حج انبيا: گزارش حج پيامبران در روايات
حج گزاردن پيامبران الهي در روايات پرشماري مطرح شده است؛ در برخي جوامع روايي، بابي با عنوان «حج الانبياء» اين روايات را گرد آورده است.[1] شماري از اين روايات ذيل آياتي آمده که کعبه را نخستين خانه روي زمين معرفي کرده (إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَکةَ) (آل عمران/3، 96)[2] و آن را «بيت العتيق» دانسته است.[3] (حج /22، 33) همچنين برخي روايات ذيل آيه (وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً) مناسک حج را از جمله مناسک واجب براي همه امتها شمردهاند.[4] بر پايه روايات، قدمت آئين حج، حتي به پيش از خلقت آدم بازميگردد و نخستين حجگزاران، فرشتگان در آسمان چهارم بودهاند.[5]
پس از اينکه حضرت آدم به زمين انتقال يافت، وي به فرمان خداوند مأمور بناي کعبه و برگزاري مراسم حج گرديد.[6] درباره حج آدم(علیه السلام) روايت شده که پس از خروج از بهشت، وي بر کوه صفا فرود آمد. سپس جبرئيل مناسک حج را به او آموخت و آدم، همه اعمال حج، از جمله طواف، رمي جمرات، قرباني، حلق، سعي و طواف نساء را به جا آورد.[7] برخي روايات از 700 حج و 300 عمره آدم، با پاي پياده، گزارش کردهاند.[8] پس از آدم، شيث، فرزند او، کعبه را بازسازي و حج عمره بجاي آورد.[9] مراسم حجگزاري، پس از آدم(علیه السلام) ميان فرزندانش تداوم يافت[10] و پيامبران پس از وي به برگزار نمودن حج اهتمام ويژهاي داشتند.[11]
نوح(علیه السلام) نيز پيش از سيل، حج انجام داد[12] و در جريان طوفان مأموريت يافت تا سرنشينانش کشتي را گرد خانه کعبه طواف داده و به منا ببرد. اين کشتي، در بازگشت دوباره بر گرد کعبه، طواف نمود و سرنشينان کشتي، سوار بر آن، سعي ميان صفا و مروه انجام دادند.[13]
بر اساس برخي گزارشها در طوفان نوح(علیه السلام) کعبه ناپديد شد. پيامبران الهي، بدون آن که مکان دقيق کعبه را بدانند، حج به جا ميآوردند[14] تا زماني که ابراهيم(علیه السلام) مأمور به بازسازي کعبه و احياي آئين حج شد.(حج/22، 26، بقره/2، 127 -128) پس از پايان بازسازي کعبه، آن حضرت از خدا خواست که مناسک (اعمال و جايگاه) حج را به وي نشان دهد:(وَ أَرِنا مَناسِكَنا). (بقره/2، 128) لذا جبرئيل نزد ايشان آمد و مناسک حج را يک به يک به او آموخت[15] و پس از فرمان فراخواني انسانها به انجام حج (حج/22، 27) ابراهيم بر مکان بلندي (کوه ابوقبيس يا سنگي که بعد به مقام ابراهيم معروف شد) ايستاد و با صداي بلند مردم را به حج فراخواند[16] و خود و پسرش، اسماعيل و گروهي از جرهميان، حج به جاي آوردند.[17] پس از آن حج، به عنوان سنتي مقدس با اعمالي مخصوص از سوي ديگر پيامبران الهي و پيروان آنها تداوم يافت.[18]
بر اساس برخي گزارشها، همه انبيا، به جز هود و صالح(علیه السلام) که به خاطر اشتغال به تبليغ موفق به حجگزاري نشدند، بقيه آنها حج به جا آوردند.[19] ولي اين ديدگاه ضعيف دانسته شده است.[20] افزون بر اين در پارهاي روايات به طور صريح از حجگزاري هود و صالح ياد شده[21]؛ حتي گفته شده که آنان در مکه از دنيا رفتند و در جوار خانه خدا دفن شدند.[22] بنابر اين همه پيامبران(علیهم السلام) حج گزاردهاند. برخي روايات نيز اين ديدگاه را تأييد ميکند[23]؛ چنانکه امام علي(علیه السلام) در سخني کعبه را جايگاه خيل انبياء، از آدم تا خاتم، و وسيله آزمايش پيشينيان، از آدم تا به آخر، دانسته است[24] و در سخني ديگر، از فراخواني آدم و فرزندانش به سوي کعبه ياد ميکند.[25]
در شماري از روايات، نام گروهي از پيامبران حجگزار، و در مواردي شيوه و تعداد دفعات حج آنان بيان شده است. پس از ابراهيم و اسماعيل(علیهما السلام) ديگر پيامبران حج بجاي آوردند؛ چنانکه در روايتي نقل شده که حضرت موسي(علیه السلام)، همراه با هفتاد تن از پيامبران، براي انجام حج بر شتري سرخموي، پس از گذشتن از منطقه «صفاح الروحا»، لبيکگويان (لبيک يا کريم لبيک) احرام بست.[26] در روايتي ابن عباس از پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که هفتاد پيامبر(صلی الله علیه و آله)، از جمله موسي(علیه السلام) به منا آمده و در مسجد خيف نماز گزاردند.[27]
حضرت عيسي(علیه السلام) نيز حج يا عمره را با گفتن «لبيک عبدک و ابن امتک لبيک» آغاز کرد.[28] داود(علیه السلام) نيز در عرفات، هنگامي که موج عظيم حجگزاران را ديد، دست به دعا برداشت.[29] سليمان(علیه السلام) هم همراه انس و جن و پرندگان حج گزارد و کعبه را با پارچه مصري پوشاند.[30] برابر رواياتي، يونس(علیه السلام) با سر دادن تلبيه «لبيک کشاف الکرب العظيم لبيک»، و خضر و الياس(علیهما السلام)، با حضور هر ساله در موسم مقرر، حج انجام ميدادند.[31] با ظهور اسلام که آئين حج، به عنوان يکي از فرائض ديني مسلمانان تشريع شد، پيامبر(صلی الله علیه و آله) آئين حجگزاري را به جا آوردند.
بر پايه برخي روايات، پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) 20 حج و سه عمره مفرده که همه آنها در ماه ذيقعده واقع شد، برگزار نمود.[32] تنها حج رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، پس از هجرت، در سال دهم هجري به همراهي 000/100 تن از مسلمانان انجام گرفت. در اين حج، عظمت، خلوص و آثار توحيدي مناسک حج به نمايش گذاشته شد و در تاريخ، به نام «حجة الوداع» ثبت گرديد.[33] (f حجة الوداع)
بر اساس روايتي از حضرت رضا(علیه السلام)، زمان حجگزاري همه پيامبران، از جمله آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي(علیهم السلام) و محمد(صلی الله علیه و آله) دهه ذيالحجه بوده و تا قيامت اينگونه ادامه خواهد داشت.[34] درباره شيوه حجگزاري پيامبران، حداقل تا ابراهيم(علیه السلام) اطلاع چنداني در دست نيست؛ به همين دليل مبهم و مجمل است. ولي از زمان ابراهيم(علیه السلام) تا ظهور اسلام، حج با همين شکل و گونه کنوني آن انجام ميشده است.[35]
منابع
اخبار مکة و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، بيروت، دار الاندلس، 1416ق؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمدباقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمدمهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، به کوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ التبيان في تفسير القرآن: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1963م؛ تفسير ابن ابيحاتم (تفسير القرآن العظيم): عبدالرحمن بن محمد بن ابيحاتم (م.327ق.)، تحقيق محمد الطبيب، بيروت، دار الفکر؛ تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق؛ تفسير القرطبي (جامع الاحکام القرآن و المبين لما تضمن من السنه و اي الفرقان): محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، تهران، ناصر خسرو، 1364ش؛ تهذيب الاحکام في شرح المقنعة للشيخ المفيد: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع احاديث الشيعه: محمد حسين طباطبايي بروجردي (م.1383ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1399ق؛ الخلاف في الاحکام: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق؛ در راه برپايي حج ابراهيمي: عباسعلي عميد زنجاني، تهران، انتشارات مشعر؛ سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد: محمد بن يوسف الشمس الشامي (م.942ق.)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الکتب العلميه، 1414ق؛ السنن الکبري: احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق؛ سيرة ابن اسحاق: محمد بن اسحاق المطلبي (م.151ق.)، محمد حميد الله، معهد الدراسات و الابحاث للتعريف؛ السيرة النبوية مقتضبا من البداية و النهايه: اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، به کوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه/ دار احياء التراث العربي، 1396ق؛ علل الشرائع و الاحکام: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، به کوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحيدريه، 1385ق؛ عمدة القاري: محمود بن احمد البدرالعيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ عيون اخبار الرضا: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1404ق؛ الغدير: الاميني (م.1392ق.)، بيروت، دار الکتاب العربي، 1397ق؛ الکافي: محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، به کوشش علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1375ش؛ کمالالدين و تمام النعمه: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، به کوشش علياکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1405ق؛ کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به کوشش بکري حياني و صفوة السقاء، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409ق؛ مجمع البيان في تفسير القرآن: الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش محمد جواد بلاغي (1864-1933م.)، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علي بن ابيبکر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الکتاب العربيه، 1408ق؛ المجموع شرح المهذب: يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار الفکر؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: حسين نوري (م.1320ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1408ق؛ مسند الامام احمد بن حنبل: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بيتا؛ المعجم الکبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به کوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ من لايحضره الفقيه: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علياکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق؛ نهج البلاغه: شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دار الاسوه، 1415ق؛ الوافي: محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091ق.)، تحقيق ضياءالدين حسيني و کمالالدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمومنين، 1406ق؛ وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه): محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، به کوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
[1]. الکافي، ج4، ص212؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ بحار الانوار، ج96، ص28.
[2]. تفسير العياشي، ج1، ص60، 186.
[3]. علل الشرائع، ج2، ص399؛ الخلاف، ج6، ص58.
[4]. مجمع البيان، ج7، ص134؛ تفسير القرطبي، ج12، ص58.
[5]. علل الشرائع، ج2، ص595؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص18؛ وسائل الشيعه، ج11، ص129.
[6]. اخبار مکه، ج1، ص34-36؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص235؛ وسائل الشيعه، ج13، ص332.
[7]. الکافي، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
[8]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229.
[9]. تاريخ الطبري، ج1، ص162؛ عمدة القاري، ج15، ص217؛ بحار الانوار، ج11، ص261.
[10]. تاريخ الطبري، ج1، ص162؛ عمدة القاري، ج15، ص217؛ بحار الانوار، ج11، ص261.
[11]. اخبار مکه، ج1، ص51، 68-69، 72-74؛ تفسير القرطبي، ج2، ص130؛ سبل الهدي، ج1، ص210.
[12]. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ اخبار مکه، ج1، ص72.
[13]. الکافي، ج4، ص212-213؛ تفسير العياشي، ج2، ص149؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230.
[14]. اخبار مکه، ج1، ص38؛ التبيان، ج1، ص463؛ مجمع الزوائد، ج3، ص288.
[15]. الکافي، ج4، ص205؛ سنن الکبري، ج5، ص145.
[16]. مجمع البيان، ج7، ص128-129؛ تفسير ابن ابيحاتم، ج8، ص2487.
[17]. اخبار مکه، ج1، ص66-72؛ تاريخ الطبري، ج1، ص260-262؛ وسائل الشيعه، ج11، ص8.
[18]. اخبار مکه، ج1، ص68؛ در راه برپايي حج ابراهيمي، ص200.
[19]. سيره ابن اسحاق، ج2، ص73؛ السنن البيهقي، ج5، ص177؛ السيرة النبويه، ابن کثير، ج1، ص272.
[20]. سبل الهدي، ج1، ص210.
[21]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص232؛ البداية و النهايه، ج1، ص138؛ مجمع الزوائد، ج3، ص220.
[22]. اخبار مکه، ج1، ص68.
[23]. عيون اخبار الرضا، ج2، ص127؛ علل الشرائع، ج1، ص274.
[24]. نهج البلاغه، خطبه 192.
[25]. نهج البلاغه، خطبه 192.
[26]. الکافي، ج4، ص213-214؛ تفسير العياشي، ج1، ص186؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص234-235.
[27]. المعجم الکبير، ج11، ص358؛ مجمع الزوائد، ج3، ص221؛ کنز العمال، ج12، ص228.
[28]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص240؛ علل الشرائع، ج2، ص419.
[29]. الکافي، ج4، ص214؛ الوافي، ج12، ص162-163.
[30]. الکافي، ج4، ص213؛ الوافي، ج12، ص162-163.
[31]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص234-235؛ کمال الدين، ص390-391؛ بحار الانوار، ج14، ص387، ج96، ص185.
[32]. الکافي، ج4، ص251-252؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص238؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.
[33]. المجموع، ج7، ص104؛ الغدير، ج1، ص266.
[34]. عيون اخبار الرضا، ج2، ص127؛ علل الشرائع، ج1، ص274.
[35]. اخبار مکه، ج1، ص68-72.