چاه ذَروان: از چاههاي مورد استفاده پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مدينه
چاه ذروان از چاههاي مدينه و متعلق به تيره خزرجي بنيزُريق بود. اين چاه در جنوب مسجدالنبي٭ قرار داشت.[1] برخي از معاصران، از احتمال قرار داشتن اين چاه در اطراف بقيع٭، سخن گفتهاند.[2] أروان[3]، ذي (ذو) أروان[4] و کَملي[5] از ديگر نامهاي مشهور اين چاه است. ابن حجر، ذروان را نام تغيير شکل يافته ذيأروان دانسته که به سبب کثرت استعمال دگرگون شده است.[6] برخي ذروان را نام محله بنيزريق دانستهاند که اين چاه بدان نامگذاري شد.[7]
گزارشها از نوشيدن پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آب اين چاه حکايت دارند.[8] وجود رواياتي در منابع حديثي[9] و برخي کتب تاريخي[10] که از جادو شدن پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مدينه و جاسازي طلسم در اين چاه حکايت دارند، بر شهرت چاه افزوده است. بر اساس اين گزارش لبيد بن اعصم، از هم پيمانان يهودي بنيزريق و به نقلي خواهران او، با گره زدن چندتار موي پيامبر(صلی الله علیه و آله) و قرار دادن آن در غلاف شکوفه خرما پيامبر(صلی الله علیه و آله) را طلسم کرده و اين طلسم را زير سنگي از چاه ذروان جاسازي کردند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از آن که از سوي خداوند از طلسم، و مکان آن، آگاهي يافت جُبير بن اياس از بنيزريق و به نقلي قيس بن مُحصن يا علي(علیه السلام) را به همراه عمار و زبير مأمور کرد تا طلسم را از چاه بيرون آورند. پس از آن پيامبر(صلی الله علیه و آله) با قرائت آيات سورههاي معوذتين، يک به يک، گرههاي طلسم را باز کردند. به نقل ابن سعد، در پي اين حادثه، حارث بن قيس دهانه چاه را تخريب کرد.[11] برخي مفسران از نزول معوذتين در اين حادثه ياد کردهاند.[12] اين در حالي است که برخي، از جمله ابن عباس، اين سورهها را از سور مکي قرآن دانستهاند.[13]
در حالي که منابع حديثي اهل سنت، روايات خود را از ابن عباس و عايشه نقل کردهاند، برخي منابع شيعي[14]، با تضعيف راويان احاديثِ سحر، از پذيرش اين روايات خودداري کرده و از آنجا که اينگونه طلسم را مخل عقل ميدانند، اين حادثه را متناقض با برخي آيات قرآن که منکر مسحورشدن پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، (اسراء/17، 47) ميدانند. از ميان فِرق اسلامي، معتزله نيز داستان طلسم پيامبر(صلی الله علیه و آله) را غيرواقعي دانستهاند.[15]
منابع
آثار البلاد و اخبار العباد: زکريا بن محمد القزويني (م.682ق.)، بيروت، دار صادر، 1998م؛ اسباب النزول: علي بن احمد الواحدي (م.468ق.)، به کوشش کمال بسيوني زغلول، بيروت، دار الکتب العلميه، 1411ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 2002م؛ تاريخ مکة المشرفه: محمد بن الضياء (م.854ق.)، به کوشش العدوي، مکه، مکتبة التجارية مصطفي احمد الباز، 1416ق؛ التبيان في تفسير القرآن: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1963م؛ تفسير القمي: علي بن ابراهيم قمي (م.307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ التفسير الکبير: محمد بن عمر الفخر الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ تفسير الثعلبي (الکشف و البيان): احمد بن محمد الثعلبي (م.427ق.)، به کوشش محمد بن عاشور و نظير الساعدي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم بن حجاج نيشابوري (206-261ق.)، تصحيح محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار الفکر، 1419ق؛ الطبقات الکبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار الصادر، 1409ق؛ فتح الباري شرح صحيح الامام ابيعبدالله محمد بن اسماعيل البخاري: ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي و محبالدين خطيب، بيروت، دار المعرفه، بیتا؛ مجمع البيان في تفسير القرآن: الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1415ق؛ مراصد الاطلاع علي اسماء الامکنه و البقاع: و هو مختصر معجم البلدان لياقوت: صفيالدين عبدالمومن بن عبدالحق (م.739ق.)، به کوشش علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ مسند الامام احمد بن حنبل: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بيتا؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ موسوعة التاريخ الاسلامي: محمد هادي يوسفي غروي، قم، مجمع الفکر الاسلامي، 1417ق؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي: علي بن عبدالله السمهودي (م.911ق.)، به کوشش محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت، دار الکتب العلميه، 2006م.
[1]. نک: بهجة النفوس، ج1، ص589؛ تاريخ مکة المشرفه، ج1، ص306؛ وفاء الوفاء، ج1، ص163.
[2]. معالم الاثيره، ص42.
[3]. معجم البلدان، ج1، ص162.
[4]. الاماکن، ص104؛ معجم البلدان، ج3، ص5؛ مراصد الاطلاع، ج2، ص585-586.
[5]. معجم البلدان، ج4، ص480؛ آثار البلاد، ص109؛ مراصد الاطلاع، ج3، ص1178.
[6]. فتح الباري، ج10، ص195؛ وفاء الوفاء، ج4، ص19؛ تاريخ معالم المدينه، ص269.
[7]. تاريخ معالم المدينه، ص269.
[8]. الطبقات، ج2، ص196-198.
[9]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص63؛ صحيح مسلم، ج7، ص14؛ صحيح البخاري، ج4، ص90.
[10]. الطبقات، ج2، ص196-198.
[11]. الطبقات، ج2، ص198.
[12]. اسباب النزول، ص502؛ تفسير سمعاني، ج1، ص116؛ تفسير الثعلبي، ج10، ص338.
[13]. تفسير قمي، ج2، ص449؛ التبيان، ج10، ص432؛ مجمع البيان، ج10، ص491.
[14]. التبيان، ج1، ص382؛ مجمع البيان، ج10، ص492؛ نک: موسوعة التاريخ الاسلامي، ج1، ص474.
[15]. التفسير الکبير، ج32، ص368-369.