رئيس پژوهشكده حج و زيارت با بيان اينكه هيچ ادبياتي در مورد خلافت توليد نشده است بيان كرد: وقتي خلافت به وجود مي آيد چيزي تحت عنوان ادبيات خلافت نداريم بنابراين از بحث خلافت ابوبكر به فلته به معاي امر ناگهاني تعبير مي شود يا امثال جويني در كتاب قياسي خود به اين نكته مي پردازد كه چيزي تحت عنوان حدود و ثغور خلافت نداريم بنابراين شاهد اين واقعيت هستيم كه خلافت به عنوان يك فردي در فقه اهل سنت مطرح مي شود بر خلاف شيعه كه ادبيات آن از ابتدا توليد شده و تا امروز تغييري نكرده است.
اين پژوهشگر حوزه علميه قم با بيان اينكه بعد از فروپاشي امپراطوري عثماني شاهد تحولاتي در نظريات خلافت هستيم، ادامه داد: چيزي كه در ادبيات مشاهده مي شود اين است كه بسياري اين تحولات را بخاطر تصادم انديشه هاي اسلامي با جهان غرب مي بينند اما به نظر بنده، چيزي كه موجب شده نظريات جديد در باب خلافت مطرح شود، بيش از آنكه مربوط به تضارب آراء باشد، مربوط به سابقه و تاريخ خلافت هست يعني انديشمندان بعد از خلافت عثماني اين شرايط را پيدا كردند كه از هيمنه اي كه براي خلافت ايجاد شده بود بيرون آمده و به نقد انديشه و تاريخ خلافت در گذشته بپردازند.
او افزود: جالب اينجاست كه وقتي ابن تيميه هنگامي كه از خلافت نام مي برد تنها دوران خلفاي راشدين را به عنوان خلافت نام مي برد و هنگامي كه از امويان و عباسيان سخن به ميان مي آورد به عنوان سلاطين نام مي برد و اين نشانگر آن است كه حتي انديشمندان كلاسيكي مانند ابن تيميه هم قائل به اين نيستند كه نمونه و نهاد خلافت با آن ويژگي ها در دوره هاي بعد هم ادامه پيدا كرده باشد.
حجت الاسلام عليزاده موسوي گفت: اين واقعيت كه حداقل بعد از خلافت راشده ما شاهد افول اساسي در مساله خلافت هستيم بين تمامي انديشمندان مورد اتفاق است و لذا بعد از سقوط امپراطوري عثماني در سال ۱۹۲۲ شاهديم تمام انديشمنداني كه به نوعي بحث خلافت پرداختند بخشي از نظرياتشان مربوط به نقد گذشته بوده است.
او با بيان نمونه هايي از نظريات انديشمنداني چون شيخ جمال و رشيدرضا در باب خلافت و نقد صريح آنها گفت: چنين وضعيتي جايگاه خلافت را به شدت پايين آورده و يك بحث تقريبا آكادميك مي كند و قداست آن را از بين مي برد و اين مساله موجب مي شود كه نظريات مختلف نسبت به آن مطرح شده و جايگاههاي گوناگون به وجود بيايد و اين مساله نه تنها در حوزه نظري بلكه سبب مي شود كه ادعاي خلافت هم ساده شود.
اين پژوهشگر حوزوي با بيان اينكه در دوران معاصر ما شاهد ادعاي خلافت ۱۰ نفر هستيم، ابراز داشت: در سال ۱۹۹۴ كمال الدين قبلان در كلن آلمان ادعاي خلافت مي كند و بعد از مرگ او، پسرش متين قبلان اين ادعا را مي كند كه پليس آلمان او را بعد از قتل خلصفو كه او هم ادعاي خلافت كرده بود به دولت تركيه تحويل مي دهد؛ سال ۱۹۹۲ محمدافضل در نورستان افغانستان ادعاي خلافت مي كند بعد در شهر پيشاور ابوعيسي رفاعي ادعاي خلافت مي كند و بعد به لندن مي رود و قبل از مرگ خود ابوعمر را به سوريه مي فرستد كه جندالخلافه را تشكيل مي دهد كه بعد به جماعت المسلمين تبديل مي شود و داغستاني ادعاي خلافت مي كند كه توسط داعش به عقب رانده مي شود.
او تصريح كرد: در زماني كه ابوبكر بغدادي ادعاي خلافت مي كند شخصي در رقه سوريه به نام علي الشواخ معروف به ابولقمان ادعاي خلافت مي كند و ۳۰۰۰ نفر با او بيعت مي كنند اما نهايتا به ابوبكر بغدادي خلافت را مي دهد. در همين زمان در قاره آفريقا خلافت را داريم كه در روستاي جوزه فردي كه از بوكوحرام است ادعاي خلافت مي كند بنابراين مساله خلافت خيلي عمومي شده و همه در همه جا بحث خلافت را به وجود مي آورند. جداي اين، به افراد و گروههاي خلافت گرا هم بايد توجه كرد مانند اخوان المسلمين كه ادعاي خلافت مي كنند، حزب التحرير، طالبان، القاعده و داعش از اين گروهها هستند.
عليزاده موسوي تصريح كرد: ادبيات داعش در تشكيل خلافت ادبياتي غير از ادبيات مرسوم در فضاي خلافت نيست؛ اينها تلاش كردند مساله و ويژگي هاي خليفه و شرايط انعقاد خلافت را بر خود تطبيق دهند لذا مسائلي مانند جهاد، عدالت، راي و تدبير، تعداد نفرات و… در نظريه كساني كه مدافع داعش بودند مي بينيم.
او اضافه كرد: به عنوان نمونه تميمي ۱۱ نظريه را در باب تعداد نفرات خليفه بيان مي كند و مي خواهد برسد به اينكه اگر ببينيم تعداد شوراا كم است در گذشتگان هم وجود داشته است يا ابو جعفر و ابوحمام براين نكته تاكيد دارند كه حتي با وجود يك نفر هم انعقاد حكومت ممكن است به وجود بيايد و شرايط شكل بگيرد و بنابراين چون با اين سئوال روبرو بودند كه بايد از روشهاي انعقاد رسمي براي تشكيل حكومت استفاده كنيد لذا روش حل و عقد را مطرح مي كنند و عنوان مي كنند كه نفرات در اين شورا مطرح نيست ولي علماي سلفي مي آيند خود اين بحث انعقاد شوراي حل و عقد را مورد نقد قرار مي دهند.
اين پژوهشگر حوزوي با بيان اينكه اولين مساله در باب خلافت، گروهي هستند كه مي خواهند خليفه را مشخص كنند، افزود: مساله بعدي اين واقعيت است كه روش دوم استيلا و غلبه است چون استخلاف در مورد اينها وجود ندارد؛ عليرغم اينكه ابوعمر بغدادي قبل از ابوبكر بغدادي بوده است، اينها مي گويند چون ابوعمر بغدادي در عراق و شام ادعاي خلافت كرده است لذا معتقدند كه ابوبكر بغدادي تنها در عراق خلافت دارد و لذا اينها بحث استخلاف را بر نمي تابند.
او بيان داشت: باب استيلا و غلبه يكي از اصول خلافت در نظر داعشي است . مشكلي كه پيش مي آيد از يكسو خروج بر حاكم را حرام دانسته و از سوي ديگر بر استيلا و غلبه تاكيد مي كنند كه اين مساله تناقض و پارادوكسي را به وجود مي آورد.
عليزاده موسوي عنوان كرد: تمامي انديشمندان بيان كردند كه هدف از استيلا و غلبه به وجود آوردن امنيت و ثبات براي جامعه است كه اين مساله بنابر نظريه منتقدان داعش، اين شرايط در خلافت داعش به وجود نيامده است.
او مساله بعدي را خليفه دانست و افزود: نقدهاي بسياري به ابوبكر بغدادي وارد شده از جمله اينكه آيا وي شرايط و ويژگي هاي خليفه را دارد؟ علم، عدالت، راي و تدبير از جمله اين ويزگي هاست اما علمي كه بيان شده در مورد اينها علمي است كه منجر به اجتهاد شود كه در وي وجود ندارد.
اين پژوهشگر حوزوي با بيان اينكه زندگي فردي ابوبكر بغدادي براي هيچ انديشمند و حتي گروه سلفي شناخته شده نيست؛ تصريح كرد: ويليام مك كنف كه تحقيق جامعي در مورد زندگي ابوبكر بغدادي انجام داده مستنداتي را مبني بر وابستگي ابوبكر بغدادي به حزب بعث به دست مي آورد.
او در مورد زندگي سياسي ابوبكر بغدادي هم گفت: ابوبكر در گروه كوچكي عضو ميشود و هنگام بازديد از منزل يك سلفي در فلوجه دستگير و در زندان بصره زنداني مي شود و اينجا ارتباطاتش با گروههاي سلفي و رهبران جهادي برقرار مي شود.
عليزاده موسوي به زندگي علمي البغدادي هم اشاره كرده و گفت: رشته درسي وي، قرآن است و پايان نامه او احياي نسخه اي در مورد دوره ميانه است و تحصيلات وي صرفا آكادميك است. المنصور استاد مباشر او مي گويد كه البغدادي كتاب اوليه فقه را نزد من خوانده و تحصيلات حوزوي نداشته است.
او تصريح كرد: خلافت داعش قبل از آنكه توسط علماي معتدل و اسلامي نقد شود توسط علماي سلفي نقد شده و از او به عنوان كلاب اهل نار ياد مي كنند و روشها و مدلهايي كه در مساله انعقاد خلافت، روش شورا و شخصيت ابوبكر بغدادي را نقد كردند.
فراتي: براي مبارزه با داعش نيازمند تحليل سازماني هستيم
دكتر عبدالوهاب فراتي به عنوان ناقد اين نظريه گفت: دكتر عليزاده اشاره كرد كه خلافت داعش را بايد ذيل منظومه تفكر اهل سنت بفهميم اما بايد بخشي از اين منظومه را از اين زاويه رصد كنيم كه در انديشه اهل سنت مفاهيمي داريم كه براي فهم وضعيت خلافت داعش مهم است.
او اقدام و سبقت را يك بحث مهم در اين زمينه برشمرد و گفت: در انديشه اهل سنت اگر جمعي از مسلمانان نتوانستند دولت اسلامي در درون سرزمينهاي اسلامي تشكيل دهند مي توانند دست به هجرت بزنند و پس از تصرف مناطقي، اعلام كنند كه براي تقويت خلافت مساعدت و كمك مالي جمع كنند و اقدام به سبقت در اقامه خلافت كنند كاري كه عثماني ها شروع كردند و تركيه فعلي را تصرف و اعلام خلافت كردند و سپس مبلّغ فرستادند به سراسر دنيا و اعلام كردند كه فرزندان شما در مناطق اشغال شده تشكيل خلافت دهند.
استاد حوزه گفت: در تفكر شيعه اصلي نداريم كه به گروهي مجوز بدهد قيام كنند و اعلام حكومت اسلامي نمايند و از شيعيان بخواهد به حكومت خودخوانده بپيوندند و از نظر سرزميني اين حكومت گسترش پيدا كند اما اين اصل در نظريه اهل سنت هست و داعش از اين اصل استفاده كرده است.
او ادامه داد: اين خلافت داعش فارغ از نقدهايي كه به آن اشاره شد اين است كه اين خلافت در پس چه بك گراندي در زمان ما ظهور مي كند و در پس چه زمينه هاي ذهني و عيني تحقق خارجي پيدا مي كند؟
فراتي ابراز كرد: ويپيل محقق اسرائيلي است كه از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ به تحقيق در مورد خلافت داعش مي پردازد و در اين مدت به سايتهاي گروهي و انفرادي سلفي سر زده و ادبيات آنها را از نزديك بررسي مي كند و مي بيند كه در ادبيات مجازي سلفي ها ايده اي شكل مي گيرد به نام خلافت كه وجود غيرخارجي دارد كه در فضاهاي مجازي بروز و ظهور پيدا كرده است كه چهار وزارتخانه دارد.
او افزود: اين نويسنده اسرائيلي مي گويد ادبيات كنوني سلفي ها به اين سمت مي رود كه ذهنيت اهل سنت به اين نتيجه رسيده كه براي پايان دادن بحرانهاي كنوني جهان اسلام راهي جز تشكيل خلافت وجود ندارد.
اين پژوهشگر حوزوي با اشاره به كتاب اين الغربا گفت: عنوان اين كتاب اشاره به حديثي دارد كه مي گويد «اسلام در غربت ظهور كرد و در غربت هم احيا مي شود» لذا كساني كه در آخرالزمان به ياري دين خدا مي پردازند كه در جامعه خود عملا غريب هستند لذا بحثي كه امروزه مطرح شده اينكه كساني كه در ساختن و بسط سرزميني خلافت داعش كمك كردند مسلماناني هستند كه در شرايط سياسي و تاريخي خود تحقير شدند.
او خاطرنشان كرد: داعش توانسته تمام تحقيرشدگان عالم را به سمت خود جذب و حرف تازه اي براي آنها داشته باشد اما اساسا اين سئوال پيش مي آيد كه خلافت داعش چه مزيتهاي نسبي براي غربايي است كه مورد اين ايدئولوژي قرار گرفته اند؟ فارغ از مشكلات فقهي و كلامي و منتقدان داعش، تصورم اين است كه براي غرباي جهان اسلام اين خلافت به مثابه ايدئولوژي جذابيتهاي خاصي داشته كه توانسته اين همه انسان را جذب خود كند كه تا پاي جان براي حفظ خلافت بايستند.
فراتي اولين جذابيت را سادگي دستگاه خلافت دانست و عنوان داشت: ايدئولوژي ها هرچه ساده و غيرپيچيده باشند جذابيت آنها بيشتر است؛ خلافت داعش در واقع امر ساده و به معناي اجراي مستقيم شريعت در زندگي است.
او دومين جذابيت خلافت داعش را عملگرا بودن ذكر كرد و گفت: از زمان فروپاشي عثماني تاكنون بسياري از ايدئولوژي هاي موجود در جهان عرب مدعي حل معضلات جهان اسلام هستند اما هيچ يك نتوانستند برون رفت عملي براي حل معضلات اهل سنت ارائه دهند.
اين استاد دانشگاه سومين جذابيت خلافت داعش براي تحقيرشدگان را بحث راديكال بودن دانست و گفت: بسياري از ايدئولوژي ها در جهان اهل سنت معطوف به رفتارهاي محافظه گرايانه بوده است اما ايدئولوژي داعش دنبال رفتارهاي محافظه گرايانه نرفته و ادعاهاي خود را به صورت راديكال انجام داده است.
به گفته او، بسياري معتقدند كه راديكال بودن داعش براي تقويت مرزهاي داعش مساعدت بسياري دارد به همين دليل ما فارغ از اينكه داعش را به لحاظ مطالعات درجه يك تجزيه و تحليل كنيم بايد از منظر مطالعات درجه دو هم به داعش توجه كنيم.
فراتي معتقد است كه داعشي ها تكرار همان سناريوي عثماني ها با همان مسير در دوره جديد هستند و توانستند اين ايدئولوژي را از سال ۲۰۰۷ در جهان گسترش دهند و با جذابيت بيان توانستند افراد را به خود جذب كنند و در سرزمينهاي اسلامي به مدت ۸ سال مقاومت كنند.
او به بحث هجرت به عنوان نكته بعدي سخنان خود در بحث خلافت داعش اشاره كرد و گفت: اينها معتقدند هجرت كه از مفاهيم اساسي سلفي هاست، قائل به هجرت فيزيكي يا ذهني هستند لذا خلافت الداعش يك دولت بدون مرز است كه قابل مشاهده نيست.
استاد دانشگاه باقرالعلوم يكي از دلايل مشكل غلبه بر خلافت داعش را ظهور خلافتهاي فردي و كوچك درون ذهني در ادبيات سلفي هاي تكفيري دانست و تاكيد كرد: اين خلافتهاي كوچك هيچ ارتباط ارگانيزم با خلافت مركزي ندارند و خودشان براساس برداشتي كه مي كنند دست به اقدام مي زنند لذا در بحث خلافت داعش بايد به اين ابعاد هم توجه كرد.
او با بيان اينكه نگاه درجه دو به خلافت مي تواند درك ما را از خلافت دقيقتر سازد، ابراز داشت: امروزه گروههاي تروريستي در خاورميانه از شيوه هاي پيچيده اي استفاده مي كنند در حاليكه در گذشته از ساختار هرمي استفاده مي كردند كه زود به تله مي افتادند اما ساختار داعش مانند سلولهاي سرطاني است كه براي خود در جايي كه حضور دارند شبكه درست مي كنند درحاليكه ممكن است ارتباطي با شبكه اصلي نداشته باشد.
فراتي در پايان تاكيد كرد: اگر از اين زاويه خلافت داعش را تحليل نكنيم گفتگوهاي درون فقهي و درون كلامي ما براي مبارزه پيچيده با آنها ناقص مي شود چون اهل سنت عموما استدلالهاي داعش براي توجيه خلافت را پذيرفتند بنابراين براي مبارزه با داعش نيازمند تحليل سازماني و شيفتهايي درون مفاهيم آنها هستيم.
منبع: شفقنا