در باره الله يار صوفي سراينده حج نامه
سراينده اين حج نامه، بر اساس آنچه روي يكي از دو نسخه آمده، و نيز در بيتي كه در پايان اشعار است، عارف ـ شاعري ترك زبان با نام الله يار صوفي (نقشبندي سمرقندي) است كه بنا به آنچه منابع مختلف نوشتهاند، در سال 1133 درگذشته است.
كتاب معروف او كه در ايران چاپ شده، ثبات العاجزين است كه اشعار تركي اوست (گنبد كاووس، 1374). خلاصهاي از آن اثر به نام پندنامه شامل 61 بيت به فارسي سروده شده كه به كوشش علي محدث در كتابي با عنوان «پانزده منظومه ادبي ـ عرفاني» (استهكلم، بي تا) به چاپ رسيده است (صص 223 - 230).
كتاب ديگر او كه يك منظومه بلند فارسي است (630 صفحه) آن هم در هند منتشر شده است. كتاب ديگري با نام مراد العارفين هم در فهرست ها براي وي معرفي شده است. وي در سمرقند و بخارا و ماوراءالنهر شهرت داشته و نسخه هاي فراواني از آثار منظوم وي به تركي و فارسي در كتابخانه هاي مختلف موجود و شرح حال وي در وبسايت هاي تركي و ازبكي درج شده است. (براي نمونه بنگريد:
http://ishanch.blogfa.com/post-464.aspx
در آخر پند نامه در باره تاريخ درگذشت الله يار صوفي اين ماده تاريخ آمده است:
ابوحنيفه وقت است صوفي الله يار خداي داد به او قال و حال را بسيار
هر آن كه آمده تاريخ فوت او پرسد بگو تو «ق ج غل ل» [1133] را بشمار
به گفته علي محدث: زادگاه الله يار را كته قورغان يا ميان كان از توابع سمرقند ياد كرده اند (فهرست باباجان اوف، ص 22). او در آغاز مسلك المتقين ضمن بيان اعتقادات خود مي گويد كه خدمت شاه عصر مي كرده، و نان زقّوم مي خورده، اندك اندك، از آن كار پشيمان شده و خود را كنار كشيده و به جرگه نقشبنديه پيوسته و دست بيعت به شيخ نوروز مرشد نقشبنديان داده و سرانجام مسلك المتقين را در امتثال فرمان مرشد سروده است. مسلك المتقين منظومه فارسي بزرگي است كه در فقه حنفي (به جز فصل حج) كه آن را در روز دوشنبه 24 محرم 1112 تمام كرده است. (مقدمه پند نامه، در: پانزده رساله، ص 224). منظومه مسلك المتقين را مي توان در گوگل بوك مطالعه كرد. (630 صفحه). تا آنجا كه بنده نگاه كردم در اين منابع، از حج نامه ياد نشده و يا اگر شده (و حتي چاپ شده) بنده از آن بي خبرم. نامي از اين اثر در كتابشناسي آثار چاپ شده فارسي در شبه قاره هند هم برده نشده است.
مروري بر حج نامه
ادبيات حج در خراسان بسيار زنده و پويا بوده و حج نامه ما، يكي از آخرين منظومه هاي بازمانده از يك جريان ادبي ريشه داري است كه در حوزه حج، در خراسان بزرگ وجود داشته است. طبعا «حج»، «ادب فارسي» و «عرفان»، سه زاويه يك مثلث است كه از يكديگر جدايي ناپذير بوده و شاعران و ادبيان فراواني در اين زمينه، با گرايش عرفاني به سرايش شعر در باره حج و نگارش متن و نثر و داستان در اين باره دست يازدهاند.
شاعر صوفي ما، در دوره اي برآمده كه ادبيات تركي نيز سربرآورده (از قرن نهم ـ دهم هجري به اين سوي) و به صورت شاعر دو زبانه، در حوزه ادب و دين و اخلاق و عرفان، شعر سروده است. اين كه اين متن از آن الله يار صوفي است، از صفحه آغازين يكي از دو نسخه و بيتي كه در پايان آمده آشكار است:
الله يار خسته دعا مي كند تو را
تا در پناه حضرت مشكل گشا روي
حج نامه موجود شعر فارسي و شامل سه بخش است: اعمال حج و زيارت اماكن متبركه مكه، دوم زيارت مدينه و سوم مرقد امام حسين (ع) كربلا، و اين در حالي است كه شاعر يك حنفي متعصب است.
شاعر، اشعار خود را خطاب به زائري سروده كه به حج مي رود، اعمال حج را انجام مي دهد، سپس به ديدار اماكن زيادي مكه رفته، آنگه عازم مدينه مي شود و قبر رسول و بقيع و احد را زيارت مي كند. در هر نقطه به او توصيه مي كند كه ضمن رعايت آداب خلوص، اموري كه مطابق شأن حج است، او را هم از دعاي خير خود فراموش نكند. وي در زمينه اعمال حج، تك تك اعمال را ضمن بيتي آورده و ادب حرمت نهادن به آن را بيان كرده است. پس از پايان اعمال، به اماكن زيارتي مكه از قبيل غار مرسلات، كوه حرا و ثور و جز آن هم ياد كرده است. سپس رفتن به مدينه را آورده و زيارت قبر رسول (ص) فاطمه زهرا(س) و آنگاه بقيع را آورده و گفته است كه در آنجا اول به زيارت عثمان برود، سپس ساير صحابه و از جمله اولاد رسول (ص) كه به طور خاص از امام مجتبي (ع) ياد كرده است. جالب است كه در باره زيارت بقيع، ضمن اشاره به اين كه مرقد امام علي آنجا نيست، اما با گفتن اين بيت كه:
ظاهر اگر چه نيست تراب علي در آن
حاضر بود، به كوي رسول خدا روي
توصيه به زيارت آن امام هم دارد.
اما از همه جالب تر اين است كه پس از بازگشت از مدينه، توصيه زيارت كربلا و مرقد امام حسين عليه السلام را دارد. اين رسمي شناخته شده براي حجاج ماوراءالنهر در طول ساليان بود كه به تدريج با قطع شدن راه عراق، ترك شد.
وقتي كه از مدينه بگردي به صد الم
شايد كه وقت رجعت خود كربلا روي
آنجا حسين نام يكي شاه زاده است
با خاك او به آه و فغان و بكاء روي
از اين حج نامه، دو نسخه (از تاجيكستان) در اختيار ما بود كه يكي را با عنوان نسخه 1 و ديگري را 2 ناميده و از هر كدام كه تفاوتي در كلمه، كلمات يا ابياتي با با ديگري داشته است، در پاورقي يادآور شدهايم. شايد گفتن يك نكته به لحاظ املايي مهم باشد كه در اين اشعار، تقريبا همه جا به جاي «به» «با» بكار رفته كه نمونه آن در دومين بيت است:
با مقصدت خدا رساند علي الخصوص
با خانه مبارك ام القري روي
حج نامه
صوفي الله يار
بسم الله الرحمن الرحيم
[اعمال حج]
اي يار مهربان اگر از ما جدا روي
در حفظ حق تعالي روي، هر كجا روي
با
[1] مقصدت خدا رساند علي الخصوص
با خانه مبارك ام القري روي
روزي رسي به منزل احرامگه رسي
[2]لبيك گفته گفته به جاي خدا روي
چون با سري برهنه بدن در كفن شوي
يك بار از تفاخر تاج قبا روي
كردي حرام تمام فعل طبيعت به خود حرام
همچون فرشته اي كه به سوي سما روي
بيرون مكن ز خاطر خود عهد دوستان
چون قابل دعا شده, كوي وفا روي
از يرفع القواعد كه حق بيان نمود
تا كه فتد به چشم، چو مرغ از هوا روي
بيني سياه پوش مربع نشين نگار
جان را كني فدا و ز خود فنا روي
با صد هزار شوق طلب كرد آن حريم
چون سه و چهار مرتبه، پروانه سا روي
وقتي كه بوسه بر حجر الاسودش زني
از جمله سوا و تعلق رها روي
در جمله باب ها و مقام خليل حق
با ديده پر آب, رخ كهربا روي
ركن عراقيست، حطيم ست، ركن شام
در هر كدام ركن، به صد التجا روي
هم بين سنگ ركن يماني دعا كني
گويا كه زير سايه عرش علا روي
ديوار كعبه را كه بگيري كنار خود
در بحر ذوق شوق شوي غرق تا روي
[3]آنجا كه عفو و مغفرت از حق طلب كني
با كوچه ي دعا به اميد بقا روي
[4]باري به حق صاحب آن خانه عظيم
راه دعا به مقصد اين مدعا روي
[5]آنگاه در مقام خليل جليل خود
بگذار دو گانه بحمد و ثنا روي
حاجات دوستان ز خداوند خود طلب
وقتي كه در ميانه مروهُ صفا روي
ساعي شوي ميانه ي ميلين اخضرين
آنگه به سوي وعده گه كبريا روي
در راه او كه به مسجد نحرست جمره ها
آن جمله حاضر است به كوه مينا
[6] روي
هم مسجد خيف, دگر غار مرسلات
[7]با سوي هر يكي به هزار التجا روي
هم موقف
[8] رسول عليه السلام هست
آن شب به آن مقام
[9] به چندين رجا روي
هم مزدلفه, در رهست مشعر الحرام
[10]آنگه به سوي رحمت جلّ علا روي
[11]از ياد خود مپوش من روسياه را
بالاي آن جبل كه ز بهر دعا روي
يعني كه آن جبل، عرفات الاجابت است
با صد هزار اميد با مقصدها
[12] روي
بيني دعاي زاري چندين هزار خلق
آنجا تو هم به زاري يا ربّنا روي
چون گشته غرق در عرق
[13] جرمهاي پيش
سر را فرو كرده به بحر حيا روي
[14]آن جا چه جاي جنبش از پا نشستن است
گويا قيامت ست كه دارالقضا روي
آن روز جمع، قصر بخوانند ظهر و عصر
خوش دولت عظيم كه به اقتدا روي
زان وقت تا فرو
[15] رفت آفتاب
با زاري [و] تضرعُ با التجا روي
ناگه ندا رسد كه دعا مستجاب شد
از خويشتن ز شادي آن ندا
[16] روي
آنگه به سوي مزدلفه كه روان شوند
با قصر جمع كردن شام عشا روي
هفتاد سنگ جمع كني مثل باقلا
از خفت خواب البته آن شب فرا روي
در وقت غلس
[17] كه گذارند بامداد
با مشعرالحرام از آن دلگشا روي
تا القرار باشي تو در مشعر الحرام
پيش از طلوع شمس به كوه مينا روي
قربان امر او بكني
[18] جان خويش را
وقتي با مينا به مقام رضا
[19] روي
سر را سترده
[20] نيز همه امرها كني
بار دگر به كعبه مقصد رسا روي
طوف دوباره عمره به جا آوري تمام
بهر اميد عفو
[21] به مقام رضا روي
آنگه شود گشاده درِ خانه عتيق
بحر دخول بيت عقيدت فرا روي
داخل شوي به وعده گه «كان آمناً»
از در دعا بگوي به دارالشفا روي
آگاه از حقيقت آن خانه رو دهد
چون مخلصين بديده
[22] اخلاص او روي
هر سنّت ادب كه در آنجا نوشته اند
از لطف حق تمام در آنجا بجا روي
[زيارت اماكن مكه]
جايهاي پر فرح كه در اطراف كعبه است
با سوي هر مقام
[23] به صدقُ صفا روي
بيرون مكن ز ذهن شريف كيف
[24] را
با منزل تولد نورالهدي روي
با قبه گاهي مكه معلاست نام او
يعني به آن مقام كه جنت نما
[25] روي
از اين تباه عمر سيه نام ياد كن
با خاك پاك فايض هر اوليا روي
با كوه بوقبيس به ميلين مدّعا
راهت گشاده باد به هر مدّعا روي
راه دعا وباب اجابت گشاده است
با كوه ثورُ به كوه حرا روي
[مدينه منوره]
آنگاه با هزار هزار اشتياق دل
با روضه ي شريف حبيب خدا روي
كوهي ست در ميانه، قريب مدينه است
آنجا روي ز هوش دل بِنوا روي
زانجا حظيره ي نبوي مي نموده است
چون كوه اگر حليم شوي هم ز پا روي
[26]چون آمدي به هوش چنان ره روان شوي
از اشتياق ذوق
[27] نداني كجا روي
جايي رسي كه فخر دو عالم بخفته اند
يكبارگي ز خويش همه ما سوا روي
چون داري
[28] ز خويشتن وز تعلقات
وقتي كه با مقدسه ي مصطفي روي
ليكن جمال پاك نبيني به چشم سر
وقتي كه ذرّه اي به طريق ريا روي
زنهار اي برادر من كَن در اين طريق
گر شاه غرب و شرق شوي، چون گدا روي
روي نياز را كه به درگاه نبي نهي
[29]با چشم گريه ها و به دل، با دعا روي
آنجا مرا به خاطر عاطر يكي رسان
يعني با خاك پاك سر انبيا روي
از پاشكستگي من دلفكار گو
وقتي نزد حضرت والا جا روي
[30]زآنجا بصد هزار ادب ساخته رجوع
[31]با روضه دو شيخ
[32] صفي، صفا روي
چون ساختي دوباره نبي را شفيع خود
بار ديگر براه دعا بهر ما روي
[33]يك سوي آن خطه بود دختر رسول
[34]زآنجا به صد هزار ادب با دعا روي
يار قديمي ببر محبت صميم من
[35]بي ياد اين كمينه از آنجا چرا روي
زآنجا اگر رجوع نمايي روي بقيع
اول به خاك منبع حلم و حيا روي
ظاهر اگر چه نيست تراب علي در آن
حاضر بود، به كوي رسول خدا روي
اندر بقيع بي عدد از صحبت مصطفي ست
[36]ز اولاد همچنان در آن پاك جا روي
نور دو چشم حضرت خير البشر در اوست
يعني حسن به روضه آن مقتدي روي
[37]هم كَن در اوست حجره ازواج مصطفي
حد تو نيست اينكه در آنجا به پا روي
يعني بقيع جاي دعا و اجابت است
وقت دعا به پاكي التقا روي
[38]ديرينه يار خويش ز خاطر برون
[39] مساز
هر چند زين تراب به سوي سما روي
زانجا اگر رجوع نمايي سوي احُد
با خاك پاك عم شفيع جزا روي
[40]
[زيارت كربلا]
وقتي كه از مدينه بگردي به صد الم
شايد كه وقت رجعت خود كربلا روي
آنجا حسين نام يكي شاه زاده است
با خاك او به آه و فغان و بكاء روي
ظلم و ستم كه در حق آن شه گذشته است
بيني به چشم البته
[41] از خويش وا روي
چون ساختي وصيله
[42] خود آن كرام را
آنگه به قبر جمله ي مظلوم ها روي
آن جمله نور چشم جگر گوشه نبي ست
با خاك هر يكي به هزار اشتها
[43] روي
با اين
[44] طلب كه دعوت مظلوم هست
با ديده پر آب, رخ كهربا روي
هر جاي خوش رسي
[45] ز من خسته ياد كن
با او سپرده ايم تو را هر كجا روي
من از فراق روي توام در سموم غم
تو زاشتياق دوست
[46] چو باد صبا روي
دلها چگونه خون نشود صد هزار بار
با همچون تو نور ديده كه از چشم ما روي
[47]بي طاقتم ز هجر تو ليكن چه جاي منع
تو شيرمردها ره دار رضا روي
[48]مردانه رو كه از سر مردانگي خويش
چون طوطيا به ديده ي اهل فنا روي
اول ز خويش گم شو و آنگه اراده ساز
[49]اول قدم ز عقده ي ما و شما روي
فاني شوي تمام ز هستي
[50] خويشتن
خود را كه نيست ساختي بالا بقا روي
[51]الله يار[52] خسته دعا مي كند تو را
تا در پناه حضرت مشكل گشا روي
اي مرد دلفكار تو هم دعا كني
آن خالق كل رساند ترا تيز روي
[53]
[1] . در اين متن همه جا به جاي «به» «با» بكار رفته است.
[2] . در نسخه 2: ... به منزل احرام گه اخي
[3] . در نسخه 2: در بحر ذوق غرق شوي تا كجا روي.
[4] . در نسخه 2: ... به اميد لقا روي.
[5] . در نسخه 2: .... اين مبتلا روي.
[6] . كذا. در موارد ديگر هم مينا به جاي مني آمده است.
[7] . در نسخه 2: هم مسجدست دگر غار مرسلات.
[9] . در نسخه 2: در آن مقام.
[10] . در نسخه 2: هم در رهست مزدلفه مشعر الحرام.
[11] . در نسخه 2: زانجا به كوه رحمت جلّ علا روي.
[12] . در نسخه 2: مقصودها.
[13] . در نسخه 1: غرق در غرق.
[14] . در نسخه 1: سر را فرو به كرده بحر حيا روي.
[16] . در نسخه 2: يك ندا (ظ)
[23] . در نسخه 2: هر كدام
[25] . در نسخه 2: بر جنت نما.
[26] . اشاره به كوهكي نزديك مدينه كه وقتي كاروان به آنجا رسد، گنبد حرم را ببيند و از آنجا كه قريب يك فرسخ بوده، با پاي پياده رود.
[27] . در نسخه 2: از اشتياق دل تو
[28] . در نسخه 1: چون دار رهي (ظ)!
[29] . در نسخه 2: روي نياز را كه به خاك نبي نهي.
[30] . اين بيت در نسخه 2 نيامده است.
[31] . در نسخه 1: آنجا به صد.
[32] . مقصود ابوبكر و عمر است.
[33] . اين بيت در نسخه 1 نيامده است.
[34] . در نسخه 2: هميون آن حظيره بود دختر رسول.
[35] . در نسخه 1: «من» نيامده است.
[36] . در حاشيه نسخه 2: اندر بقيع بي عدد هم صحبت نبي است
[37] . اين بيت در نسخه 1 نيامده است.
[38] . در نسخه 2: به پاكي ما لقا روي.
[40] . اين بيت در نسخه 1 نيامده است.
[41] . در نسخه 2: به چشم ظاهر.
[44] . در نسخه 2: باري طلب
[46] . در نسخه 2: اشتياق كعبه
[47] . در نسخه 2: همچون تو نور بي بدل از چشم ما روي
[48] . در نسخه : تو شيره مرد باره دار ضياء روي
[49] . در نسخه 2: اول ز خويش بگذر و.....
[50] . در نسخه 1: ز نيستي خويشتن.
[51] . در نسخه 2: خود را چو نيست ساختي با او بقا روي
[52] . الله يار صوفي سراينده اشعار.
[53] . اين بيت در نسخه 2 نيامده است.
منبع: مجله ميقات حج شماره 90 زمستان 1393