله به عراق انتخاب كرده است؟
واقعيت اين است كه ماه شعبان براي شيعيان نماد يك نوع فرجام بشر و آمدن منجي است كه جهان را از ظلم و بيداد و جور نجات ميدهد و چون در ايام نيمه شعبان هم حال و هواي عراق با اين ماه عجين است.
ماه شعبان را انتخاب كردند تا به نوعي مقابله با انديشه شيعي را نشان دهند حركت خود را در اين ماه آغاز و حتي اعلام كردند كه ما نيمه شعبان كربلا را تصرف ميكنيم و آثار اسلامي و شيعي را از بين ميبريم و عراق را از دست شيعيان نجات ميدهيم و نكتهاي كه در اين زمينه مهم است اين است كه خداوند دشمنان ما از حمقا يعني از انسانهاي احمق قرار داده است، اين گروه به اين نكته توجه نداشت كه اهل بيت(ع) جزو خطوط قرمز شيعه و حتي اغلب اهل سنت است و مسلما شيعهاي كه در اربعين و محرم با پاي پياده به كربلا ميرود و حاضرند جان خود را براي اهل بيت(ع) بدهند مسلما اجازه نميدهند داعش به كربلا و نجف حاكم شود و اين از اشتباهات اساسي آنها بود كه هدف خود را اعلام كردند كه اين باعث شد يك اجماع عظيم عليه اينها در عراق بوجود بيايد و عملا مردم عراق را عليه خود بسيج كردند.
به نظر شما داعش ميتواند در عراق موفق باشد؟
اين گروه در سوريه كه تمام دنيا عليه بشار اسد بود نتوانست موفق باشد و با توجه به اوضاع عراق كه اجماع جهاني هم در حمله عراق عليه اين گروه است و از سويي ديگر نيز مردم عراق مردم سوريه نيستند چون مرقد 6 ائمه شيعه در اين كشور است و به عبارتي 350 ميليون شيعه در جهان پشت سر مردم عراق هستند كه اگر براي مقابر ائمه خود احساس خطر كنند از سراسر دنيا وارد عمل شده و كار اين گروه تكفيري و داعش را يكسره ميكنند.
علت اينكه اين گروه در حملات خود پيشرويهايي را داشت چه بوده است؟
واقعيت اين است كه گروه داعش حركت خود را از مناطقي آغاز كرد كه آمادگي گسترش انديشه تكفيريها را داشت، اين گروه حركت خود را از استانهاي شمالي عراق چون شهرهاي صلاح الدين به مركز تكريت كه محل تولد صدام است و بعثيهاي زيادي در اين شهر زندگي ميكنند و شهرهاي نينوا و الانبار و فلوجه نيز داراي همين خصوصيت است، آغاز كرد و طبيعي است در اين مناطق رشد كنند و باز ما شاهد بوديم كه اين گروه در حمله به موصل و حتي با توجه به اينكه مورد استقبال برخي معاندان قرار گرفتند وقتي وارد اين شهر شدند جنايات فراواني را عليه مردم انجام دادند خبر خودكشي چهار زن در اين شهر به علت تجاوز نيز در خبرها آمد.
اين نشان ميدهد اينها به اهل سنت هم رحم نميكنند.
قربانيان اصلي جريانهاي تكفيري چه كساني هستند؟
در هر حال بايد به اين نكته توجه كرد كه قربانيان اصلي جريانهاي تكفيري در منطقه حاميان آنها هستند. ما شاهد بوديم تركيه به چه ميزان براي حمايت از اين گروهها سرمايه گذاري كرد اما وقتي اين گروهها وارد موصل شدند 47 تبعه ترك را گروگان گرفتند و عملا جريان تكفير در تركيه گسترش يافته است.
عربستان نيز دير يا زود قرباني اين گروهها خواهد شد. همانطور كه در سوريه طبق فيلمي كه منتشر شده بود رسما پاسپورت سعودي را پاره كردند و ميگفتند با سعوديها هم بايد جنگيد در مورد آمريكا اين كشور بايد منتظر عواقب دفاع از اين افراد باشند بمب گذاري كه در مادريد و لندن شد و اتفاقاتي از اين قبيل همه اينها نشان ميدهد حمايت از تروريسم مذهبي اثري جز خشونت و گسترش آن در سراسر عالم ندارد و دود آن به چشم خودشان ميرود.
در گروههاي داعش و تكفيري ما شاهد حضور افراد از مليتهاي مختلف همچون چچنيها هستيم كه برخي از آنها مسلمان شده و به اين گروهها پيوسته و در حال مبارزهاند علت حضور اين افراد در اين گروهها چيست؟
بحث افرادي كه از چچن در اين گروهها حضور دارند از غرب بايد جدا شود.
بحث چچن يك جريان تكفيري است كه در منطقه قفقاز شكل گرفته و تحت حمايت خود وهابيت است و يك جريان كاملا تكفيري است اما درباره افرادي كه از غرب به اين گروهها پيوستهاند بايد گفت بايد درباره اين افراد يك بررسي جامعه شناختي و مذهبي صورت بگيرد كه اينها در چه محيطي رشد يافتهاند.
واقعيت اين است بخشي از بدنه دنياي غرب خسته از انديشه مدرن، صنعت و تكنولوژي است و از سويي ديگر دين اسلام در غرب به شدت در حال گسترش است و به نوعي در دنياي غرب اقبال به سمت اسلام شكل گرفته و افرادي كه در اين محيط زندگي ميكنند به علت وازدگي از جريان مدرن غرب دارند هنگامي هم كه به اسلام وصل ميشوند به جريان سلفي و تكفيري آن وصل ميشوند و به نوعي از افراط به دل تفريط ميروند و از سويي ديگر گروههاي سلفي و وهابي هزينهها و مراكز فراواني را در غرب ايجاد كردهاند.
با توجه به هزينههاي تكفيري و سلفيها و سرخوردگي اينها از دنياي غرب اين افراد جذب جريان افراطي و راديكال اسلامگرا ميشوند.
آيا ايران نيز در خطر و در معرض اتفاقاتي كه در سوريه و عراق رخ داد، قرار دارد؟
براي پاسخ به اين سئوال بايد گفت يكي از عوامل رشد گروههاي تكفيري دامن زدن به اختلافات شيعه و سني است زيرا يكي از بهانههايي كه تكفيريها براي جنايات خود مطرح ميكنند اين است كه شيعه به مقدسات اهل سنت توهين ميكند و به عنوان مثال حتي در سوريه ميگويند آمدهايم با شيعيان و رافضيها و علويها بجنگيم.
حتي وقتي به سامرا حمله كردند عنوان كردند كه هدفشان پاكسازي پايتخت بني عباس از رافضيون نجس است و آنچه كه ما در ايران بايد توجه كنيم اين است كه در ايران نيز شاهد تنوع مذهبي و قومي هستيم.
به عنوان مثال در كشور ما شافعيها در جنوب و غرب، حنفيها در شرق ايران عشائره در غرب و جنوب و قوميتهاي ديگر در ايران حضور دارند و ما بايد مراقب باشيم كه دشمن درصدد است از طريق جنگ مذهبي وارد ايران شود و بحث تكفير را از اين طريق در ايران وارد كنند.
جريانهاي تكفيري خارج كشور به شدت به دنبال تاثيرگذاري بر جامعه اهل سنت ايران هستند و ما متاسفانه جداي تكفيري كه در ميان اهل سنت وجود دارد در ميان شيعيان نيز شاهد برخي از حركتهاي تكفيري هستيم كه برخي از شيعيان نسبت به اهل سنت دارند و برخي از مقدسات آنان را مورد توهين قرار ميدهند، بايد بدانيم اين آب ريختن به آسياب دشمن است اين افراد بايد بدانند كه هر كلام و توهين آنها به مقدسات اهل سنت به معناي ريخته شدن خون شيعيان در سوريه و عراق و پاكستان است.
اما اين را هم بايد يادآوري كرد كه خوشبختانه تلاش آنان تاكنون راه به جايي نبرده است و ما بايد اتحاد و همدلي را داشته باشيم و بدانيم اگر تكفير در جامعهاي گسترش پيدا كرد خشك و تر را با هم ميسوزاند.
آيا اينكه برخي حملات داعش و كشتار شيعيان عراق و منطقه را به نوعي مقدمه ساز و از نشانههاي ظهور ميدانند صحيح است؟
اينكه برخي از نشانههاي ظهور امروز به وجود آمده شكي نيست اما اگر بخواهيم اين موارد را كاملا به شرايط ظهور تطبيق بدهيم در روايات آمده است هرگز نبايد وقتي را براي ظهور مشخص كرد و بايد توجه داشته باشيم كه اگر بگوئيم اين اتفاقات از علائم ظهور است و ظهوري اتفاق نيفتد باعث بدبيني نسبت به شيعه ميشود.