آقای سیدمحمود میرهندی از چهرههای فاضل و مدیری هستند که سالهای طولانی در سمت مدیریت کاروان در خدمت زائران حرمین شریفین بوده، و برخی سالها نیز به عنوان زائر توفیق تشرّف به حج و عمره را داشتهاند. ضمن تشکّر از این که در این مصاحبه شرکت فرمودهاند توجّه خوانندگان عزیز را به خاطرات زیبا و شنیدنی ایشان جلب مینماییم. «میقات حج»
- حضرتعالی از کسانی هستید که سفرهای متعددی به حج مشرف شدهاید، لطفاً توضیح دهید نخستین سفر شما در چه سالی و چگونه بود؟
به لطف خداوند متعال، حدود 46 سفر حج تمتّع و 35 سفر عمره مشرف شدهام.
نخستین سفرم در سال 1334 شمسی بود. در آن زمان کمیسیون حج در فرمانداری هر شهر منعقد میشد و ما تقاضای صدور برگ صلاحیت تشرّف به حج میکردیم و پس از موافقت کمیسیون، به شهربانی میرفتیم و تقاضای گذرنامه میکردیم و بعد از اخذ گذرنامه، به سفارت عربستان سعودی مراجعه میکردیم و ویزا میگرفتیم و از ایران با هواپیما و یا از عراق و یا از ممالک دیگر، از راه زمینی به جدّه میرفتیم.
- از آداب و رسوم مردم و حاجیان، هنگام حج، چه خاطرهای دارید؟
در یکی از سفرهایم، زمان دیر شده و کمیسیون حج اصفهان تعطیل گردیده بود، به وسیله چند نفر از تجّار بازار در تهران، به یک واسطه مراجعه کردیم و مبلغ 000 300 تومان به وی پرداختیم و قرار شد که او گذرنامه تهیه کند. هر روز وعده میداد، تا اینکه پس از ده روز، به محلّ کمیسیون حج تهران رفتم و در مقابل در قدم میزدم که شیخ پیر و بزرگواری که عضو کمیسیون بود، مرا دید و با خود به اتاق کمیسیون برد و نزد خود نشاند، در این هنگام، ناگهان مرد دلّال که از ما پول گرفته بود، وارد اتاق شد و مشتی رونوشت شناسنامه و عکس و تقاضانامه به افسری که جزو آن کمیسیون بود داد، آن افسر با دیدن این مدارک از جا برخاست و سیلی محکمی به گوش او نواخت و گفت: یک زن فاحشه را برای حج واسطه میکنی؟! کاغذها از دست او افتاد و به کف اتاق ریخت. ناگهان دیدم که عکس من هم جزو آنها است! آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم، وضع اتاق کمیسیون به هم خورد. آن شیخ از من پرسید: فرمایشی دارید؟ گفتم: تقاضای موافقت برای مکّه معظمه را دارم. تقاضای مرا گرفت و امضا کرد و فرستاد برای صدورِ گذرنامه. پس از صدور گذرنامه به سفارت بردم و ویزا گرفتم و بحمداللَّه موفّق شدم و آن دلال را دیگر ندیدم و پولهای مردم را هم خورد!
- در آن زمان مدت سفر حج چند روز بود و با چه وسیله و کاروانی به حج مشرّف میشدید؟
از اصفهان با اتوبوس به تهران و از تهران به عراق میرفتیم، بعد از یک تشرّف یکی دو روزه، به نجف اشرف و سامرا و کربلا و کاظمین، که مجموع آن تقریباً هشت روز میشد با یک شرکت به دمشق و از آنجا با هواپیما عازم جدّه میشدیم و طول سفر با برگشت به عراق، حدود 40 روز طول میکشید و رسماً کاروانی در کار نبود بلکه گروهی از حملهدارها چندین نفر را جمع میکردند و با گرفتن حقالزحمه؛ از سیصد تا پانصد تومان، در طول سفر، وسایل حرکت و مسکن و دیگر خدمات را تعیین میکرد. البته تهیه خوراک با خود حاجی بود.
ناگفته نماند که شرکتهای زمینی و هوایی برای هر ده نفر یک نفر به حملهدار تخفیف میدادند. وقتی ما وارد بغداد یا کاظمین شدیم، یک نفرکه فینه قرمز و شال سبزی به سر داشت، و او را عبدالأمیر مینامیدند، در گاراژ استقبال کرد و ما را که یازده نفر بودیم به خانه خود برد و یک اتاق بسیار مجلّل در اختیارمان گذاشت و مقرر شد که یک دینار از ما بگیرد، که پول بسیار کمی بود.
شب، بعد از تشرّف به حرم مطهّر، استراحت کردیم. فردا صبح یک نفر از طرف عبدالأمیر آمد و گفت برویم بلیت بگریم. برای تهیه بلیت به آژانس رفتیم و بلیت سوریه و نیز بلیط هواپیما از سوریه تا جده و برگشت را خواستیم. هنگام محاسبه پول بلیت، به عربی گفت بنویس به حساب عبدالأمیر و پول یازده بلیط را از ما مطالبه کرد. موضوع را متوجه شدیم، گفتم ما با عبدالأمیر قراری نداریم و بلیتها باید به حساب خودم محاسبه شود، خلاصه پول یک بلیت به ما تخفیف داده شد و من میان ده نفر دیگر تقسیم کردم که هفت نفر آنها مشهدی بودند و از آنجا با همدیگر رفیق شدیم و هنوز هم با خود آنها یا فرزندانشان آمد وشد داریم. و من از بغداد و کاظمین برگشتم و به خانه رفتم، شخص همراه من جریان را به عبدالأمیر گفت و او آمد و با فحشهای عجیب و قریب ما را از خانه بیرون کرد و گفت کرایه این اتاق شبی یکصد دینار است! و ما به مسافر خانه دیگر رفتیم.
- در آن زمان مدینةالحاج چگونه بود؟ آیا قبر حضرت حوّا علیها السلام را دیدهاید؟
سال اول که مشرّف شدم، در شمال فرودگاه، قطعه زمینی تقریباً به مساحت یک هزار متر بود که اطراف آن با پلیت مسقّف شده بود و روزها آفتاب به آن میتابید و چند بشکه هم کنار آن بود که با وانت صبح به صبح آب میآورند و بشکهها را پر میکردند و حاجیان از آن استفاده میکردند، ولی سال 36 تقریباً مدینةالحجاج که فعلًا محلّ پیاده و سوار شدن حجاج دریایی است، در اختیار حجاج ایرانی گذاشته شد که هنوز هم هست و در اختیار حجاج دریایی است و دارای سالنهای بزرگ و آب و برق و پنکههای سقفی میباشد. چون چند روزی در جده معطل و سرگردان بودیم، به راهنمایی یکی از اهالی جدّه به محل قدیم رفتیم و محوّطه که دور آن دیوار مخروبهای بود وسط آن مقبره بود و یک صورت قبر بزرگ دیده میشد، میگفتند این قبر حوا علیها السلام است.
- چگونه و با چه وسایلی از جده به مدینه میرفتید؟
با اتوبوسهای آهنی که دارای صندلیهای شکسته آهنی بود و تقریباً 45 نفر ظرفیت داشت، وقتی سوار میشدیم گذشته از گرمی که داشت، آهنهای آن سوزنده بود. از جده حرکت کرده، بعد از چهار ساعت طی طریق، در یک قهوه خانه توقف میکرد. این قهوه خانه فقط دارای یک سقف حصیری بود و تختهای حصیری داشت و نفری یک ریال سعودی از ما میگرفتند. اگر روز بعد تا ساعت چهار بعد از ظهر استراحت میکردیم و اگر شب بود از ساعت ده شب تا پنج صبح، اجباراً باید در این قهوه خانه به استراحت میپرداختیم و تقریباً دو یا سه شبانه روز راه بین جده و مدینه را طی میکردیم.
- میقات جحفه چگونه بود و با چه وسیله و شکلی به آنجا میرفتید؟
میقات جحفه در سی فرسخی جده، بعد از رابغ حدود چهل کیلومتر از جاده قدیم جده- مدینه در میان خارهای مغیلان، روی شنهای بیابان با یک بلد که برای راهنمایی میگرفتیم، راه را طی میکردیم تا به مسجدی که مخروبه بود، میرسیدیم و با دادن یک ریال سعودی یک ظرف آب که تقریباً ربع لیتر آب میگرفت تهیه کرده و وضو میگرفتیم و در مسجد نماز خوانده، محرم میشدیم.
فراموش نمیکنم در سال اوّل، راننده کامیونی که در آن سوار بودیم، ما را به قهوهخانه، که در مسیر مدینه- مکه بود برد و گفت اینجا جحفه است! به او اعتراض کردم، بقیه افرادی که در این ماشین سوار بودند، از راننده طرفداری کردند، کار به مشاجره کشید، من و همراهانم از محرم شدن در آن قهوه خانه خودداری کردیم و سوار کامیون هم نشدیم، پلیس راه رسید و راننده را مجبور کرد و ما را به جحفه برد و در تمام رفت و برگشت پلیس از ما جدا نشد.
- برخورد زائران کشورهای دیگر با ایرانیان چگونه بود؟
قبل از انقلاب اسلامی ایران، زائران کشورهای دیگر، بیشترشان گویی ایران را نمیشناختند و اگر هم میشناختند، بیاعتنا بودند.
- آیا در مسیر میان جده- مدینه روستای شیعه نشین وجود داشت؟
اگر هم بود، آنها را معرفی نمیکردند و با آنها خیلی بد بودند، تنها در اطراف قبور شهدای بدر، گروهی شیعه بودند که مخفیانه خودشان را به ما میشناساندند.
- برخورد مردم عربستان در آن زمان چگونه بود؟
مردم عربستان معمولًا برخورد خوبی نداشتند، حتّی توهین هم میکردند و با تعبیرهای: ایرانی، عجمی و ... ما را مخاطب قرار میدادند و حتّی بعضی از آنها بسیار فحّاشی میکردند.
- آداب و رسوم حجاج ایرانی در جشنها و مراثی چگونه بود و آیا خودِ عربستانیها مراسمهای خاص داشتند؟
چون با کلّیه مراسم عید، عزا و ... مخالف بودند، ایرانیها جرأت نمیکردند مراسمی به پا کنند، فقط در مدینه منوره، شیعیان نخاوله، جشنهای عروسی خود را به شبهای ولادت ائمه اطهار علیهم السلام میانداختند و به عنوان عروسی جشن میگرفتند. حتّی در یک سال، شب سوم شعبان در مدینه بودیم، برای حدود بیست عروس و داماد در یک محل جشن عروسی گرفتند و در ضمن، ولادت با سعادت امام علی علیه السلام را به همدیگر تبریک میگفتند.
- شکل کاروانها در آن زمان چگونه بود و آیا مدیر و روحانی داشتند؟
اگر مدیران کاروان؛ یعنی حملهدار از روحانیون بود، خود او مناسک حج را پیاده میکرد و اگر غیر روحانی بود، عالمی را به عنوان روحانی کاروان همراه میآورد و گاهی یک دکتر هم همراه کاروان میآوردند.
- آیا به کوه احد و سایر مکانهای خارج از مدینه میرفتید؟ وضعیت آنها چگونه بود؟
کوه احد و قبر حضرت حمزه علیه السلام و سایر امکنه، که فعلًا هم جزو برنامه زیارتی است، جزو برنامه کاروانها بود. بعلاوه، بعضی از جاها که امروزه جزو برنامه نیست؛ مثل مسجد ردالشمس و قبر مادر حضرت رضا علیه السلام و غیره در برنامه زیارتی قرار داشت و از نظر ساختمان هم مثل الآن تعمیر نشده بود.
- از اماکن تاریخی مدینه، چه چیزهایی به یاد دارید که الآن تغییر کرده است؟
مسجد قبا یک گنبد بزرگی بود که زیر آن تقریباً به 150 متر مربع میرسید و خرابه و قدیمی بود و به امر سلطان تعمیر شد؛ و به شکل فعلی درآمد و تجدید بنا و ساختمان شد. همچنین مسجد ذو قبلتین هم بسیار کوچک و قدیمی بود که تعمیر شد و به صورت فعلی در آمد.
- آیا از خصوصیّات بقیع، کوچه بنیهاشم، خانه امام صادق و امام سجاد علیهما السلام و ... چیزهایی به یاد دارید؟
بقیع قبرستانی بود خرابتر از بقیع امروز و دارای دیوارهای گلی بود و پشت دیوارها محل و ریختن زباله و کثافت و بی احترامی بود و بعد به صورت فعلی در آمد و دیوارهای آن تجدید شد و کوچههای باریکی که شاید پهنای آن از دو متر کمتر بود، وجود داشت که مردم از مسجد نبوی به طرف بقیع مشرف میشدند و یکی از این کوچهها معروف به کوچه بنیهاشم بود و خانههای سنگی و گود و تاریک همچنان بر سرِ پا بود و آن خانهها به نام امام صادق و امام سجاد علیهما السلام معروف بود که فراموش نمیکنم. به بهانه توسعه مسجدالنبی، آنها را خراب کردند و ریشههای درختهای خرما را، که خیلی تنومند بود، از جا کندند.
بازاری وجود داشت که انواع مغازهها در آن بود، همه را خراب کردند و آخر بازار ساختمانهای قدیمی بود که درِ آن بسته بود و ما از پشت زیارت میکردیم و آن قبر مطهّر حضرت عبداللَّه پدر محمد صلی الله علیه و آله بود که خراب کردند و در مقابل غسالخانه قبرستان بقیع، وسط جاده، گنبد خاکی مخروبه بود که قبر اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام در آن بود و آن را خراب کردند و جنازه را به داخل بقیع بردند و در کنار شهدای احد دفن کردند و تا سه سال اثر قبری بود ولی آن را هم محو کردند و فعلًا اثری از آن نیست.
- موقعیت خانههای اطراف حرم نبوی چگونه بود؟
در اطراف مسجدالنبی و بقیع خانههای کوچکی بودند به سبک قدیمی که در آن زندگی میکردند و چند باغ خرما، به نام: باغ صفا، باغ ملائکه و ... در اطراف آن محل بود که حجاج در آن زندگی میکردند و از هر نفر در مدت سکونت در آن باغ ده ریال سعودی کرایه میگرفتند و روزها به وسیله پارچههای احرام حجاج سایه بان درست میکردند و زیر آن زندگی میکردند.
یادم هست شبی در باغ ملائکه که شاید سیصد الی پانصد نفر سکونت داشتند، مار بزرگی از بالای یک درخت خرما به زیر افتاد و همه مردم فرار کردند و مار هم با سرعت زیاد فرار کرد. و نیز استخری در وسط آن باغ بود که یک موتور سه اینچی آب از چاه بیرون میکشید و در استخر میریخت و مردم در آن استخر لباس میشستند و آبتنی میکردند و آب آن بسیار کثیف میشد و لی خانمها از این آب محروم بودند.
- آیا از کتابخانه و مؤسسات فرهنگی مدینه دیداری داشتهاید؟
کتابخانهای در مقابل گنبد مطهّر حضرت رسول وجود داشت که مقداری کتاب در آن بود. به داخل آن رفتم ولی اجازه نشستن و استفاده از کتابها را به من ندادند؛ چرا که معلوم بود من شیعه و ایرانی هستم!
- آیا زائران ایرانی به همراه خود کتابهای دعا، مناسک و جزوه آموزشی داشتند؟
آوردن کتاب دعا در مملکت عربستان سعودی ممنوع بود و آن روز که زادالمعاد مرحوم علّامه مجلسی متعارف بود و بعد هم که مفاتیح الجنان مرحوم محدّث قمی متداول شد و سایر کتب؛ اعم از ادعیه و غیره، ممنوع بود و میگرفتند و هر چه حجاج التماس میکردند، گوش نداده و آنها را در گونیهای متعدد جمع میکردند و معروف بود که همه را میسوزانند.
- نحوه غذا خوردن در میان راه و استراحتگاههای مکه و مدینه چگونه بود؟ آیا جمعی بود یا فردی؟
در قهوهخانهها غذاهای کثیف عربی؛ مانند ماهی و یا برنج و مرغ و غیره بود که حجاج ایرانی از آن استفاده نمیکردند و هر کدام توشه مختصری؛ مثل نان خشک و تخم مرغ و غیره داشتند که به نحو فردی از آن استفاده میکردند. اخیراً بعضی کاروانها برای حجاج خود پلو عدس تهیه کرده و یا موز و پرتقال بین آنها تقسیم میکردند.
- مسائل بهداشتی در سفر و در مکانهای استراحت، چه مقدار رعایت میشد؟
به هیچ عنوان مسائل بهداشتی رعایت نمیشد و طهارتی در کار نبود!
مکه معظمه
- هنگام رفتن به سوی مکه، ماشینها به چه شکل بود؟ (روباز بود یا با وسائل دیگر میرفتید؟
وسایلنقلیه از مدینه بهمکه معظمهعبارت بودازکامیونهای تک چرخ که هر کدام چهل تا پنجاه نفر ایستاده یا نشسته در آن سوار میکردند و بعضی از آنها دو طبقه سواری میکردند. فراموش نمیکنم که در یک سفر، آنقدر جا تنگ بود که یکی از حجاج آفتابه حلبی داشت و لوله آن به زائر کناریاش اذیت میکرد و او آفتابه را گرفت و انداخت وسط بیابان و با هم در حال احرام فحاشی و کتک کاری کردند!
- استراحتگاههای میان مدینه و مکه چگونه بود و چه امکاناتی در میان راه وجود داشت؟
استراحتگاه عبارت بود از قهوه خانههایی که فقط سقف حصیری داشتند و تخت حصیری در آنها بود و از هر نفر یک ریال سعودی میگرفتند و هیچگونه امکانات حتی دستشویی و توالت و غیره نداشت.
- هنگام ورود به مکه چه آداب و رسومی انجام میدادید؟
موقع ورود به مکه معظمه، هر کس که حالی داشت و جان سالم از خستگی و زحمات راه به در برده بود، راز و نیاز با خدای خود داشت و دم دروازه مکه، نماینده مطوّف ایستاده بود و ماشین را به دفتر مطوّف میبردند. پس از هفت ساعت که حملهدار یا دلال میگشت، منزل دلخواه را اجاره کرده، میآمد و حجاج را به آنجا میبرد.
- آثار و خصوصیات مسجد الحرام و اطراف آن چگونه بود؟
مسجد الحرام تا آنجایی بود که به سبک قدیم الآن موجود است و چهار طرف خانه خدا چهار محراب مربع مسقف بود؛ نامهای حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی کهبهنام مذاهب بودودر هر کدام امام جماعتی از مذهب مذکور میایستاد و نزدیک مقام ابراهیم دروازهای بود به نام باب شیبه که علامت اولیه مسجد الحرام بود.
چهار گوشه زمین مسجد الحرام قدری گود بود که در آنها ریگ ریخته بودند و هنگام غروب آفتاب، با پا روی ریگها را زیر و رو میکردند تا پای نماز گزاران را نسوزاند.
- داخل مسجد الحرام به چه شکل و حالتی بود؟
بالای مقام ابراهیم چهار طاقی بود که وسط آن سنگ مقام ابراهیم دیده میشد.
پایین درِ کعبه تقریباً یک متر بعد از درِ کعبه در زمین گودالی بود 1* 2 متر مربع مستطیل که حدود سی سانت گود بود و این را معجنه میگفتند که بعداً آن را پر کرده و فرش نمودند.
- چه مشکلاتی در انجام اعمال و مناسک حج داشتید؟
چون جمعیت خیلی زیاد نبود مشکلات چشمگیری نبود، بغیر ازگرمی هوا و داغی زمین و نظیف نبودن مسجد.
- امکانات رفاهی، بهداشتی و ... در مکه چگونه بود؟
هیچگونه امکانات رفاهی در مکه دیده نمیشد، در اتاقی که برای ما در مکه اجاره کرده بودند ده نفر در آن زندگی میکردیم، یک پنکه زمینی هم جدا کرایه کرده بودیم کنار این اتاق یک منبع کوچکی بود که تقریبا 15* 20* 30 سانتیمتر بود و سقّاها با دلّه آب میآورند و هر دلّه یک ریال سعودی میگرفت ولی این آب برای طهارت و وضو و شرب استعمال میشد. بسیار آب بد مزه و بد بویی بود و ما تعجب میکردیم که چرا اینقدر کثیف است! تا اینکه چند روز بعد عبورمان افتاد به کوچهای که سقاها با دلو از وسط آن آب میکشیدند و ظرفها را برای توزیع پر میکردند و الاغهایشان کنار این آب میایستادند و ادرار و سرگین میکردند. بعضی از سقاها از آبهایی که آنجا ریخته بود در ظروف خود میریختند و پخش میکردند و بر ما معلوم شد آبهایی که ما هم استفاده کردهایم، مخلوط به پشکل و شاش الاغها بوده است!
- وضعیت اطراف حرم، قبل از توسعه چگونه بود؟
اطراف حرم کوچههای بسیار تنگ و ساختمانهای کهنه دو طبقه و سه طبقه داشت و از بهداشت و رفت و روب هم هیچ خبری نبود.
- آیا قبرستان شهدای فخ را زیارت کردهاید؟
یکی دو مرتبه با دادن مقداری انعام به راننده کامیون، کمی راه انحرافی از جاده را طی کرده و به زیارت شهدای فخ موفق شدیم.
- از اعمال عمره تمتع چه خاطرهای دارید؟
بین ایرانیها، عمره مفرده معمول نبود، مگر حملهدارهایی که میخواستند حجاج آنها در رفاه باشند. آنها در ماه رجب برای اجاره منزل به مکه و مدینه مشرف میشدند و عمره مفرده انجام میدادند.
یک شب که مُحرِم شده بودم و به جهت اعمال عمره به مسجدالحرام داخل شدم، حتی یک نفر را در مسجدالحرام ندیدم؛ بهطوریکه وارد محل آب زمزم شدم و چون هوا بسیار گرم بود، غسل کردم و آنجا هم یک نفر دیده نشد. وقتی مشغول طواف بودم، طلبهای را دیدم که در جلو مستجار نشسته و مشغول مطالعه درس خود میباشد.
- آیا مکان صفا و مروه سرپوشیده و به شکل امروزی بود؟ اعمال آن چگونه انجام میشد؟
بازار صفا و مروه به پهنای تقریباً چهار متر بود. کف آن شن ریخته بودند و دو طرف مغازه بود و هیچ پنجره و هواکشی نداشت و مشتریهای مغازه، راه را مسدود کرده بودند بهطوریکه عبور خیلی مشکل بود و در سفر اول فراموش نمیکنم که از بوی کثافت و هوای گرم و گرد و خاک، حالت استفراغ به من دست داد و قی کردم و کوههای صفا و مروه هم به کلّی کوه بود که از آن بالا میرفتیم؛ یعنی سراشیب نبود.
- در مسجد الحرام هنگام طواف، یا نماز پشت مقام ابراهیم، یا لمس حجر الأسود به چه مشکلی بر میخوردید؟
نسبت به جمعیت، گاهی مشکلی بود و در بعضی از مواقع شبانه روز به راحتی میشد استفاده کرد.
- چه خاطرهای از طواف یا نماز پشت مقام حضرت ابراهیم علیه السلام دارید؟
یک شب نماز طواف میخواندم، یکی از مأموران در حال طواف مرا از پشت مقام دور نمود و فحاشی کرد و گفت دور شو تو رافض هستی.
- حالات حاجیان در هنگام طواف و نماز چگونه بود؟
حالات معمولی داشتند. از شدت گرما حتی حال خضوع و خشوع هم کمتر دست میداد.
- چه خاطره یا مطلبی میتوانید در باره آب زمزم بیان کنید؟
آب زمزم را در سطلهایی که مقدار کمی یخ در آن بود، اطراف مسجد الحرام با لیوانهای حلبی مصرف شده، به حجاج میفروختند؛ یعنی از شدّت گرما مجبور بودند با دادن یک ریال، یک لیوان آب زمزم نیمهگرم میخریدند و میآشامیدند.
من ندیدم ولی رفقای شیعه اهل عربستان میگفتند: درِ چاه جلو حجرالأسود باز بود و هر سال شب نیمه شعبان آب بالا میآمد، بهطوریکه در دسترس حجاج قرار میگرفت و فردا صبح به حالت اول بازمیگشت.
- آیا حاجیان در نمازهای جماعت اهل سنت شرکت میکردند؟
حاجیان ایرانی هیچگاه در نماز جماعت حاضر نمیشدند و حتی بهطور چشمگیر همان وقتی که مردم فوج فوج داخل مسجد برای نماز جماعت میشدند، ایرانیها با عجله خارج میشدند مبادا با آنها نماز بخوانند!
- آیا خاطرهای از حضور بزرگان و مراجع تقلید از حج دارید؟
در یک نیم شبی (شب یازدهم ذیحجه) برای طواف حج، از منا به مسجدالحرام آمدم، خیلی خلوت بود، بعد از نماز طواف میخواستم حجر را ببوسم، ناگهان دیدم مرحوم آیتاللَّه العظمی آقای حکیم با چندین نفر از همراهان، با کمال عظمت مشغول طواف بودند، یکی از عربها از شیخ عرب مسجد سؤال کرد «مَنْ هذا؟» او جواب داد «هْذا سَیّد العَظیم شَیخ الجَعفریّون».
- با چه کسانی از این بزرگان در حج بودید و چه خصوصیت و ویژگی آنان جلب توجه میکرد؟
با هیچ کدام از مراجع همسفر نبودم، ولی با علما و زهاد بزرگ اصفهان زیاد همسفر بودم و کمال لذّت را بردهام.
- برخورد مسؤولان عربستان با علما و بزرگان شیعه چگونه بود؟
مسؤولان رده بالا احترام میگذاشتند ولی مسؤولان معمولی، حتّی توهین هم میکردند.
مشاعر مقدس
- بعد از احرام در مکه، چگونه و با چه وسیلهای به عرفات میرفتید؟
معمولًا چون جمعیت کم بود و ترافیک هم نبود، در مسجدالحرام محرم میشدیم و با همان کامیونهای تک چرخ و گاهی دو طبقه به عرفات میرفتیم.
- آیا آب لولهکشی و محل غسل و طهارت به حدّ کافی وجود داشت؟
در سالهای اول و دوم، که مشرف شدم هیچ لوله کشی وجود نداشت و همان سقاها با دلّه آب میآورند و میخریدیم و استفاده میکردیم.
- وضع بهداشت، پاکی و طهارت در عرفات چگونه بود؟
اگر کسی احتیاج به غسل پیدا میکرد، رفقایش دور او را میگرفتند و میان مردم، در پناه خیمه و با همان آبهای دله غسل میکرد.
برای قضای حاجت، مطوّف زمین را گود کرده بود، یک تختهای هم بالای آن میگذاشت و دور آن چادر میکشید و مردم در صف طولانی میایستادند تا نوبت آنها شود و بعد از ظهرِ عرفات، بیشتر این گودالها در اثر پر شدن فرو میرفت و دیدم افرادی را که غرق در نجاست شدند؛ اعم از زن یا مرد، و با همان بدن غیر طاهر مجبور بودند این دو سه روزه را طی کنند.
- حالات و رفتار مردم در روز عرفه چگونه بود، آیا دعا و مناجات دسته جمعی داشتند؟
حال دعا از بعد از ظهر روز عرفه پیدا میکردند، بعضی به راز و نیاز میپرداختند و بعضی هم از آمدن به مکه پشیمان شده بودند.
- تعداد حاجیان و رفت و آمد به عرفات و مشعر به چه شکل بود؟
از عرفات به مشعر با همان ماشینهای کامیون میرفتند، وقتی راه ترافیک میشد، پیاده میشدند و با پای پیاده خود را به مشعر میرساندند.
- در آن زمان که مشعر بیابان بود و امکاناتی نداشت، از آنجا چه خاطراتی دارید و با چه مشکلاتی روبهرو بودید؟
هر کدام از حجاج یک چراغ قوه کوچک داشتند که از روشنایی آن استفاده کرده، ریگ جمع آوری میکردند و برخی هم با کثافت روبرو میشدند و دستهای آنها آلوده میشد.
- حالات مردم در مشعر چگونه بود؟
کمتر دیده میشد که کسی مشغول دعا و ذکر باشد، اکثر مردم از خستگی خواب میرفتند و حال دعا نداشتند.
- افراد گمشده در مشعر چه میکردند و به کجا میرفتند؟
افراد گمشده هیچ چارهای نداشتند، جز آنکه به کاروانهاو دستهجات دیگر پناه میبردند و در منا و یا در مکه رفقای خود را پیدا میکردند.
- چه خاطراتی از شبهای مشعر دارید؟
شبی در مشعر راه را گم کردم، تنها بودم، بین دو کوه دیدم کسی احرام را روی خود کشیده و خوابیده است. نزدیک رفتم که صدایش بزنیم و راه را از او بپرسم ناگهان متوجه شد که او سر ندارد و احرام روی گردن او کشیده بودند!
- حرکت از مشعر به منا، چگونه و به چه صورت بود؟
معمولًا بعد از آنکه از کامیون پیاده میشدیم، کامیونها خالی میرفتند و ما صبح به صورت دسته جمعی پیاده راهی منا میشدیم.
- آیا وادی محسِّر علامتی داشت و حاجیان این منطقه را میشناختند؟
وادی محسّر علامتی نداشت، معمولًا افراد وارد حدود وادی محسر را از تپه و کوههای اطراف تمیز داده و به دیگران راهنمایی میکردند.
- آیا در رمی جمرات مشکل خاصی بروز میکرد (مثلًا کسی کشته میشد؟)
معمولًا افرادی زیر دست و پا قرار گرفته و با خطر حتی مرگ روبرو میشدند و زیر دست و پا میمردند.
- ازدحام جمعیت در رمی جمرات چگونه بود؟
چون اهل تسنن بعد از نماز عصر بیشتر رمی میکردند، در موقع رمی آنها تلفات زیاد بود، حتی یک سال 21 نفر مردند.
- نحوه قربانی و حلق رأس چگونه بود و قربانیها را چگونه تهیّه میکردید؟
قربانی به وسیله فروشندهها، حتی در چادرها فروخته میشد و هر کس به دست خود یا قصاب همراه خود ذبح میکرد و بیشتر در قربانگاه ذبح میکردند و لاشهها زیر خاک پنهان میشد.
- لاشه قربانی چه میشد؟ آیا موجب تعفّن و بیماری هم میشدند؟
از روز یازدهم، بوی تعفن بهقدری زیاد میشد که ماندن در چادرها طاقت فرسا بود!
- آداب و رسوم زائران ایرانی در شبهای منا، چگونه بود و آن شبها را به چه شکل میگذراندند؟
معمولًا بعد از خوردن شام، خواب آنها را میگرفت و بعضی هم مشغول صحبت با یکدیگر میشدند و چون هوا بهتر از روز بود، شب را بهتر صبح میکردند و بعضی هم مشغول عبادت میشدند.
- عربها در منا چه مراسمی داشتند؟
عربها در منا نمیماندند؛ یعنی لازم نمیدانستند که شب در منا بمانند، بنابراین، بیشترشان به مکه بر میگشتند.
- آیا خاطرهای از آتش سوزی چادرهای حجاج در منا و یا سایر مشکلات دارید؟
جریان آتش سوزی را فراموش نمیکنم، هلی کوپترها از بالا فریاد میکردند: «الی الجبل» و مردم فرار میکردند و بیشتر کشتهها زیر دست و پا مردند و مخزنهای گاز مثل موشک به آسمان میرفت و تا چند متری ما پیش آمد و محوطه را آتش میزد و همان شب آتشسوزی در نیمه شب در خیمههای نیم سوخته میگشتم، چند مورد دیدم که عربها نشسته بودند و پاسور زدن و قمار بازی میکردند.
- مردم چه وسایلی را با خود به عرفات و منا میبردند؟
نان و ماستِ کسیه انداخته (چکیده) و پتو و فلاکس آب یخ و چراغقوّه و آفتابه و وسایل چای از قبیل پریموس و کتری و قوری با خود به منا میبردند.
- چه خاطرهای از اعمال و آداب شبهای منا به یاد دارید؟
مردم مشغول دعا و عزاداری و گردش در خیمهها بودند.
- آیا از مساجد قدیمی موجود در منا خاطرهای به یاد دارید؟ (مسجد کبش، مسجد بیعه و ...).
قسمتی از منا نزدیک جمرات مشهور بود به محلّه کبش که در آن مسجد محقر و کوچکی دیده میشد
- برای اعمال بعد از منا، چگونه به مکه برمیگشتید؟
معمولًا بعد از ظهر روز دوازدهم، با وسایلی که به منا رفته بودند بر میگشتند.
- از روزهای پایانی حج چه خاطرهای دارید؟
روزهای آخر حج، مردم مثل کبوتری که از قفس آزاد شود، با خوشحالی به طرف جده رهسپار میشدند.
نحوه خرید سوغات چگونه بود و معمولًا چه چیزهایی به عنوان سوغات خریده میشد؟
در اطراف مسجدالحرام، به خصوص در صفا و مروه، مغازههایی بود که مردم خرید میکردند. عمدتاً از رومیزیهای بافت خارج و یا رویه متکّا از همان جنس و روتختیهایی میآورند. در مغازههای عطاری جمعیت بسیار بود و مردم داروهای سنّتی مثل روغن هندی و غیره میخریدند و به عنوان سوغات میآوردند.
- مدت سفر حج چه قدر طول میکشید؟ و هزینه آن چه مقدار بود؟
سفر حج (مدینه و مکّه) بین 18 تا 25 روز طول میکشید ولی از آنجا به سوریه و شام میرفتند و از آنجا به عراق مسافرت میکردند. بیشتر تا 13 محرم در عراق میماندند و 13 محرم بعد از آمدن دسته بنی اسد و دیدن آن ها به ایران برمیگشتند.
- چه خاطرات تلخ و شیرینی از برخورد مردم با همدیگر در کاروانها به یاد دارید؟
خاطرات تلخ و شیرین زیاد است، ولی اکثر خاطرات تلخ بود. بداخلاقیها که با هم میکردند، و در مواردی کار به کتک کاری و فحاشی میکشید. خداوند از سر تقصیرات آنها بگذرد!
- آیا بین شیعیان و اهل سنت اختلافات و دعوایی بروز میکرد؟
شیعه و سنّی مثل دشمن به هم نگاه میکردند و با هم رابطه برقرار نمیکردند و از هم فراری بودند.
- چه خاطرهای از واقعه به شهادت رسیدن ابوطالب یزدی دارید؟
کشتن ابوطالب یزدی را در ایران شنیدم و در حجاز نبودم که از نزدیک ببینم. و حدود 3 سال ایرانیها از حج محروم بودند و معروف بود به دستور آیةاللَّه سید ابوالحسن اصفهانی از رفتن ممنوع شدهاند.
- از مکتب مولد النبی صلی الله علیه و آله (مکتبة مکّة المکرّمة) چیزی به خاطر دارید؟
تا یاد دارم به همین صورت فعلی بوده است.
- موقع برگشتن از حج و رسیدن به ایران، چه آداب و رسومی از سوی استقبال کنندگان دیده میشد؟
معمول بود که دوستان و اقوام بعضی میآمدند قم و مسافران خود را استقبال میکردند و آنهایی که توانایی قم آمدن را نداشتند تا پلیس راه و بالأخره تا گاراژ استقبال کرده و با چاووشی و صلوات حاجی را وارد خانه میکردند. و در مشهد مقدس مرسوم بود که از حاجی با جمعیت بیشتر استقبال میکردند و او را مقابل پنجره فولاد نگه میداشتند و مداحان نوحه خوانی کرده، بعد به حاجی اجازه میدادند مقابل پنجره فولاد سجده شکر به جا آورد و او را به خانه میبردند.
- آیا مردم در آن زمان توجّهی به اسرار و معارف حج داشتند؟
مردم در آن زمان هیچگونه توجّهی به اسرار حج نداشتند.
- معمولًا در سخنرانیهای خود به حاجیان چه میگفتید و به چه نکاتی تأکید داشتید؟
بیشتر راجع به اعمال حج و معاشرت با یکدیگر و توجه به انجام وظایف آنها در مناسک حج توصیه میکردم.
- اسرار و معارف ذکر شده برای حج، چه تأثیری در روح حاجیان داشت؟
بعضی از آنها عاشق شنیدن اسرار حج بودند ولی بیشتر آنها توجهی نداشتند.
- توجّه به اسرار و معارف حج، چه مقدار میتواند در تحوّل روحی حجاج تأثیر داشته باشد؟
در متحوّل ساختن حجاج به سوی معنویت بسیار میتواند مؤثر باشد. تذکر میدهم که بیشتر روحانیون کاروانها انجام وظیفه شرعی نمیکنند و یا سخنان و عمل خود حجاج را متوجه اسرار حج نمیکنند. خواهش میکنم در این موضوع سفارش بیشتر شود.
- چه خاطره و لذّتهای معنوی از حجّ واجب (حجّ اوّل) دارید؟
خاطرات سفر اول فراموش نشدنی است و همه سفرهای این جانب میوه سفر اول بوده است.
- چه خاطرهای از برآورده شدن حاجات و شفای مریضان دارید؟
در سفر اوّل که در باغ ملائکه مدینه منوّره سکونت داشتم، من و کسانی که اطراف من سکونت داشتند، مسموم شدیم و چند نفری از آنها مردند، من هم مشرف به موت بودم. نیمه شب در حالی که گنبد مطهّر را با نور ظاهریِ کمی که داشت میدیدم و در سن 18 سالگی هم بودم، به حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کردم من دکتر و دوا ندارم، از شما شفا میخواهم و بیش از 40 سفر هم میخواهم مشرف شوم. خدا شاهد است صبح همان شب، هیچ آثاری از مرض در من مشاهده نشد و خداوند مرا شفا داد. الحمد للَّهربّ العالمین.
- امروزه چگونه میتوان اسرار و معارف حج را تبیین کرد و آنها را به حجاج بازگو نمود؟
به نظر این حقیر، بهترین وسیله آگاه نمودن آنها، در جلسات قبل از مسافرت توسط روحانیون مطلع و توانا در جلسات مقدمه مسافرت است، نه در سفر که آنجا جلسات روح ندارد و گوش نمیدهند. و بسیاری هم در جلسه حاضر نمیشوند.