بسم الله الرحمن الرحيم
فرمان جهانشاه يکي از سلاطين «قراقويونلو»:
نَصْرٌ مِنَ اللّه ِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ بالجنة
يا محمد يا علي
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الرَّحِيم
قال اللّه تبارک و تعالي: وَ أَتِمُّوا اْلحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّه؛ و قال ايضا عزّ من قائل: ...وَللّه ِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلاً؛ من الداعي الي اللّه ابوالمظفر جهانشاه.
حمد بي قياس حکيمي را که عَلَم به وساطت اين دولت بر افراخت و شکر و سپاس کريمي را که ارسال قوافل حجاج به لطف عميم بندگان صادق را ميسر ساخت و درود و تهنيت نامعدود بر پايگاه مدينة العلم و دين که تا قدم در عرصه عرفان ننهاد، هيچ عارف، پروردگار عالم را نشناخت. محمد، عليه الصلوة و السلام، آن مدني بُرْقع يکي نقاب بدر رفيع احمد عالي خطاب، و بر آل و اصحاب و عترت او که بي سعي ايشان ساحت اسلام از خاشاک ضلال نپرداخت.
بعد از سعي کردن در وظايف حمد و ثنا و احرام بستن، صلوة و دعا، اشراف سادات واکابر ائمه و قضات و علما و مشايخ و موالي و اصول و اعيان و اهالي و اصحاب رأي و تدبير، ارباب عزّ و توقير، طالبان زيارت بيت اللّه الحرام، عاشقان وصال کعبه و مقام، مجاوران حرم کعبه، متوطّنان سواد بکّه، احياء عرب و احشام از اهل بوادي و خيام [ ان ] الّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ استَقامُوا، واستووا علي المنهج القويم و اقاموا؛ بدانند که مقصود اصلي و مهم کلي از فتح عراق و عرب و دفع مواد فتنه و شَغَب، اين بود که مدتي مديد طريق حجاز بر اهل شوق و نياز مسدود گشته و تطاول ظَلَمه و اشرار از حد گذشته بود، و در اين چند گاه ضروريات امور از فتح اين راه مانع شده، به حکم آن وقت سيف قاطع و التوفيق نجم ساطع. چون از صدق نيست تصميم عزيمت شد از حضرت اللّه نداي فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَي اللّه به گوش جان رسيد. بعد از توجه بدان ديار به توفيق کردگار فتح آن حصار با استوار و قلع آن طايفه بدکردار ميسر گشت، «اَلْحَمْدُ للّه ِِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنّا الْحُزْن».
در اين وقت مقرب الخاقانيه، انيس المجلس السلطانيه، نظام الدين، عبدالحق که به سابقه خدمت از اقران ممتاز و به نيکو بندگي و جان سپاري سرافراز است و مدتي است که ترک ملاهي و اعراض از مناهي کرده، التفات خاطر فياض در شأن او درجه اعلي و مرتبه قصوي گرفته، او را مير محمل قافله حجاج و قايد و دليل و امير حاج گردانيده شد. بايد از سنه و سنين ماضيه از مال و متوجهات حلّه و توابع، يراق محمل کرده جماعتي که شوق زيارت بيت اللّه داشته و سر و جان را در راه حق گذاشته، ايشان را بر کرده از اسهل طُرُق به احسن وجوه به مقصد رساند و آن سعادت عظمي را شرف روزگار خود داند و وظيفه سعي جميل مبذول دارد و از حضرت عزّت ـ عزّ شأنه و جلّ برهانه ـ اجر جزيل را مأمور دارد. سبيل اهل قافله و حجاج آنکه مشاراليه را منصوب و گماشته ما دانند و راه و رسم او را بر سنن معهوده و عادت محموده که در زمان سابق بوده، مرعي دارند.
طريق اکابر و عظماي اعراب آن که در همه ابواب امداد به جاي آورده، مقرريات خود را گرفته، قافله را همراهي کرده، به سلامت بگذرانند.
در آخر به مواد سياه در گوشه پروانچه اشرف اعلي ثبت شده: «بنده درگاه قاسم پروانچي»
در پايان فرماني که نادر ميرزا ديده، کاتب يا شخص ديگري نکته اي نوشته که عينا درج مي شود:
من چون بدين جاي رسيدم، در اين دو منشور نکته [ اي ] يافتم و بدين جاي رقم زدم. اگر دانشمندان پسندند روان مرا شادماني رسد، و گرنه، بي دانشي خود نيک دانم. آن چنان باشد [ که ] چون به طغراي منشور نگري «يا محمد» و «ياعلي» نبشته. همه سلاطين قراقويونلو از اهل سنت و جماعت و در حفظ اين دين شديدا [ مُصِرّ [بودند. چه بود که جهانشاه بدين جا نام آن سه خليفه به جاي مانده؟
ديگر بدان جاي که درود بر رسول و آل فرستاده، لفظ علي ترک کرده؛ که اين استعمال را علماي سنت واجب شمرند و ايچ ترک روا ندانند. چنانم به خاطر رسيد که اين منشور به شرفاي مکه عمرها اللّه کرده. آن اشراف سادات حسني و زيدي ندهند تا امروز. تواند بود که اين منشور چنين کرده که آن جا نيز به موقع اجراي نهند. اگر اين باشد، سخت نيک کرده است. ديگر خداي داند.
* * *
منبع:
احکام و فرمانهای حج در زمان ايلخانان مجله ميقات حج پاييز 1378، شماره 29 .