ابوعبدالله محمد بن محمد بن علي بن احمد بن سعود عبدري حيحي از دانشوران، اديبان و شاعران مغرب است که نسبش به عبدالدار بن قصي ميرسد.[1] با اينکه خاندان او در حاحه (از نواحي الصويره مغرب) در ميان قبايل بربر سکونت داشتند، برخي شواهد حاکي از اهل علم و فقه بودن برخي از آن ها بخصوص پدر عبدري است. نيز اينکه عبدري پيش از ترک محل سکونتش و سفر به قصد حجاز، آگاهي وسيعي از پارهاي دانش هاي مرسوم اسلامي دارد، نشانه داير بودن حوزه درس و آموزش در اين نواحي در نيمه دوم سده هفتم هجري است.[2](نيز نک:ص8)
اطلاعات اندکي از زندگي عبدري در دست است که همين مقدار نيز از سفرنامه اوست.[3] سال تولد و مرگش دانسته نيست؛ گرچه بر پايه احتمالاتي، سال تولدش 643ق.(ص8-9) و سال مرگش بعد از سال 700 ق. تاريخ گذاري شده است.(ص8) برخي، سال درگذشت او را 725ق. دانسته اند[4].(ص8)
از عبدري غير از سفرنامه حج، اثر ديگري شناخته نيست و با توجه به شخصيت علمي وي، مي توان حدس زد که به احتمال آثاري داشته و از بين رفته است. برخي از عبارات وي به هنگام ذکر پاره اي از ابيات نشان از جمع آوري ديوان شعرش دارد که اکنون در دست نيست(ص8-9). نيز كتابي به نام فهرسة العبدري را از طريق شاگردش، ابن حياني به او نسبت دادهاند.[5]
سفر او سه سال به طول انجاميد و براي او بيش از هر چيز، فرصت فراگيري و علماندوزي بود. بخش بزرگي از مطالب کتاب نيز شرح ديدارها و گفتگوهاي او با علماي شهرهاي مختلف در طول سفر است. (براي نمونه: ص84، 95،114، 163، 289) در آغاز کتاب نیز انگيزه سفر خود را انجام مناسک حج و ديدار با صالحان و صوفيان و نيز توسعه دانش ديني از راه ديدار با دانشوران ديگر بلاد بيان کرده است..(ص28)
مطالعه سفرنامه عبدري ما را با تواناييهاي وي در عرصههايي چون حفظ قرآن، تسلط بر ادبيات عرب، علاقهمندي به تاريخ اسلام و سيره نبوي، آشنايي با اصطلاحات جغرافيايي و فنون ادبي رهنمون ميسازد. ورود نويسنده به مباحث فني ادبيات به هنگام نقل اشعار دانشوران و شاعراني که در سفر با آنها ملاقات داشته، نشان از تسلط وي بر ادبيات عرب دارد.(ص60-67) توجه او به برخي مطالب در شرح احاديث و نکات فقهي، بيانگر تسلط او بر اين دانش ها با رويکردي ادبي است.(ص151-157)نيز توانايي اش در مباحث تفسيري ناشي از مهارتهاي ادبي اوست و به گفته خودش دقتهاي فاضلانهاش با تشويق برخي دانشوران مواجه شده است.(ص188-194)
عبدري سفرنامه را به نثري مسجع نگاشته و شماري از قصايد خود را که هيچ ربط موضوعي به سفر و سفرنامه ندارد، در کتاب نقل کرده است.[6] (ص76-78،176-180) در پايان سفرنامه نيز قصيده بلندي که سفرنامه منظوم او است جاي گرفته و شرح مختصري از مراحل سفر اوست.(ص566-574)
مهمترين اطلاعات مرتبط به حج در کتاب عبدري، شرح و توصیف او از راه حج است. سفر او در 25 ذي قعده ي سال 688ق. از محل سکونتش، حاحه، آغاز شد.[7](ص40) او در شمال افريقا با عبور از الجزاير، بجايه و تونس به قاهره رفت. نيمي از اطلاعات کتاب شامل شرح همین مرحله از سفر است.(نک:ص39-329)
در روز 18 شوال سال 689 از قاهره با کاروان حج مصري به سوي حجاز به راه افتاد. راه حج مصریان از قاهره آغاز میشد و با عبور از شبه جزیره سینا و ورود به شام، در مسيري در حاشيه شرقي درياي سرخ تا مکه امتداد ميافت. عبدري منازل این راه را برشمرده و به اختصار توصيف کرده است. مطالب او حاوي اطلاعات مفيدي از شرايط راه و نحوه مسافرت حاجيان شام و مصر است.(براي نمونه:ص 329-358، 454)
در مسير بازگشت، عبدري از راه حج مصریان به عقبه ايله (در حدود شام در ساحل درياي سرخ) بازگشته و از انجا به شام سفر کرده و بعد از ديدار از شهرهاي بيت المقدس و عسقلان و غزه به مصر و قاهره و سپس به مغرب بازگشته است. (ص454-566)
وي در توصيف شهرها، به توصيفاتي کلي از مردمان و روحيه شهري ايشان بسنده کرده و مظاهر تمدني کمتر مورد توجه وي قرار گرفته است. در عين حال به استحکامات بين راه و قلعهها توجه دارد و از آنها گزارش ميدهد.[8](ص166)
در سفرنامه نويسي اندلسي و مغربي توجه به مشاهده و تجربه بر نقل و روايت اولويت و ترجيح دارد[9] و سفرنامه عبدري از اين لحاظ نمونه اي شاخص است؛ زيرا روحيه مشاهده گر و نقاد نويسنده در جاي جاي آن پيداست. او دقت و راستگويي و نقد مبتني بر استدلال را شيوه کار خود قرار داده است.[10] از همين رو به داوري درباره اخلاق و رفتار اقوام و مردمان سرزمينها ميپردازد و مسائلي مانند شيوه برخورد مردم با کاروان حج، ميزان علاقه مندي به علم و چگونگي کسب و کار مردم، با عباراتي تند مورد نقد عبدري واقع شده است. (ص 82،184، 276) براي نمونه او به تفصيل عيبهاي مردم قاهره را برشمرده و آنان را بد خلق(ص276) و بيحيا (ص278) خوانده، همچنين علاقه دانشوران اين شهر به آموزش منطق را نکوهيده است. (ص284)
در مکه نيز نيز گاه تيغ تند نقد را متوجه حج گزاران کرده و برخي اشتباهات ايشان را به تصوير کشيده است. براي نمونه از ازدحام مردم بر سر آب زمزم انتقاد کرده و به مفاسد آن اشاره کرده است.(ص172، 369)[11] حاکمان و کارگزاران نيز از تيررس نقد وي در امان نماندهاند، از جمله نا امني راه، گاه نويسنده را به خروش آورده و نقدهاي تندي را متوجه حاکمان برخي مناطق کرده است.(ص201)[12]
نويسنده در نگارش سفرنامه خود به منابع جغرافيايي پيشين نيز نظر داشته است چنان که در بحثي به اشتباهات ابوعبيد بکري در المسالک و الممالک اشاره کرده و با تحقيقي ميداني نادرستي برخي اطلاعات او را نشان داده است (ص338-339)
ديگر ويژگي سفرنامه، توجه نويسنده به مزارات و قبور اولياء و صالحان است. وي هر جا که مقبره صاحب
نامي بوده (از جمله در مصر و بيت المقدس) اشاره کرده و به زيارت آن شتافته است و گاهي به بحث درباره صحبت انتساب قبور پرداخته است و بناي ساختمانها را به دقت توصيف کرده است. (ص319، 326، 458، 476)
توصيف او از شهر مکه شامل مختصات جغرافيايي اين شهر، وصفي مختصر از مسجدالحرام، چاه زمزم، مقام ابراهيم، ساختمان کعبه و تاريخچه آن است که در تکميل آن از منابعي چون تاريخ مکه الازرقي استفاده کرده و مشاهدات خود را بدان افزوده است. مناسک حج و حدود حرم مکي نيز به اختصار در سفرنامه بيان شده است.(ص364-387)
عبدري در توصيف مدينه, ضمن درج قصيده اي 140 بيتي در نعت پيامبر, تنها به بيان تاريخچهاي از بناي مسجدالنبي تا زمان مهدي عباسي و بناي منبر و قبله مسجد پرداخته است.(ص419-454)
چاپها: سفرنامه عبدري نخستين بار مورد توجه مستشرقان فرانسوي همچون فانسان و شربنو قرار گرفت و مقالاتي درباره اهميت آن در نشريه هاي علمي منتشر کردند و بخشهايي از آن ترجمه شد.[13]
احمد بن جدو در الجزاير اين کتاب را در 1960م با عنوان الرحله المغربيه چاپ کرد که با دو اشکال مهم ضعف تحقيق و جا افتادگي بخش وسيعي از آن مواجه بود. محمد فاسي از محققان مراکشي در سال1968م در رباط مراکش دست به تحقيق و چاپ ديگري از کتاب زد. (ص20-22) علي ابراهيم کردي سومين چاپ اين کتاب را با تحقيقي کامل و تکيه بر نسخ خطي متعدد در سال1426 قمري در دمشق به دست انتشارات دارالسعدين در يک مجلد در قطع وزيري به انجام رسانيد (چاپ مورد استفاده در اين مقاله).
منابع:
تاریخ الادب العربی: عمر فروخ، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹83م.
تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلام: ايگناتي يوليانوويچ کراچکوفکسي (م.1951. م)، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي فرهنگي، 1379ش.
الرحلات المغربية و الاندلسية: عواطف محمد يوسف نواب، الرياض، مکتبة الملک فهد، 1417ق.
رحله الرحلات مکه فی مائة رحله مغربیه و رحلة: عبدالهادی التازی، تحقیق عباس صالح طاشکندی، الریاض، موسسه الفرقان، 1426ق.
رحله العبدری: محمد بن محمد العبدری(م.700ق) تحقیق علی ابراهیم کردی، دمشق، دار سعد الدین،1419ق.
فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمشيخات والمسلسلات: محمد عبد الحي الكتاني (م.1382ق.)، تحقیق إحسان عباس، بيروت، دار الغرب الإسلامي، 1982م.
اللباب فی تهذیب الانساب: علي بن محمد بن الاثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر.
المعهد المصری للدراسات الاسلامية مدريد: (دوماهنامه) مادريد، معهدالدراسات الاسلاميه،1961و1962م.
مکه و المدينه فی القرنين السابع و الثامن الهجريين: احمد هاشم احمد بدرشينی، المدينه المنوره، مركز بحوث و دراسات المدينة المنوره، 1429ق.
[1]. اللباب فی تهذیب الانساب، ج2، ص312.؛ رحلات المغربيه، ص116.
[2]. المعهد المصري، ش 9و10، ص4-5، «الرحاله الشهير ابوعبدالله محمد العبدري».
[3]. مکه و المدنيه في القرنين السابع و الثامن الهجريين، ص75.
[4]. تاريخ الادب العربي، ج6، ص402.
[5]. فهرس الفهارس، ج2، ص809.
[6]. تاريخ نوشته هاي جغرافيايي ص288.
[7]. المعهد المصري، ش 9و10، ص4-5 «الرحاله الشهير ابوعبدالله محمد العبدري».
[8]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه ص80.
[9]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه ص76.
[10]. تاريخ نوشته هاي جغرافيايي ص288؛ الرحلات المغربيه و الاندلسيه ص120.
[11]. ارحلات المغربيه و الاندلسيه ص83.
[12]. نک: رحله الرحلات، ج1، ص 82.
[13]. نک: تاريخ نوشته هاي جغرافيايي، ص289.