تأملي در سخنان آيت الله كوراني پيرامون نشانه هاي ظهور
حجت الاسلام دكتر جواد جعفري
عضو هيأت علمي پژوهشكده حج و زيارت
مقدمه
دوران غيبت دوراني سخت است. بهويژه براي شيعه چشمانتظاري ظهور امام غايب عج بسيار جانكاه است. در چنين دوران سخت و تاريكي انسان به دنبال بشارتي است تا نور اميد را در قلب او شعلهور كند و آمدن امامش را بشارت دهد. از طرفي در كنار اين شوق فراوان امر به صبر و تحمل شده است زيرا عجله در اين امر خطير انسان را به وادي هلاكت ميكشاند و گمراهش ميكند. پس بايد در عين داشتن اشتياقي جگرسوز، دقت و تأمل را پيشه خود كرد و بدون تأمل هر سخن و ادعايي را نپذيرفت. يكي از مصاديق بارز صبر و حوصله، مسئله تطبيق نشانههاي ظهور بر حوادث جاري است. تذكر اين امر واضح لازم نيست كه نپذيرفتن يك تطبيق به معناي دور دانستن زمان ظهور نيست؛ زيرا هيچكس حق ندارد در مورد زمان ظهور سخن بگويد نه حكم به دوري ميتوان كرد و نه حكم به نزديكي، هر دو ادعا باطل است.
مجله «سراج منير» در شماره 15 خود كه اواخر خردادماه سال 1394 منتشرشده، گفتگويي با آيتالله كوراني انجام داده است. در اين گفتگو مطالب مختلفي بيانشده است. بخشي از اين گفتگو مربوط به روايات آخرالزمان و تطبيقهاي انجامشده است. ايشان در پاسخ به اين نوع از پرسشها طبق رويه خود در «كتاب عصر ظهور»، روايات ناظر به حوادث پيش از ظهور را به برخي از جريانات اخير تطبيق كرده است. در مورد اين قسمت از گفتگوي ايشان سه نكته قابل تأمل است كه در ذيل بدانها اشاره ميشود.
1. مرگ عبدالله و حادثه حرمين
يكي از روشهاي آيتالله كوراني كه در كتاب «عصر ظهور» نيز ديده ميشود، ربط دادن روايات به هم بدون ارائه دليل است. در اين گفتگو نيز ايشان در مورد روايت امام صادق عليه السلام كه فرموده است:
«عَنْهُ (الْفَضْل) عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَنْ يَضْمَنْ لِي مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ يَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ يَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ يَذْهَبُ مُلْكُ السِّنِينَ وَ يَصِيرُ مُلْكُ الشُّهُورِ وَ الْأَيَّامِ فَقُلْتُ يَطُولُ ذَلِكَ قَالَ كَلا.»1
ابوبصير گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام ميفرمود: هر كس مرگ عبدالله را براي من ضمانت كند، من قائم را براي او ضمانت ميكنم. سپس فرمود: وقتي عبدالله بميرد مردم پس از او بر كسي اتفاق نظر نكنند و اين امر جز به صاحب شما ختم نشود ان شاء الله و حكومت سالها از ميان ميرود و حكومت تبديل به ماهها و روزها ميشود. گفتم: آن طول ميكشد فرمود هرگز.
ادعا ميكند منظور از عبدالله، حاكم حجاز است. درحاليكه در اين روايت هيچ قرينهاي وجود ندارد كه اشاره به حجاز داشته باشد. علاوه كه نيمي از دوران امامت امام صادق عليه السلام در دوران حكومت بنياميه بوده كه مركز خلافتشان در شام و سوريه بوده است و نيمي از امامتشان نيز در دوران بنيعباس بوده كه مركز حكومتشان در بغداد و عراق بوده است؛ بنابراين هرگز در دوران امام صادق عليه السلام مركز خلافت حجاز نبوده تا اين حديث حمل بر حجاز شود. شايد دليل ايشان براي ربط روايت فوق به حجاز روايت ذيل باشد كه از گفتگوي ايشان قابل استفاده است.
الْفَضْلُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام قَالَ: إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ حَدَثاً يَكُونُ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ قُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ [يَكُونُ] الْحَدَثُ فَقَالَ عَصَبِيَّةٌ تَكُونُ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ وَ يَقْتُلُ فُلَانٌ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ خَمْسَةَ عَشَرَ كَبْشا.2
احمد بن محمد گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: بي شك از نشانههاي گشايش حادثهاي است كه ميان دو حرم واقع ميشود. گفتم چه حادثهاي؟ فرمود: نژادگرايي ميان دو حرم رخ ميدهد و فلاني از فرزندان فلاني پانزدده تن را گوسفندوار ميكشد.
درحاليكه ربط اين روايت به روايت اول هيچ قرينهاي ندارد. زيرا الف) در روايت نخست سخني از حجاز و حرم نيست و در اين روايت نيز سخني از اختلاف بر سر حكومت نيست و تنها به درگيري نژادي اشاره شده است. ب) در عبارت «من ولد فلان» دو احتمال وجود دارد. اول آنكه توضيح فاعل يعني واژه «فلان» باشد كه معني چنين ميشود: فلاني كه از فرزندان فلان كس است پانزده نفر را ميكشد. دوم آنكه توضيح مفعول يعني واژه «خمسه عشر» باشد كه معني چنين ميشود فلاني پانزده نفر از فرزندان فلان كس را ميكشد. آنچه احتمال اول را تقويت ميكند عبارت «من العرب» است كه شيخ مفيد در آخر حديث نقل كرده است3. وقتي «من العرب» توضيح «خمسه عشر» باشد، عبارت «من ولد فلان» نيز توضيح «فلان» خواهد بود. پس برخلاف ادعاي استاد كوراني كه ميگويد پانزده تا بيست نفر از «اين خانواده» كشته ميشود، بايد گفت فلاني، افرادي غير از خانواده و قبيله خود را ميكشد يعني جنگ درون يك قبيله و نژاد نيست. معنا چنين ميشود در يك درگيري نژادپرستانه فلاني كه از فرزندان فلان كس است پانزده نفر از عرب را مانند گوسفند ميكشد. (شايد گوسفند اشاره به ذبح و سربريدن باشد) روشن است كه اگر از خانواده خود او بودند بايد «من قومه» يا امثال آن گفته ميشد نه «من العرب». هرچند احتمال دوم هم نميتواند ادعاي ايشان را ثابت نمايد زيرا در روايت نخست موضوع اختلاف حكومت است و در اين حديث موضوع اختلاف نژاد و قبيله است. ج) در نقل شيخ مفيد كه متقدم بر شيخ طوسي است بهجاي واژه «بينالحرمين» عبارت «بينالمسجدين» آمده است شارحان آن را به ميان مسجد كوفه و مسجد بصره يا ميان مسجد كوفه و مسجد سهله تطبيق كردهاند كه در اين صورت كاملاً بيارتباط با حجاز خواهد بود.
پس حادثه بين دو حرم درواقع حادثه ميان دو مسجد است و مربوط به كوفه است نه مكه و مدينه، اگر هم مربوط به حرمين باشد اختلاف بر سر قوم و قبيله است نه حكومت. همچنين كشتهشدهها از خاندان قاتل نيستند. در نتيجه ربط دادن عبدالله در روايت نخست به حاكم عربستان وجهي ندارد.
2. داعش مقدمه سفياني
آيتالله كوراني براي اثبات مقدمه بودن داعش براي سفياني چنين استدلال ميكند كه نبرد قرقيسيا قبل از آمدن سفياني است و اين جنگي با تركيه است كه داعش آن را به راه خواهد انداخت. پس داعش مقدمه آمدن سفياني است؛ درحاليكه اين ادعا بههيچوجه قابلاثبات نيست زيرا بهتصريح روايت صحيح السند برپاكننده جنگ قرقيسيا خود سفياني است نه كسي ديگر پيش از او.
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ عليه السلام... فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاءَ فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْف...4
امام باقر عليه السلام فرمود: ...سفياني با ابقع برخورد ميكند، ميجنگند و سفياني او و پيروانش را ميكشد. سپس اصهب را ميكشد. بعد هدفي ندارد جز روكردن به سمت عراق، سپاهش از قرقيسيا ميگذرد و در آنجا ميجنگند در آنجا صد هزار نفر از زورگويان كشته ميشوند... .
چنانكه ملاحظه ميشود در اين روايت صحيح السند امام باقر عليه السلام بيان ميدارد كه سفياني بعد از جنگ با ابقع و اصهب در راه رفتن به عراق به نبرد قرقيسيا ميپردازد بنابراين جنگ قرقيسيا را خود سفياني انجام ميدهد و دليلي بر مقدمه بودن داعش براي سفياني وجود ندارد.
3. صاحب السفياني
استاد كوراني براي اثبات مقدمه بودن داعش براي سفياني، در ادعايي ديگري گفته است منظور از صاحب سفياني در روايت ذيل شخصي به نام «زرقاوي» است.
عَنْهُ (الْفَضْل) عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: كَأَنِّي بِالسُّفْيَانِيِّ أَوْ لِصَاحِبِ السُّفْيَانِيِّ قَدْ طَرَحَ رَحْلَهُ فِي رَحْبَتِكُمْ بِالْكُوفَةِ فَنَادَى مُنَادِيهِ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِ [رَجُلٍ مِنْ] شِيعَةِ عَلِيٍّ فَلَهُ أَلْفُ دِرْهَمٍ فَيَثِبُ الْجَارُ عَلَى جَارِهِ وَ يَقُولُ هَذَا مِنْهُمْ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ يَأْخُذُ أَلْفَ دِرْهَمٍ ... 5
امام صادق عليه السلام فرمود: انگار سفياني يا همراه سفياني را ميبينم كه در كوفه مستقر شده است و جارچيش جار ميزند هر كس سر مردي از شيعه را براي من بياورد براي او هزار درهم است. بعد همسايه بر همسايه حمله ميكند و ميگويد اين از آنهاست بعد گردنش را ميزند و هزار درهم ميگيرد.
فرد مورد اشاره آقاي كوراني يعني «أبو مصعب زرقاوي» كه نام اصلي وي «احمد فاضل النزال الخلايله» است، در خرداد 1385 (2006 ميلادي) در عراق كشته است. يعني نزديك به ده سال پيش درحاليكه هنوز از سفياني خبري نيست. امام عليه السلام ميفرمايد در كوفه اين كار را سفياني يا يكي از همراهانش انجام خواهد داد. روشن است كه هرگز نميتوان به كسي كه سالها قبل از يك فرد زندگي ميكرده «صحابي» آن فرد گفت. وقتي گفته ميشود فلاني از اصحاب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است يعني در دوران ايشان ميزيسته و هرگز به كسي كه در دوران قبل يا بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله زندگي ميكرده نميتوان صحابه ايشان اطلاق كرد هرچند همفكر پيامبر صلي الله عليه و آله باشد و در راستاي اهداف ايشان قدم برداشته باشد؛ بنابراين روايت مذكور را كه عبارت «صاحب السفياني» دارد، نميتوان بر زرقاوي تطبيق كرد و ازاينجهت نيز مقدمه بودن داعش براي سفياني قابلاثبات نيست و ادعايي است كه روايت آن را برنميتابد.
نتيجه
دقت در نكاتي كه در سه بند بدانها اشاره شد روشن ميكند مطالبي كه آيتالله كوراني بيان داشتهاند قابلاستفاده از روايات يا قابل تطبيق بر روايات نيستند. ازاينرو دليلي بر تطبيق حوادث اخير بر روايات پيش از ظهور وجود ندارد. البته ايشان تطبيقات ديگري نيز در اين گفتگو انجام داده است كه به دليل سست بودن آنها در نزد خود ايشان به آنها پرداخته نشد. حاصل آنكه هرچند اصل تطبيق كار حرامي نيست و امامان روايات نشانههاي ظهور را براي تطبيق كردن بيان كردهاند، اما تطبيقهاي حاضر متأسفانه وجهي ندارد و به لحاظ علمي قابلپذيرش نيست. بهعبارتديگر اصل تطبيق مورد قبول است اما تطبيقات انجامگرفته مردود است.
اميدواريم خداوند در امر فرج حضرت حجت بن الحسن عج تسريع فرمايد و همه ما سعادت درك دوران موفور السرور ايشان را بيابيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ ص447.
2 . الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ ص448.
3. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص375: وَ يَقْتُلُ فُلَانٌ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ خَمْسَةَ عَشَرَ كَبْشاً مِنَ الْعَرَب.
4. الغيبة للنعماني، ص: 279.
5 . الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ ص450.