• صفحه اصلی
  • درباره ما
    • پژوهشکده در یک نگاه
    • هیئت امنا
    • ریاست
    • معاونت ها
    • شورای پژوهشی
    • جوایز و افتخارات
  • فعالیت ها
    • نشست های علمی
    • ارتباط با مراکز علمی
  • گروه های علمی
    • گروه اخلاق و اسرار
    • گروه تاریخ و سیره
    • گروه فقه و حقوق
    • گروه کلام و معارف
    • واحد احیای میراث
    • دفتر پژوهشکده در خراسان
    • واحد بقیع‌پژوهی
  • آثار
    • کتاب ها
    • نشریات
    • نرم افزارها
    • ویکی حج
    • دانشنامه حج و حرمین
    • دانشنامه عتبات
    • موسوعه رد شبهات
    • مجموعه آثار حج خونین
  • کتابخانه، موزه و اسناد
    • کتابخانه
    • موزه
    • اسناد
  • خدمات پژوهشی
    • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
    • اولویت های پژوهشی
    • کتابشناسی حج و زیارت
    • خاطرات حج و زیارت
    • پاسخ به شبهات
    • حمایت از پایان نامه ها
    • فرم ها
    • درس خارج فقه حج
  • افراد
  • آرشیو
/ خدمات پژوهشی / خاطرات حج و زیارت / حجت الاسلام و المسلمين علی‌اصغر عطائی خراسانی
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تعداد بازدید : 442
حجت الاسلام و المسلمين علی‌اصغر عطائی خراسانی
راوی : حجت‌الاسلام والمسلمين علی‌اصغر عطائی‌خراسانی
مقصد : سرزمین وحی
تاریخ سفر : 1366 شمسی
منبع : مجله بقیع، شماره 49، خرداد 1369

خاطرات سفر حج

حجت‌الاسلام والمسلمين علی‌اصغر عطائی‌خراسانی

روایتی از حج خونین سال 1366

آن روز آفتاب شرمنده بود از اینکه غروب کند، غروب پر از فاجعه جانگدازی را می‌خواست به پایان برد فاجعه‌ای فراتر از هر کلام و والاتر از هر بیان با ابعادی بسیار وسیع و دردناک، بی‌شمار و اندوهناک. پیام امام به فارسی و ترجمه‌اش به زبان عربی در بلندای بعثه آن‌ سوی غنودگان قبرستان ابوطالب پایان یافته بود، پیام تفسیری بود بی هیچ پیرایه، و بیانی حقیقی از آیه «و اذان من الله و رسوله الی رسوله الی الناس یوم الجج الاکبر ان الله بری من المشرکین و رسوله فان تبتم فهو خیر لکم». مردم مصداق آیه را به خوبی می‌یافتند و با شعار «الموت لامیرکا، الموت لاسرائیل» و... دشمن را نشان گرفتند و گوئی «تبت یدا ابی لهب» را مفسر بودند.

راهپیمایی شروع شد، راهپیمایان زائرانی بودند که عمره تمتع را انجام داده بودند و احیاناً گروهی با لباس احرام در انتظار درک عرفات و مشعر و از آن پس قربانگاه منی. تا نزدیکی پل دوم پیش رفتیم. نزدیک پل عابر پیاده شعله‌های به آتش کشیدن پرچم امریکای جنایتکار بالا رفته بود، از دیگر کشورهای اسلامی افراد بسیاری در میان جمعیت دیده می‌شدند. راه بندان شدیدی به وسیله وسائل نقلیه به علت جلوگیری پلیس عربستان سعودی به وجود آمده بود. در برخی نقاط حتی عبور یک نفر امکان‌پذیر نبود. عمال مزدور وهابی همه جا مسلح به سلاح گرم و سرد ایستاده بودند. در جلو، در عقب، در دو طرف، در بالای بلندی‌ها، ساختمان‌ها، با لباس فرم با چفیه و عقال‌های قرمز رنگ ویژه عناصر امنیتی و جیره ‌خواران سیا با سنگ و شیشه با سطل شن، همه گرگانی گرسنه و درنده در پی طعمه به نظر می‌رسیدند.

در همان نقطه‌ی سال گذشته، همانجا که رفتیم به صف نمازگذران بپیوندیم بلندگوها مردم را به شرکت در نماز و حفظ وحدت دعوت می‌کرد می‌رفتیم به سوی خانه خدا، به سوی کعبه و بالاخره در حرم امن خدا بودیم که «و من دخله کان امنا». گمان نمی‌رفت نابکاران بداندیش و وهابی‌های بدکیش و تیره‌دلان قساوت‌پیشه و حرمت حرم نگه‌نداران حرامی ناگهان حرمت حرم را شکستند و ضیوف الرحمن را حرمت نداشتند، پیشاهنگ صف و جلودار راهپیمایی، معلولین جبهه‌ها و آزار دیده‌گان از همپالکی‌های فهد و فهدیان در حالی که چرخ‌های آنان را دیگران به حرکت درآورده بودند و خانواده شهیدان از مادران چند شهید داده و همسران به شهادت شوهر در سوگ نشسته و برادران و خواهران شهید داده و بالاخره روحانیون کاروان‌ها مردان و زنان و زائران خانه خدا بودند، که پلیس خود فروخته همچون دیواری بی‌تفاوت مجهز به باطوم و دیگر سلاح‌ها با مأموریتی که داشتند و فرمانی که دریافتند حمله را آغازیدند از نمازشان بازداشتند همچون یزیدیان که نماز حسین بن علی(ع) و یارانش را مانع از انجام نماز شدند، خود نماز نمی‌خواندند و خویش را خیل الله می‌انگاشتند:

کی کنند این کافران با این همه کـــو محمد تو علی تو فاطمه.

اینان همانها و این زائران محمدها و علی‌ها و فاطمه‌ها و... .

شنیدنی‌ها چه بسیار است. ولی در این مقال سعی دارم آنچه را دیدم و هزاران چشم می‌دیدند به عنوان نمونه از آن همه بیاورم وگرنه عمق فاجعه همانگونه که امام فرمودند: غیر قابل تحمل است.

کفر، شرک، نفاق، قساوت، خصومت، بغض، خودخواهی، درنده‌گی، و بی‌صفتی، بی‌وجدانی، بی‌شرمی، سپاهی بود که آن روز خودنمایی داشتند، به هیچ کس رحم نمی‌کردند، همه را می‌زدند، به ناله جانگاه و دلخراش زنان در میان ازدحام، گوش نمی‌کردند، فریادشان را با گاز، با باطوم، با چوب‌های پاسخ می‌دادند، گازی که به هر کس می‌رسید رمق را از او می‌گرفت و دیگر قدرت حفظ خویش را نداشت، زنان نمی‌توانستند حتی حجابشان را حفظ کنند. مردان نمی‌توانستند کوچکترین دفاعی بنمایند، باطوم‌هایشان کافی بود به جایی از بدن برخورد نماید و انسان را در کام مرگ ببرد و چوب‌هایشان سر و دست را به طور عمیق بشکند در این میان به قسمت چپ که منتهی به کوه می‌شد حرکت کردم که ناگهان متوجه شدم از ساختمان‌های طرف مقابل و بالای سرم سنگ و سطل شن و شیشه و قطعات آهن باریدن گرفت، ای نفرین براین ستم پیشه‌گان بر این بی‌رحمان فقط شبحی بودند در لباس انسان، شرارت از سر و رویشان می‌ریخت.

از بالا و پایین و از هر طرف درگیری ایجاد کردند. تمام مأمورین آل سعود دست به کار شده بودند، آن چنان وحشتی به پاساختند که یا بی‌نظیر بود یا کم نظیر، همه جا خشم بود و سنگ باران همه جا زشتی بود و بی هر ترحم. مردم بی‌پناه زائرین خانه خدا بی‌پناه مانده بودند. از هر طرف راه‌ها را بسته بودند، نمی‌دانستند از حرم امن خدا به کجا بروند، هم به خاک و خون کشیده شده بودند، زنده‌گان افتان و خیزان بر روی اجساد کشته‌گان قدم می‌نهادند و اگر صدای استغاثه‌ای می‌شنیدند، نمی‌توانستند کمکی نمایند، اینجا دیگر تنها سنگ و باطوم و سطل شن و گاز و شلنگ آب نبود که به کار گرفته می‌شد، بلکه صدای تیر و شلیک نیروهای هوایی و... به سوی مردم بود، دیگر چیزها را تحت الشعاع قرار داده بود چرا و برای چه و گناهشان چه بود؟ کسی نبود پاسخ بدهد؟؟ خون همه جا را فرا گرفته بود سر و صورت و بدن حاجیان را خون گرفته بود تیر خورده‌گان، سر و دست شکسته‌گان، برهنه‌گان، از زنان و مردان فرار می‌کردند و اعجاب‌انگیز اینکه با این حال باز هم پلیس سعودی به دنبالشان می‌دوید و می‌خواست جانشان را بگیرد و با چنگ و دندان بدنشان را بدرد همه جا دود بود و صدای گلوله، خورشید از خجلت پنهان شده بود و شفق خونین و هوا تاریک و مزدوران آل سعود در پی طعمه و هلکوپترها بر فراز سر مردم در حال فرماندهی چند تن از مجروحین را با خود به سوی کوه و بلندی هدایت می‌کردم، شاید از آن دژخیمان پلید نجاتشان دهم، لباسم غرق در خون ولی خوشحال که تنی چند یاری رساندم که ناگهان مشاهده نمودم از قله کوه سنگرنشینان خائن آل سعود مردم را هدف سنگ‌هایشان قرار داده و سنگ پرتاب می‌نمایند، خداوندا کجا برویم، به کجا پناهنده شویم، نه راه بازگشت داریم و نه توانایی مقاومت و رفتن به هر حال چاره‌ای جز بازگشت به سوی قتلگاه نبود امام خداوند یاری‌مان داد و به هر شکل برگشتیم تا آنجا که بر روی پل منتهی به قبرستان ابوطالب و پل حجون قرار گرفتیم.

دیگر خسته شده بودم و از رفتن مانده و در قسمت بعثه درگیری به شدت ادامه داشت هر پلیسی خود شمری بود به تنهایی که از قتلگاه بالا می‌آمد، برادران مسلمان از کشورهای اسلامی به ویژه لبنانی‌ها به خوبی دیده می‌شدند و در غم‌مان شریک بودند و برای نجاتمان تلاش می‌کردند، ساختمان‌های دو طرف از فلسطینیان و از کشور ترکیه بود و اگر درگیری‌های مختلف در گوشه و کنار ایجاد نمی‌شد و گروهی از جوانمردان سازماندهی نمی‌کردند و برای نجات جان زنان نمی‌شتافتند، قتلگاهی را آل سعود و پلیس بی‌آبرویشان به جای گذاشته بودند که نتیجه‌اش ده‌ها هزار کشته و شهید بود، آنان باکی نداشتند و به نظر می‌رسید مأموریت دارند همه را بکشند همه را بدرند و همه را در خون بخوابانند هیچگاه در اندیشه متفرق ساختن مردم نبودند وگرنه همان شلنگ آب داغشان کفایت می‌کرد دستور داشتند و خود می‌خواستند خون راه بیاندازند و عقده‌های خیبریه و حنینیه و بدریه و جمهوری اسلامی را بگشایند. در دل کینه داشتند، تا آخرین لحظه جلو را ترک نگفتند و هر لحظه بر شدت عملشان می‌افزودند. درگیری آن طرف ماکت قدس که آنها را مشغول ساخت، مردم توانستند از مکه بیرون روند من با مجروحی که سخت خون از سر و کله و بدنش جاری بود و او را با خود می‌کشیدم هوا تاریک شده بود و نماز مغرب به پایان رسیده بود که آن روز نماز را هم فراموش کرده بودند و به جای نماز، اهل نماز را در کعبه می‌زدند به هر حال در ابتدای خیابان منصور آمبولانسی رسید، راننده غرق در خون و وحشت‌زده بود آمبولانس پر از مجروح بود به هرگونه مجروح را جایش دادم و آمبولانس در میان ده‌ها هزار مردم وحشت‌زده ایرانی و غیر ایرانی به راهش ادامه داد همه جا ناله بود، فریاد بود، نفرین بود، مجروح بود، صدای گلوله بود و بالاخره فریادرس مردم بی‌دفاع، خدا بود و بس. به هر کیفیتی به محل اسکان و مقر خویش رسیدم، شب یازدهم و شام غریبان حسین7 را آشکارا دیدم بلکه لمس کردم، زائری بر می‌گشت، تیر خورده دیگری مجروح، فرزندم له شده و گاز او را سخت آزرده و گوئی دارد جان می‌کند، مادری بدون دختر، دیگری بدون همسر، چهارمی بی‌برادر و هر کس بازمی‌گشت گرفتار غمی دیگر که حقاً از شرح این غم سخت ناتوانم. در سراسر عمرم چنین شبی را ندیده بودم سزاوار است، خداوند دیگر دهان روزگار را نخنداند و به اشدّ عذاب‌های دنیوی و اخروی گرفتارشان سازد ما چه کرده بودیم تقصیرمان چه بود که این حرامیان بی‌خبر از خدا با ما چنین کردند حقاً این نامردها تهمت مردی بودند، هیچ کاروانی در آن شب نبود که به غم و سوک ننشیند، فردی نبود که بی‌غم بماند و چشمش نگرید، «انالله و انالیه راجعون» تنها گفته امام عزیزمان می‌تواند تسلی دهنده خاطر باشد آنجا که فرمودند از اینکه خداوند هدیه‌ها و قربانیان هاجروار و اسماعیل‌گونه این ملت بزرگ را در کنار خانه خدا پذیرفته است سپاسگزار و شاکر باشید.

آری این جنایت رمزی دیگر شد، برای گسترش انقلاب برای پایان بخشیدن عمر رژیم سفاک آل سعود برای نابودی کیش بد کیش و وهابی‌های بی‌رحم، برای پاکسازی حرمین شریفین از ماران و موران و دیوسیرتان و بدرسرشتان و ننگ انسان‌های آزاده جهان، اعمال غیر انسانی که بعد از فاجعه بوجود آوردند، اهمیت بیشتری را داشت از کشتار بی‌رحمانه آنها به هیچ کس رحم نمی‌کردند، آمبولانس‌ها را زدند، شکستند، از حرکتشان ممانعت به عمل آوردند و راننده‌هایشان را با تیر کشتند، مجروحین را به زمین ریختند از حملشان به هر وسیله ممکن مخالفت نمودند اجساد را روی زمین و بعد روی ماشین‌های زباله افکندند کسانی را که هنوز زنده بودند در سردخانه‌ها جای دادند گروهی را در حال ایاب و ذهاب در کوچه و خیابان حتی در مسجد الحرام دستگیر و زندانی کردند، در زندان‌ها و بیمارستان‌ها و سردخانه‌ها نام و نشانشان را ندادند، از هیچ گونه توهین و آزار و شکنجه به زنده و مرده‌ها دریغ ننمودند با مجروحین بدرفتاری با زندانیان بی‌رحمی با زائران در کوی و برزن بی‌شرمی نمودند، برخی کاروان‌ها را به مدت 24 ساعت در زیر آفتاب سوزان نزدیک مدینه نگه داشته و با خشونت با آنان رفتار کردند، که آزار و اذیت اعمال شده به آنان فوق تصور بود، در روزنامه‌ها و رسانه‌ها که معلوم بود از پیش تهیه شده و منافقین از بغداد به ریاض آمده آنها را یاری می‌دهند، آنقدر دروغ و تهمت زدند، آنقدر تجزیه و تحلیل نوشتند، در سطحی وسیع آن هم رایگان توزیع نمودند، با قلم نیشدار منافقان نشریه فارسی زبان پخش کردند، برنامه‌های وسیعی برای انحراف افکار عمومی در پخش رادیو و تلویزیون تدارک دیده بودند، اما مگر می‌شود برای همیشه شب را در ظلمت نگاه داشت روز یکباره پرده‌های ظلمت را می‌درد و شب‌کاران خفاش‌گونه را رسوا می‌کند، آه شهیدان جمعه خونین مکه شب را درید بلکه افق را درید و آفاق را برگرفت، از حصار شناعت‌بار و ننگ‌آفرین قابیلیان خارج شد و از پشت ابرهای خفقان بار بیرون دوید شب پره‌های که علیه نور قیام کرده بودند به خود پیچیدند و صحنه را ترک گفتند و از آن میان نعره چون شیر امام پرده‌ها را کنار زد هان مسلمانان به خود آیید و بشنوید امام چه بانگ می‌زد و چه ندای بر گوش جان آورد بی‌چکاچک شمشیر و نیام بی‌تیر و صدا تنها آه مظلوم را عرضه داشت، چکامه‌ها را به کار گرفت و منطق و برهان را رواج داد. ناگهان نظاره‌گان معرکه به هوش آمدند از لبنان، افغانستان، پاکستان، هندوستان، کشورهای خلیج و بالاخره آسیا و آفریقا، خاور دور و باختر دور سکوت را شکستند، اسناد را خواندند، فهد را پیشمان ساختند گاهی گفت حتی یک تیر شلیک نشده زیر سؤال قرار گرفت پس این همه صدای تیر چه بود، این همه مردم تیرخورده چه بود، این شهیدان با تیر کشته شده‌اند چیست، دروغش آشکار شد و افتضاحش بیشتر و افزون‌تر، فراموش نمی‌کنم شبی که آهنگ مشعر داشتم و از عرفات می‌رفتم سر و صدایی از میان یکی از اتوبوس‌ها بلند شد توقف کردیم جستجو نمودیم، معلوم شد 5 نفر زن تیر خورده را برای وقوف مشعر عمال سعودی می‌برند به هر زحمتی بود اطراف اتوبوس را گرفتیم و آنها را تخلیه کردیم و هر کدامشان را در یکی از اتوبوس‌های زنان ایرانی جای دادیم، زن جوانی که تیر به پای او اصابت کرده بود و از راهش بازداشته بودند و از کاروان مشهد بود، وی از بی‌توجهی عمال سعودی در بیمارستان شکایت داشت، می‌گفت در هنگام عمل جراحی موضع را بی‌حس نکردند، تیر را برای اینکه آثار جنایتشان محو گردد از پایم درآوردند تنها فیلیپینی‌ها بودند که تا حدودی به مجروحین می‌رسیدند وگرنه آنها ما را به فراموشی گرفته و از شربت آبی و مقداری غذا مضایقه داشتند و تنها خداوند بود که ما را همواره در پناه خود و خانه خود حفظ می‌نمود و یا آن زندانی که می‌گفت ما را مرتب فلک می‌کردند و بعد ما را می‌داوندند و وقتی عطش ما بالا می‌گرفت و فریاد العطش سر می‌دادیم ما را که 60 نفر بودیم در یک صف قرار می‌دادند و شلنگ آب گرم را از جلو دهان عبور می‌دادند، تنها لب‌هایمان آن هم از آب داغ تر می‌شد و هر لحظه مرگ در برابرمان خودنمایی داشت آن قدر شناعت و بی‌رحمی و ستم می‌بارید که هیچ گاه نمی‌توان تصورش را نمود و یا تصویرش را نمایاند که حادثه صبرا و شتیلا و داستان حَجاج و چنگیز را تحت الشعاع قرار داد و حتی هیتلر را رو سپید ساخت زیرا وی نه ادعای اسلامیت داشت و نه در حرم بود و نه خویش را خادم الحرمین و پادشاه مسلمین می‌انگاشت.

به هرحال امیدواریم خداوند متعال توفیق عنایت فرماید خون شهیدان جمعه خونین مکه را نگهبان باشیم و اهداف بلند شهدای آن روز را که براندازی کفر و گمراهی از جهان بود، دنبال کنیم، و از اینکه دشمن می‌خواست از انجام این جنایت ما را از همان باز دارد و همپالکی‌های فهد را مانند صدام رمقی بدهد و افکار را از جبهه‌ها منحرف سازد و رسوائیش را در خلیج فارس و قصه مک فارلین سرپوش بگذارد و از صدور انقلابمان جلوگیری بنماید، ولی دیدم که آن همه ترفندها خنثی شد و انسجام و استحکام جمهوری اسلامی و انقلابمان بیشتر و آتش جنگ در جبهه‌هایمان گرم‌تر و رسوایی استکبار جهانی بیشتر و اوج قدرت و سرافرازی‌مان جهانی‌تر و آگاهی ملت‌مان بیشتر و افکار عمومی دنیا به انقلابمان متوجه‌تر و به حمدالله مردم‌مان در تقوای بیشتر قرار گرفتند و به فرموده امام عزیزمان خط سرخ شهادت خط آل محمد و آل علی(ع) است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است.. یادشان زنده و راهشان پر رهرو، و هدفشان دنبال، و درجاتشان عالی.

تــــازه هــــا
  • محمود مروج
  • حجت‌الاسلام والمسلمين مصطفی پاینده
  • دکتر همایون علیدوستی
  • دکتر علی دارابی
  • عباس مهیار
  • آیت‌الله محمدعلی فیض گیلانی
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • ابوالفضل توکلی بینا
  • دکتر محمود فرهودی
  • حجت‌الاسلام والمسلمين سیدمهدی علیزاده موسوی
  • دکتر علی دارابی
  • آیت‌ الله شیخ علی افتخاری گلپایگانی
  • عباس مهیار
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: info@hzrc.ac.ir
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • دفتر پژوهشکده در خراسان
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • نقشه سایت
  • همایش‌های حج، جهان اسلام و حرمین شریفین

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • بقیع
  • لیست همه پیوندها