با انتشار رسمي خبر شكست داعش در سوريه و عراق و پايان سيطره نظامي و جغرافيايي آنها بر بخشهايي از منطقه، سوالي كه مطرح ميشود اين است كه ساختار فكري داعش در آينده چگونه ميتواند بازتوليد شود و آيا ما آشنايي كافي با اين مباني داريم تا بتوانيم با آن مواجه شويم؟ سوالي كه مبناي گفتوگوي ما با حجتالاسلام دكتر سيد مهدي عليزاده موسوي، پژوهشگر حوزه كلاماسلامي و جهان اسلام قرار گرفت. او قبلاً تاليفاتي در اين حوزه داشته و از جمله ميتوان به كتاب «وارونگي؛ نقد و بررسي بنيانهاي فكري جريانهاي تكفيري با تأكيد بر داعش» اشاره كرد.
مواجهه تئوريك ما با داعش تا به حال چگونه بوده است؟
ما متاسفانه امروز شاهد نوعي سياليت و سرعت در پيدايش و فراز و فرود جريانهاي مختلف فكري در جهان اسلام هستيم. شكلگيري اين جريانها حتي انديشمندان را غافلگير ميكند. پديده داعش از همين قبيل است. هر چند از دهه 70 ميلادي به بعد شاهد حضور جريانهاي تكفيري بودهايم اما كسي توجه كافي به اين موضوع مبذول نكرد و همين بيتوجهي موجب شد كه ما در سالهاي اخير با داعش غافلگير شويم. اين غافلگيري موجب شد كه نتوانيم آن را از نظر فكري بررسي و نقد كنيم و مجبور به مقابله فيزيكي و نظامي شديم و چارهاي هم نداشتيم. درحاليكه ما بايد دو زاويه را مورد بررسي قرار ميداديم؛ يكي چيستي و ديگري چرايي شكلگيري اين جريانها. در اين حوزهها نتوانستيم نگاه علمي داشته باشيم. نتيجه اين ماجرا توليد يك ادبيات سطحي و ژورناليستي در رسانههايمان بود. مسايلي مانند جهادنكاح و خشونت و سربريدنها در اولويت قرار گرفت. بدون اينكه توجه كنيم كه با چه ساختار فكري توانستند يارگيري كنند و توسعه پيدا كنند. از حيث چرايي هم بايد دو دسته را ميديديم. يكي عوامل داخلي جهان اسلام و ديگري عوامل خارجي كه وزن هيچكدام را نبايد كم و زياد كرد. نبايد بهراسيم كه اگر عوامل داخلي را بگوييم موجب تضعيف ما شود. درحوزه خارجي هم بايد پروژه اسلام عليه اسلام را كه دنبال ميشود؛ دقيقاً بررسي كنيم.
كمي بيشتر درباره مباني فكري داعش توضيح دهيد. اين مباني چه شاخصهايي دارد؟
بهرغم اينكه گفته ميشود كه داعش هيچ مباني فكري دقيقي ندارد و يك جريان سطحي است و مانند حباب روي آب است، من بهعنوان كسي كه در اين حوزه كار تحقيقي كرده ميگويم اينها داراي مباني هستند كه تلفيقي از مباحث گذشته و حال است. از يك طرف ريشه در مباني «ابنتيميه» مانند توحيد و شرك و ايمان و كفر دارند كه ميتواند سنتيها و تقليديها را به خود جلب كند و از طرفي پاي ديگرشان در مباني چهرههاي جديد جهان اسلام است. چهرههاي مانند سيد قطب و محمد قطب و... كه نظريههاي جذابي ارائه دادهاند. مباحثي كه از جاهليت شروع ميشود و بعد به تكفير ميرسد و سپس به هجرت و جماعت و توحش و امت و خلافت و در آخر به مباحث آخرالزماني ميرسد. البته آنها تفسيري وارونه از اين مباني ارائه دادند. هنگامي كه سيد قطب بحث جاهليت و جهاد را مطرح ميكند غير از جاهليت و جهادي است كه داعش ميگويد. داعش عقايد سيد قطب را تصدير [مصادره] كرد و مفهومي وارونه از آن ارائه داد. مشكل انديشمندان جهان اسلام اين بود كه نتوانستند اين وارونگي را برملا و عيان كنند. ما در اين حوزه خاموش بوديم و حتي گاهي به علت عدم آگاهي به آنها كمك كرديم و اين انديشمندان و مصلحان جهان اسلام را داعشي معرفي كرديم.
داعش چگونه از اين مباني براي كنش سياسي خود استفاده ميكند؟
جهان اسلام امروز با سكولاريسم يا به تعبير عربي «علمانيه» روبهروست. يكي از عوامل شكلگيري جريانهاي تكفيري واكنش به اين فضاست. آنها ميگويند جهان اسلام گرفتار جاهليت است. وقتي قرآن را بررسي ميكنند ميبينند جامعه جاهلي سه ويژگي دارد؛ يكي تبرجالجاهليه؛ يعني زنان ويژگيهاي جنسي خودشان را در جامعه بروز ميدهند و بيحجابند. دوم حميت الجاهليه؛ يعني تعصب جاهلي كه در ناسيوناليسم مدرن وجود دارد. سوم حكومت يا حكمالجاهليه. وقتي اينها را بر يك جوان عرضه ميكنند ميبيند كه هر سه هم وجود دارد. راهكاري كه داعش ارائه ميدهد اين است كه يا بايد هجرت كنيد يا جهاد. هجرت به كجا؟ به جامعه اسلامي. چرا داعش موصل را به عنوان يك كشور اسلامي تشكيل ميدهد؟ به اين دليل كه ميخواهد بگويد آنجا من حدود الهي را جاري ميكنم و يك جامعه اسلامي اوتوپيايي را تشكيل دادهام و بايد به آنجا هجرت كرد. بعد از هجرت بايد اسلام را با جهاد گسترش داد. از پيامبر هم حديثي تقطيع شده ميآورند كه لقد جئتكم بالذبح. من آمدهام كه سر شما را ببرم يا حديثي كه ميگويد اني بعثت بالسيف.
آينده داعش با توجه به شكستي كه خوردهاند چيست؟
يك تمثيل اين است كه اگر امروز در جهان برق برود و ما از بالا به كره زمين نگاه كنيم و اگر گروههاي تكفيري شمع دستشان بگيرند شايد شما جايي را پيدا نكنيد كه كورسويي از تكفيريها را مشاهده نكنيد. اين فكر در جهان پراكنده است. امروز كه ما داعش را به همت چهرههاي بزرگي مثل سردار سليماني در جنگ سخت از بين بردهايم، نبايد در حوزه جنگ نرم مغرور شويم و بدون توجه به بذر اين فكر كه ممكن است هر جايي كاشته شود، غافلانه زندگي كنيم. دشمنان هم دخيل هستند و حتي از نظر نظامي آنها را از مهلكه نجات ميدهند و آنها را تضمينكننده تجزيه كشورهاي اسلامي و شكلگيري خاورميانه بزرگ ميدانند. امروز آسياي ميانه يكي از مراكز آماده براي پذيرش اين ديدگاه است. در ليبي همينطور. در افغانستان با شاخه ولايت خراسان طالبان مواجه هستيم كه با داعش بيعت كردهاند. اميدم اين است كه حالا كه ما توانستهايم داعش را در عراق و سوريه شكست دهيم اين ثبات به ما فرصت دهد و بتوانيم در حوزه علمي و نظري ورود كنيم.
يعني داعش خود را با مباني معرفتياش بازتوليد خواهد كرد؟
جنگ امروز تمام نشده و جنگ نظامي به فرهنگي تبديل شده است. خود ابنتيميه زماني توسط فرقههاي گوناگون مورد فشار قرار گرفت و زنداني شد اما افكارش زنده ماند و مبناي داعش و تكفير امروز شد. امروز بايد منتظر باشيم كه جنبش ديگري شكل بگيرد كه تلفيقي از عقايد سنتي و جديد جريانهاي تكفيري است. اين جنبش ميتواند هم متعصبين ديني مانند وهابيها را به خود جلب كند و هم كساني را كه مانند اخوانيها دغدغه سياسي دارند. آينده داعش بستگي به ما دارد.
بايد نگاهمان را به انديشههايشان جديتر كنيم. گسترش سكولاريسم در جوامع اسلامي هم موجب تقويت اين جريانات ميشود. مزيت نسبي داعش اين بود كه دست بر نقاط حساس فكر اسلامي مانند مباحث آخرالزماني گذاشت. بنابراين ابتدا دابق را گرفتند. دابق در روايات اهل سنت مكاني است كه جنگ آخرالزماني در آنجا آغاز ميشود يا منطقه اعماق كه گفته ميشود راياتالسود در آنجا پديد ميآيد. اينها به همين جا ختم نميشود و نظريهپردازان تكفيري آن را توسعه ميدهند.