چاه بُصَّه: از چاههاي مدينه و تبرک يافته به دست پيامبر(صلی الله علیه و آله)
چاه بصه از چاههاي معروف مدينه و يکي از هفت چاه متبرک به دست پيامبر(صلی الله علیه و آله) است.[1] اين چاه در باغي بزرگ به همين نام[2]، در جنوب شرق مدينه و در سمت چپ مسير مدينه به قبا٭[3]، با فاصله حدود220متر از بقيع قرار دارد.[4] بُصَه از وَبِص يبِص[5]، به معناي درخشندگي است.[6] اين تلفظ در ميان مردم مدينه مشهور و رايج بوده است.[7] برخي نيز آن را به تشديد از بصّ الماء، بصا به معناي تراوش[8] و درخشندگي[9]، دانستهاند. همچنين گاه آن را بوصه خواندهاند.[10] برخي به اشتباه از اين چاه، با نام بضاعه که نام يکي ديگر از چاههاي مشهور و منسوب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، ياد کردهاند.[11]
چاه بصه متعلق به مالک بن سنان خزرجي، پدر ابوسعيد خُدري، از صحابي پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود که در کنار قلعه مالک قرار داشت.[12] برخي گزارشها از تعلق اين قلعه و چاه بصه به بنيخُدره حکايت دارند.[13]
در روايتي از ابوسعيد خُدري، در يک روز جمعه، پيامبر(صلی الله علیه و آله) نزد او رفت و از وي مقداري سِدر درخواست کرد تا سر خود را با آن بشويد. پس از آن، حضرت به همراه ابوسعيد کنار چاه بصه رفت و سر خود را با آب اين چاه شست.[14] از اين رو نوشيدن از آب اين چاه و وضوي با آن را مستحب دانستهاند.[15]
ابن نجار (م.643ق.) خود عرض و ارتفاع چاه بصه را اندازهگيري کرده و عمق آن را 11ذرع (کمتر از شش متر) و عرض آن را 9 ذرع (بيش از چهار متر) و عمق آب موجود در آن را 2 ذرع (کمتر از يک متر) دانسته است. وي آب نيمهشيرين اين چاه را سبزرنگ خوانده که زماني که از چاه خارج ميشود، رنگ آن سفيد به نظر ميرسد. بر پايه اين گزارش، چاه بصه که از سنگ ساخته شده بود، در اثر سيل ويران گرديد و درونش با گل و لاي ناشي از سيل تخريب شد. ابن نجار به استناد سخنان مردم مدينه، آب اين چاه را تا پيش از سيل، قابل شرب دانسته است.[16]
عزيزالدوله ريحان بدري شهابي (م.699ق.) رئيس خادمان حرم نبوي در سال697ق. چاه بصه و باغي را که اين چاه درون آن قرار داشت، وقف فقرا و مستمندان کرد.[17] به گزارش مطري (م.741ق.) در اين باغ چاه ديگري وجود دارد که با عرض 6 ذرع در شرق کوشک مالک واقع است. بر اساس اين گزارش، مردم در زمان حضور در باغ، در اينکه کدام يک از آن دو چاه، بصه است اختلاف دارند. وي بدون بيان نظر خود تنها به ارائه گزارشهايي که از توجه برخي مفاخر به چاه بزرگ حکايت دارند، اکتفا کرده است. وي همچنين با توجه به توصيفات ابن نجار از چاه بصه، تأکيد دارد که از نظر ابن نجار، همين چاه بزرگ، چاه بصه ميباشد.[18]
پس از مطري، سمهودي (م.911ق.) تلاش کرد تا با شواهدي اثبات کند که چاه کوچک، چاه بصه است. وي ساخت منزل بر روي قلعه مالک، نزديک چاه کوچک توسط زکيالدين، قاضي مدينه و ساخت پله براي آن چاه را بر اين اساس ميداند. سمهودي به اشتباه از گفتار مطري چنين برداشت کرده که وي، چاه کوچک را بصه دانسته است. از اين رو از اختلاف ابن نجار و مطري سخن رانده است.[19] پس از وي، برخي از مورخان و مدينهشناسان متأخر نيز نظر سمهودي را در تعيين چاه کوچک صحيح دانسته و دوري چاه بزرگ از قلعه مالک[20]، و نزديکي چاه کوچک به قلعه را، همراه با دلايلي که سمهودي اقامه کرده، از دلايل صحت اين ادعا دانستهاند.[21]
ساخت خانه در مکان قلعه توسط زکيالدين سبب شد تا پس از او چاه بصه در اختيار بازماندگان وي قرار گيرد و به ملکيت آنان درآيد.[22]
خياري (م.1380ق.) از ديگر مدينهشناسان، از ظرفيت اين چاه براي آبياري باغ در عصر خود گزارش داده است.[23] چاه و باغ بصه که هماکنون بين حد فاصل دو جاده اصلي عوالي و نخاوله، در امتداد جنوبي خيابان ابوذر و باب جنائز، قرار دارد، از سوي اوقاف حرم مدينه اجاره داده شده و بناي آن رو به ويراني است.[24]
منابع
بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 2002م؛ تاريخ المدينه: محمد بن احمد النهرواني (م.990ق.)، به کوشش محمد زينهم و محمد عزب، مکتبة الثقافه؛ تاريخ معالم المدينة المنوره قديماً و حديثاً: احمد ياسين الخياري (م.1380ق.)، رياض، مکتبه الملک فهد، 1419ق؛ تاريخ مکة المشرفه: محمد بن الضياء (م.854ق.)، به کوشش العدوي، مکه، مکتبة التجارية مصطفي احمد الباز، 1416ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه: شمسالدين محمد بن عبدالرحمن السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الکتب العلميه، 1414ق؛ التعريف بما آنست الهجره: محمد بن احمد المطري (م.741ق.)، به کوشش الرحيلي، رياض، دار الملک عبدالعزيز، 1426ق؛ الجواهر الثمينة في محاسن المدينه: محمد کبريت الحسيني (م.1070ق.)، به کوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق؛ حواشي العلامتين عبدالحميد الشرواني و احمد بن قاسم العبادي علي تحفة المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهيثمي: الشرواني (م.1301ق.)و العبادي (م.994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا؛ الدرة الثمينه: محمد بن محمود ابن النجار، (م.643ق.)، به کوشش حسين شکري، بيروت، دار الارقم؛ الرحلة الورثيلانيه: حسين بن محمد الورثيلاني (م.1779ق.)، قاهرة، مکتبة الثقافة، 1429ق؛ الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربيه): اسماعيل بن حماد الجوهري (م.393ق.)، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به کوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجرة، 1409ق؛ غريب الحديث: القاسم بن سلام الهروي (م.224ق.)، به کوشش محمد عبدالمعيدخان، بيروت، دار الکتاب العربي، 1396ق؛ القاموس المحيط: محمد بن يعقوب فيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم، بيتا؛ مدينه شناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شرکت قلم، 1364ش؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ مغني المحتاج الي معرفة معاني الفاظ المنهاج: محمد بن احمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي: علي بن عبدالله السمهودي (م.911ق.)، به کوشش محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت، دار الکتب العلميه، 2006م.
[1]. الجواهر الثمينه، ص91.
[2]. مدينه شناسي، ج1، ص311.
[3]. التعريف بما آنست الهجره، ص153؛ اثارة الترغيب، ج2، ص366.
[4]. المعالم الاثيره، ص49.
[5]. الجواهر الثمينه، ص93؛ وفاء الوفاء، ج3، ص127.
[6]. العين، ج7، ص91، «بص»؛ الصحاح، ج3، ص1030، «بصص»؛ غريب الحديث، ج4، ص333.
[7]. وفاء الوفاء، ج3، ص127؛ التحفة اللطيفه، ج1، ص37-38؛ تاريخ معالم المدينه، ص263.
[8]. الجواهر الثمينه، ص93-94؛ وفاء الوفاء، ج3، ص127.
[9]. الصحاح، ج3، ص1030، «بصص»؛ القاموس المحيط، ج2، ص295، «بص».
[10]. تاريخ معالم المدينه، ص263-264.
[11]. تاريخ المدينه، ص64.
[12]. التعريف بما آنست الهجره، ص154؛ تاريخ معالم المدينه، ص36.
[13]. وفاء الوفاء، ج1، ص158.
[14]. الدرة الثمينه، ص62؛ بهجة النفوس، ج1، ص313؛ تاريخ مکة المشرفه، ج1، ص246.
[15]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ حواشي الشرواني، ج4، ص145.
[16]. الدرة الثمينه، ص62.
[17]. التعريف بما آنست الهجره، ص154؛ بهجة النفوس، ج1، ص314؛ وفاء الوفاء، ج3، ص128.
[18]. التعريف بما آنست الهجره، ص153.
[19]. وفاء الوفاء، ج3، ص128.
[20]. الرحلة الورثيلانيه، ج2، ص572.
[21]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص777.
[22]. التحفة اللطيفه، ج1، ص37-38.
[23]. تاريخ معالم المدينه، ص264.
[24]. مدينه شناسي، ج1، ص311-312.