حجگزاری: اعمال عبادی خاص در سرزمين مکه
حج، به معناي زيارت و قصد بيت الله الحرام، مناسک ويژهاي دارد و طبق روايات اسلامي، تاريخ آن به دوره آدم(علیه السلام) يا ابراهيم(علیه السلام) ميرسد. سنت زيارت کردن و به سمت کعبه آمدن در موسم خاص، پيوند دهنده انسان با خداوند و تأمينکننده آرامش و امنيت و رفاه عمومي بوده است. (قصص/57، 88)
در سنت تاريخنگاري اسلامي، اخبار حج معمولاً در منابع تاريخ عمومي و سفرنامههاي حج، گزارش داده ميشد. ارائه اطلاعاتي از حجگزاران هر ناحيه، از کاروانها، وضع راه و توقفگاهها و ياد کردن از نامآوران حجگزار و خدمات آنها در امور حج و حرمين، محتواي اخبار اين منابع را شکل ميداد. درباره شمار حجگزاران، بيشتر به جملهاي کلي حاکي از کم يا زيادن بودن حاجيان هر سال، بسنده ميشد؛ با اينکه گاه از جشنهاي هنگام رفت و بازگشت کاروان سخن ميرفت.[1] اما در منابع متقدم، اطلاعي از آيينها و رسوم مناطق اسلامي در امر حجگزاري ارائه نميشد.
عمدتاً از سده دوازدهم قمري در ايران، آسياي ميانه، شام، مصر، مغرب، يمن و هند، به زبانهاي فارسي، عربي و ترکي، نگارش سفرنامه و خاطرات حج رشد کرد. اما در مناطق دور، مانند اندلس و مغرب اقصي که سفر حج بيشتر به صورت فردي و خانوادگي بود، سفرنامهنويسي قدمت بيشتري دارد؛ زيرا از سده ششم تا يازدهم قمري، دانشوراني مانند ابن جُبير، ابن رُشيد، عَبدَري، ابن بَطوطه، قَلصادي، عَياشي و هَشتوکي، با نوشتن سفرنامه حج، افزون بر گزارش وضع حج، به راهنمايي حجگزاران سالهاي آتي ميپرداختند.[2] (← سفرنامهنويسي)
حج پيش از اسلام: به گفته منابع روايي پيش از آفرينش آدم(علیه السلام)، فرشتگان بر گرد بيت المعمور، جايي محاذي کعبه در آسمان چهارم، طواف ميکردند.[3] بعد از آفرينش و هبوط آدم(علیه السلام)، او کعبه را ساخت و سپس مناسک حج را از جبرئيل آموخت و 40 بار از راه دور به مکه آمد و حج گزارد.[4] حجگزاري ميان اخلاف حضرت آدم(علیه السلام) (ملقب به ابوالحجاج) تداوم يافت[5] و پيامبران بعد از او، بر انجام حج اهتمام ورزيده، بسياري از آنان در جوار کعبه به خاک سپرده شدند.[6] طبق اين روايات، کعبه در طوفان نوح(علیه السلام) ناپديد[7] و بهتدريج آيين حج به فراموشي سپرده شد. ظاهراً حضرت ابراهيم(علیه السلام) به احياي سنت حج پرداخت؛ زيرا او پايه کعبه را بالا برد و مناسک حج را از جبرئيل آموخت. سپس مردمان را به حج دعوت کرد[8] و سپس خود او، پسرش اسماعيل و گروهي از مردم، حج بهجاي آوردند.[9] (← ابراهيم، حج انبيا)
پيش از اسلام، قبایل جزيرةالعرب، معابد گستردهاي برپا کرده بودند و هر معبد، آداب و رسوم خاص داشت. کثرت تلبيههاي مرسوم در عصر جاهليت نشانگر تنوع مناسک ميان اين قبایل است.[10] آنها براي بيتاللات، بيت مناة و بيت ذي الخلصة و معابد ديگر، قرباني و طواف انجام ميدادند.[11] (← جاهليت، حج جاهلي) با اين حال، حج به سمت بيت الله الحرام رو به گسترش داشت و عموم اين قبایل، در موسم خاص، مناسک حج خود را به سمت آن به جا ميآوردند. ادعا شده در عصر جاهليت، حج بيت الله الحرام مختص اهالي حجاز نبود و کعبه، حتي نزد اهل کتاب و برخي اقوام غير عرب، تقدس داشت.[12] به احتمال، مواردي چون هديه دادن ايرانيان به کعبه و زيارت آن[13]، رفتن پادشاهان حِمْير، کنده، غسّان و لخم به زيارت کعبه[14] نشانه فراگيري حج و زيارت کعبه، در آن عصر است. از سوي ديگر، توليت قريش بر حرم و وضع آداب خاص و الزام زائران به رعايت آن و نيز رواج تقسيم سهگانه حُمس٭، حِلَّه و طُلْس و تطبيق آن بر حجگزاراني از جنوب و شمال جزيره العرب[15] را نشانه محدود بودن گستره جغرافيايي حجگزاران به حجاز و نواحي اطراف آن دانستهاند.[16] (← قريش، حُمس)
مقارن ظهور اسلام، حج به عنوان سنّتي مقدّس و با آدابي چون مُحرِم شدن، طواف، سعي، وقوف در عرفه، مَشعَر، مِنا و مزدلفه، قرباني، تهليل، تلبيه و رَمْي جمره، هر سال برگزار ميشد و براي حجگزاران، افزون بر برپايي بازار کالا، خدمات رفاهي در قالب قيادت (راهنمايي حاجيان)، سقايت (آبرساني به حاجيان) و رفادت (پذيرايي از حاجيان) پديد آمد.[17] عبدمناف و فرزندانش که عهدهدار اين مناصب بودند، با تدابير رفاهي خاص، چون تهيه شير و عسل، حاجيان را سيراب ميکردند.[18] (← بنوعبدمناف)
حجگزاري دوره اسلامي:بعد از ظهور اسلام و در سال ششم يا دهم هجري که حج واجب شد[19]، بسياري از سنتهاي ابراهيمي حج احياء گرديد و نشانههاي شرک از مناسک پيراسته و سنتهاي جاهلي از بين رفت. در سال نهم، با سرپرستي ابوبکر، 300 تن از مسلمانان عازم حج شدند. حضرت علي(علیه السلام) به فرمان پيامبر(صلی الله علیه و آله) خود را به کاروان رساند و مانع پيوستن مشرکان به کاروان مسلمانان شد و تأکيد نمود مشرکان نميتوانند در حال شرک حج گزارده و عريان طواف کنند.[20] حج پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، به همراه مردم مدينه و قبايل اطراف، در سال دهم هجري، بدون حضور مشرکان، به حجة الاسلام٭ و حجة الوداع٭ شهرت يافت و سنتهاي جاهلي، چون نسيء، ملغا گرديد.[21] (← نسيء) بسياري از فروعات حج از سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حج اين سال، به دست آمده و راه استنباط اين احکام را عالمان اسلامي، با نوشتارهاي مستقل، توضيح دادهاند.[22] (← حجة الوداع)
از دوره ابوبکر٭ تا پايان خلافت حضرت علي(علیه السلام)، حجگزاري با سرپرستي خود خليفه يا اميري که او تعيين ميکرد، به عمل ميآمد. خليفه دوم به سبب فراهم بودن شرايط و مقتضيات، سالهاي بيشتري در کسوت امير الحاج مسلمانان حج گزارد. (← عمر بن خطاب) خليفه سوم هم چند سالي حج گزارد و سرپرست کاروان مسلمانان بود. گرچه گاه خواندن نماز تمام در منا از سوي عثمان اعتراض برخي صحابه را برميانگيخت.[23] (← عثمان بن عفان) در اين دوره، در توجه به امر آبرساني براي حجگزاران، آب قناتها به سمت استخرهايي در عرفات کشيده شد.[24] در دوره حضرت علي(علیه السلام)، به سبب کارشکني برخي صحابه، به خصوص معاويه، موسم حج گاه شاهد درگيري و اختلاف شده بود.[25] (← علي بن ابيطالب) معاويه به منظور ايجاد هرج و مرج در خلافت حضرت علي(علیه السلام)، جاسوساني را در موسم حج به مکه فرستاده بود.[26]
دوره امويان:در دورهاي که خلافت اموي دچار بحران شده و ابن زبير٭ خلافتش را در مکه (حک: 63-72ق.) اعلام کرد، او چند سالي، کاروان حج را سرپرستي ميکرد.[27] اما موسم حج غالباً با چنددستگي مواجه بود و گاه دو يا سه گروه ديگر، هر کدام پرچم خاص خود را در عرفات برافراشته و از نام و نشان خود دفاع ميکردند.[28] در اين برهه از بحران خلافت، اين تلقي که امارت حج به منزله دست يافتن به خلافت است، وجود داشت.[29] به سبب اثرگذاري تبليغات ابن زبير بر حجگزاران، عبدالملک بن مروان چند سالي مانع حج شاميان شد و سعي کرد با ساختن قبة الصخره، توجه همگان را به مسجدالاقصي جلب کند.[30] (← ابن زبير)
بعد از سقوط ابن زبير، عبدالملک در کسوت اميرالحاج، سياست خود را در مکه به گوش مردم ميرساند و با تهديد و ارعاب، مردم را از عواقب نافرماني برحذر ميداشت.[31] اين تهديدها گاه نتيجه عکس ميداد و حتي اقدام امويان٭ در توسعه مسجدالنبي، مسجدالحرام و کعبه، به سبب دينستيزي علني برخي از آنها[32]، با واکنش منفي مردم مواجه ميشد.[33] به هر روي، در گزارشها، به برخي کارهاي عهد امويان، مانند تعبيه جاي توزيع آشاميدني به حجگزاران[34]، بر افروختن آتش براي حفظ اموال حجگزاران از دستبرد[35]، وقف سکونتگاه براي حاجيان[36]، ترميم راههاي حرمين و چاهها اشاره شده است.[37] (← امويان)
درباره کاروانهاي حجگزار نواحي بيرون از جزيرة العرب، بايد گفت که گرچه خبر حجگزاري از عراق تازه فتح شده، به سال 12قمري، ميرسد[38]، اما کاروان اصلي حج از سمت شام، از سالهاي آغازين تثبيت خلافت امويان عازم ميشد. اين کاروان، در سال چهلم، با سرپرستي مغيرة بن شعبه و سپس تا سال 61، با سرپرستي کساني از دستگاه اموي، چون عتبة بن ابوسفيان، معاويه، مروان حکم، سعيد بن ابوالعاص، وليد بن عتبه و عثمان بن محمد، روانه حج ميشد.[39] سالهاي بعد نيز کاروان حج شام، با مديريت رجال حکومتي، خود خلفا و گاه کساني از مخزوميها فرستاده ميشد.[40] در اين دوره که رجال سياسي عهدهدار امارت حج بودند، آنها کمتر به مناسک آشنا بوده و از عالمان همراه کاروان، مناسک را ميآموختند.[41] در دوره امويان، خوارج گاه موسم حج را به صحنه اختلاف و تشنج ميکشاندند[42]؛ از جمله چند سال متوالي، ابوحمزه خارجي، با حضور در موسم حج، حجگزاران را به شورش عليه بنياميه واداشت.[43] (← خوارج)
دوره عباسيان:عباسيان٭ بيشتر از امويان از نقش سياسي حج، آگاهي داشتند. داعيان عباسي، با حضور در موسم حج، مردم را به بيعت با خليفه عباسي فراميخواندند.[44] عباسيان، بعد از تثبيت خلافت، کساني را مأمور يافتن بازماندگان بنياميه ميان حجگزاران ميکردند.[45] نيز حج ابومسلم خراساني، سردار عباسيان، در 136ق. جنبه سياسي پررنگي داشت؛ زيرا او تأمين آب حاجيان، کمک به فقرا و هموار کردن راه حج را در کنار بيعت گرفتن براي ابوجعفر منصور، انجام ميداد.[46] مخالفان دستگاه عباسي نيز به اهميت موقعيت حج در امور سياسي واقف گشته و مخالفتهاي خود را در ميان حجگزاران علني ميساختند. اما بروز چندين شورش، عباسيان را به مراقبت بيشتر از حجگزاران واداشت.[47] نيز آنها از اينکه بنوحسن و بنوحسين بتوانند از اهل حجاز و حجگزاران بيعت بگيرند، وحشت داشته و مراقب اوضاع بودند.[48] گرچه در سده سوم قمري، بنيحسن سرانجام بر مکه مسلط شدند[49] و تا سده چهاردهم و به قدرت رسيدن آل سعود، حاکم آنجا بودند. (← اشراف حسني، آل سعود)
از خلفاي عباسي ابوجعفر منصور (حک:136-158ق.) شش بار، مهدي عباسي (حک:158-169ق.) دو بار و هارون الرشيد (حک:170-193) نُه بار حج گزاردند.[50] آنها در موسم حج، از نزديک، مشکلات حاجيان را مشاهده ميکردند.[51] منصور عباسي٭ در راه حج و رفتن به مکه وفات يافت.[52] هارون الرشيد در موسم حج، در کمک مالي و توزيع صدقات ميان اهالي حرمين، دست و دل بازي بسيار ميکرد.[53] در حوزه خدمترساني، خلفاي عباسي، افزون بر توسعه مسجدالحرام[54]، مسجدالنبي[55]، کعبه[56]، اماکن و مساجد مکه[57] و مدينه، به حفر چاه و چشمه و ساخت آبانبار[58] و خدمات رفاهي[59] براي حجگزاران اقدام ميکردند. همسران خلفا نيز در ساخت چشمه و آبرساني به حجگزاران فعال بودند.[60] نيز منصب سقايت حاجيان، به طور سنتي، بر عهد خاندان بنيعباس بود.[61]
در دوره عباسيان، کاروان عراق٭ (شامل حاجيان شرق از خراسان و جبال و عراق و ميان راه حرمين) گاه به رياست خود خلفا يا اميرالحاجهاي توانمند فرستاده ميشد.[62] اميرالحاج وظايفي چون گردآوري حجگزاران، راهنمايي هر گروه به محل خود، پيشگيري از درگيري، تأمين امنيت، کمک به ناتوانان، نشان دادن مناسبترين راه، يافتن محل آب و منزلگاه مناسب و مراقبت از پراکنده شدن مردم را برعهده داشت.[63] عباسيان در قرن اول خلافت، بسياري از خويشانشان را بر منصب امير الحاجي گماشتند.[64]
گاه از علويان امير الحاج برگزيده ميشد[65]؛ از جمله ابواحمد موسوي، پدر سيد رضي، که فردي توانا در ايجاد تفاهم ميان کاروان عراق و مصر بود، مدتها امير حاج کاروان عراق و نقيب علويان شد.[66] با قدرت يافتن سلجوقيان٭، امارت حج به سپاهيان توانمند واگذار شد[67] و از جمله براي نخستين بار در 468ق. يک امير ترک با نام خُطلُغ بن کنتکين امير حاج شد.[68] از اميران حاج توانمند دوره عباسي، بيشتر از طاشتکين ياد ميشود که طي 26 سال سرپرستي کاروان، مانع زورگويي اشراف مکه نسبت به حجگزاران شد.[69] در سالهايي که خود خليفه اميرالحاج بود، معمولاً با آوردن هدايا و صدقات، موسم را به فصل پر رونق اقتصادي تبديل ميکرد و دل ساکنان حرمين را به حکومت متمايل ميساخت.[70]
نفوذ ايرانيان در دستگاه عباسي و گرفتن منصب امارت بر حجاز[71] و منصب عمل الحرمين از عهد طاهريان (205-259ق.).[72] به امنيت راه حج افزوده بود. ايرانيان، در کنار روانه کردن کاروان خراسان و حفظ امنيت آن، امنيت منزلگاههاي مسير را تا حرمين برقرار ساخته بودند. در اين دوره، اهميت کاروان خراسان تا آنجا بود که تأخير آن، موجب فوت حج عراقيان ميشد.[73] (← ايران) در عين حال، به خصوص از اوايل سده چهارم، ناامن کردن راه از سوي قبايل، بيشترين اثر را در کاهش شمار حجگزاران داشت.
قرامطه٭ سالهاي بسيار، راه حج را ناامن کرده، اموال حاجيان را غارت ميکردند.[74] در يک حمله، قرامطه حجگزاران بسياري کشته و جنازهشان را در چاه زمزم ريخته و با ناامن کردن شهر مکه، حجرالاسود را به بحرين انتقال دادند.[75] قبايل طي، بنوسليم، بنوهلال و خفاجه، سالهاي متمادي به کاروانهاي حجگزاران حمله ميکردند.[76] از اين رو در سده چهارم و پنجم، کاهش در شمار حجگزاران مناطق جهان اسلام از راه عراق، راه مصر و راه شام به چشم ميخورد؛ زيرا منصب عمل الحرمين بيشتر به صحنه رقابت و اختلاف اميران محلي ايران و مصر و شريفان مکه بر سلطه بر حرمين تبديل شده بود. و زمينه را براي هجوم قرامطه به کاروانها، فراهم ساخته بود.[77] (← عمل الحرمين)
در دوره آل بويه٭ (320-447ق.)، عضدالدوله، با اجراي اقدامات رفاهي و عمراني، چون لغو ماليات راهداري، حفر چاههاي آب مسير مکه، هزينه پول در امور حرمين، بر اعتبار خود افزود.[78] همچنين در اين دوره، حاکم منطقه جبال که تابع آل بويه بود، تا سالها امنيت کاروان خراسان و عراق را فراهم ساخت.[79] اما با تضعيف آلبويه و بالاگرفتن راهزني اعراب، برخي سالها حج تعطيل ميشد[80] و محمود غزنوي هم که در پي گسترش قلمرو خود بود، تنها با اعتراض حجگزاران، به امور حج توجه کرد و امنيت راه حج را برقرار نمود.[81] در اين دوران گاه اميرالحاج کاروان خراسان و عراق را دو نفر بر عهده داشت؛ از جمله در 415ق. کاروان خراسان، با سرپرستي حَسَنَک٭ وزير و کاروان عراق، با سرپرستي ابوالحسن اُقساسي علوي، مسير بازگشت را آن دو از راه شام با موافقت خليفه فاطمي برگزيدند که خليفه عباسي را خشمگين ساخت و فرجام تلخي برايشان رقم زد.[82] (← حسنک وزير)
ورود طُغرُل سلجوقي (431-455ق.) به بغداد، به منظور بازگشايي راه حج، بعد از تعطيلي سي ساله کاروان عراق، اعلام شد.[83] او اهدافي در موضوع حج داشت که مهلت اجرا نيافت.[84] اما نظامالملک طوسي، سياست تحقق نيافته طغرل را در اصلاح راه و تسهيلات براي حجگزاران عملي کرد. در زمان او، امور حج و بازسازي بناهاي حرمين، سر و سامان گرفت و کاروانها از خراسان و عراق به سمت حجاز راه ميافتاد.[85] ملکشاه سلجوقي نيز راهها را تعمير و امکانات رفاهي و استراحتگاهي براي کاروانها ساخت.[86] انتقال آب از عرفات به مکه در قنات قديمي ساخته زبيده، به فرمان ملکشاه سلجوقي محقق شد.[87] جواد اصفهاني، از صاحب منصبان موصل، که تابع سياستهاي سلجوقيان بود، خدمات زيادي براي حجگزاران و حرمين انجام داد.[88] (← جواد اصفهاني)
قدرت گرفتن فاطميان در مصر و سلطه آنها بر حرمين[89]، اختلاف دامنهداري را ميان آنها و عباسيان پديد آورد.[90] در اين دوران، حج کاروانهاي شام و مصر و مغرب، گاه با مشکلاتي همراه بود.[91] پيشتر نيز، سلطه اخشيديان بر مصر و شام و حرمين و اختلاف با اميرالامراي بغداد، چند سالي حج اين نواحي را به تعطيلي کشانده بود.[92] مصريان با اينکه از سده چهارم، در نفوذ بر حرمين، در رقابت با ايران بودند[93]، به تدريج و با تثبيت خلافت فاطميان، بر حرمين مسلط شدند. مقارن اين دوران، مقدسي گزارش ميداد که مصريان، حجاز را آباد کرده و به موسم حج رونق دادهاند.[94] در ميان حجگزاران مصر، مسلمانان مشتاق اندلس نيز حضور داشتند. آنها براي در امان ماندن از خطرهاي فراوان راه دريايي، به صورت خانوادگي، راهي بس دور و پر محنت را طي ميکردند.[95] (← اندلس)
سده هفتم تا سيزدهم:در اين دوران، به خصوص بعد از تشکيل خلافت عثماني (حک923-1342ق.)، سه کاروان مهم روانه حج ميشد:
1. کاروان شرق (شامل حاجيان هند، آسياي ميانه، ايران و عراق) از راه جبل و گاه از راه شام، راه مصر و در اين اواخر از راه استانبول؛
2. کاروان مصر؛
3. کاروان شام که مورد حمايت مماليک و سپس عثماني بود و به سبب امکانات و گستردگي و شمار حاجياناش، آن را از ديگر کاروانها متمايز ميکرد.
کاروان شرق، سالها قبل و بعد از سقوط عباسيان، تعطيل شده بود[96]و به سبب ناامني راه يا مسلمان نشدن مغولان، امکان حجگزاري از سمت عراق مهيا نبود. عطاملک جويني، حاکم عراق، با تلاش فراوان، از خان ايلخاني فرمان بازکردن راه حج عراق و شرق را گرفت.[97] در عهد ايلخاني، بايد دوره سلطان ابوسعيد را که با مماليک مصر روابط حسنه داشت و در مکه به نامش خطبه خوانده ميشد، بهترين سالهاي حج شرق شمرد.[98] بعد از مرگ او، 11 سال حج، از سمت عراق تعطيل شد. (← ابوسعيد ايلخاني) در سالهاي تاخت و تاز تيمور لنگ در ايران و عراق، تنها در برخي سالها، کارواني کمشمار از سمت شرق، عازم حج ميشد.[99]
در برهههايي از عهد صفويه (حک907-1135ق.) به سبب اختلاف با عثماني، حجگزاران شرق با سختي فراوان مواجه ميشدند. در عهد شاهعباس اول، بعد از تصرف بغداد از سوي ايران در1042ق.، حکومت عثماني در واکنش، اعلام کرد ايرانيان حق آمدن و انجام حج را ندارند.[100] از سوي ديگر هنگام حضور حاجيان ايراني در حرمين، به سبب نفوذ و تبليغات عثماني عليه صفويان و مردم ايران، دچار زحمت و رنج ميشدند. گاه به بهانه تلويث کعبه، غوغايي به راه ميافتاد و با هياهو از قاضي و حاکم، فتواي اعدام فرد ايراني شيعي را ميگرفتند.[101] (← صفويان)
به جز دوره اندکي که با توافق نادرشاه و عثماني، کاروان ايران و شرق به استقلالي نيمبند دست يافته بود، دشمني با حاجيان ايراني و شيعي، تا دوران قاجاري و پهلوي، ادامه داشت و هر از چندي تب ايرانآزاري در موسم حج عود ميکرد. با پيدايش وهابيان، آزردن زائران ايراني بيشتر هم شد؛ از جمله در عصر پهلوي، جواني با نام ابوطالب يزدي را به اتهام تنجيس کعبه کشتند که با واکنش مردم و حکومت ايران مواجه شد.[102] (← ابوطالب يزدي) مهمتر از همه، در عهد جمهوري اسلامي ايران، اقدام حکومت سعودي در کشتار شماري از حاجيان ايران در سال1361ش. که به جمعه خونين شهرت يافت، واکنشهاي بسياري پديد آورد. (← جمعه خونين)
بعد از انقلاب اسلامي ايران، فعال بودن بعثه جمهوري اسلامي ايران و ايجاد ارتباط با بعثههاي ديگر، اجراي منظم برنامه برائت از مشرکان با تأکيدهاي امام خميني(رحمه الله)، برگزاري سخنراني و مناظره و تعامل با حاجيان جهان اسلام، نشانه تحول و اثرگذاري حج ايران بر جهان اسلام است. (← ايران)
کاروان مصر که به کاروان غرب شناخته ميشد، در سده هفتم، مقارن قدرت يافتن ايوبيان در مصر، رونق خاص يافت. البته چند سالي بعد از سقوط عباسيان، پرده کعبه از يمن فرستاده ميشد[103] و حکومت يمن، حتي در برخي برههها، توان سلطه بر مکه و حجاز را در سر ميپروراند.[104] اما سالهاي متمادي، حج يمن به علل داخلي[105] و نيز به سبب اختلاف با کاروان مصر، تعطيل ميشد.[106] تا اينکه در سده دهم هجري، تجهيز محمل يمن به رونق حج آنجا انجاميد.[107]
خارج از قدرت محدود يمن، اين مصر و کاروان مصر بود که به خصوص با قدرت يافتن ايوبيان، نفوذ خود را بر حرمين افزايش داد. سلاطين ايوبي و سپس مماليک، حاکمان مکه را از اخذ ماليات از حجگزاران منع کردند و به اين خواسته حاجيان اهتمام ويژه داشتند.[108] مماليک (حک: 650-922ق.) فرستادن محمل پرتجمل (با هزينه 120 و حتي 200 هزار ديناري) را که از سده چهارم رواج يافت بود، حق انحصاري خود تلقي کرده و با رفتن به حج، موجب تحول در حجگزاري ميشدند.[109] در 675ق. ظاهر بَيبَرس بُنُقداري محمل و کسوه کعبه را از مصر تجهيز کرد.[110] از اين دوران، در مصر، دو کاروان با فاصله يک شبانهروز عازم حج ميشدند. کاروان اول با فرماندهي اميرالحاج و کاروان دوم شامل محمل و تدارکات کامل در حمايت نظاميان، راه ميپيمود و توجه مردمان ميان راه را به خود جلب ميکرد.[111] (← مصر)
کاروان شام٭ هم با برپايي جشن، آماده حرکت و گذر از منزلگاههاي بسيار شده و بعد از حدود 40 روز، سفر خود را به انجام ميرساند. اين کاروان، اهميت خود را از سده دهم و از دوره عثماني به دست آورد.[112] عثمانيان با محملهاي ديگر نواحي، در صورت تبعيت از محمل رومي (کاروان شام)، مخالفت نميکردند. آنها از استانبول، همراه محمل رومي، هداياي نقدي و غير نقدي گسترده و چشمگير خود را با عنوان صره٭ همايون براي اهالي حرمين فرستاده و ضمن توزيع، در نوشتهاي گواهي اهالي حرمين به حمايت از سلطان را ميگرفتند.[113] در دوران متأخر، با پيوستن حاجيان هند، آسياي ميانه و قفقاز، ايران، عراق و ترکيه از راه استانبول به کاروان شام، قافلهاي بزرگ آماده و عازم حج ميشد.[114]
در برخي سالهاي سده دوازدهم هجري، آمار حاجيان کاروان شام، به 000/15 تا 000/20 نفر ميرسيد. اينکه گاه ميبينيم اين آمارها به 000/86، گاه 000/70 تا 000/91 گزارش شده، با احتساب حاجيان ترکيه، آسياي ميانه، ايران و عراق است که خود را به کاروان شام رساندهاند. شمار حاجيان خود شام، به طور متوسط به 000/20 و گاه تا مرز 000/40 نفر رشد ميکرد.[115]
در سده سيزدهم و چهاردهم از مغرب نيز کارواني با گروهي نظامي، حاجيان را از شهر فاس، با جشن و شادي، حرکت داده و با طي مسير از الجزاير، تونس، طرابلس خود را به کاروان مصر ميرساندند.[116] پيشتر نيز پارهاي از سلاطين افريقا و ملوک تَکرور، با انجام حج و توزيع ثروت در امور حج و حرمين، براي خود، شهرتي دست و پا کرده بودند.[117]
حجگزاري معاصر:از سده 13-14ق. /18-19م. که اروپاييها بر برخي کشورهاي اسلامي سلطه يافتند، حجگزاران اين نواحي، حج خود را با رنج و سختي بسيار انجام ميدادند؛ زيرا حج که محل اجتماع مسلمانان بود، اروپاييها را نسبت به شکل گرفتن قيامهاي ضد اروپايي بيمناک ميکرد.[118] آنهايي که موفق به حجگزاري ميشدند، در حرمين سکونت کرده و از راهنمايي عالمان حرمين بهره ميبردند. اين وضع، استعمارگران را به تأسيس کنسولگري در جده، به منظور مراقبت از رفتار و کردار حاجيان، واداشت.[119]
افزون بر استعمار، سياست قرنطينه حاجيان که همواره با آزار آنها همراه بود، در کاهش شمار حاجيان تا پايان سده نوزدهم مؤثر بود.[120] از اين رو و نيز به سبب سختي و دوري راه و ضعف وسايل نقليه تا پيش از نيمه اول سده20م.، آمار حجگزاران در هر سال، به بيش از صدهزار نفر نميرسيد.[121] در عين حال، در آغاز سده بيستم، با به کار افتادن ماشينهاي بخار و خط راه آهن، سفر حج سريعتر و ايمنتر شد و از جمله در هند، شمال افريقا و ايران، راه دريايي با ورود کشتيهاي اروپايي رواج يافته[122] و در افزايش شمار حجگزاران مؤثر بود. بعد از جنگ جهاني دوم، حجگزاري روند روبهرو رشد داشت. البته اين روند در دهه شصت کند شد، سپس در دهه هفتاد سرعت گرفت و در دهه نود دوباره کند شد. اختلاف ميان مليگرايي مصر دوره جمال عبدالناصر و عربستان را عامل کاهش حجگزاري در دهه شصت ميلادي دانستهاند.[123] در برخي مقاطع اين سده، عواملي مانند بحران مالي شرق آسيا در 1998م.، جنگ اعراب و اسرائيل و جنگ ايران و عراق، به کاهش حج، و عواملي مانند استقلال سياسي بيشتر کشورهاي اسلامي، به رشد چشمگير حج انجاميد.[124] رشد حجگزاري بعد از به قدرت رسيدن ملک فيصل در عربستان، با پيش گرفتن سياست تعامل با جهان اسلام، به اوج خود رسيد. او نيز با دعوت از سران ممالک اسلامي براي انجام حج در رونق حجگزاري مهمترين کشورهاي اسلامي، از جمله پاکستان، ترکيه، يمن، نيجريه، عراق، مصر، ايران و اندونزي اثرگذار بود.
رشد شديد شمار حجگزاران جهان اسلام، تنها بعد از نيمه سده بيستم/ نيمه دوم سده چهاردهم رخ داد. بنا بر گزارشي، شمار حجگزاران سال 1385ق. بيش از 000/294 نفر ذکر شده است.[125] آمار حاجيان 1390 در سنجش با آمار سال 1370 رشد فزايندهاي را نشان ميدهد.[126] در 1401ق. آمار حاجيان به بيش از نه برابر عدد سال1385ق. رسيد؛ زيرا 000/879 حاجي به مکه آمدند. در 1405ق. اين تعداد به 000/912 رسيد. اين آمار که تنها شامل حجگزاران خارج از عربستان است، در 1415ق. به 374/402/1 نفر رسيد.[127] حجگزاري اين برههها، به خصوص در پاکستان، ترکيه، يمن شمالي، نيجريه، عراق و سپس مصر و ايران و اندونزي رشد فزاينده داشت.[128]
بعد از سالهاي 1988م. که سازمان کنفرانس اسلامي (همکاري اسلامي) طرح سهميهبندي حج را پيش گرفت، روند حجگزاري کاهش يافت. طبق تصميم اين سازمان، مبني بر اعزام شمار مشخصي حجگزار به نسبت جمعيت هر کشور، شمار حجگزاران در هر ميليون مسلمان، هزار نفر اعلام شد. از اين رو ميزان حجگزاران سال1990م. به يک مليون و در 2003م. به يک ميليون و سيصد هزار نفر رسيد.[129] در اين سالها حجگزاري از اروپا هم رواج بيشتري يافت و هر ساله شمار زيادي از مسلمانان فرانسه، آلمان و اتريش و ديگر کشورهاي اروپايي، خود را به مکه ميرسانند.[130]
راههاي حج: حاجيان از شهرهاي دور و نزديک بهم ميپيوستند و خود را به راه حج رسانده و سپس با راهنمايي اميرالحاج، حرکت خود را ادامه ميدادند. اما راه داخلي و مسيري که در هر منطقه طي ميشود تا به کاروان اصلي برسد، در شمار راه اصلي حج ذکر نميشود.[131] در گذشته، معرفي کردن راههاي حج خراسان، مصر، مغرب و يمن و مناطقِ با فاصله زياد از حرمين، در قالب سفرنامهنويسي، کتب مسالک و ممالک و کتب منازل الحج رواج داشته و ضمن آن از امکانات، وضع آب، کاروانسراها، قلعهها و برقراري امنيت هر راه سخن ميرفته است.[132] برخي، شمار راههاي حج را هفت مورد، برخي هم کمتر دانستهاند. در منابع سده سوم راه بغداد، راه کوفه، راه يمامه، راه يمن، راه حضرموت، راه مصر، راه شام، راه طائف و راه جده، مسيرهاي اصلي حج جهان اسلام معرفي شدهاند.[133] راه حج ابعاد و آثار ديني، اقتصادي و فرهنگي هم داشت؛ زيرا در اين راهها، علم گسترش مييافت و دانشوران از همديگر ميآموختند و به انتقال دانش در شهرهاي ميان راه کمک ميکردند.
وسايل حمل و نقل:حجگزاري همواره با مرکبهاي متناسب هر دوره انجام ميشده است. تحول در وسايل حمل و نقل را، از تفاوتهاي حجگزاري ادوار مختلف دانستهاند.[134] وسايل حمل و نقل در گذشته، چون تابع توليد و اقتصاد زمانه خود بوده و دگرگوني ابزار توليدي روند کندي داشته، کمتر با تحولات بنيادين مواجه بوده است. معمولاً در گذشته، ابزار اصلي حمل و نقل در شتر، اسب، قاطر، الاغ و گاو خلاصه ميشد. با اينکه استفاده معمول حاجيان از وسايل محلي و حيوانات بومي مناطق خود بوده، اما با نزديک شدن به جزيرةالعرب، از شتر استفاده ميکردند. معمولاً شتر را نشانه حج رفتن و حاجي بودن ميدانستند و حاجي ميبايست بر شتر سوار شود.[135] برخي شترها، به سبب توان و چابکي بيشتر، بر گونههاي ديگر ترجيح داده ميشد. اهل باديه با گلههاي شتران، خود را به راههاي اصلي کاروان رو رسانده و هر شترداري، بخشي از حاجيان را با طي منزلگاهها از ينبع يا جده به سمت مکه، منا، مزدلفه و عرفات و سپس در بازگشت با رفتن به مدينه، حمل و انتقال ميدادند.[136]
شتران کجاوهدار از وسايل معمول انتقال مسافران بود. براي در امان ماندن از گرما، حاجيان بر شتران سايبان نهاده، با آرامش مسير را طي ميکردند. روي يک نوع از اين شتران، با نام شقادف، دو تخت همتراز با سايباني پوشيده، وجود داشت که براي نشستن دو نفر روبهروي هم کفايت ميکرد.[137]
با اينکه اميرالحاج وظيفه داشت از مکانهاي عبور، اطلاع درستي داشته باشد[138]، اما راه بردن مرکبهاي باربر از گردنهها، سختي را دوچندان ميکرد. برخي از کارشناسان امور حج، از مشخصات شتران مورد استفاده حاجيان خبر دادهاند.[139] کرايه کردن شتر هزينه بسيار داشت.
در ادواري که تزيين شتران رواج داشت، کجاوهها و محملهاي تزييني نهاده بر شتران، حرکتي چونان حرکت قطار به چشم ميآمد. کجاوه جميله بنت ناصرالدوله و کجاوه شجرة الدر نمونههايي از اين نوع شتران تزيين شده است.[140] گاه اصل کجاوهها و تزيين آن با مخالفت برخي فقيهان مواجه ميشد.[141]
در دوره اسلامي زنان و بيماران که سوار شدن بر شتران را بر خود دشوار ميديدند، کجاوهاي شبيه اتاقکي کوچک بر پشت ستوران (هودج، عمار) نهاده و گاه به صورت تخت روان، بسته ميان دو ستور، استفاده ميکردند. اما استفاده از ارابه چرخدار در امر حجگزاري رواج نداشت. در گزارشي، سفر حج ابراهيم بن مظهر کاتب، از شخصيتهاي عهد عباسي در242ق. از بصره را بر ارابهاي توصيف کردهاند که شتران، آن را ميکشيدند و مردم از ديدن وسيله مذکور شگفتزده شده بودند.[142]
در ايران از عهد فتحعليشاه قاجار که راهها و جادههاي هموار و شوسه ايجاد شد و سيستم پست و چاپارخانه تأسيس گرديد، استفاده از گاري، کالسکه و دليجان و ديگر وسايل چرخدار رواج يافت. ثروتمندان با اين وسايل، سفر خود را با سرعت و آرامش بيشتري تجربه ميکردند و با طي کردن راههاي داخلي ايران، خود را به مرزها رسانده و سپس به کاروان ميپيوستند.[143]
با ورود کشتيهاي بزرگ اروپايي به آبهاي درياي سرخ و اقيانوس هند، تحولي مهم در وسايل حمل و نقل رخ داد. بعد از استقرار و تسلط اروپاييها بر مناطقي از آسيا و افريقا، راه دريايي از پر رفت و آمدترين راهها شد. راه دريايي در گذشته، به سبب کوچک و نامناسب بودن کشتيها پر مخاطره بود و انتخاب اول حجگزاران نبود. کشتيهاي بزرگ اروپايي، هم در استعمار و غارت اموال مسلمانان به کار ميآمدند و هم براي حجگزاران مسيرهاي دور، کارايي داشتند. در بنادر هند، انبوهي از گاريها و درشکهها، حمل و نقل حجگزاران و وسايلشان به محل کشتيها را عهدهدار ميشدند.[144] حجگزاران هند که بر کشتيهاي پستي و تجاري سوار ميشدند، در مواقع بسيار، دچار طوفان و مصائب فراواني ميشدند.[145] در عين اين سختيها، آنها با عبور دادن خود و کالاهاشان از درياي سرخ و رسيدن به جده و حرمين، موجب رشد اقتصادي حجاز ميشدند. شريفان مکه با بستن ماليات بر حجگزاران هند، در جهت تصاحب بخشي از اين اموال تلاش ميکردند.[146]
مسافرت با کشتي، با اينکه در سرعت و کاهش هزينه به سود حاجيان بود، اما معضلاتي چون باري بودن کشتيها، اروپايي و غير مسلمان بودن خدمه و بيحرمتي کردن به مسلمانان، کثرت مسافران، آلودگي محيط و شيوع بيماريها و طوفانهاي شديد و قرنطينه، موجب آزار و رنج حاجيان ميشد.[147]
تحول دوم با تأسيس راه آهن دمشق به حجاز در 1908م. پديد آمد. اين خط که در دوره عثماني و با اجراي مهندسان آلماني صورت گرفت، در گسترش حجگزاري از راههاي دور اثر گذاشت.[148] در همين دورانها، در سمت شمال ايران، جنوب روسيه، قفقاز و باکو، خط راه آهن، حجگزاران مسلمان را از اين سرزمينها به درياي سياه ميرساند و باقيمانده راه را با کشتي يا با رفتن به راه آهن دمشق طي ميکردند.[149] گذر از بصره به بغداد، از باکو به تفليس و سپس باطوم، از اسکندريه به قاهره و سوئز، از معروفترين راههاي قطار در حجگزاري است. اهميت پيدايش قطار، افزون بر امنيت و راحتي، در سرعت آن بود؛ بهگونهاي که حجگزاران سفر بيش از يک ماه خود را در 4 روز به پايان ميرساندند.
بزرگترين تحول در امر نقل و انتقال حجگزاران، پديد آمدن هواپيما بود. سرعت، راحتي و آرامش حاصل از سفر با هواپيما، با وسايل حمل و نقل گذشته قابل قياس نيست. بسياري از مشکلات ناشي از سفر با شتر و حيوانات و کشتي و راه آهن، با اين وسيله نقليه از بين رفته و دغدغههاي حجگزاران را کاهش داده است. فراگير بودن اين وسيله نقليه براي همه کشورها و مناطق، باعث رونق و رشد اساسي در آمار حجگزاران شده است. سفر با هواپيما، حجگزاري از همه قارههاي جهان را امکانپذير ساخته است. در دوران معاصر، سفر حج از راه زميني، راه دريايي و هوايي فراهم است. اما معمولاً راه هوايي که آساني و آرامش بيشتر دارد، انتخاب نخست حجگزاران جهان اسلام، به خصوص حج، از سرزمينهاي دور است.
مشکلات حج:حجگزاري در گذشته، به خصوص از راههاي دور، بسيار سخت بود و مشکلات فراوان داشت که گاه موجب تعطيلي حج ميشد و در کاهش شمار حجگزاران اثرگذار بود.[150] پارهاي از اين مشکلات، جنبه منطقهاي و محلي داشت و پارهاي ديگر، همهگير بود. مشکل اخذ ماليات در بنادر مصر تا جده که شامل حاجيان نواحي غرب اسلامي ميشد، مايه آزار آنها ميشد.[151] حتي در گزارشي اغراقآميز گفته ميشد، به خوردن آب نيل، ماليات تعلق ميگرفت.[152] به فرامين سلاطين به متوليان بنادر و شرفاي مکه و قول جبران ارزاق عمومي حرمين[153]، کمتر جامه عمل پوشانده ميشد.[154] توجيه متوليان اين بود که ماليات براي تعمير و اصلاح راهها و حفظ امنيت است.[155] مشکل ناامني و دستبرد زدن به کاروان، همه جا به چشم ميخورد[156]، اما در راههاي منتهي به حرمين، بيشتر بود.[157]
مشکل عمومي ديگر، اختلاف کاروان مصر و عراق و گاه جنگ و نزاع بين آنها بود. از سده سوم تا دوران متأخر، هر از گاه در موسم حج، ميان اين دو کاروان شرق و غرب اسلامي درگيري رخ ميداد و آزار و رنج حاجيان را موجب ميشد.[158]
مشکلات طبيعي و دير شدن موسم هم، گاه موجب تعطيلي حج ميشد.[159] گاه ناآگاهي از تنظيم زمان، يا به سبب گم کردن راه و به موقع نرسيدن کاروان، مردمان را مجبور به بازگشت بدون انجام مناسک ميکرد.[160]
مشکلاتي از قبيل کمبود آب در منزلگاهها، انهدام چاهها، وقوع طوفان، سيل و سرماي شديد، سختيهاي راه دريايي، گراني و کمبود ارزاق عمومي، قحطي و نابساماني، از مشکلات تحملناپذير سفر حج بود.[161] در برخي سالها بعد از موسم، سفر زيارتي به مدينه، به سبب کمبود آب، ناتمام ميماند.[162] به سبب عموميت مشکل کمبود آب، بسياري از اقدامات رفاهي افراد متمکن، در رفع کمآبي و خشکي چاهها بوده است.[163]
در بسياري مواقع، بر اثر گرما و سرما و شرايط اقليمي متنوع، حجگزاران دچار بيماري ميشدند که گاه موجب سرايت و انتقال به ديگران هم شده، شرايط بر همگان سخت ميشد.[164] بارها به سبب وجود بيماري وبا، حجگزاري مردم مختل ميشد؛ مثلاً در 357ق. به سبب وبا، بيشتر مردم نتواستند به مراسم حج برسند و حج آنها فوت شد.[165] يا در سال 423ق. وقوع وبا سراسر شرق، از هند و خراسان تا عراق، را فراگرفت و کارواني به حج اعزام نشد.[166] گاه منشأ طاعونِ شيوع يافته در مکه را در هند جستوجو ميکردند.[167]
در سده نوزدهم ميلادي، کارشناسان اروپايي، توجه عموم را به سرايت بيماريها از راه آب و هوا جلب کردند و با قرنطينه حاجيان، مانع شيوع آن شدند. در سال 1858م. به دنبال شيوع وباي کوليرا، بسياري از حجگزاران، با گريختن به مصر، در القصير قرنطينه شدند. با گسترش راه دريايي، مراکز بهداشتي متعددي در مصر و تبوک، براي پيشگيري از انتقال بيماري احتمالي از راه شام ساخته شد. در 1289ق. به دنبال شيوع وبا در مدينه منوره، مرکزي براي کنترل و قرنطينه در منطقه زاهر مکه ساخته شد.[168] عبور از برخي بنادر و سوار شدن بر کشتي، جز با گرفتن ورقه آبلهکوبي، ممکن نبود.[169]
در دوران معاصر نيز اتفاقهاي ناگوار به کرات در موسم حج به وقوع ميپيوست. در يک مورد 700/2 نفر در منا کشته شدند. در 1997م. هفتادهزار خيمه آتش گرفت و 343نفر قرباني گرفت و 500/1 نفر مجروح شدند. در 1407ق./ 1987م. حادثه جمعه خونين رخ داد و 402 نفر از ايرانيان کشته شدند.[170] درباره اين رخداد، هيئت کبار العلماء عربستان، به جاي عذرخواهي، به توجيه و مقصر اعلام کردن حاجيان ايراني پرداخت.[171] تلاش براي ثبت و گزارش رخدادهاي موسم مورد اهتمام نويسندگان و آشنايان به راه حج بود.[172]
آخرين نمونه از اين وقايع که در سال 1394ش. به وقع پيوست، فاجعه کشته شدن هزاران تن از حاجيان در ازدحام به وجود آمده در مسير حرکت به منا بود که در اثر سوء مديريت و بستن يکي از خيابانهاي منتهي به منا ايجاد شد. در اين واقعه 461 تن از حاجيان ايراني جان خود را از دست دادند.
تسهيلات امور حج: موسم حج به طور سنتي يک فصل تجاري و پر رونق اقتصادي بود. پيش از اسلام، بازارهاي برپا شده عکاظ، نشانه اهميت خريد و فروش کالا در موسم حج بود و قرآن هم در سوره حج/28 به آن اشاره صريح کرده است. بازار کالا و تجارت، تنها منحصر در حرمين نبود و همواره در منزلگاهها و شهرهاي ميان راه، بازاري پر رونق بر پا ميشد و حاجيان در رفت و برگشت، کار بازرگاني خود را در آنجا سامان داده و کالا خريد و فروش ميکردند.[173]
يکي از امور مشترک ميان همه کاروانهاي اعزامي، در غرب و شرق جهان اسلام، به همراه آوردن صدقات، نفقات، هدايا و اموال براي شريفان، عالمان، مجاوران و فقيران يا عموم ساکنان حرمين بود.[174] در اين ميان اموال ارسالي سلاطين، خلفا و بزرگان، بيشتر از ديگر هدايا بود.[175] صرة النقود، حاوي اموال و صدقات ارسالي خلفا و امراء، رسمي در کمک مالي به حرمين بود که از دوره عباسيان آغاز، و در عهد عثماني رشد قابل توجهي کرد.[176] بالطبع در سال حجگزاري خود خلفا، سلاطين، شاهزادگان و اميران، بيشترين هدايا ميان حجگزاران و ساکنان حرمين تقسيم ميشد.[177]
به نظر ميرسد بسياري کمکها و اموال ارسالي خلفا و امرا کاملاً جنبه سياسي داشت[178]و بسياري براي تفوق بر رقيبان، ثروت بيشتري در اماکن مقدس هزينه ميکردند.[179] کسان بسياري با اينکه خود عازم حج نميشدند، همواره هدايا و اموال خود را به رؤساي کاروانها و فرمانده محمل سپرده يا در اختيار حاجيان آشنا گذاشته تا در محل مخصوص آن مصرف گردد.[180] کالاها و کمکهاي مالي، از شهرهاي مختلف، به همراه محمل فرستاده ميشد.[181] در اين ميان اموال اهدايي بازرگانان، فرماندهان، و ثروتمندان، مبالغ چشمگيري را شامل ميشد.[182] اموال و هدايا، با حفاظت گروه نظامي به مکه ميرسيد و در جلسهاي با حضور بزرگان، عالمان و رؤساي حرمين، در دفاتر مخصوص، با ذکر جزئيات نوشته ميشد و از حاضران گواهي وصول گرفته ميشد. سپس اين گواهي به رؤيت سلطان وقت ميرسيد.[183] اين اموال فراوان، موجي از شادي و رفاه را براي اهالي حرمين فراهم ميساخت.[184] نيز در طول سال، سرانه مشخصي براي ساکنان حرمين فرستاده ميشد.[185]
سنت وقف و خدمات عام المنفعه در امور حج و حرمين هم رواج بسيار داشته و از سنتهاي مورد اهتمام مسلمانان است. تنها بررسي فهرستي از زمينها، املاک، باغات و بستانهايي که محصولاتشان وقف امور حج و حرمين ميشد، نشان دهنده کثرت کارهاي عام المنفعه در مسئله حج است.[186]
اشخاص و بازرگانان بسياري ثروتهاي هنگفت در تعمير کعبه و مساجد حرمين هزينه کردهاند؛ براي مثال از شمار نيکوکاران ايراني ميتوان به ابونصر استرآبادي اشاره کرد که در 466ق. سي هزار دينار را صرف مساجد مکه کرد.[187] همچينن ابوالقاسم رامشت در532ق. ثروت زيادي هزينه پرده کعبه کرد و کاروانسرايي در537ق. در نزديکي باب الحزوره مسجدالحرام ساخت.[188] همچنين صاحب منصباني چون جمالالدين اصفهاني و امير چوپان قابل ذکرند که پولهاي هنگفت صرف امور حج و حرمين ميکردند.[189] بيشترين گزارشهاي وقف در امور حرمين، به زمينهاي مصر ارتباط دارد.[190] برخي سلاطين مصر، نوع خاصي از اوقاف را به نام جاليه براي امور حج و حرمين از اهل ذمه ميگرفتند.[191] بررسي موارد وقف براي حرمين نشان ميدهد که از لحاظ جغرافيايي، تنوع وسيعي در اين وقفها وجود دارد. از اين رو نام اوقاف فراواني در کشورهاي مختلف اسلامي از افريقا، الجزاير، شام و فلسطين، مغرب، هند، يمن، تونس، ليبي، ايران، مصر و ترکيه، به خصوص در عهد عثماني، ذکر شده که براي امور حج و حرمين اختصاص يافته بود.[192]
وقف در امور حج و حرمين در همه جا، يکسان مورد اهتمام نبود؛ در مصر و شام، صاحبان ثروت و مکنت به فراهم کردن وسایل حاجيان سرزمين خود اهتمام میکردند، ما در مغرب و اندلس اين اهتمام به چشم نميخورد.[193] مهمترين مصارف اوقاف به اصلاح چاههاي ميان راه و حرمين، ساخت کاروانسراها و قلعههاي نظامي، ساخت منزلگاه ميان راه، ساخت سکونتگاه در حرمين، تهيه طعام و آب، تعمير مسجدها و مکانهاي حرمين و کمک مالي به ساکنان حرمين اختصاص داشت.[194]
خدمترساني به حاجيان و زائران، گاه شکل ملي و محلي داشت؛ از جمله جواد اصفهاني کاروانسرايي براي زائران ايراني در مدينه ساخت.[195] بدر حسنويه، پولي بابت تعمير پايافزار و نعل اسب حاجيان ايراني به صنعتگران شهرهاي ميان راه داده بود. (← بدر بن حسنويه) چنين متمکناني در مصر، شام، هند، ترکيه و مناطق ديگر، خدمات عام المنفعه براي حاجيان و ساکنان حرمين انجام ميدادند.[196] در مصر از عهد فاطميان، ايوبيان و سپس مماليک، کمک و فرستادن نفقات و کالا براي اهالي حرمين رواج داشت، اما در عهد عثماني اختصاص پول و کمک به امور حج و حرمين رشد فزايندهاي يافت.[197]
منابع
آثار عجم: محمد نصير بن جعفر فرصت شيرازي، به کوشش منصور رستگار فسايي، تهران، اميرکبير، 1377ش؛ ابوطالب يزدي شهيد مروه: سيد علي قاضيعسکر، تهران، مشعر، 1384؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به کوشش عبدالکريم، مکه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطميين الخلفا: احمد بن علي المقريزي (م.845ق.)، به کوشش جمالالدين الشيال، قاهره، احياء التراث الاسلاميه، بيتا؛ احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم: محمد بن احمد المقدسي (م.380ق.)، قاهره، مکتبة مدبولي، 1411ق؛ اخبار الدولة العباسيه و فيه اخبار العباس و ولده: مؤلف ناشناس (قرن 3ق.)، به کوشش عبدالعزيز الدوري و عبدالجبار المطلبي، بيروت، دار الطليعه، 1391ق؛ اخبار مکة في قديم الدهر و حديثه: محمد بن اسحق الفاکهي (م.275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، 1415ق؛ ادام القوت في ذکر بلدان حضر موت: عبدالرحمان بن عبيدالله السقاف، به کوشش محمد مصطفي باذيب و محمد ابوبکر الخطيب، بيروت، دار المنهاج، 1425ق؛ الارج المسکي في التاريخ المکي: علي بن عبدالقادر الطبري (م.1070ق.)، تصحيح اشرف احمد جمال، مکه، مکتبه التجاريه، 1416ق؛ اردبيل در گذرگاه تاريخ: بابا صفري، اردبيل، دانشگاه آزاد اردبيل، 1370ش؛ الازهر في الف عام: محمد عبدالمنعم خفاجي، بيروت، عالم الکتب، 1408ش؛ الاستيعاب في معرفة الاصحاب: يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (368-463ق.)، تحقيق علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ الاعلام باعلام بيت الله الحرام: محمد بن احمد النهروالي (م.990ق.)، تحقيق سعيد عبدالفتاح و هشام عبدالعزيز عطا، مکه، مکتبة التجارية مصطفي احمد الباز، 1416ق؛ امراء مکه المکرمه في العهد العثماني: اسماعيل حقي، اوزن جارشلي، ترجمه خليل علي مراد، بصره، دراسات العلوم الاجتماعيه، 1985م؛ الامن العالم (فصلنامه): القاهره، جمعية النشر الثقافة الرجال الشرطه؛ الانباء في تاريخ الخلفاء: محمد بن علي بن العمراني (580 ش)، به کوشش قاسم السامرائي، القاهره، الآفاق العربيه، 1419ق؛ انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دار الفکر، 1417ق؛ الانساب: عبدالکريم السمعاني (م.562ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1382ق؛ البحوث الاسلاميه (فصلنامه): رياض، 1407ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، بيروت، مکتبة المعارف، 1411ق؛ البلدان: احمد بن ابی يعقوب اليعقوبي (م.284ق.)، به کوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الکتب العلميه، 1422ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 2002م؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به کوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاج المفرق: خالد البلوي، الرياض، ملک الفيصل للبحوث و الدرات الاسلاميه؛ تاريخ ابن خلدون (العبر و ديوان المبتداء و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاکبر): عبدالرحمان بن محمد عبدالرحمان بن محمد ابن خلدون (م.808ق.)، به کوشش خليل شحاده و سهيل صادق زکار، بيروت، دار الفکر، 1408ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام: شمسالدين محمد بن احمد الذهبي (م.748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الکتاب العربي، 1410ق؛ التاريخ الشامل للمدينة المنوره: عبدالباسط بدر، مدينه، 1414ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ الفي: آصف خان قزويني، قاضي احمد تتوي (م.996ق.)به کوشش غلام رضا طباطبايي، تهران، علمي وفرهنگي، 1382ش؛ التاريخ القويم لمکة و بيت الله الکريم: محمد طاهر الکردي، تصحيح عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابييعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تاريخ امراء المدينة المنورة ۱ ه -۱۴۱۷ ه.: عارف احمد عبدالغني، تهران، اقليم، 1418ق؛ تاريخ امراء مکة المکرمة من ۸ ـ-۱۳۴۴ه : عارف احمد عبدالغني، دمشق، دار البشائر، 1413ق؛ تاريخ بلعمي (تاريخنامه طبري): بلعمي (م.325ق.)، به کوشش محمد روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛ تاريخ خليفة بن خياط: خليفة بن خياط (م.240ق.)، به تحقيق مصطفي نجيب فواز و حکمت کشلي فواز، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق؛ تاريخ دولة آل سلجوق: انوشروان بن خالد کاشاني، القاهره، دار الرائد العربي، 1974م؛ تاريخ گزيده: حمداللهمستوفي، به کوشش عبدالحسين نوايي، تهران، اميرکبير، 1364ش؛ تاريخ مختصر الدول: ابوالفرج ابن العبري (م.685ق.)، به کوشش اليسوعي، بيروت، دار الشرق 1992م؛ تاريخ مکة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف: محمد بن احمد ابن الضياء (م.854ق.)، به کوشش علاء الازهری و ايمن الازهری، بيروت، دار الکتب العلميه، 1424ق؛ تاريخ مکه، دراسات في السياسه و العلم و الاجتماع و العمران: احمد السباعي (م.1404ق.)، مکه، مطبوعات نادي مکة الثقافي، 1404ق؛ تجارب الامم: ابوعلي احمد بن محمد مسکويه (م.421ق.)، به کوشش امامي، تهران، سروش، 1379ش؛ تحصيل المرام في اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مکه و الحرم و ولاتها الفخام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، مکه، مکتبة الاسدي، 1424ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه: شمسالدين محمد بن عبدالرحمان السخاوي (م.902ق.)، مدينه، مرکز بحوث و دراسات المدينة المنوره، 1429ق؛ التدوين في اخبار القزوين: عبدالکريم بن محمد رافعي قزويني (م.قرن6ق.)، به کوشش عزيزالله عطاردي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1408ق؛ تذکرة الطريق في مصائب حجاج بيت الله العتيق: حافظ محمد عبدالحسين هندي، به کوشش رسول جعفريان و اسرا دوغان، قم، مورخ، 1386ش؛ ترحال في الجزيرة العربيه (يتضمن تاريخ مناطق الحجاز المقدسة عند المسلمين): جان لوئيس بورکهارت (م.1817ق.)، ترجمه صبری محمد حسن، قاهره، المرکز القومي للترجمه، 2007م؛ تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق؛ التنافس الدولي في الخليج العربي: مصطفي عقيل اسحاق، لبنان: المكتبة العصرية، 1981؛ التنبية و الاشراف: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، بيروت، دار الصعب، بيتا؛ الجواهر الثمينه في محاسن المدينه: محمد کبريت الحسيني (م.1070ق.)، به کوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق؛ چاپارخانهها و راههاي چاپاري در ايران: فريدون عبدلي فرد، تهران، هيرمند، 1381ش؛ حج ۲۶: گزارش حج سال ۱۴۲۶ق. برابر سال ۱۳۸۴ش.: محمد حسين رجبي، تهران، مشعر، 1386ش؛ حج 28: (گزارشي از حجگزاري سال 1428ق.): رضا بابايي و علياکبر جوانفکر، تهران، مشعر، 1387ش؛ الحج قبل مئة سنة الرحلة السرية للضابط الروسي عبدالعزيز دولتشين الي مکة المکرمة ۱۸۹۸-۱۸۹۹: عبدالعزيز دولتشين، به کوشش نعيم ريزفان، بيروت، دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه، 1414ق؛ حسن المحاضرة في اخبار مصر و القاهره: عبدالرحمان بن ابيبکر السيوطي (849-911ق.)، به کوشش خليل المنصور، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق؛ الحوادث الجامعه و التجارب النافعه: عبدالرزاق بن احمد ابن فوطي، ترجمه آيتي، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1381ش؛ خاطرات سفر مکه: احمد هدايتي، تهران، 1343ش؛ خدا در نهج البلاغه: محمد علي گرامي، انتشارات فتح؛ خزانة التواريخ النجديه: عبدالله بن عبدالرحمان بن صالح آل بسام، 1419؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر غلام علي حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1378ش؛ دراسات تاريخيه (فصلنامه): دمشق، تصدرها لجنة کتابة تاريخ العرب بجامعة دمشق؛ درب زبيده طريق الحج من الکوفة الي مکة المکرمه: سعد عبدالعزيز سعد الراشد، رياض، دار الحديث؛ الدرر الفرائد المنظمة في اخبار الحاج: عبدالقادر الجزيري (م.977ق.)، به کوشش محمد حسن اسماعيلي، بيروت، دار الکتب العلميه، 1422ق؛ درسهايي از مکتب اسلام (ماهنامه): آيت جعفر سبحاني، قم، 1346ش؛ دروب الحجيج (الملامح الجغرافية لدروب الحجيج): عبدالمجيد بکر، جده، تهامه، 1401ق؛ دين و دولت در ايران در عهد مغول: شيرين بياني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1381ش؛ راه حج: رسول جعفريان، تهران، زيتون سبز، 1389؛ رحالة الغرب الاسلامي: نواف عبدالعزيز جحمه، اردن، دار السويدي، 2008م؛ الرحلات المغربية و الاندلسيه: عواطف محمد يوسف نواب، رياض، مکتبة الملک فهد الوطنيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد بن جبير (م.614ق.)، بيروت، دار مکتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازيه المسماة الارتسامات اللطاف في خاطر الحاج اقدس مطاف: شکيب ارسلان، به کوشش محمد رشيد رضا و حسن سماقي سويدان، بيروت، دار النوادر، 1428ق؛ الرحلة الحجازيه: اولياء چلبي، ترجمه احمد المرسي، القاهره، دار الآفاق العربيه؛ رحلة في الجزيرة العربية الوسطي: شارل هوبير (م.19ق.)، بيروت، کتب، 2003م؛ رحلة ابن بطوطه (تحفة النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار): ابن بطوطه (م.779ق.)، تحقيق عبدالهادي تازي، رباط، اکاديميه المملکه المغربيه، 1417ق؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه: اوليا چلبي، ترجمه احمد المرسی، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1427ق؛ الروض الانف في شرح السيرة النبوية لابن هشام: عبدالرحمان بن عبدالله السهيلي (م.581ق.)، به کوشش عبدالرحمان الوکيل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق؛ سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد: محمد بن يوسف الشمس الشامي (م.942ق.)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الکتب العلميه، 1414ق؛ سفرنامه حج منظوم: شهربانو بيگم، به کوشش جعفريان، تهران، مشعر، 1374ش؛ سفرنامه ميرزا داوود وزير طايف: ميرزا داود بن علي نقي (م.1277ق.)، به کوشش قاضي عسکر، تهران، مشعر، 1386ش؛ سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني: محمدحسين بن مهدي فراهاني، به کوشش مسعود گلزاري، تهران، فردوسي، 1362ش؛ السيرة النبويه: عبدالملک بن هشام (م.218ق.)، تحقيق مصطفي السقاء و عبدالحفيظ شبلي و ابراهيم الابياري، بيروت، دار المعرفه، بيتا؛ شَذَراتُ الذَهَب في اخبار من ذَهَب: عبدالحي بن عماد (م.1089ق.)، به کوشش عبدالقادر الارنووط، بيروت، دار ابن کثير، 1406ق؛ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، دار الکتب العلميه، 1421ق؛ صبح الاعشي في صناعة الانشاء: احمد بن علي قلقشندي (م.821ق.)، به کوشش سهيل صادق زکار، دمشق، وزاره الثقافه، 1981م؛ صفحات من تاريخ مکة المکرمة في نهاية القرن الثالث عشر الهجري: سنوک هروخرونيه، ترجمه محمد بن محمود سرياني و معراج بن نواب، مکه، مطبوعات نادي مکه الثقافي الادبي، 1411ق؛ صفوة الاعتبار مستودع الامضار و الاقطار: محمد المصطفي بيرم الخامس، به کوشش مأمون بن محييالدين جنان، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق؛ ضيوف الرحمن: روبرت بيانکي، ترجمه سعيد محمد الاسعد، رياض مکتبة العبيکان، 1427ق؛ طبقات الشافعية الکبري: تاجالدين السبکي (م.771ق.)، به کوشش عبدالفتاح محمد الحلو و محمود محمد الطناجي، بيروت، هجر للطباعه و النشر، 1413ق؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.) به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419ق؛ الکامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ کربلاء في الارشيف العثماني: قاياديلک، به کوشش جازم سعيد و مصطفي رهران، بيروت، الدارالعربيه؛ مجالس المؤمنين: نورالله شوشتري، تهران، اسلاميه، 1377؛ مجمل التواريخ و القصص: مهلب بن محمد بن شادي (قرن6)، به کوشش ملک الشعراي بهار، تهران، کلاله خاور، 1318ش؛ المحبّر: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به کوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده، بيتا؛ محمد در آيينه اسلام: سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، تهران، انتشارات نور فاطمه؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت باشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، به کوشش يوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق؛ مسيحيون في مکه: اغسطس رالي، الرياض، ملک عبدالعزيز؛ معالم المدينة المنورة بين العماره و التاريخ: عبدالعزيز کعکي، بيروت، دار و مکتبة الهلال، 1419ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي عبيدي (1324-1408ق.)، بيروت، دار الساقي، 1422ق؛ مکتب اسلام (ماهنامه): قم، مؤسسه مکتب اسلام؛ المملکة العربية السعودية في مائه عام: سالم بن محمد السالم، مکتبة المصطفي؛ المناسک و اماکن طرق الحج: ابواسحاق الحربي (م.285ق.)، به کوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ منائح الکرم في اخبار مکه و البيت و ولاه الحرم: علي بن تاجالدين السنجاري (م.1125ق.)، تحقيق جميل عبدالله محمد المصري، مکه، جامعة ام القري، 1419ق؛ المنتظم في تاريخ الملوک و الامم: عبدالرحمان بن علي ابن الجوزي (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، دار الکتب العلميه، 1412ق؛ المنمق في اخبار قريش: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به کوشش خورشيد احمد فاروق، بيروت، عالم الکتب، 1405ق؛ المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار (الخطط المقريزيه): المقريزي (م.845ق.)، به کوشش خليل المنصور، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق؛ الموجز في تاريخ فلسطين السياسي: محمود الياس شوفاني، بيروت، دراسات فلسطينيه؛ المورد (سالنامه): بغداد، وزارة الثقافة و الاعلام، دارالشئون الثقافيه العامه الاعلمية؛ موسوعة مکة المکرمه و المدينة المنوره: احمد زکي يماني، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، 1407ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ ميراث اسپانياي مسلمان: سلمي خضراء جيوسي، ترجمه اکبري و ديگران، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1380ش؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ النجوم الزاهره في ملوک مصر و القاهره: ابن تغري بردي الاتابکي (م.874ق.)، قاهره، وزارة الثقافه و الارشاد القومي، الهيئه المصرية العامه، 1391ق؛ نهج البلاغه: شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دار الاسوه، 1415ق؛ هداية الحجاج: محمدرضا طباطبايي تبريزي، به کوشش جعفريان، قم، مورخ 1386ش؛ وفيات الاعيان وانباء ابناء الزمان ممّا ثبت بالنقل او السماع او اثبته العِيان: احمد بن محمد بن خلکان (م.681ق.)، به کوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر، 1414ق.
[1]. نک: رحلة ابن بطوطه، ج1، ص221؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص559؛ ترحال في الجزيرة العربيه، ج2، ص39.
[2]. نک: تاج المفرق، ص98-101، «مقدمه».
[3]. تاريخ بلعمي، ج1، ص53؛ تاريخ گزيده، ص21.
[4]. تاريخ الطبري، ج1، ص125.
[5]. تاريخ الطبري، ج1، ص125.
[6]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص51، 68-69، 72-74؛ تاريخ الطبري، ج1، ص125؛ تفسير عياشي، ج1، ص60.
[7]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص38، 52-53.
[8]. مجمل التواريخ، ص193.
[9]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص66-72؛ تاريخ الطبري، ج1، ص260-262.
[10]. نک: المفصل، ج11، ص351.
[11]. السيرة النبويه، ج1، ص83-87؛ الروض الانف، ج1، ص355.
[12]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص167-169؛ السيرة النبويه، ج1، ص23-24.
[13]. مروج الذهب، ج1، ص283-284.
[14]. معجم البلدان، ج5، ص183.
[15]. نک: اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص180، 177-182؛ العقد الثمين، ج1، ص302-304.
[16]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص593، «حج -مباحث تاريخي».
[17]. المنمق، ص222-224؛ السيرة النبويه، ج1، ص77-78، 83-85؛ اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص194-195.
[18]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص113-114.
[19]. البداية و النهايه، ج4، ص180.
[20]. التنبيه و الاشراف ص237؛ سبل الهدي، ج8، ص443.
[21]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص186، 175؛ سبل الهدي، ج8، ص443؛ التاريخ القويم، ج3، ص299.
[22]. تاريخ الطبري، ج3، ص158؛ الدرر الفرائد، ج2، ص325.
[23]. تاريخ الطبري، ج4، ص267-268.
[24]. البلدان، ص90، «پاورقي»؛ تحصيل المرام، ج2، ص609.
[25]. نک: مروج الذهب، ج4، ص301-302.
[26]. نهج البلاغه، نامه 33.
[27]. نک: تاريخ الطبري، ج5، ص494؛ الاستيعاب، ج3، ص907.
[28]. تاريخ الطبري، ج6، ص138-139؛ اخبار الدولة العباسيه، ص107.
[29]. نک: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص269.
[30]. البداية و النهايه، ج8، ص280.
[31]. تاريخ خليفه، ص171.
[32]. نک: تاريخ الطبري، ج7، ص209.
[33]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص284.
[34]. اخبار مکه، الازرقي، ج2، ص249.
[35]. اخبار مکه، الازرقي، ج2، ص172.
[36]. اخبار مکه، الازرقي، ج2، ص240-241، 249.
[37]. تاريخ الطبري، ج6، ص437.
[38]. نک: تاريخ الطبري، ج3، ص348-349.
[39]. نک: المحبر، ص20-33؛ تاريخ الطبري، ج5، ص171-474؛ المورد، ش36، ص181، «تأريخ امراء الحج».
[40]. نک: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص281، 348.
[41]. نک: البداية و النهايه، ج9، ص324.
[42]. مروج الذهب، ج4، ص303-305.
[43]. انساب الاشراف، ج9، ص289؛ تاريخ الطبري، ج7، ص374؛ تاريخ مکه، ص109.
[44]. نک: تاريخ مختصر الدول، ص119.
[45]. نک: مجمل التواريخ، ص323.
[46]. الدرر الفرائد، ج2، ص375.
[47]. نک: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص480.
[48]. البداية و النهايه، ج10، ص80.
[49]. تاريخ ابن خلدون، ج4، ص128.
[50]. التحفة اللطيفه، ج1، ص53؛ التاريخ القويم، ج4، ص463.
[51]. تاريخ الفي، ج2، ص1353.
[52]. تاريخ الفي، ج2، ص1294.
[53]. نک: تاريخ الطبري، ج8، ص234؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص273؛ المنتظم، ج8، ص331.
[54]. اخبار مکه، الازرقي، ج2، ص79؛ الارج المسکي، ص164؛ التاريخ القويم، ج4، ص463.
[55]. التاريخ الشامل، ج2، ص65.
[56]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص225.
[57]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص369؛ تاريخ مکة المشرفه، ج1، ص181؛ تحصيل المرام، ج1، ص525.
[58]. الکامل في التاريخ، ج6، ص55؛ تاريخ مکه، ص156.
[59]. اتحاف الوري، ج2، ص217.
[60]. الارج المسکي، ص83؛ تحصيل المرام، ج2، ص610-612؛ التاريخ القويم، ج5، ص354.
[61]. اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص114-115.
[62]. نک: مروج الذهب، ج4، ص306-313.
[63]. الدرر الفرائد، ج1، ص135-136.
[64]. موسوعة العتبات المقدسه، ج2، ص197.
[65]. مروج الذهب، ج4، ص309.
[66]. الانباء، ص183.
[67]. نک: المورد، ش36، ص179، «تاريخ امراء الحج».
[68]. اتحاف الوري، ج2، ص478.
[69]. البداية و النهايه، ج13، ص45؛ الارج المسکي، ص116، 357؛ اتحاف الوري، ج2، ص538.
[70]. نک: تاريخ الطبري، ج8، ص285؛ الکامل في التاريخ، ج6، ص173؛ مرآة الحرمين، ج2، ص309.
[71]. تاريخ الطبري، ج7، ص511؛ الکامل في التاريخ، ج5، ص505-506؛ شفاء الغرام، ج1، ص316.
[72]. تاريخ الطبري، ج9، ص258.
[73]. موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص522.
[74]. الانساب، ج6، ص57؛ المنتظم، ج13، ص49.
[75]. معجم البلدان، ج2، ص224.
[76]. الکامل في التاريخ، ج8، ص574، 647؛ ج9، ص236.
[77]. تاريخ الطبري، ج9، ص599-600، 652-653؛ الکامل في التاريخ، ج8، ص506.
[78]. نک: الکامل في التاريخ، ج8، ص504-705.
[79]. تاريخ الاسلام، ج27، ص19؛ النجوم الزاهره، ج4، ص169.
[80]. اتحاف الوري، ج2، ص428-433.
[81]. الکامل في التاريخ، ج5، ص458؛ النجوم الزاهره، ج4، ص255-256.
[82]. الکامل في التاريخ، ج9، ص340؛ تاريخ الاسلام، ج28، ص251؛ اتعاظ الحنفا، ج2، ص137-139.
[83]. تاريخ دولة آل سلجوق، ص19؛ الکامل في التاريخ، ج9، ص609؛ تاريخ الاسلام، ج30، ص21-22.
[84]. المنتظم، ج14، ص239؛ اتحاف الوري، ج2، ص444، 446، 450؛ راه حج، ص123-124.
[85]. طبقات الشافعيه، ج4، ص319؛ راه حج، ص124.
[86]. وفيات الاعيان، ج5، ص284-285.
[87]. العقد الثمين، ج3، ص164؛ اتحاف الوري، ج2، ص475-476.
[88]. اتحاف الوري، ج2، ص518.
[89]. صبح الاعشي، ج8، ص272.
[90]. نک: التنافس.
[91]. الموجز في تاريخ فلسطين السياسي، ص184.
[92]. تاريخ مکه، ص174.
[93]. تجارب الامم، ج6، ص195، 343؛ الکامل في التاريخ، ج8، ص506، 509.
[94]. احسن التقاسيم، ص193.
[95]. ميراث اسپاناي مسلمان، ج2، ص463.
[96]. اتحاف الوري، ج2، ص374؛ البداية و النهايه، ج13، ص182.
[97]. الحوادث الجامعه، ص394؛ دين و دولت در ايران، ج2، ص399-400؛ نک: ميقات حج، ش29، ص44، «احکام و فرمانهاي حج در دوره ايلخاني».
[98]. مجالس المؤمنين، ج2، ص293.
[99]. الدرر الفرائد، ج1، ص429.
[100]. «ميقات حج»، ش4، ص126، «حجاج شيعي در دوره صفويه».
[101]. تاريخ امراء مکه، ص727-731.
[102]. نک: ابوطالب يزدي شهيد مروه.
[103]. التاريخ القويم، ج3، ص564.
[104]. تاريخ مکه، ص231-232.
[105]. اتحاف الوري، ج3، ص342.
[106]. اتحاف الوري، ج3، ص331، 408.
[107]. التاريخ القويم، ج5، ص194؛ تاريخ مکه ص464؛ مرآة الحرمين، ج2، ص305.
[108]. التحفة اللطيفه، ج2، ص382؛ النجوم الزاهره، ج9، ص59؛ تحصيل المرام، ج2، ص744، 749.
[109]. منائح الکرم، ج3، ص36؛ مرآة الحرمين، ج2، ص304؛ الملامح الجغرافيه، ص86-88.
[110]. المورد، ش36، ص180، «تأريخ امراء الحج».
[111]. حسن المحاضره، ج2، ص266؛ الملامح الجغرافيه، ص90-91.
[112]. الرحلة الحجازيه، ص140، «پاورقي»؛ تاريخ مکه، ص336، 464.
[113]. تاريخ امراء المدينه، ص324-325؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص54، 186؛ الرحلة الحجازيه، ص35، 45-50.
[114]. صفوة الاعتبار، ج2، ص290-291؛ سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني، ص7.
[115]. دراسات تاريخيه، ش6، ص6، «قافله الحج الشامي و اهميتها في العهد العثماني».
[116]. مکه از ديدگاه جهانگردان، ص101.
[117]. الدرر الفرائد، ج2، ص359-360.
[118]. صفحات من تاريخ مکه، ج2، ص572، 581.
[119]. موسوعة مرآة الحرمين، ج1، ص98.
[120]. الملامح الجغرافيه، ص215-216؛ ضيوف الرحمن، ص83.
[121]. المملکة العربية السعوديه في مائة عام، ج7، ص315.
[122]. سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف، ص44-45؛ راه حج، ص205.
[123]. ضيوف الرحمن، ص85-86.
[124]. ضيوف الرحمن، ص85.
[125]. مکتب اسلام، س1346ش، ش6، ص16، «تعداد افراد شرکت کننده در کنگره جهاني مسلمانان».
[126]. نک: الامن العالم، ش76، ص16-17، «شرطة الحرم».
[127]. المملکة العربية السعوديه في مائة عام، ج7، ص315.
[128]. نک: ضيوف الرحمن، ص87.
[129]. ضيوف الرحمن، ص86-87.
[130]. حج، 28، ص313؛ حج26، ص475، 478.
[131]. نک: الملامح الجغرافيه.
[132]. نک: الدرر الفرائد المنظمه، ج2، ص43-284.
[133]. المناسک، ص543-657؛ الاعلاق النفيسه، ص174-184.
[134]. التاريخ القويم، ج2، ص321.
[135]. طهران قديم، ج3، ص455.
[136]. التاريخ القويم، ج1، ص305.
[137]. التاريخ القويم، ج3، ص189.
[138]. الدرر الفرائد، ج1، ص148-149.
[139]. الدرر الفرائد، ج2، ص22-26.
[140]. النجوم الزاهره، ج4، ص126؛ التاريخ القويم، ج2، ص323، ج3، ص189؛ الازهر في الف عام، ج3، ص104.
[141]. التاريخ القويم، ج5، ص300؛ الازهر في الف عام، ج3، ص104.
[142]. المنتظم، ج11، ص296؛ النجوم الزاهره، ج2، ص307.
[143]. چاپارخانهها، ج1، ص60.
[144]. نک: خاطرات سفر مکه هدايتي، ص75.
[145]. نک: خاطرات سفر مکه هدايتي، ص81-85.
[146]. اتحاف الوري، ج4، ص43.
[147]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص663؛ «سفرنامه ظهيرالملک»، ص255؛ پنجاه سفرنامه، ج6، ص243، «سفرنامه ملاابراهيم کازوني».
[148]. مسيحيون في مکه، ص256.
[149]. نک: سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف، ص44، 56-70.
[150]. اتحاف الوري، ج1، ص333.
[151]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص145؛ تاريخ مکه، ص224، 242.
[152]. رحلة ابن جبير، ص29؛ التاريخ القويم، ج2، ص221؛ الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص193.
[153]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص193.
[154]. الملامح الجغرافيه، ص103.
[155]. نک: تاريخ مکه، ص265.
[156]. تاريخ ابن خلدون، ج4، ص130.
[157]. آثار عجم، ج1، ص73؛ التدوين، ج1، ص217.
[158]. اتحاف الوري، ج1، ص328.
[159]. اتحاف الوري، ج1، ص337.
[160]. اتحاف الوري، ج2، ص411.
[161]. اتحاف الوري، ج2، ص413؛ ج3، ص714؛ التاريخ القويم، ج3، ص373؛ خزانة التواريخ النجديه، ج1، ص228.
[162]. المنتظم، ج18، ص57.
[163]. شذرات الذهب، ج7، ص245؛ سبل الهدي، ج1، ص262.
[164]. الرحلة الحجازيه المسماة الارتسامات اللطاف، ص148.
[165]. التدوين، ج1، ص169.
[166]. نک: المنتظم، ج15، ص229-230.
[167]. موسوعة مرآه الحرمين، ج4، ص986.
[168]. تاريخ مکه، ص166؛ الملامح الجغرافيه، ص215-216.
[169]. خاطرات سفر مکه، ص70-73.
[170]. ضيوف الرحمن، ص30-31.
[171]. البحوث الاسلاميه، ش20، ص318، «بيانيه هيئه کبار العلماء حول الشعب اللتي قامر بها...».
[172]. الدرر الفرائد، ج1، ص704-733.
[173]. الملامح الجغرافيه، ص11-12.
[174]. نک: تاريخ الاسلام، ج18، ص17؛ البداية و النهايه، ج10، ص132؛ ج11، ص354؛ ج13، ص137.
[175]. الارج المسکي، ص202؛ حسن المحاضره، ج2، ص104؛ التاريخ القويم، ج2، ص290.
[176]. التاريخ القويم، ج3، ص51.
[177]. الارج المسکي، ص202؛ تاريخ مکه، ص196.
[178]. نک: تاريخ الطبري، ج8، ص285؛ الکامل في التاريخ، ج6، ص173.
[179]. نک: البداية و النهايه، ج12، ص99؛ المنتظم، ج11، ص341.
[180]. التاريخ القويم، ج1، ص517.
[181]. الملامح الجغرافيه، ص86.
[182]. نک: المنتظم، ج11، ص160؛ التحفة اللطيفه، ج2، ص496؛ شذرات الذهب، ج9، ص323؛ ج10، ص106.
[183]. الارج المسکي، ص203-205؛ الجواهر الثمينه، ص209.
[184]. نک: التاريخ القويم، ج1، ص517.
[185]. التاريخ القويم، ج5، ص234؛ تاريخ مکه، ص462.
[186]. نک: الارج المسکي، ص200-203.
[187]. العقد الثمين، ج1، ص261؛ اتحاف الوري، ج2، ص476.
[188]. شفاء الغرام، ج1، ص167؛ العقد الثمين، ج4، ص385؛ اتحاف الوري، ج1، ص275.
[189]. اتحاف الوري، ج3، ص181-185؛ معالم المدينة المنوره، ج5، ص386.
[190]. نک: الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص181؛ الرحلة الحجازيه، ص37.
[191]. التاريخ القويم، ج4، ص523؛ الرحلة الحجازيه، ص37.
[192]. التاريخ القويم، ج5، ص193؛ نک: موسوعة مکة المکرمه و المدينة المنوره، ج4، ص137-209، «اوقاف الحرمين الشريفين».
[193]. نک: رحالة الغرب، ص265-268.
[194]. نک: الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص293.
[195]. بهجة النفوس، ج1، ص543؛ تاريخ مکة المشرفه، ج1، ص291.
[196]. نک: التحفة اللطيفه، ج2، ص496؛ الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص237؛ التاريخ القويم، ج1، ص517.
[197]. الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص291-293، 334-336، 357؛ مرآة الحرمين، ج2، ص310؛ موسوعة مرآه الحرمين، ج2، ص588.