به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، به مناسبت دهمین سالگرد ارتحال مجاهد نستوه آیتالله محمدعلی العمری (رهبر شیعیان مدینه) که ملجأ و مأوای شیعیان در این شهر بود، گفتگوی با حجت الاسلام و المسلمین نجف نجفی روحانی به عنوان نماینده سابق بعثه مقام معظم رهبری در مدینه منوره داشتیم که در ادامه تقدیم میشود:
شخصیت علمی - اجتماعی مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی العمری را چگونه ارزیابی می کنید؟
چند سالی که توفیق یار شد و به عنوان نماینده بعثه مقام معظم رهبری در مدینه منوره بودم، چند سالش با حیات آیتالله شیخ محمدعلی عمری، رهبر شیعیان مدینه مصادف شد. بعضی از امور را از نزدیک خودم مشاهده کردم و برخی را به تواتر از افراد شنیدم. سه ویژگی خاص در ایشان قابل مشاهده بود. که این سه ویژگی تمام ملاکهای ارزشی برای یک انسان است. یکی تقوای همهجانبه ایشان بود که قرآن میفرماید: «ان اکرمکم عند الله اتقاکم». واقعاً فردی متقی بود و در عرصههای مختلف بر اساس اصول اسلام و قرآن عمل میکرد.
دومین خصلت بارز ایشان، مجاهدت بود که قرآن میفرماید: «فضل الله مجاهدین علی القاعدین درجه» و سابقه طولانی ایشان در مجاهدت در راه حق و در زندانهای آل سعود مشخص است و ایشان همیشه تحت فشار وهابیت بود.
سومین ملاک ایشان، عالم برجستهای در آنجا بود و نقش ایشان زمانی خیلی روشن شد که از دنیا رفت. پیامبر اعظم (ص) در حدیثی نورانی میفرماید: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» وقتی عالمی از دنیا میرود، خلأیی ایجاد میشود که به آسانی آن خلأ پر نمیشود. به قول یکی از اساتید اگر کسی از دنیا رفت و هیچ خلأیی ایجاد نشد، معلوم میشود که هیچ نقشی نداشته. شعاع وجود هر انسان به اندازه فضا و وسعتی است که از نظر معنوی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی تحت تاثیر قرار میدهد. آیت الله عمری واقعاً عالم و ملجأ و مأوای شیعیان بود. شخصیت ایشان، شخصیتی جامع بود. نه منزوی و نه افراطی بود. بلکه دارای اعتدال اسلامی در عرصه فردی و در عرصه سیاسی اجتماعی بود.
فعالیت آیتالله عمری در تأسیس و تدریس حوزههای شیعی و برگزاری مراسم اهل بیت(ع) چگونه بود؟
در رابطه با اینکه مجالسی با محوریت ایشان تشکیل شود، از نزدیک میدیدیم تقریباً همه روزه ظهر و شب(هرچند کوتاه)، مراسم دینی برگزار میشد؛ و در موالید ائمه معصومین (ع) و در ایام شهادت ها، مناسبهای مختلف، خلاصه به گونهای آنجا برنامه داشتند. و حلاوت این برنامهها به دلیل اینکه در شهر مدینه و در میان خفقان ناشی از سختگیری وهابیت انجام میشد، صد چندان بود.
خود من از نزدیک شاهد بودم که مرحوم آیت الله عمری در نشر احکام دینی و معارف شیعی، جلسات مستمری برگزار میکرد و طلبههایی که در آنجا حضور داشتند، میرفتند و استفاده میکردند. یکی از آنها معلمی بود که ارتباط تنگاتنگی با ایشان داشتم، مرحوم شیخ حیدر بود که مزرعهای در مدینه داشت. در همان فضا افرادی را برای تبلیغ که به جاهای مختلفی که شیعیان حضور داشتند، تربیت و مذهب تشیع را ترویج میکردند. اغلب اوقات قبل از نماز مغرب میآمد مینشست و حدیثی را درباره مسائل اخلاقی و معاشرتی برای افرادی که آنجا حضور داشتند بیان میکرد. رونق خاص در تربیت افراد و در حفظ شاعر اسلامی بخشیده بود.
نقش مرحوم عمری در تقویت شیعیان مدینه و شیعیان حجاز و شیعیان عربستان، چه نقشی بود؟
اگر فضای عربستان را که حاکمیت به طور مطلق دست وهابیت است و اشراف و سلطه دارند، در نظر بگیریم، شرایط سختی است. اما با همه مشکلات، با آن درایت و تدبیری که شیخ عمری داشت، همه را به عنوان یک محور و یک پناهگاه و پشتیبان شیعیان میدانست. تقریباً تمام سلایق که محب اهل بیت (ع) بودند، جمع کرده بود. کسانی که عشق به امیرالمؤمنین و ائمه معصومین داشتند، به صورت مرئی و نامرئی، مرتب با ایشان در ارتباط بودند. افرادی را که میدیدیم میآمدند خدمتشان، غیر از کشور عربستان، از کشورهای دیگر میآمدند. تقریباً تمام کسانی که نوعی انگیزه برای ارتباط با شیعیان در مدینه داشتند ، از کشورهای مختلف مثل هند، پاکستان، خود ایران و بحرین، میآمدند و خدمتشان میرسیدند. ایشان سبک مدیریتش، یک مدیریت اجتماعی، مدبرانه و بدون تنش بود، مهم این بود که در بین وهابیون که نگاهشان به شیعه نگاه افراطی و تند است، این مراودات بدون درگیری و تنش انجام میشد،. در عین حال ایشان همان شیوه امام صادق (ع) را در تربیت افراد و در بیان و نشر احکام اسلام پیاده میکرد.
یکی از خاطرات دلانگیز افرادی که برای سفر عمره مفرده یا حج تمتع مشرف میشدند بازدید از حسینیه امام حسن مجتبی (ع) است؛ این حسینیه زیر نظر مرحوم آیتالله العمری اداره میشد و کارکردهای مختلفی داشت، حضرتعالی به عنوان فردی که ارتباط تنگاتنگی با این حسینیه داشتید چه نظری در این باره دارید؟
این حسینیه در واقع وقف امام حسن مجتبی (ع) است و مضیف (مهمانسرا) امام حسن مجتبی به شمار می آید. یک باغ بزرگی است که وسط این باغ ساختمانی ساخته شده و حسینیهای که محل اجتماع خوب زائران است. مخصوصاً از زمانی که عمره دانشگاهیان راه اندازی شد، ما هر روز در این مکان برنامه داشتیم و دانشجویان و اساتید را برای بازدید از حسینیه و درک فضای شیعی در شهر پیامبر (ص) به آنجا میبردیم و مرحوم آیت عمری نیز حمایت میکرد و حتی بعد از فوت ایشان، فرزندانش نیز از مهمانان پذیرایی میکرد و تا روز آخر که در مدینه بودیم، جلسه دانشگاهی در این مکان برگزار میشد. نماز جماعت هر روزه دایر بود که بیشتر اوقات در نماز جماعت شرکت میکردیم و میدیدیم ایرانیان با چه شوق و شور و علاقهای میآمدند. چون تنها جایی که در مدینه نام مولا امیرالمؤمنین (ع) آورده میشد و «اشهد ان علی ولی الله» میگفتند، آنجا بود. تنها جایی که تربت سیدالشهدا (ع) مهر سجود نمازگزاران بود در آن مسجد یا حسینیه بود.
خلاصه این حسینیه میعادگاه شیعیان از سراسر بلاد اسلامی در مدینه بود. پس از حرم حضرت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و بقیع، تنها جایی که زائران ایرانی علاقه داشتند آنجا بروند، این مکان بود. فراموش نمیکنم دانشجویانی که آنجا حضور پیدا میکردند با اینکه بسیاری از آنها از نظر مالی وضعیت مطلوبی نداشتند، اما آنچه میتوانستند از روی عشق و علاقه برای اداره این مکان کمک میکردند و آنجا را مظهر تجلی عقایدشان در دل دشمن میدانستند.
هر زائری که به این مکان می رفت، آرامش و نشاط معنوی دلانگیزی به آنها دست میداد. چون هرجایی برای زیارت اهل بیت (ع) میرفتند، اجازه نمیدادند زیارتنامه بخوانند، در حرم پیامبر به سختی، ولی آنجا که میرفتند احساس آزادی میکردند. مرحوم عمری با اینکه تحت فشارهای زیادی بود اما وقتی میرفتی آنجا، مانند یک کوه، یک جبل راسخ آنجا نشسته بود. با همه فشارها، احساس میکردی چه استوانه محکمی اینجا هست!
البته محل اولیه استقرار ایشان یک محلی نزدیک حرم پیامبر (ص) بود که به بهانه ساخت جاده از ایشان گرفتند که این مزرعه بزرگ را که محل کنونی حسینیه امام حسن (ع) است را خرید. درباره خرید این مزرعه، فردی نکته جالبی بیان کرد و گفت دلیل خرید این باغ یکی از افراد در مشهد است، یکی از مؤمنین بوده که مقداری از سنگهای قیمتی مثل عقیق بوده یا چیز دیگر بوده به ایشان میدهد، ایشان میرود مدینه، قصد داشته کمی از آن را بفروشد، هنگام فروش میبیند خیلی قیمتش خوب است. ایشان میفروشد و عمده بهای آن مزرعه که آقای عمری خریده، از این محل تامین شده و خرید این مزرعه کمنظیر و وسیع از آنجا سرچشمه گرفته است.
نحوه تعامل آیت الله عمری با علمای وهابی و مبارزات سیاسی- اجتماعی در برابر اقدامات ضد شیعی به چه نحو بود؟
ایشان به این مطلب باور داشت که اسلام سیاستش عین دیانت است و دیانتش عین سیاست است. برخلاف برخی که سیاست را از اسلام جدا میکنند، نگاهش، نگاه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود که اسلام را با تمام ابعاد پیاده کرد. لذا ایشان در مقابله با دشمنان اهل بیت (ع) کوتاهی نمیکرد. اجازه نمیداد به حریم اهل بیت (ع) تعدی شود. منتها سعی میکرد در یک فضای معنوی و علمی اینکار را انجام دهد. در عین حال ایشان سالیان زیادی زندانی بود و مکرر زندان میرفت و آزاد میشد. از نزدیک زندانهای آنجا را دیدهام که فضای بسیار نامناسبی دارد ولی ایشان این سختی ها را تحمل میکرد. هیچ وقت گله نمیکرد که من به این سختی افتادهامم. واقعاً کمحرفی بود. کلامش گزیده و هر وقت خدمتش میرسیدم با نگاه و سکوتش به ما درس میداد و فضای معنویت ایجاد کرده بود. معنویت فقط به معنای عبادت نیست. معنویت سیاسی داشت، معنویت اخلاقی داشت. وقتی آدم نگاه میکرد، خیلی از ایشان درس میگرفت. شخصیتهای بزرگی از ایران پیشش میآمدند و تحت تأثیر معنویت او قرار میگرفتند. چه در عرصه سیاسی و چه عرصه فرهنگی و حتی اقتصادی و رسیدگی به وضع شیعیان فعالیتهای خوب و گستردهای داشت.
فعالیتهای ایشان در عرصههای اجتماعی و تعامل با مردم به چه صورت بود؟
مرحوم شیخ عمری بین مردم و حتی بین مبلغین و روحانیون مقبولیت بالایی داشت. ایشان روحانیای از مردم، در مردم، با مردم بود. همان طور که رسول الله منهم بود، فیهم بود و معهم بود. یک بار به مناسبتی فرزندش ما را به مجلس عقدی دعوت کردند و وقتی مرحوم آیت الله عمری برای خواندن خطبه عقد وارد مجلس شد، به وضوح شور و عشق حاضران قابل مشاهد بود. برخوردش مردمی بود، سادهزیست و در چهرهاش آشکار بود که چقدر مردم را دوست دارد و چقدر با مردم است و او را یکی از خودشان میدانستند.
بنابراین برخورد و تعاملش با مردم صمیمانه بود و مردم این صمیمت را حس میکردند. و این از ویژگیهای ممتاز علمای شیعه است که مردم را از خودشان و مردم نیز آنها را از خودشان میدانند. به خاطر دارم که چند تن از روحانیان آنجا که با آنان ارتباط داشتم، خودشان ایشان را استوانهای برای تشیع میدانستند.
پس از آیت الله عمری شرایط شیعیان مدینه و عربستان چگونه است. آیا بازماندگان و نسلی که از وی باقی مانده، راهشان را ادامه دادهاند؟
ایشان تقریباً هم عمر بابرکتی و هم برکت در عمرش داشت. حدود 105 سال عمر کرد و دارای 29 فرزند بود. یکی از فرزندانش شیخ کاظم عمری است که همان مزرعه را اداره میکند. حتی در عراق یک موکب به نام مضیف امام حسن مجتبی (ع) در اربعینها دایر کرده است که ما هم برای سرکشی، بازدید و شرکت در مراسمشان به این مضیف رفتیم. یکی از فرزندانش الآن در قم طلبه است که در جامعه المصطفی تحصیل می کند. کماکان حسینیه و آن مزرعه بزرگ پابرجاست و فرزندان شیخ عمری آنجا حضور دارند و از زائران استقبال میکنند. خرمایی که آنجا از نخلستانها به دست میآید آن را در زمانی که زوار ایرانی میآمدند جهت پذیرایی از زوار استفاده میکردند و زوار به عنوان تبرک بر میداشتند و میبردند. چون مشهور است چاهی که آنجا است، چاه بسیار خوبی از زمان رسولالله (ص) بوده است ، و این چاه یادگار دوران صدر اسلام است. چون منطقهای که باغ آقای عمری است، منطقه نخاوله بوده که از زمان قدیم بوده. چون خودشان معتقدند این نخلها را که برگ میزدند و هرس می کردند یا گردافشانی میکنند، از قدیم الایام اینها انجام میدادند. شغل شریفی هم بوده. چون در آن زمان، وضعیت شیعیان در مدینه، مناسب نبوده و کارهای مهم حکومتی به اینها نمیدادند. کارهای کارگری، کارهای قصابی، کارهای جزئی میکردند. البته اخیراً فرق کرده. اینها تحصیل کردند و در جاهای مختلف کشور حضور دارند و صاحب منصب هستند.
در مورد مراسم برائت از مشرکان که امام خمینی رحمةالله علیه پایهگذارش بودند، درباره موضوع فلسطین و انقلاب اسلامی، موضع مرحوم آیتالله العمری چگونه بود؟
وقتی که بینش فرد مشخص شود، راهش نیز مشخص میشود. شیخ عمری بینشش بینش یک اسلام انقلابی، یک اسلامی که بین دنیا و آخرت، بین عبادت و سیاست جمع کرده است، بود. همان نگاهی که حضرت امام داشتند، یا نگاهی که الآن مقام معظم رهبری دارند، همان را داشتند. و به فراخور براساس فرصتهایی که داشتند آنها را عملیاتی میکرد؛ مثلاً پس از مراسم برائت از مشرکین که انجام میشد و ما خدمتش میرسیدیم، ایشان خوشحال میشد و چون بینش شیعی و انقلابی داشت همواره همراه بودند. نقد نداشت که ای کاش برگزار نمیشد. خود ایشان در حج شرکت میکردند، برخی با ایشان ارتباط برقرار میکردند. در هر صورت ایشان این نظر را داشت. البته شرایط افرادی که در آنجا هست، با شرایط ما فرق میکند. موضعش نسبت به فلسطین و دیگر جریانهایی که جمهوری اسلامی مد نظر دارد، ایشان هم در همان راستا بود. یعنی یک روحانی نبود که تکبعدی باشد و بگوید فقط عبادت منهای سیاست. معتقد بود باید به مسلمانان جهان خدمت کنیم. که «من اصبح و لم یهتم بالامور المسلمین فلیس بمسلم» این را قبول داشت و در عمل پیاده میکرد. اگر بگویم رفتار عملی ایشان برتر و مقدم بر رفتار گفتاری بود، مبالغه نکردم.
بازتاب رحلت آیت الله العمری در جهان اسلام، چگونه بود؟
وقتی ایشان از دنیا رفتند، همه شیعیان جمع شدند. جمعیت بینظیری در تشییع جنازه ایشان بود که در مدینه سابقه چنین جمعیتی وجود نداشت. جای تأسف دارد که مدینه، جایی که امیرالمؤمنین آنجا زندگی کرده، جایی که پیامبر اکرم بوده، فقط یک خیابان به نام مولا امیرالمؤمنین (ع) گذاشته شده است، خیابان یا همان شارع علی بن ابی طالب. از مزرعه عمری تا بقیع فاصله نسبتاً طولانی است. همه این خیابان پر از جمعیت بود. البته نمایندهای هم از طرف مقام معظم رهبری برای تشییع ایشان به مدینه رفته بود.
آقای شیخ کاظم یک جملهای به من گفت: وقتی شیخ عمری را در بقیع دفن کردند، وهابیها محل قبر را میدانستند و قصد داشتند که نشان قبر را از بین ببرند و دوربینهای هتلی که اشراف بر بقیع داشت، اینکار آنها را ضبط کرده بود و فیلمش را آن موقع به من نشان دادند. زیرا در عربستان مانند ایران، سنگ قبر برای کسی نمیگذارند اما دو سنگ یکی پایین پا و دیگری بالای سر جنازه به عنوان نشانی قرار میدهند که آنها قصد داشتند این دو سنگ را بردارند اما دو روز بعد سنگها سر جای خودش قرار میدهند. یکبار همراه با فرزند ایشان بر سر قبرش فاتحه خواندیم و برایش طلب مغفرت کردیم.
در پایان اگر صحبتی ناگفته پیرامون شخصیت این عالم و مجاهد برجسته دارید، بیان بفرمائید؟
اولاَ ایشان دائمالذکر بود، لبهایشان تکان میخورد بدون اینکه صدایی مفهوم باشد. دوم اینکه سکوت توأم با اندیشه داشت. یعنی خلوت درون داشت. این خیلی مهم است. سوم اینکه هیچ وقت حرف لغو نه از ایشان شنیدم و نه کسی نقل کرد که از وی شنیده باشد. چهارم اینکه وقار و طمأنینه خاصی داشت. ارتباطش هم با اهل بیت (ع) بسیار وثیق و محکم بود. چند مرتبه برای ایشان حکم اعدام صادر شد و حتی یکبار او را تا محل اعدام بردند.
خود ایشان نقل میکرد که من را محکوم به اعدام کردند و مرا برای اجرای حکم پای چوبه دار بردند. جمعیت زیادی از شیعیان و غیر شیعیان و هیئت حاکمه جمع شدند. حکم اعدام را خواندند. طناب را دور گردنم انداختند. آنجا یکباره به دلم افتاد و به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و گفتم یا زهرا، یا فاطمه، من برای حفظ راه شما تلاش کردم، شما کمک کنید (وقتی این را میگفت اشک در چشمش جمع شده بود) ایشان نقل کرد که این توسل در دل من خطور کرد. خلاصه طناب دار را بالا کشیدند، سی ثانیه بعد یک دفعه بیهوش شدم. بعد از 35 روز دیدم در بیمارستان هستم. فهمیدم نجات پیدا کردهام. او توسل به اهل بیت (ع) را باور داشت و در آن لحظه آخر توسل پیدا کرده و نجات یافته بود. شیخ عمری را میتوان در دو قالب اجتماعی و فردی دید. در قالب فردی آدمی متخلق، صبور، ذاکر و خودش را در محضر خدا میدید. و در عرصه اجتماعی، ارتباطش با مردم، ارتباطش با علما، حوزههای علمیه، همه و همه موفقیت آمیز بود. نمایندگی مراجع زیادی از بزرگانی چون سیدابوالحسن اصفهانی، مرحوم حکیم، مرحوم آقای گلپایگانی، آقای میلانی و ... را بر عهده داشت.
افراد زیادی با ایشان رفتوآمد داشتند. به ایران هم آمده بود و در مدت کوتاهی در قم و مشهد حضور داشت. آنچه برای ما حائز اهمیت بود، وقتی ایرانیان را میدید، گرچه صحبتی نمیکرد، ولی رنگ رخسار نشان میداد چقدر به او بشاشت دست میدهد و خوشحال میشود که ایرانیان و شیعیان را میبیند. در آن مدت کوتاهی که با ایشان ارتباط داشتم، هر وقت میرفتیم آنجا روحیه میگرفتیم. احساس داشتیم به یک جایی پیوند داریم که بعد از حرم پیامبر و ائمه بقیع، میتواند مامن شیعیان باشد. کسی که مورد عنایت اهل بیت (ع) است، آنجا هست که ما میتوانیم با وی پیوند داشته باشیم. رحلت ایشان واقعاً خلأیی ایجاد کرد و مردم و شیعیان خیلی متأثر شدند و امیدواریم راه ایشان ادامه پیدا کنند.