به گزارش خبرنگار بينالملل خبرگزاري فارس، نشست «بررسي جريان سلفيت، وهابيت و تكفير با رويكردي به تحولات اخير عراق » با حضور حجت الاسلام والمسلمين دكتر سيدمهدي عليزاده موسوي كارشناس ارشد انديشه سياسي جهان اسلام و مدير پژوهشكده حج و زيارت در خبرگزاري فارس برگزار شد. در اين گفتوگو به پرسشهاي زير پاسخ داده شد:
* تقسيم بندي مذاهب اسلامي
* اضلاع سه گانه فرقههاي انحرافي در اسلام و نقش انگليس
* دلايل حمايت انگلستان از فرقه وهابيت
* چگونه وهابيت را از سلفيت تشخيص دهيم
* تعريف مفهوم سلف و مرجعيت علمي، سياسي و اجتماعي سلفي ها
* مرجعيت سياسي سلفي ها/ طالبان، داعش و بوكوحرام
* خواستگاه سلفيت/ شبه قاره/ عربستان/مصر
* چگونگي ارتباط طالبان با تكفيريها
* مقايسه آمار كشتار انسانها در عصر جاهليت و عصر حاضر
* هجرت و جهاد ؛ راهكار «سيد قطب» براي جامعه اسلامي
* سوء استفاده از انديشه جهاد سيد قطب/ تكفير عقيدتي به جاي تكفير سياسي
* فلسفه تبر حضرت ابراهيم
* سلفيگري تكفيري جهادي» چگونه شكل گرفت/ نمونه القاعده
* سلفي،جهادگر، تكفيري و وهابي چه شاخصه هايي دارند؟ آبشخور فكري القاعده، داعش، بوكوحرام و الشباب كجاست؟
* تكفيريها سوار بر موج بيداري اسلامي / تبديل غرب ستيزي به اسلام ستيزي
* بوكوحرام در نيجريه، الشباب در سومالي و انصارالسنه در الجزاير نمونه هاي بعدي
*تكفيريها سوار بر موج بيداري اسلامي / تبديل غرب ستيزي به اسلام ستيزي
* شكست تكفيريها در سوريه و افغانستان آنها را به عراق كشاند
* مخدوش كردن چهره اسلام توسط تكفيريها
* انديشه تكفير عامل دست غرب
* تكفير اهل تسنن در عراق/ اعدام 12 عالم اهل سنت
*بررسي نقش مرجعيت شيعه در عراق
* رابطه صهيونيسم و وهابيت
* خوارج نمونه تكفير در صدر اسلام
* تئوريسين تكفير
* مجري تكفير
* راهكار خلاصي جهان اسلام از انديشه تكفير ؟
آنچه در ذيل ميآيد حاصل گفتوگوي 2 ساعته فارس با حجت الاسلام و المسلمين دكتر سيد مهدي عليزاده موسوي است :
«حجت الاسلام والمسلمين دكتر مهدي عليزاده موسوي»:
تقسم بندي مذاهب اسلامي
اگر جهان اسلام را بخواهيم از حيث مذهبي تقسيم كنيم چند گروه و مذهب در دل جهان اسلام مشاهده ميكنيم. ما شاهد چهار مذهب شافعي، مالكي، حنفي و حنبلي و از حيث كلامي دو مذهب مهم در اسلام داريم يك مذهب ماتُريدي و ديگري مذهب اشعري است كه مذهب ماتريدي معمولا در مناطق شبه قاره است و در ديگر مناطق جهان اسلام بحث اشاعره را داريم . جداي از اين مذهب شيعه را كه بالغ بر 350 ميليون جمعيت دارد را در جهان داريم و امالقري شيعه هم در حقيقت ايران است. جداي از اين مذاهب، فرقههاي تصوف در جهان داريم كه مانند نقشبنديه، قادريه، عطيه، وفائيه و ديگر فرق تصوف در جهان اسلام وجود دارد.
اضلاع سه گانه فرقههاي انحرافي در اسلام و نقش انگليس
*فرقه احمديه ضلع اول در شبه قاره (زبان اردو)
ما در كشوري مانند مصر بيش از صد فرقه صوفي فعال داريم. واقعيت اين است كه عليرغم اين شرايط ما در جهان اسلام شاهد سه جريان عمده انحرافي هستيم كه قابل توجه است. جريان اول جرياني است كه اگر آن را به صورت مثلث انحراف تصور كنيم ميبينيم كه محور اصلي آن در شبه قاره است (هند، پاكستان و بنگلادش) كه بيش از 500 ميليون مسلمان دارد كه فرقه قاضيانه يا احمديه در قرن 18 در آن شكل گرفت و غلام احمدخان قاضياني رهبر آن بود و چند ادعا داشت كه برخلاف انديشه اسلامي بود. ادعاي آن اين بود كه «من مسيح هستم» . دومين ادعاي آن كه با حمايت انگليس براي خواباندن فتنه اول بود، ادعاي مهدويت كرد كه اعتراض مسلمانها در اين باره كارساز نشد.
و سپس ادعاي «خاتميت» كرد و گفت وحي بر من نازل ميشود كه مسلمانها به او گفتند تو از دين خارج شدي و مرتد هستي كه اين فتنه با حمايت انگليسها به بزرگترين فتنه مسلمانها تبديل شد كه زبان اين فرقه هم اردو بود تا مخاطبان متوجه شوند و اكنون به عنوان غده سرطاني تمام منطقه شبهقاره را گرفته است.
* ضلع دوم انحراف در ايران (بهائيت)
سال 1947 كه پاكستان از هند بزرگ جدا شد اعلام كردند كه فرقه قاضياني حق فعاليت ندارد و رهبر اين گروه طاهر خان قاضياني رفت و شاهد ادامه فعاليت فرقه قاضياني در انگلستان هستيم. ضلع دوم در ايران و منطقه فارسزبان كليد خورد كه آن فرقه «بهائيت» است. بهائيت هم ديدگاه بسيار افراطي داشت و نسبت به عليمحمد باب ميرسد كه خودش را نزديك به امام زمان معرفي ميكند و بعد كار دست حسين علي نوري ميافتد و ميبينيم كه فرقه كاملا منحرف ميشود و جالب اين است كه زبان فرقه بهائيت به زبان فارسي است تا سايرين متوجه شوند و امروز يكي از فرقههاي بزرگ در كنار يهود و مسيحيت، بهائيت است و چند مركز بزرگ در سراسر دنيا دارند.
نكته قابل توجه اين است كه طاهرخان قاضياني به انگلستان رفت ولي ميبينيم كه مركز امروز بهائيت در حيفا واقع در سرزمين اشغالي فلسطين (اسرائيل) است و ميدانيم كه صهيونيستها معتقدند كه قوم برگزيده هستند و سرزمين را ارث خود ميدانند و به مسيحيت حق فعاليت نميدهند. با اين حال شاهد هستيم بهائيت باغهاي 7گانه در آنجا دارد و كوه الكرمه را كه زيرش را خالي كردند را براي آنها مهيا كردند.
* وهابيت ضلع سوم
اما ضلع سوم كه از همه خطرناكتر و تأثير منفي بيشتري دارد ضلع وهابيت است. وهابيت سال 53 به رهبري محمدبن عبدالوهاب در حالي آغاز كرد كه پدرش از دنيا رفت حتي پدرش با وي مخالف بود و كتابي به كمك برادرش سليمان بن عبدالوهاب نوشته السوائق الوهابيه .. است.
دلايل حمايت انگلستان از فرقه وهابيت
ويژگي اين فرقه انحرافي اين بود كه اولاً در مكه و مدينه حضور داشت و اين دو شهر اسلامي را كه در موسم حج شلوغ است را نشانه گرفتند و داراي اهميت بود (57 كشور اسلامي در مراسم حج حضور دارند) . دومين ويژگي وهابيت اين بود كه هيچگاه اتحاد جهان اسلام را نداشت. در همه جاي دنيا نتوانسته يك ائتلاف و همبستگي ايجاد كند.
ايجاد تفرقه و فتنه وهابيت بهترين عامل براي انگلستان بود كه در شرايط آن زمان انگلستان و اكنون امريكا استفاده شد. هنگامي كه در يمن انقلاب ميشود و علي عبدالله صالح را ميخواهند كنار بگذارند به عربستان پيشنهاد ميشود برود يا در تونس بن علي به عربستان ميرود يا انقلاب مصر مشاهده ميكنيم هيأت الكبار عربستان برعليه انقلاب فتوي ميدهند. بحرين كه انقلاب ميشود آنجا باز هم نيروهاي درع الجزيره يا سپر جزيره هستند.
وهابيت هر نقطهاي كه رفته يا فشار و زور بوده و با دعوت نرفته. حتي در پايتخت اين فرقه كه به نام درعيه است و تا رياض 7 كيلومتر فاصله دارد و اين 7 كيلومتر طي 30 سال و با 4 هزار كشته پيش رفتند و به قول «حامد الگار» نويسنده امريكايي در كتاب وهابيگري خودش ميگويد : از وقتي كه وهابيت آغاز شده تاكنون نزديك به 450 هزار كشته از جهان اسلام گرفتند. اينها كافر واقعي هستند چرا كه تمام كشتهها مسلمان و بيشتر قربانيان از اهل سنت هستند. در منطقه نجد و حجاز كه اصلاً شيعه وجود ندارد و اكثرا اهل سنت هستند و كشتارهاي عجيبي توسط وهابيت در اينجا شاهد هستيم.
زماني كه خواستند مكه را بگيرند وارد طائف شدند. بين طائف تا مكه 70 كيلومتر فاصله است و اينقدر در طائف جنايت كردند و شكم زنهاي حامله را پاره كردند و كودكان را كشتند كه تداعي شرايط امروز را ميكند و از طائف كه به سمت مكه حركت كردند شهر مكه از ترس خالي شد و واگذار شد . ما اينگونه سابقهاي از وهابيت مشاهده ميكنيم.
*چگونه وهابيت را از سلفيت تشخيص دهيم
اما بحثي كه ميشود آن را مورد واكاوي قرار داد اين موضوع است كه جريان شناسي وهابي داشته باشيم. نخست ؛وهابيت سلفيه: اولاً بحث اين است كه آيا بين اين دو ترادف وجود دارد. يعني هنگامي كه ميگوييم وهابيت آيا منظور سلفيه است؟ آيا هنگامي كه ميگوييم سلفيه آيا مرادمان وهابيت است؟. بين اين دو تفاوت وجود دارد.؟ گاه گفته ميشود در پاكستان سلفيها عمليات انتحاري انجام دادند چه رابطهاي بين اين دو واژه وجود دارد.؟
نخستين رابطه اين دو «رابطه عام و خاص مطلق» است كه مفهوم سلفي يك مفهوم گسترده است .اين مفهوم گسترده داراي مصاديق مختلفي است. مانند اين كه ايران را فرض كني كه داراي شهرهاي مختلفي است. يكي از مصاديق مهم و اساسي سلفيه آن بحث وهابيت است.
پرسش ديگري كه وجود دارد اين است كه آيا تمام گروههاي سلفي مانند وهابيت تكفيري هستند؟ پاسخ اين پرسش اين است كه نه ...در جريان سلفي شاهد جريانهاي متفاوتي هستيم كه گاه متضاد يكديگرند و اين نكته را بايد توجه كرد. ضمن آنكه در دل خود وهابيت هم شاهد جريانهاي متضادي هستيم.
در دل خود وهابيت در عربستان يك جريان سكولار داريم كه جريان «حاكميت» يا جريان ملكيه به آن گفته ميشود، يك جريان افراطي موافق دولت داريم، و يك جريان ديگري به نام هيأت «كبار العلما» داريم كه وظيفه امر به معروف و نهي از منكر دارند. كار اينها مشروعيت بخشي به دولت است و دولت عربستان براي اينها امنيت ايجاد ميكند و اينها براي دولت عربستان مشروعيت ايجاد ميكنند.
گروه سوم «گروه افراطي مخالف دولت» است يعني كساني كه قائل به اين هستند كه بر مباني وهابيت نماندهاند يعني بر انديشههاي وهابيت پشت پا زدند و بنابراين ضد دولت موضع گرفتند و قيام كردند و به شدت با دولت مخالفت و مقابله ميكنند. بنابراين خود وهابيت هم شاخههاي مختلفي دارد كه اگر آنها را نشناسيم راه مقابله با آنها راحت نيست.
* تعريف مفهوم سلف و مرجعيت علمي، سياسي و اجتماعي سلفي ها
تعريف مفهوم سلف اين است كه هواداران آن قائل به اين هستند كه سه قرن اوليه اسلام بهترين قرون اسلام است ( قرون مفضله و برتر) و اساس آنها حديثي از پيامبر است.
آنها معتقدند، كه پيامبر فرمود: «خير القرون قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم ثم يجيع اقوام يسبق شهادتهم علي يمينهم و يمينهم علي شهادتهم»، يعني پيامبر فرمود بهترين قرنها قرن من است يعني صحابه ثم الذين يلونهم پس كساني كه پس از آنها ميآيند يعني تابعين و پس از تابعين يعني تابعين تابعين بهترين قرنهاي اسلامي است.
اما اين روايت چندان معتبر نيست و ثانيا با حوادث تاريخي معتبر نيست. چگونه بهترين قرنها قرن اول است در حالي كه جنگ «جمل صفين و نهروان» در قرن اول بود چگونه بگوييم كه قرن اول برتر است در حالي كه خوارج در قرن اول به وجود آمدند و پيامبر درباره آنها فرمود كساني هستند كه از دين خارج ميشوند مانند كساني هستند كه مثل تير از كمان خارج ميشوند، پس بهترين قرون را حوادث تاريخي نميسازند. خوب حال با اين بهترين قرنها چه بايد بكنيم. نگاهي بايد در سه حوزه به سلفيت داشت.
مرجعيت علمي سلفي ها/ انديشه ورزي ممنوع
نخست مرجعيت علمي؛ از ديد سلفي ها انديشه ورزي نبايد داشت.و بايد قائل به عقل و خرد خودتان نباشيد و در تفسير اوضاع روز بايد بازگشت به مباحث علمي گذشته بكنيد و نميشود كسي بيايد و بگويد من مجتهدم و در علوم ديني وارد شود.
سامر استانبولي يكي از انديشمندان سوريه است كه ميگويد وقتي شما با يك سلفي روبهرو ميشويد روح گذشتگان در اين كالبد دميده شده انگار گذشتگان با شما حرف ميزنند هر چي ميگوييد پاسخ ميدهد فلاني اينگونه گفت فلاني اين حرف را زد، اما خودت چه چيز داري بگويي، هيچ نظري ندارد،
مرجعيت سياسي سلفي ها/ طالبان، داعش و بوكوحرام
مرجعيت سياسي از ديگر ويژگيها است، مي گويند بهترين نوع حكومت، حكومت خلافت است كه شما در طالبان افغانستان، بوكوحرام نيجريه در آفريقا و در انصارالسنه و انصارالشريعه تونس افريقا ميبينيد كه به دنبال احياي خلافت هستند، اما چه خلافتي؛ خلافتي كه براساس نظريههاي اهل سنت قديم هستند نه جديد و خليفه محورند نه شورا محور.
براساس تعريف خليفه كسي است كه قدرت آن بسيط است، قدرت آن نقدناپذير است و نميتوان آن را عزل كرد و تمام اين ويژگي را براي خليفه ذكر ميكنند. وقتي ملامحمد در طالبان به قدرت ميرسد يكي عبايي در قندهار نگه ميدارند كه به آن عباي شريف ميگويند اين را شاهاحمد ابدالي در زمان نادرشاه كه ژنرال معروفي بود، پوشيد و نفر دوم ملامحمد عمر به عنوان خليفه مسلمانان پوشيد و تشت آبي گذاشتند و مردها و زنها از طريق گذاشتن دستشان داخل آب با خليفه بيعت كردند و دولت داعش مبناي سياسيشان بر اين اساس است و معتقدند كه بايد خلافت اسلامي ايجاد كرد. طرفداران آنها به اين نكته توجه ندارند كه نه تنها با شيعيان و عراق مخالفند بلكه با ديگر كشورها هم مخالفند چون اين افراد حكومت آلسعود ، آل خليفه و ملك عبدالله اردن را هم جزو حاكمان فاسق ميدانند و رفته رفته به طرف همان كشورهايي كه حامي اين گروهها هستند جريان پيدا ميكند.
مرجعيت اجتماعي داعش/ پنكه / آب يخ/ گل
اما سومين محور، «محور اجتماعي» است كه معتقدند در زندگي اجتماعي هم بايد شبيه افراد سه قرن اول اسلام بود...ريشها بسيار بلند، سبيلها تراشيده، آستينها و پاچه شلوارها كوتاه و معتقدند اين شكل سلف است و بايد اينگونه رفتار كرد. بنابراين برخي از اينها به شدت افراطي ميشوند و حتي برخي از آنها پنكه را هم حرام ميدانند چرا كه در صدر اسلام نبوده يا آب يخ نبايد خورد چون در صدر اسلام نبوده است، گل براي مريض نبايد برد چون گل بردن بدعت است.
*فتواهاي عجيب و غريب تكفيريها
عبدالرحمن العفرنجي كه خودش عربستاني است تمام فتاواي اين گروهها را در كتابي جمع كرده كه چقدر فتواهاي عجيب و غريب است،. از جمله اينكه خريد گوجه و خيار براي زن حرام است چون موجب تحريك آن ميشود يا در كنار ديوار نبايد زن بخوابد چون ديوار مذكر است . از جمله فتاواي دوره معاصر تكفيري ها ، فتواي جهاد نكاح است كه رسما اوج انحراف جنسي اين گروهها را نشان ميدهد . در هيچ يك از مذاهب اسلامي نداريم كسي دستش را روي سر خانمي بگذارد و الله اكبر بگويد و بعد از دو ساعت يكي ديگر دستش را روي سر خانم اين بگذارد و دو ساعت بعد فرد ديگري الله اكبر بگويد و بدون عده و شرايط با زن محرم شود.
خواستگاه سلفيت/ شبه قاره
اما از حيث خاستگاه، سه خاستگاه داريم، شخصيتي مانند دهلوي در قرن 12 پيش ميآيد تا قرن 18 كه به مكتب ديوبند ميرسد كه عنصر سلفي در شبه قاره، تصوف هم در آن وجود دارد كه نقشبندي ، قادري و..هستند وفرقههاي مختلف تصوف را دارند. هنگامي كه تصوف در كنار مكتب ديوبند قرار ميگيرد اين است كه موجب انعطاف و تساهل و تسامح ميشود.
بنابراين افراطگريهاي تند را نميبينيم تا اينكه 1947 كه پاكستان از هند جدا ميشود و مكتب ديوبند به سه شاخه تبديل ميشود يك جريان معتدل مثل فضل الرحمان (جريان علماي اسلام).
*چگونگي ارتباط طالبان با تكفيريها
دوم جمعيت العلماي اسلام (شاخه سميع الحق) است كه در پيشاور فعال است و طالبان زاييده اين جريان است و جريان سوم لشكر صحابه كه تروريستي است و جيش محمد پيرو اين فرقه هستند كه ريختن خون شيعه را مباح ميدانند و كشتار وحشتناكي انجام ميهند، اين خاستگاه اوليه سلفيت است.
آن گروهي كه از سلفيت خطرناك است همان جريان تروريستي آنها است كه سپاه صحابه جيش محمد و لشكر طيبه اين را هدايت و رهبري ميكنند.
جالب است بدانيم پس از انتخابات افغانستان طالبان كه به شدت مخالفت برگزاري انتخابت بود تلاش كرد تا برگزار نشود پس از آنكه انتخابات برگزار شد و دو كانديد بالا آمدند لشكر طيبه كه در پاكستان فعال بود گروهي را به افغانستان فرستاد و 12 نفر از علماي طالبان را دار زدند و وقتي گفتند چرا اينها را اعدام كرديد؛ پاسخ دادند چرا شما قدرتي نداشتيد جلوي انتخابات را بگيريد. اين نشان ميدهد كه حتي به همديگر رحم نميكنند.
* ايران و خطر تروريستهاي تكفيري
اين امر نشان ميدهد كه به يكديگر هم رحم نميكنند و بايد چشم حاميان اينها را باز كرد. عكسهايي در فضاي سايبري منتشر شد كه انگشتها را بريده بودند چرا كه اينها رأي دادند و تمام اينها را بريدند و اين نمونهاي از افراطيگري در شبه قاره است كه ما مردم ايران بايد به آن توجه داشته باشيم. بيش از يكهزار و سيصد و پنجاه كيلومتر با پاكستان و افغانستان مرز مشترك داريم، كشورهايي كه قرائت هاي تكفيري اينگونه در آن وجود دارد و اگر اهل سنت و شيعيان ما هوشيار نباشند، و دشمنان دست به اختلاف بزنند شاهد اين فضا در كشور خودمان خواهيم بود؛ يعني در سيستان و بلوچستان، اما الحمدلله شاهد اين هستيم هنگامي كه جيش العدل كه سربازان ما را به گروگان ميگيرد و ميبرد پاكستان علماي اهل سنت و ريشسفيدان پيشقدم ميشوند تا گروگانها آزاد شوند و اگر چشممان را باز نكنيم بر ما و منطقه تأثير ميگذارند.
* خواستگاه دوم سلفيت/ مصر
نقطه ديگر جغرافيايي ما مسأله مصر است. مصر در جهان اسلام داراي اهميت خاصي است، از چندين قرن پيش افرادي مانند طحطاوي كه رگههاي اول بيداري اسلامي را در دو سه قرن قبل در مصر زدند همچنان به عنوان يك كشور پيشرو در جريانهاي اسلامي بود.
سال 1932 را ميتوان نقطه عطفي در مصر دانست كه «حسن البناء» اخوانالمسلمين را پايهگذاري ميكند . اين جماعت به دنبال اين بود كه بگويد اسلام حوزه خصوصي را شامل نميشود و كما اينكه اينگونه القاء ميشود و اسلام برنامهاي دارد كه شامل همه موارد اسلامي ميشود.
حسن البناء معتقد است كه پيامبر در بدو ورود به مكه حكومت و جامعه اسلامي تشكيل داده است و اسلام در حوزه اجتماعي هم شامل ميشود و روشي كه حسن البناء پيش گرفت اين بود كه بايد در درون جامعه، اصلاح كنيم و در درون جامعه دانشگاه ايجاد كنيم و مدارسي ساختند كه اسلامي باشد، اما ديد انديشههاي اينكه بتوان از داخل يك جامعه را متحول كرد، جواب نميدهد بايد تدبير اساسي باشد، اما عمرش كفاف نداد و نقلهاي مختلفي از اين موضوع شد.
بعد از حسن البناء آقاي «سيد قطب» در مصر آمد كه تأثير بيشتري از خود برجاي گذاشت و معتقد بود ما بايد از درون كل جامعه را شخم بزنيم و طرحي نو دراندازيم. انديشه سيد قطب ريشه در بحث توحيد داشت و معتقد بود مفهوم توحيد در حاكميت است. ما بايد حاكم را در رأس هرم جامعه قرار دهيم و حاكم الهي باشد و اين نظر تا حدودي به انديشه شيعي نزديك ميشود (انتصاب) و شخصي كه در رأس هست بايد از طرف خدا مبعوث باشد. يك مقدار نزديك به انديشه شيعه بود.
سيدقطب به جايي رسيد كه گفت تمام جهان چون حاكم رسمي ندارند در جاهليت به سر ميبرند. از او پرسيدند كشورهاي اروپايي كه واقعاً كافرند درست اما كشورهاي اسلامي كه اهل نماز و روزه هستند ؟ گفت: نه چون در رأس آنها حاكم غيراسلامي است اين جوامع هم جاهلي است. از سوي سيدقطب مصر، ليبي، اردن، عربستان و... جامعه جاهليت لقب گرفت.
* مقايسه آمار كشتار انسانها در عصر جاهليت و عصر حاضر
ما معمولا قبل از اسلام را جاهليت ميگوييم چرا چون كشتار و جنگ بود. به اينها بايد گفت آن زمان كه مردم با شمشير و نيزه جنگ ميكردند مگر چند نفر ميمردند آيا آن زمان جاهليت بود يا اكنون كه در نيمه اول قرن حاضر 15 ميليون نفر كشته شدند. آيا آن جاهليت است يا در جنگ جهاني دوم كه تنها در 5 سال در نيمه دوم دهه پنجاه ميلادي نزديك به 50 ميليون نفر كشته شدند يعني در نيم قرن 65 ميليون نفر كشته شدند. اينكه انسان كنوني ماهواره به فضا پرتاب ميكند يا به كرات ديگر سفر ميكند درست، اما انسان در حوزه اخلاق به كجا رسيده است؟ دليلش چيست كه همديگر را قتلعام ميكنيد؟
پارامتر ديگر جاهليت را «فساد» ميداند و معتقد است قبل از اسلام در جاهليت دختران يكديگر را ميدزديدند چند مورد اينگونه داشتيم و بايد پرسيد آيا آن جاهليت است يا امروز كه اول تجارت تسليحات، بعد تجارت مواد مخدر و سومين تجارت مسائل جنسي و سكس در جهان است دختران اروپايي شرقي را بدزدند و تجارت كنند.
* هجرت و جهاد ؛ راهكار «سيد قطب» براي جامعه اسلامي
سيد قطب با ترسيم اين مسائل نگاهها را به سوي خود جلب كرد. وقتي از سيدقطب راهكار خواستند دو راه پيشنهاد كرد اول «هجرت» بايد از جامعه جاهلي به جامعه اسلامي هجرت كرد و (براساس انديشه سيدقطب جامعه اسلامي وجود نداشت) با اين حال براساس اين انديشه گروهي به نام التكفير و الهجره به وجود آمد. از قاهره بيرون آمدند و به داخل كوهها رفتند و جامعه اسلامي كوچكي را شكل دادند كه دوام نياورد اما راه دومي كه سيدقطب پيشنهاد كرد و امروز ما متاسفانه در جهان اسلام شاهد قرائت انحرافي اين نگاه هستيم قرائت «جهاد» بود (يعني جهاد كنيم تا از اين شرايط بيرون آييم).
سوء استفاده از انديشه جهاد سيد قطب/ تكفير عقيدتي به جاي تكفير سياسي
براساس انديشه جهادي سيدقطب «گروه الجهاد» شكل گرفت. كساني بودند كه رسماً اعلام كردند كه بايد جهاد كنيم. عبدالسلام فرج رئيس اين گروه شد و كتابي نوشت «الفريضة الغائبه» يعني فريضهاي كه از جهان اسلام غائب شده و مرادش مفهوم جهاد بود كه انورسادات را بر همين اين اساس ترور كردند.
درست است كه سيدقطب بحث جهاد را مطرح كرد اما جهاد با چه كسي؟ با فرقههاي اسلامي؛؟ نه ! جهاد با حاكمان فاسق، در انديشه سيدقطب اصلاً نميبيند كه اين باشد كه بكشيد و ببريد و مقابله و مبارزه كنيد. اين نكته در انديشه سيدقطب نيست بلكه مبارزه با حاكمان وقت است و جامعه را كه تكفير ميكند اما اين تكفير سياسي است نه اعتقادي و گفته شود چون اعتقادات با يكديگر متفاوت است بايد كشته شود.
اساس انديشه سيد قطب جهاد با حاكمان بود كه پس از اعدام سيدقطب ميبنيم كه برادرش از مصر اخراج ميشود و وارد فضاي عربستان ميگردد.
سومين خواستگاه سلفيت/ عربستان
خواستگاه سوم سلفيگري در عربستان بود كه سيدمحمد قطب كه وارد عربستان ميشود ميبيند كه عدهاي عبادت ميكنند و به آنها ايراد ميگيرد كه شما كافريد؟
*غفلت وهابيت از مبارزه با حكما ي فاسد و توجه به مقابله با قبور
سيد محمد قطب كه وارد عربستان ميشود ميبيند در بقيع زيارت قبور را ميبيند و ميگويد اين كفر است وقتي وارد حرم پيامبر ميشود ميبينند مسلمانان ميگويند السلام عليك يا نبي ميگويد بايد گفت السلام علي رسولالله و ميگويد اين معناي توحيد است. در انديشه وي و برادرش توحيد در حاكميت بود و بعد فكر كرد و گفت توحيدي كه شما فكر ميكنيد توحيد قبور و قبرها است( زيارت نكن برو و ..) و نبايد زيارت كرد ...در اينجا بايد به اين نكته توجه كرد كه هيچ پيامبري نيامد براي اينكه بگويد قبور را زيارت نكن بلكه پيامبران آمدند براي مقابله با توحيد قصرها . اما اينها بر روي زيارت نكردن قبور تمركز كردهاند و از حاكمان فاسق غافل شدهاند.
فلسفه تبر حضرت ابراهيم
حضرت ابراهيم وقتي آمد بيل يا كلنگ نداشت بلكه تبر داشت و بتها را از بين برد كه نماد حاكمان فاسد بودند .بنابراين پيامبر هم نيامد بگويد قبرها را خراب كنيد بلكه بت ها را خراب كرد.
حرف ديگري كه محمد قطب گفت اين است كه حاكمان دارند از توحيد بيرون ميروند و براساس اين انديشه جريان انقلابي در عربستان به وجود آمد به اصطلاح «جريان قطبيت» را در اسلام دامن ميزند. از دل اين جريان دو جريان «نو سلفيها» كه چهرههاي معتدل قرائت قطبي عربستاني هستند معتقدند اولا دولت بايد دولت مشروطه باشد نه مطلقه و بعد مباحثي مانند استثمار و استعمار مطرح كردند و در سال 2003 كه آمريكا براي مقابله با عراق در عربستان پايگاه زد و گفتند اينها كافرند و درست نيست در عربستان پايگاه بزنند. اين گروه به شدت با حضور آمريكاييها مخالفت كردند و بسياري از آنها كه علماي بزرگ عربستان بودند به زندان افتادند و ميگفتند نبايد به آمريكا اجازه دهيم در يك كشور اسلامي پايگاه بزند و فعال باشد.
*«سلفيگري تكفيري جهادي» چگونه شكل گرفت/ نمونه القاعده
بعد در دهه 70 كميته دفاع از حقوق مشروع را ايجاد كردند كه از يك سو متاثر از انديشههاي غربي و مدرن بودند و از طرف ديگر دل در انديشههاي وهابي داشتند و به نوعي اهل گفتمان و گفتوگو هم بودند اين جريان از دل قطبيه درآمد.
اما يك جريان ديگري از دل قطبيه درآمد كه يك قرائت تحريف گونه از جهاد ارائه كرد. همانطور كه اشاره كرديم در انديشه سيد قطب مقابله با حاكمان بود در حالي كه قرائتي كه از انديشه سيد قطب در عربستان شكل گرفت تركيبي از انديشه تكفير و جهاد بود و آميخته شدن اين دو مولودي به نام «سلفيگري تكفيري جهادي» را سبب شد و اينها را با هم قفل كرد و در بيرون عربستان ديده شد. به عنوان مثال اسامه بن لادن كه پيرو محمد قطب در عربستان بود، القاعده را شكل دادند.
القاعده ابتدا مكتب الخدمه را داشت براي مقابله با كفار و كمونيستها و يهودي ها . اما هنگامي كه كمونيستها از بين رفتند كمان و جهت خود را عوض كرد و به سمت مسلمانها و كشتار آنها نشانه رفتند. امروز اتفاقاتي كه مي بينيم دقيقا به دليل قرائت تكفيري از جهاد است كه در جهان اسلام جولان ميدهد.
بوكوحرام در نيجريه ، الشباب در سومالي و انصارالسنه در الجزاير نمونه هاي بعدي
بوكوحرام در نيجريه 270 دختر در الجزاير دزديده و دوباره 40 دختر ديگر دزديدن و يا مدارس را با دانشآموزان به آتش ميكشند چراكه آن را جزء برنامههاي اسلامي نميدانند.
«انصار السنه» در الجزاير نزديك به 200 هزار نفر را در دهه 90 كشتن وارد خانه افراد ميشوند و سر آنها را جدا ميكنند و دور تا دور خانه ميچينند.
تونس و الجزاير با هم هممرز هستند و همان گرايشها امروز در تونس فعال شد كه با عنوان الانصار الشريعه است و گروهي براي جهاد نكاح فرستادند كه همان تكفيريها هستند كه حتي گروههاي النهضه در تونس به شدت با اين امر مخالفند و موجهاي اعتراضي ايجاد كردند.«الشباب تكفيري» در سومالي را داريم كه مسلمانها را ميكشند و جنايتهاي بسيار زيادي در آفريقا دارند.
*تكفيريها سوار بر موج بيداري اسلامي / تبديل غرب ستيزي به اسلام ستيزي
از آفريقا كه وارد آسيا ميشويم شرايط حادتر است چيزي كه در سلفيگري جهادي ديديم اين بود كه آنها سوار بر موج بيداري اسلامي شدند و از اين تحولات به نفع غرب استفاده كردند به اين معني كه پيكان و موج غربستيزي به سمت اسلام ستيزي عوض شد.
امروز بيش از 25 گروه تكفيري از جبهه النصره تا داعش، انصارالشام و... در سوريه فعاليت مي كنند. ماحصل اين حضور 165 هزار كشته در سوريه بود.
در ديداري كه با وزير اوقاف سوريه داشتم وي گفت: نزديك به 10 هزار نفر از قربانيان كودكان بوده اند. واقعا در كجاي اسلام كه پيامبر آن مظهر رافت و رحمت اسلامي است كه حتي سراغ مخالفان خود را كه روي سرش خاروخاشاك ميريزند ميگيرد به چنين مسائلي دستور داده شده است. چگونه اينها در دل اسلام جنايتهايي انجام ميدهند كه شاهدش نبوديم.
* شكست تكفيريها در سوريه و افغانستان آنها را به عراق كشاند
در كشور عراق گروه داعش را شاهديم و در لبنان گروه وابسته «باب الاسير» را داشتيم و كار ميكنند و گروهي از داعش امروز به بيرون سر ريز شده است.
در حقيقت فضاي امروز عراق آخرين دست و پا زدن تكفيريها است علت آن اين است كه وقتي به روند افت و خيز تكفيريها در دو سال اخير نگاه كنيم ترس اساسي در حوزه تكفيريها مشاهده ميكنيم، نخست شكست اينها در مصر بود وقتي اخوانالمسلمين در مصر بود به شدت فعال شد اما اخوانالمسلمين متاسفانه عليرغم فعاليتشان حركت سلفيهاي تند را پيش گرفت و تاثيراتي گذاشت. در مصر حزبالنور، الفضيله، الاصاله و الاصلاح... در سطوح مختلف گرايش سلفي دارند.
اوج فعاليت آنها را در شهادت شيخ حسن شحاته مي بينيم از شخصيت هاي شيعي مصر. امري كه مردم مصر را هم منزجر كرد كه اين امر هم يك شكست براي اين گروه بود.
دومين شكست اينها در سوريه بود عليرغم اينكه اينها گفته بودند شش ماهه كل سوريه را اشغال مي كنند اما 3 سال طول كشيد كه به كشته شدن 200 هزار نفر منجر شد . اوج شكست اينها در انتخابات سوريه بود كه 74 درصد مردم راي دادند و نزديك به 84 درصد آرا به بشاراسد اختصاص داشت كه نشانگر اين واقعيت است كه در سوريه هم تكفيري واقعا شكست خورده اند.
تكفيريها تلاش كردند تا مثلث شكست حزبالله (جنگ 33 روزه) ايران و سوريه محقق كنند كه موفق نشدند.
شكست بعدي اينها در افغانستان بود آنها تلاش كردند تا با تلاش طالبان فضا را به گذشته ببرند كه عملا انتخابات شروع شد و چهرههاي معتدلي مثل عبدالله عبدالله روي كار آمدند و نشانگر اين واقعيت است كه پايگاه تكفير در افغانستان هم جايگاهي ندارد.
نهايتا در عراق ورود كردند . انتخابات كه شكل گرفت نوري مالكي راي بالايي گرفت . بعد از او حكيم و مقتدي صدر آرا بالايي داشتند و اهل سنت معتدل هم در جايگاه ديگر قرار گرفتند و بعد افراطيها كف اين فضا بودند كه اين هم شكست نهايي براي تكفيريها شد. به نظر من عراق قرباني شكستهاي مداومي شد كه تكفير در طي مدت مديد تجربه كرده و امروز جهان اسلام به شدت از آنها منزجر شد .جملهاي كه حضرت امام خميني(ره) فرمود كه خداوند دشمنان ما را از احمقها قرار داد الان ثابت شده است. آنها با گذاشتن تصاوير وحشتناك رعب و وحشت ايجاد كردند. اما اين نكته را توجه ندارند كه مكتبي كه بايد بماند بايد نماد رأفت داشته باشد.
* مخدوش كردن چهره اسلام توسط تكفيريها
غرب از شرايط بوجود آمده دارد استفاده ميكند، در غرب هم كتاب آيات شيطاني نوشتند و هم كاريكاتورهاي ضداسلامي كشيدند .ولي باز جهان اسلام متحد شدند. جونز كشيش امريكايي گفت قرآن را آتش ميزنم و باز تمام مسلمانها متحد شدند و اتفاقي كه امروز در جهان اسلام افتاد رشد اسلام از مسيحيت بيشتر است و اين نكتهاي است كه آنها متوجه شدند. استيفون ميگويد : پاريس و واشنگتن را اسلامي مينامم چون در كنار هر كليسايي منارههاي مساجد هم برافراشته شده است.
بنابراين، اينها هر كاري كردند تا چهره اسلام را مخدوش كنند ولي نتوانستند و هم و غم خود را براي پروژه اسلام عليه اسلام گذاشتهاند كه تا حدودي موفق بودهاند. كسي كه در غرب نشسته فكر نميكند كسي كه ميگويد الله اكبر و بعد سر يك انسان را ميبرد تكفيري است آنها تصور مي كنند همه اسلام يعني اين و ميگويند مسلمانان وقتي با خودشان اين كار را ميكنند به ديگران رحم نخواهند كرد.
انديشه تكفير عامل دست غرب
تكفيريها امروز به شدت عامل دست غرب براي مبارزه با اسلام شدند اما متوجه نميشوند. استفاده ديگر غرب اين بود كه به افغانستان لشكركشي كرد شكست خورد به عراق حمله كرد شكست خورد. تكفيري ها امروز در ميان مسلمانان از سوريه گرفته تا عراق حكم پيادهنظام را دارند.
اخيراً از سوي صهيونيستها، به اوباما توصيه شده بود كه اجازه بده دشمنان تو خودشان را بكشند چرا جلوي آنها را ميگيري. متاسفانه كاري كه تكفيري ها در سوريه كردند 50 سال وقت نياز دارد تا دوباره سوريه ساخته شود. امروز زيرساختهاي عراق دارد از بين ميرود.
تكفير اهل تسنن در عراق/ اعدام 12 عالم اهل سنت
اگرچه در تبليغات گفته مي شود كه جريان تكفيري امروز شيعه را سيبل قرار داده، اما ميبينيم اسمش شيعه است و 14 نفر عالم اهل سنت را در موصل اعدام كردند. چندين زن خودكشي كردند حتي كميسارياي عالي حقوق بشر در عراق اعلام كرد 4 زن به دليل تجاوز خودكشي كردند و جنايتهاي بسيار ديگري در عراق صورت گرفته است و اين كارها هجمه بسيار زيادي به اسلام وارد ميكند.
در واكاوي و تحليل عراق معتقدم زماني كه امريكا در عراق بود مهرههاي خودش را در نظام سياسي عراق تحميل كرد. طارق الهاشمي معاون نخستوزير كه بعد ماهيت خودش را نشان داد چقدر دستش در اين جنايتها آلوده بود و بعد ارتش و ديگر سازمانهاي عراق.
از سال 2013 در عراق شاهد 9 هزار كشته در عراق بوديم كه به دليل عمليات انتحاري صورت گرفت. در ماه گذشته در عراق گفتند آمار كشتهها بالا است، اين اتفاق بايد در عراق ميافتاد تا گروههاي داعش، تكفيري و بعثي بايد ماهيت خودشان را نشان ميدادند.
بعثيها گروههايي بودند كه حتي در يمن براي مقابله با حوثيها نيرو فرستادند و نشانگر اين واقعيت است كه فضاي عراق مسموم شده است. امروز اگر مردم عراق دست به دست هم بدهند و ائتلاف كنند و توطئهها را بشناسند ميتوانند يك عراق آباد داشته باشند.
*بررسي نقش مرجعيت شيعه در عراق
امروز عراق شبيه سالهاي 56 و 57 ايران است كه گروههايي همچون ملي مذهبيها، خلق، تودهايها و... جريان داشتند و چهرهاي مانند حضرت امام خميني(ره) آمدند و فضاي خوبي را ترسيم كردند كه شيعه، سني، كرد و بلوچ و.. در كنار هم زندگي ميكنند.
عراق امروز واقعاً مرجعيت شيعه به ميدان آمده و در طول اين سالها كه حضرت آيتالله سيستاني كه نگاه فرقهاي نداشتند نقل ميشود كه به اهل سنت نگوييد لا تقولوا اخواننا بلكه بگوييد انفسنا چون از خود ما هستند. انشاءالله شاهد عراقي يكپارچه باشيم.
رابطه صهيونيسم و وهابيت
براي نزديگي صهيونيست و وهابيت بايد گفت: اين دو با هم همپوشاني دارند و حتي جزيرهاي (جزيره تيران) در عربستان در اختيار صهيونيستهاست و آنها پروازهاي شناسايي خود را انجام ميدهند و صهيونيستها عنصر امريكا هستند و چون اين منافع در هم گره خورده است وهابيت هم در گروه آنها است و در مقابله با آنها قرار ندارد.
جريانهاي تكفيري ريشه در تكفير دارند يعني كساني كه اهل قبله را تكفير ميكنند، و ميگويند نه تنها كافرند بلكه خون و جان و مال و ناموسشان را مباح ميدانند. ما در جهان اسلام به ندرت شاهدشان بوديم.
خوارج نمونه تكفير در صدر اسلام
اولين تكفيري ها در تاريخ اسلام گروه خوارج هستند كه قائل بر اين بودند كسي كه مرتكب گناه كبيره شود كافر است و خونش مباح است و امام علي(ع) را هم كه شهيد كردند گفتند:حكميت را قبول كرده و مرتكب گناه كبيره شده است و به اين ترتيب حضرت علي(ع) را شهيد كردند.
اين افراد وقتي به جايي كه وارد ميشدند بچهها را هم قتل و عام ميكردند و ميگفتند بچهها هم كسب كفر كردند و زن خانواده را به عنوان كنيز ميگرفتند.
تئوريسين تكفير
بعد از دو سه دهه ديگر چيزي نماند و در قرن هفتم «ابن تيمه»كه ظهور كرد تكفير را نظريهپردازي كرد و عناويني براي تكفير تعريف كرد كه در انديشه اسلامي نبود و زيارت يا طلب شفاعت بناي بر قبور همه را كافر ناميد، اما با اين حال خودش جرأت نكرد كسي را بكشد يا در كنار افرادي قرار بگيرد و كشتار را دامن زند.
مجري تكفير
محمدبن عبدالوهاب كه ميآيد نظريه تكفير را اجرايي كرد و لباس عملگرايي بر آن پوشاند . اين واقعيت آنها است در حالي كه ما در قران داريم كه همواره به ما توصيه مي كند كه قبل از هركاري ابتدا بررسي كنيد . « يا أيها الذين آمنوا إذا ضربتم في سبيل الله فتبينوا» هنگامي كه ميخواهيد جنگ كنيد بررسي كنيد خطاب به همين گروه تكفيري است براي كسي كه ادعاي اسلام ميكند به اين بگوييد كه تو مسئول تمام كشتارهايي هستي كه به اسم اسلام انجام مي شود.
اين آيه زماني وحي شد كه روزي در يكي از جنگها اسامة بن زيد گروهي از دشمن را در منطقه اي محاصره مي كند و به رغم اينكه رئيس آن گروه و همراهانش شهادتين را بر زبان جاري كردند ليكن اسامه همه آنها را از دم تيغ مي گذراند... حضرت پيامبر (ص)ميبينند كه اسامه ناراحت است و دليلش را ميپرسد، اسامه در پاسخ مي گويد: گروهي از دشمن را به رغم شهادتين كشتم چرا كه از روي ترس شهادتين گفتند. پيامبر فرمود: تو چطور فهميدي كه شهادتينشان از روي دل نبوده است.؟
گروههاي تكفيري هم اهل قبله را ميكشند و هم دين را دارند از بين مي برند. حتي احمدبن حنبل را هم كه قبول دارند او هم پشت سر شيعيان نماز خوانده است. ابوالحسن اشعري هنگامي كه از دنيا ميرود به نزديكانش گفت: «اشهدوا علي لم افكر احد من اهلها » شهادت بدهيد كه من يكي از اهل اسلام را تكفير نكردم .
در پاكستان 7 عالم اهل تكفير به دليل اثرات منفي آن از تكفير برگشتند. علماي اهل سنت اين روزها براي در امان ماندن از جنايات تكفيري ها براي خود محافظ بكار گرفته اند و ميگويند از تكفيريها ميترسيم نه از شيعه، شيعيان ما را نمي كشند ولي تكفيريها ما را ميكشند.
راهكار خلاصي جهان اسلام از انديشه تكفير
كنگره بينالمللي خطر جريان تكفيري براي اسلام و مسلمين و جهان بشريت با نگاه علمايي آذرماه در قم برگزار ميشود. آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله العظمي سبحاني بعد از اين كشتار كه تكفيريها صورت دادند، به اين نتيجه رسيدهاند كه خاستگاه آن از ميان جاهليت است و علم ندارند، و بر همين اساس تصميم دارند آذرماه كنگره بينالمللي باعنوان خطر جريان تكفيري براي اسلام و مسلمين و جهان بشريت برگزار كنند كه از بزرگترين چهرههاي علمي و فقهي اهل تسنن و تشيع در جهان اسلام به قم دعوت ميشوند. دو پيش نشست در اين زمينه برگزار شده است يكي در سوريه و ديگري در پاكستان كه با حضور 120 نفر از علماي اهل سنت برگزار شد.
در تاريخ شيعه سابقه ندارد كه اينگونه كنگرهاي برگزار شود كه خاستگاه علمايي دارد و دولتي نيست. آيت الله مكارم شيرازي رئيس كنگره و آيت الله العظمي سبحاني دبير علمي و بنده (حجتالاسلام والمسلمين عليزاده موسوي) قائم مقام علمي اين كنگره بينالمللي هستيم.
تهيه و تنظيم: روح الله فرقاني فدافن