اوّلین بار به سال 1362 توفیق رفیق گشت و من همراه «کاروانِ عشق» راهیِ دیار دوست شدم. حال و هوای اوّلین سفر وصف ناپذیر است. سوّمین بار این توفیق به سال 1372 رفیق گشت آن سال همراه دوست فاضلم آقای رسول جعفریان تأمّلها و برداشتهایمان از سفر و حوادث جاری حجگزاری و ... را در مجموعهای با عنوان «با کاروان عشق» چونان سفرنامهای نگاشتیم و نشر یافت.
*** پس از بازگشت از اوّلین سفر، به زادگاهم رفتم و به شکرانه توفیق زیارت «ولیمهای» و دیداری با مردم داشتم. در روستا کامل مردی نیک گوی گفت:
انشاء اللَّه سال دیگر هم مشرف میشوید و ... گفتم نه! ... آیا این نه از دل بود؟ ... گفتم کارها بسیار است لازم نیست مکرّر به حج برویم، کار آمیخته با یاد خداوند و برای خداوند آیا اجر و پاداشی کمتر دارد؟! آن بزرگوار که خود یک بار مشرّف شده بود و گویا تمنّای باری دیگر و یا بارهای دیگر- و گویا به ظاهر ناشدنی را بر دل داشت- گفت:
میدانم اگر امکان داشته باشد باز هم میروی، مگر میشود دل کند. و اکنون چهارمین بار بود و من از پسِ سالها باز هم با وی در گفتگو بودم و خدا حافظی ...
کجا؟! ... سکوت ... قصد تشرّف داری؟ گفتم:
آری ...! گفتگوی سالها پیش را فرا یادم آورد و گفت برایت قصّهای بگویم. از پیرانِ مکتبخانههای کهن شنیدهام که:
«یونس علیه السلام تقاضا کرد او را به بهشت ببرند، گفتند بدین شرط که چون بیرون آمدی درخواست بازگشت نکنی؟! قول داد. امّا چون به بهشت وارد شد دید به راستی نمیشود دل کند، امّا کو چارهای؟ باید خارج میشد. کفشهایش را وا نهاد، و آنگاه چون بیرون آمد گفت میخواهم برگردم، گفتند، وعدهات را فراموش کردی، گفت: کفشهایم جامانده است و ...»
پیام قصّه را گرفتم و به راستی در این قصّهها و شاید افسانهها در ذهن و زبان پیراسته بر دلان چه نکتهها و چه رمزها و رازهایی که وجود ندارد و چه پیامها و ...
این قصّه ترجمان واقعنمای حال و هوای کسی است که به «حج» میرود و باز میگردد؛ که اگر اندکی از بسیار از فضای نورانی و ملکوتی آنجا را دریابد حال و هوای یونس را خواهد داشت و رفتنش به بهشت و ...
راهی دیار دوست به پندارم چون میرود و باز میگردد «دل» جای میگذارد؛ و هماره و به ویژه در آستانه موسمها، دل پرواز دارد؛ پرواز در فراسوی زندگی و کششها و جاذبههای آن پرواز به فضای دلپذیر حرمین، مهبط وحی و ...
من خود بارها کسانی را دیدهام که به هنگام هفته حج، که به همّت کارگزاران آن، و صدا و سیما برگزار میشود، کشور فضایی آمیخته با یاد دوست دارد و اینان اشک بر چشم دارند و از فراز آوردن «حسرت نشسته بر دل» و واگویی شوق دیدار و تمنّای وصال نمیتوانند تن زنند ...
این بنده نیز که «نمی» از «یمِ» معرفت را شاید داشته باشم حال و هوایی چنین دارم. سال 1375 روزهایی پایانی را میگذراند، درای کاروان در فراز و چاووش قافله وصال ندا در داده بود و من دل از جا کنده، شوق دیدار کرده بودم. نسیم بهاران با آمیزهای از سوزِ سرد باقی مانده از زمستان بر تن مینشست و شوق دیدار را تیزتر میکرد ... گویا توفیق رفیق شده بود و لحظههای کوچ نزدیک. روزهای آغازین سال 1376 به کُندی میگذشت. در قم تنها بودم و «اهلبیت» در زادگاه. حال و هوای غریبی داشتم. نمیدانم چرا دل آکنده از دلهره بود. ساعتها مانده به هنگامه کوچ دست از کار کشیدم؛ یعنی دستم به کار نمیرفت، بار و بُنه را بستم و به انتظار نشستم، صدایی گرم با لهجهای شیرین از پسِ گوشی تلفن فراخواند. ساعت دوازده کوچه 35، پلاک 25. دوست فرزانهام حضرت حاج شیخ حسن ابراهیمی بود که از سر لطف آهنگ رساندن این بنده و برخی از دوستان را تا فرودگاه داشت و خود نیز راهی دیار دوست بود.
به فرودگاه تهران رسیدیم، بار را تحویل دادیم، مراسم آغاز کوچ، نه، عروج، پرواز و ...
برگزار است، سخنرانی ... شعار ... هیجان، اشکها بر دیدهها، سینهها آکنده از تمنّا و ...
التماس دعا ...
هواپیما از جاکنده شد، مقصد ما جدّه ...
مدّت پرواز سه ساعت و نیم ... و .. برخی از چشمان را خواب ربوده است و عدّهای روزنامه میخوانند، خبرهای داغ، داغ اخبار انتخابات ریاست جمهوری است، من هم خواندم. ... به جدّه رسیدیم، وارد سالن پرواز شدیم، در سنجش با پنج سال پیشتر که توفیق تشرف را داشتهام جریان امور منظمتر است، تفتیش آغاز شد و نه یک آهنگ؛ برخی در نهایت جستجوگری- و شما بخوان بدبینی و بدنگری و ...- حتی تخت کفشها را نیز کاویدند و از هیچ نمیگذشتند و اگر آثار مکتوب عربی بود به نماینده وزارت اعلام وامینهادند و برخی نه، با رویی خوش جستجویی مختصر و ... مع السلامه.
به همگان جزوهای دادند با این عنوان «دلیل الحاج والمعتمر» تألیف مجموعة من العلماء ...
دوست میدارم لختی بر محتوای این جزوه درنگ کنم، زبان آن فارسی است، فارسی افغانی و نه دَری درست و استوار و اهمّ مطالب آن:
1- مقدّمهای در چرایی نشر این مجموعه و آنگاه سفارشها و نکاتی لازم برای زائران.
در ضمن این سفارشها که شایسته است و سودمند نویسندگان به باد تعلیمات وهابی مآبانه افتاده نوشتهاند:
«بوسه گرفتن رکن یمانی مسنون نیست.»
در پایان براساس أطیعوا اللَّه وأطیعوا الرسول ... توصیه شده است که امّت، کتاباللَّه و سنّت پیامبر را «محکم گیرند».
فصل اوّل با عنوان «نواقض اسلام» تبیین و توضیح مسائلی است که به پندار نویسندگان جزوه با اسلام و توحید در تنافی و تناقض است: از جمله 1- شرک 2- واسطه قرار دادن میان خود و خدا و حاجت خواستن، و شفاعت جستن ... به اجماع امّت کفر است!
در پندار نویسندگان این جزوه «اجماع امّت»؛ یعنی جمعی از باورمندان مکتب خلفا که اکنون به خود عنوان «اهل السنّة والجماعه» میدهند و عنوان دیگر آنها «وهّابیان» است که گاه هم عنوان «سلفی» را یدک میکشند.
3- هر آن که مشرک را کافر نداند 4- هر آن که معتقد باشد که دستور و فرمانی دیگر از دستور و فرمان پیامبر بهتر و کاملتر است 5- نقص دستورات پیامبر 6- استهزاء احکام و آوردههای رسولاللَّه 7- سحر 8- تأیید و دوستی مشرکان! و ...
سالن انتظار را به سوی محلّ استقرار ترک کردیم، کسانی با چهرههایی نیمه سوخته پیش آمدند؛ چهرههایی خندان و بیانی گرم و شیرین، سلامی و پیامی ...
شیعه بودند و پاکستانی، عجب دلها به هم نزدیک است، اللَّه اکبر! «متّحد جانهای شیران خداست».
مبلغان دیدگاههای «اهل السنّة والجماعه» گویا بر این پندارند که باید در همین آغازین گامها راهیان مکه و مدینه را با باورها و پندارها درآمیزند و با آن اندیشه آنان را بدان سوی گسیل دارند، از این روی جای در جای کتابهای تبلیغی و آموزشی از جمله:
1- عقیدة اهل السنة والجماعة،[1] محمد بن صالح العثیمین، 2- التحقیق والإیضاح لکثیر من مسائل الحج والعمرة والزیارة علی ضوء الکتاب والسنة، عبدالعزیز بن عبداللَّه ابن باز، 3- من أحکام الصلاة، محمد بن صالح العثیمین، 4- کتاب التوحید، صالح بن فوزان، 5- ترجمه فارسی «کتاب التوحید»، محمد بن الوهاب.
کاروان ما از آغازین کاروانهایی است که به جدّه میرسد، از این روی فرودگاه ازدحام و شلوغی چشمگیری ندارد، ... اندکی استراحت و سپس روی به سوی مدینةالرسول صلی الله علیه و آله سرزمین وحی، مهبط پیک رسالت و .. اتوبان «طریق الهجره» را در دل شب پیمودیم؛ با شوق وبیقراری در آستانه مدینه قرار گرفتیم، در میان برق چراغهای بسیار، گنبد زیبا، چشمنواز و سبز مضجع مطهّر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله پیداست، یکی از همراهان با آهنگی آرام آغاز کرد: السّلام علیک یا رسول اللَّه ... و آنگاه صدا را فراز آورد، همه خواندیم. اشکها بر چشمها نشست، شگفتا از این همه دلربایی، کشش، زیبایی و ...
مدینه؛ خیابانها، کویها و برزنها و کوچههایش آکنده است از زائران و دلباختگان پیامبر خدا، و سحرگاهان چه اندازه زیبا و بشکوه!
در خلوت سحرگاهان عاشقان آرام و بشکوه بستر را وا مینهند و به عشق خداوند و یاد رسولاللَّه صلی الله علیه و آله وضو میگیرند، کجا؟! مسجدالنبی! اکنون به خیابانها بنگر ...
اللَّهاکبر!
شب است و جهان آرام و غنوده در خوابی سنگین، با اذان اوّل گویا مدینه به لرزه میآید و راههای منتهی به مسجد چونان جویبارهایی است با ترنّمی دلپذیر که میرود تا به دریایی جوشان جمعیت نشسته بر مسجد بپیوندند. اذان دوّم، حرکتها را تندتر میکند و چون اقامه نماز فراز میآید راستی را چونان رگباری است که حرکتها را بسی تندتر میکند و جمعیت شتابی شگرف به خود میگیرد و جوشان و خروشان میرود تا لحظههایی دیگر همدوش با برادرانش یکسر جان و تن را در آبشار زلال عبادت رها کند و بشوید.
نماز پایان مییابد صف بهم میریزد.
بسیاری روی به بقیع دارند، آرام، آرام گام برمیدارند؛ با چشمهایی دوخته شده به دور دست و زمزمههایی زیرلب، زمزمهها در آستانه بقیع میشکند و میترکد و راه اشک را باز میکند و گاه تبدیل به فریاد میشود، فریاد شکسته در گلو، شگفتا از این همه عشق و شور آفرینی آن، و من بر بال خاطره به سال 1362 برمیگردم، سالی در مدینه با کوچههای باریک در کنار مسجد، کوچه بنیهاشم و ...
آن روز من در آن کوچه و از در و دیوار آن خانهها شکوه شگرف عظمتهای والای آلاللَّه علیهم السلام را میدیدم، از یک سو و مظلومیت و غمزدگی آن عزیزان را از سویی دیگر و مدینه را که با سرافرازی بر معبر تاریخ ایستاده بود با پشته، پشته یاد و خاطره و میشنیدم که صاحبدلی آرام، آرام در آن کوچهها گام برمیداشت و من نیز، و میخواند:
مدینه سرفراز و سربلند است مدینه داغدار و دردمند است
ز دیوار و زمین و کوچههایش صدای ناله زهرا بلند است
و میخواندم و ... امّا امروز دیگر نه آن کوچههاست و نه آن آثار، نه خانه ابوایوب انصاری و نه کوچه بنیهاشم ونه ...
پیشتر آوردم که تأملها، برداشتها و نکات گفتنی و یادکردنی از سفر حج سال 1372 را در مجموعهای با عنوان «با کاروان عشق» عرضه کردیم اکنون بر سر آنم که برخی از آگاهیهای لازم را که در این سفر برگرفتهام و بیشتر جهت علمی، پژوهشی و فرهنگی دارد در ضمن مقالاتی در این گرامی نامه عرضه کنم.
این گزارشها را از دیداری که همراه استادانی ارجمند از دانشگاه مدینه داشتهام آغاز میکنم.
دانشگاه مدینه
دانشگاه مدینه یکی از دانشگاههای بزرگ عربستان است. این دانشگاه به سال 1381 هجری قمری بنیاد نهاده شده است؛ که دارای پنج دانشکده است:
1- کلیه الشریعه؛ اوّلین دانشکده این مجموعه است که با آن دانشگاه تأسیس شده است.
2- کلیه الدعوة واصول الدین؛ که به سال 1386 تأسیس شده است.
3- کلیه القرآن الکریم والدراسات الإسلامیه؛ که به سال 1396 بنیاد نهاده شده است.
4- کلیة الحدیث الشریف والدراسات الإسلامیه؛ در سال 1395 تأسیس شده است.
5- کلیه اللغة العربیه؛ به سال 1395 بناگردیده است.
مجموع فارغ التحصیلان دانشگاه مدینه تا سال 1415، 10446 نفر بوده است.
از 98 کشور 275 دانشجوی دکتری، 454 کارشناسی ارشد، 9717 دانشجوی لیسانس.
در کنار دانشکدهها، مرکزی است برای پژوهش و بررسی حدیث و سیره با عنوان «مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة» و افزون بر کتابخانههای دانشکدهها کتابخانه بزرگ مرکزی دانشگاه مدینه و چاپخانه دانشگاه.
براساس اظهار نظر آقای دکتر عبداللَّه زهوانی (معاون دانشکده قران)، 85 درصد دانشجویان این دانشگاه را غیر سعودیها تشکیل میدهند، آموزش آنان یکسر رایگان است و در مراحل سهگانه (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) تحصیل میکنند.
دانشجوی غیرسعودی سالی 1500 ریال برای لباس، و دو هزار ریال برای مسکن دریافت میکند، مخارج آمد و رفت دانشجو به عهده دانشگاه است و تمام کتابهای درسی مورد نیازش نیز مجانی تهیه میشود. دانشجو هر سال یکبار میتواند با کمک دانشگاه به کشورش بازگردد و پس از فارغ التحصیل شدن نیز هزار ریال به او پرداخت میشود.[2]
دیدار از دانشگاه مدینه
روز 13 فروردین 76 به همراه حضرات آقایان دکتر بیآزار شیرازی، دکتر محقق، دکتر حسینی، حجتالاسلام قاضیعسکر به «کلیة القرآن الکریم» در دانشگاه مدینه رفتیم. پیشتر آقای بیآزار رفته بودند و این بواقع دوّمین ملاقات بود. آقای دکتر عبداللَّه زهرانی معاون دانشکده از ما با چهرهای باز و برخوردی برادرانه استقبال کرد و آقای ابوعبدالرحمن صالح کاتب استاد تفسیر دانشکده را نیز به جمع ما دعودت کرد.
دوستان ملاقات را جهت آشنایی بیشتر و آگاهی از چگونگی تحصیل دانشجویان و برنامههای درسی آنان و تعاون در مسیر هر چه بیشتر آگاه شدن از مواضع و اندیشههای یکدیگر معرفی کردند. ما یک دوره تفسیر مجمعالبیان و یک دوره مجلّه «میقات الحج» اهدا کردیم که مورد استقبال واقع شد. آقای قاضیعسکر گفتند این تفسیر را برای آن تقدیم میکنیم که شما در آن بنگرید و با آراء و اندیشههای تفسیری ما از نزدیک آشنا شوید. از آقای عبدالرحمن صالح کاتب پرسیدم: آیا با این تفسیر به تفصیل آشنا هستید، گفتند، نه، در حدّ اندکی تا آن اندازه که در شناخت مناهج مفسّران سودمند افتد. توضیح دادم که مجمعالبیان نه تنها در میان تفاسیر شیعه بلکه در میان تفاسیر فرهنگ اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است. این تفسیر بگونهای بر تفسیر «التبیان» شیخ طوسی مستند است و التبیان از جامع البیان طبری تا حدودی بهره گرفته است و آشنایی با این تفسیرها برای یافتن سیر تحوّل تفسیر بسی سودمند است و بدون آن فهم این جریان سترون خواهد بود، او از تفاسیر دیگر شیعه پرسید، پاسخ دادم و تفسیر المیزان را معرفی کردم.
که آن را نمیشناخت. او تفسیر «تبیان» را شنیده ولی ندیده بود! آقای محقق از چگونگی تحوّل در موضوع دانشها و نیز شیوههای بهرهگیری از مباحث نو پرسید، و به مثل گفتند اکنون یکی از مسائل مهم در تفسیر متون مقدس بهرهگیری از مسائل زبان شناسی است. آیا شما به این مسائل توجه دارید؟! روشن بود که توجه نداشتند و اصولًا موضوع را با همه توضیحات درنیافتند. این ملاقات نشان داد که تلاشهای آموزشی و پژوهشی به شدت در چهارچوبهای کهن است و تحوّلی بلحاظ نگاه به مسائل ندارد. آقای بیآزار از زاویهای دیگر از بحث شناخت واژههای قرآن را در قالب معنا شناختی مطرح کردند؛ به گونهای که آقای ایزوتسو ژاپنی مطرح کرده است، که البته برای آنان ناآشنا بود و این نگرش مورد توجه قرار گرفت. از چگونگی دروس سؤال کردیم، معلوم شد که دانشکده قرآن دو رشته دارد: 1- قرائت 2- تفسیر.
در قرائت، چگونگی قرائت تاریخ قرائت نصّ و متن قرآن کریم، قرائتهای مختلف و ... تدریس میشود.
و در تفسیر، تفسیر، تاریخ تفسیر، مناهج مفسّران، علوم قرآن و تفسیر موضوعی و ...
ما تأکید کردیم که آمادهایم از تجربههای آنان استفاده کنیم و دیدارها را در آینده ادامه دهیم و بدین سان در جهت آشنایی یکدیگر گامهای مؤثری برداریم.
آقای زهرانی خوشنودی خویش را اظهار کرد و متقابلًا یکدوره «فتح الباری فی شرح البخاری» را با چاپی تحقیقی و منقّح اهدا کردند و با نهایت مهربانی و مودّت هیأت را بدرقه کردند.
دیدار دوّم:
روز چهاردهم فروردین برای دیدار از دانشکده حدیث و دیگر دانشکدههای دانشگاه به ویژه «مرکز خدمة السنّة ...» راهی دانشگاه مدینه شدیم، با روابط عمومی دانشگاه تماس گرفتیم که دیدار را برای روز دیگر وانهادند. گفتم دانشگاه افزون بر کتابخانههای تخصصی در دانشکدهها کتابخانه مرکزی مهمّی در دل دانشگاه دارد که بر اساس یکی از گزارشها کتابهای آن در سال 1399 افزون بر شصت هزار بوده است. به این کتابخانه رفتیم، کتابخانهای بود بزرگ و دارای دو ساختمان مستقل 1- امور اداری 2- قرائتخانه.
در بخش امور اداری، ریاست، معاونت، امور نسخههای خطی، مبادله کتب و ...
مستقر بودند. قرائتخانه افزون بر مدیریت، فهرستنگاری، سالن بسیار بزرگی بود، که کتابها در قفسهها بر اساس موضوعبندی سنتی، تنظیم شده بود. به مثل: تفسیر، علوم قرآن، حدیث و علوم آن مذاهب و فرق، کلام و عقاید، فقه، جالب است که هر چه در میان قفسهها کاویدم یک کتاب فلسفی و یا عرفانی و یا کلام قفه شیعی نیافتم، تمام این کتابخانه بزرگ به صورت «قفسه باز» اداره میشود، در یک اتاق کوچک و جدای از مجموعه عنوان «اللغاتالأجنبیّه» رفتم بر روی هم شاید حدود دو هزار جلد کتاب به زبانهای مختلف در آنجا نگهداری میشد که حدود پنجاه جلد کتاب فارسی نیز داشت از جمله «برهان قاطع» که بر عطف تجلید شده آن نوشته شده: «قاطع برهان»!
با معاون کتابخانه به تفصیل سخن گفتیم. از نسخههای خطی پرسیدم، گفت:
افزون بر دو هزار است، امّا میکروفیلمهای کتابخانه بیش از 20 هزار است، که همه فهرست شده است و فهرستها نسخههای خطی کتابخانه نیز در میان آنهاست چون آنها را نیز میکروفیلم کردهایم. بخش میکروفیلمها با عنوان «مکتبة المصوّرات الفیلمیّه فی قسم المخطوطات» بخش مهمّی است. کتابهای این بخش براساس موضوع فهرست شده است. بدین سان:
1- فهرس کتب التاریخ والرحلات والبلدان.
2- فهرس کتب القواعد الفقهیّة وأصول الفقه.
3- فهرس کتب التراجم.
4- فهرس کتب علوم القرآن.
5- فهرس کتب القراآت القرآنیه.
6- فهرس کتب الأجازات والمشیخات ورجال الحدیث ومصطلح الحدیث وعلومه.
7- فهرس کتب الحدیث (الکتب المفرده فی ابواب مخصوصه)
8- فهرس کتب الحدیث. (التخریج والنقد)
دانشگاه مدینه برای دست یافتن به این مجموعه، گروهی از استادان را به کشورهای اسلامی گسیل داشته تا کتابخانههای عمومی و خصوصی را بکاوند و آنچه از مخطوطات را کمیاب میدانند میکروفیلم گرفته به دانشگاه مدینه انتقال دهند. پس از آن که کتب قابل توجّهی گرد آمده دانشگاه افزون بر فهرست عمومی و شامل آن (که در دانشگاه موجود است) به نگارش فهرست موضوعی آنها همّت گماشته است. در این فهرست مؤلّفان با مراجعه به کتابهای مختلف از رجال، کتابشناسی و ... کوشیدهاند آگاهیهای لازم را در اختیار خواننده قرار دهند. اطلاعات عرضه شده در این فهرستها بدینگونه است:
مؤلّف، تاریخ استنساخ صفحات کتاب، عدد سطرها، نوع خط، شماره کتاب در مجموعه میکروفیلمها، منبع آگاهیها درباره کتاب، کتابخانهای که اصل نسخه در آنجاست، و نکاتی درباره کتاب؛ مانند: ابتدا و انتهای کتاب، همراه بودن نسخه با حواشی، تعلیقات و ...
در تورّقی شتابان، برخی از نسخهها نظرم را جلب کرد، یادداشت کردم (البته مجموعه فهرستها را خریدیم برای کتابخانه دارالحدیث و کتابخانه تخصّصی معاونت آموزش و تحقیقات حج).
1- اسرار التنزیل وغرّة التأویل، راغب اصفهانی، موزه بریطانیا.
این کتاب که گاه در فهرستها و منابع شرح حالنگاری با عنوان «درة التنزیل و غزّة التأویل» بار شده است، به محمّد بن عبداللَّه، معروف به قطیب اسکافی نسبت داده شده است و دیگر گاه به فخرالدین رازی، در مقامی دیگر گفتهایم که قطعاً کتاب از راغب اصفهانی است (1) و در این نسخه بدون هیچ تردیدی به راغب نسبت داده شده است.
2- تقریب المأمول فی ترتیب النزول (منظومه) جعبری، قاهره، المکتبه الأزهریّه.
3- ردّ معانی الآیات المتشابهات الی معانی الآیات المحکمات.
شمس الدین ابوعبداللَّه محمّد بن احمد ابن اللبان، دار الکتب المصریه، 749.
4- زبدة البیان فی براهین احکام القرآن، احمد بن محمد بن اردبیلی (محقق اردبیلی)، دار الکتب الطاهریه.
5- غرر التبیان، ابن جماعه، دانشگاه مدینه- مدینه، المکتبه المحمودیه، اسپانیا، مادرید، اسکوریال.
6- اللغات فی القرآن، ابن حسنون، ابواحمد عبداللَّه بن الحسین المصری.
7- العنوان فی القراآت السبع، أبوطاهر اسماعیل بن خلف بن سعید الأنصاری، برلین، المکتبه الطّاهریه.
8- عین الإصابه فیما استدرکه عائشه علی الصّحابه، السیوطی، دارالکتب المصریه.
9- الفتح السماوی بتخریج أحادیث الکامن، البیضاوی، زین الدین محمّد بن عبدالرؤوف بن تاج العارفین، 1031.
10- طبقات القرآء وأسانیدهم، حمد بن أحمد بن محمد صوفی، حیدر آباد المکتبه الآصفیه، 950.
11- طبقات فقهاء الیمن، ابوالخطّاب عمر بن علی بن سمره (ج 1/ 587).
12- الإنصاف فی التنبیه علی الأسباب التّی أوجبت الخلاف، ابومحمد عبداللَّه بن محمد بن السیّد الأندلس البطلیوسی، تونس، دار الکتب الوطنیّه.
13- الذبّ عن مذهب مالک بن انس فی غیر شیی من أُصوله وبعض مسائله وفروعه، ابومحمد عبداللَّه بن أبی زید عبدالرحمن النیروانی (386).
14- ذمّ الرأی وبیان تبرّی الأئمّه المجتهدین منه، ابوالمواهب عبدالوهاب بن احمد بن علی، 973
15- تفصیل الاجمال فی تعارض
1- بینات، شماره 6/ 72
الأقوال والأحوال، صلاحالدین العلایی، ابوسعید خلیل بن کیکلدی، 761، دار الکتب المصریه
16- تاریخ الرقّه ومن نزلها من أصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله والتابعین، حرآنی، ابوعلی بن سعید بن عبدالرحمن القشبری، 334
17- التبیین لأسماء المدلّسین، سبط ابن العجمی، برهانالدین أبوالوفاء ابراهیم ابن الطّاهریه بن محمّد بن خلیل الحلبی، 841.
تذکرة الطالب المعلم بمن یقال أنّه مخضرم. الطاهریه.
18- تسمیة فقهاء الأمصار، نسائی، ...، استانبول، مکتبة احمدالثالث.
19- تسمیه من روی عنه أولاد العشره وغیرهم من أصحاب النبی صلی الله علیه و آله، ابن المدینی، أبوالحسن علی بن عبداللَّه البصری، 234، الظاهریه، دمشق.
20- تحقیق النصره بتلخیص معالم دارالهجره، زین الدین أبوبکر بن الحسین ابن عمر عثمانی، 816.
21- عقد الجمان فی تاریخ أهل الزمان، البدر العینی بدرالدین محمد بن أحمد الحلبی/ 855.
22- فتوح الإسلام لبلاد العجم وخراسان، ابوعبداللَّه محمّد بن عمر السهمی الأسلمی، 207.
23- القصد والأمم فی التعریف بأنساب العرب والعجم، ابن عبداللَّه القرطبی، أبوعمر یوسف بن عمر النمری، 463.
24- طریق حدیث من کذب علی ...، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب، 360، دار الکتب الظاهریه.
25- تقویم اصول الفقه وتحدید أدلّة الشرع، ابوزید عبیداللَّه بن عمر بن عیسی الحنفی الدبوسی، 430، دارالکتب المصریّه.
26- معجم مشایخ الزبیدی، مکتبة عارف حکمت.
27- ثبت الکتب التی قرأها السخاوی والبقاعی علی ابن حجر، السخاوی، استانبول، مکتبه کرپریلی.
28- المنجم فی المعجم، السیوطی، فهرست نام کسانی است که سیوطی از آنها حدیث شنیده و یا بدانها اجازه داده است.
29- الأغتباط بمن رمی بالاختلاط، برهانالدین أبوالوفاء ابراهیم بن محمّد بن خلیل الحلبی.
دیدار از «مرکز خدمة المجتمع»
گفتم دانشگاه مدینه چاپخانهای دارد و انتشاراتی، و میدانستم که دانشگاه مدینه کتابهایی را چاپ کرده است. از معاون دانشگاه پرسیدم: آثار نشر یافته در دانشگاه را از کجا میتوانم تهیّه کنم؟ او «مرکز خدمة المجتمع» را نشانم داد که ظاهراً مقصودم را درنیافته بود، آنجا که رفتیم، دریافتیم مرکزی است برای خدمات اجتماعی مرتبط با دانشجویان و از جمله بخشی داشت برای اهدای کتاب. مسؤول آن بخش با برخورد شایسته از ما استقبال کرد و چون از عناوین ما سؤال کرد و دانست که با دانشگاههای ایران مرتبط هستیم خرسند شد و چون یکی از دوستان خود را از قم معرفی کرد، گفت از قم فقط یک مثل تاریخی میدانم:
«أیّها القاضی منی بقم قد عزلناک فقم»؛ آنگاه کتابهایی را به ما اهدا کرد. این کتابها را اندکی به شرح معرفی میکنم که خود نشانگر نوعی گرایشهای تبلیغی حضرات نیز تواند بود.
1- اصول العقیدة الإسلامیه، التی قررها الإمام ابوجعفر احمد بن سلامة الأزدی الطحاوی. گزینشی است از «العقیدة الطحاویه» با شرح و تبیین. این کتاب عملًا نشانگر اصول فکری «اهل سنت و جماعت» است؛ شرحی است با تکیه به آیات و روایات به خامه یکی از استادان دانشگاه سعودی.
2- حقیقة الخلاف بین علماء الشیعه وجمهور علماء المسلمین؛ اعداد سعید اسماعیل.
این کتاب کوشیده است تا نشان دهد ریشه اختلاف در این است که دیدگاههای شیعیان در قرآن، سنت و حدیث ارکان اسلام، صحابه و ... انحرافی است!! شگفتا او در ارائه این مطالب جز این که بافتههای ابنتیمیه را معیار سنجش قرار دهد و از سوی دیگر بر روایات ضعاف و بَلْ مجعول تکیه کند، کاری نکرده است. مسأله تقیّه، نکاح، متعه، تحریف قرآن و ... حربههای زنگ زدهای است که در این کتاب نیز به کار گرفته شده است.
3- هل المسلم ملزم باتّباع مذهب معیّن من المذاهب الأربعه؛ محمّد سلطان المعصومی الخجندی مکی؛ این کتاب حدود بیست سال پیش چاپ شده است و کوشیده است تا چنان بنمایاند که تمذهب به مذهبی الزامی نیست و آنچه الزامی است پیروی از سنت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله که آنهم در حنبلیگری و سلفی مآبی! خلاصه میشود.
4- عبقریه عمر، عباس محمود العقّاد؛ نگاهی است تحلیلی به زندگانی عمر بن خطّاب و با سمت و سویی طرفدارانه با عناوینی مانند: مفتاح شخصیّته، اسلامه، عمر والدولة الاسلامیه، عمر والحکومه، عمر والنبی، عمر والصحابه و ...
5- مفتاح الجنّه فی الإحتجاج بالسنّه؛ جلال الدین السیوطی.
این کتاب نگاشتهای است سودمند. امّا سیوطی چون خواسته است لزوم بحث از سنّت و حجیت آن سخن بگوید، باور به عدم حجّیت را به غلات روافض نسبت میدهد و سخن یاوهای را عرضه میکند که آنان معتقدند، نبوت باید به علی میرسید! امّا متن کتاب خواندنی و سودمند است.
6- اختیارات شیخ الاسلام ابن تیمیّه النمیری، ابن قیم جوزی.
ابن قیم میگوید، ابن تیمیّه عقایدی داشته است که برخی پنداشتهاند ویژه او است و از این روی به آن هجوم برده و انتقاد کردهاند، او در این نوشته این مسائل را در چهاربخش گزارش کرده ودر مقدمهای کوتاه گفته است که چنین نیست، کتاب به لحاظ آگاهی از باورهای ابن تیمیّه و پیشینه آن باورها سودمند است.
7- ابوالحسن الأشعری وعقیدته؛ حماد ابن محمد الانصاری.
نگاهی است گذرا و کوتاه به زندگی ابوالحسن اشعری و آراء و اندیشه و آثار و نگاشتههای او.
مؤلّف میکوشد که اشعری را نیز از «اهل السنّه والجماعه» نشان دهد و بگوید که اشعریان متأخر، اندیشههای او را در نیافته و بدو آرایی نسبت دادهاند که وی با آنها بیگانه است. مؤلّف چگونگی زندگانی ابوالحسن و بازگشت وی از اعتزال و اصول عقاید او را به اجمال آورده است.
8- کتاب التوحید؛ ابوعبداللَّه محمّد بن اسحاق بن محمّد بن یحی ابن مسنده، ج 3.
از انتشارات دانشگاه مدینه و از «مرکز شؤون الدعوه» که با تصحیح و تعلیق علی ابن محمد بن ناصر فقیهی از استادان آن دانشگاه نشر یافته است. این جلد ویژه «صفات» است و روایاتی است که چگونگی صفات الهی را گزارش میکند. در روایات تأکید بر عدم تفحّص از چگونگی صفات شده است و در برخی گزارش صفات عرش و ... دقت در برخی از این روایات که نتیجهای جز «تجسیم» ندارد، تأثیر تفکّر دخیل و اثر اسرائیلیات را کاملًا نشان میدهد.
9- تحفة الإخوان بأجوبة مهمّة متعلّق بأرکان الإسلام؛ شیخ عبدالعزیز بن عبداللَّه ابن باز.
مجموعهایست از پرسشها و پاسخها درباره عقاید، نماز، زکات، روزه و حج. و نشانگر فتاوی امروزین مفتیان سعودی در این زمینهها و طبق معمول در بخش اوّل سؤالها از زیارت قبور است و نذر است و توسل و شفاعت و .. و جوابها روشن ...
10- الشیعة والسنّه؛ احسان الهی ظهیر.
این کتاب یکی از تعصبآمیزترین، زشتترین و آلودهترین آثار نگاشته شده علیه شیعه است و مهمترین بخشهای آن، یاوههای معروف: سبّ صحابه و تکفیر صحابه، تحریف قرآن شیعه و تقیّه که آن را «الشیعه والکذب!» عنوان داده است.
11- حقوق الإنسان وحریات الأساسیة فی النظام الإسلامی والنظم المعاصره؛ 764 صفحه.
مؤلّف در این کتاب کوشیده است حقوق و آزادیهای انسانی در نظام زندگی را از نگاه اسلام بررسی کند و نتایج بحث را با اندیشههای مکاتب دیگر برسنجد.
آزادیهای عمومی مانند آزادی مسکن، مال، عمل و .. آزادیهای معنوی: عقیده، اندیشه، آموزش، آزادی سیاسی و ... از جمله بحثهای این کتاب است.
روزهای بعد تصمیم گرفتیم دانشکده حدیث و مخصوصاً «مرکز خدمة السنّة والسیرة النبویة» را بازدید کنیم که اطلاعات دانشگاه با بهانههای واهی مانع شد!
دیداری از مکتبة الحرم النبوی
به روزهایی که در مدینه بودم و در کنار مضجع مطهر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله از فضای نورانی و عطرآگین آن بهره میگرفتم، گاه و در مناسبتهای مختلف به کتابخانه حرم سری میزدم و مطالعه میکردم، در این آمد و شدها بهرههایی گرفتم و با کتابهایی آشنا شدم، نگاشتههایی کار آمد را- حال به هر جهت- وارسی کردم که در این نگاه ضمن شناسایی و شناساندن کتابخانه، از آنها سخن میگویم.
کتابخانه با عنوان «مکتبة الحرم النبوی» به سال 1352، به پیشنهاد عمید مدنی تشکیل یافته و اولین مدیر آن احمد یاسین خیاری بوده که کتابخانههای مدینه را در آن گرد آورده است. ابتدا کتابخانه در طبقه دوم حرم، کنار «بابالمجید» بوده است که به سال 1399 به مقرّ فعلی آن کنار «باب عمر بن الخطاب» و «باب عثمان بن عفّان» انتقال یافته است.
کتابخانه در دو ساختمان قرار دارد و دارای چهار سالن است:
1- العلوم الانسانیه.
2- الفقه والحقوق والسیره.
3- القرآن والحدیث وعلومهما.
4- قسم المخطوطات.
کامل مردی به نام سعید الجهنی روز اوّل این بنده را راهنمایی کرد، دقیقاً ندانستم مدیر کتابخانه است و یا از کارمندان آنجا. امّا مردی مطلع، آگاه به تاریخ و بسیار خوش برخورد بود.
در سالن «العلوم الانسانیه» ادبیات، تاریخ، رجال، معجمها و ... نهاده شده بود.
بخشهای چهارگانه کتابخانه در دو ساختمان و چهار سالن قرار گرفته است، بخشهای چاپی به گونه قفسه باز اداره میشود. و بخش نسخههای خطی فهرست راهنمای گویایی دارد که با نگاه به آن میشودنسخهرا خواست و به مطالعه گرفت.
در بخش «القرآن والحدیث وعلومهما»، نیز به تورق و تصحّف کتابها پرداختم، آثار سودمندی در آنجا به مطالعه گرفتم. برخی از این آثار به نظرم جالب آمد از این رو یادداشت کردم که اینک گزارش میکنم:
1- تفسیر ابن عباس و مرویّاته فی کتب السنة.
عبدالعزیز بن عبداللَّه الحمیدی، جامعة امالقری، چاپ ریاض، 2 ج.
ابن عباس از مفسران بزرگ دوره صحابیان و نقش او در تفسیر و تطور آن، بسی مهم است. آثاری در تفسیر و علوم قرآنی بدو نسبت داده شده است که جای بحث و تأمل دارد. امّا نقلهای تفسیری وی در آثار مفسران کهن پراکنده است و جمع و تدوین آن به واقع سامان بخشی به بخش عظیمی از میراث قرآنی است.
این کتاب بر اساس نقلهای مستند و مسند تفسیری ابن عباس در منابع تفسیر و حدیثی گرد آمده است. مؤلّف روایات مختلف را با هم سنجیده و چگونگی آنها را به لحاظ دانش «مصطلحات الحدیث» با عنوان «بیان الاستاد» روشن کرده است.
کار حمیدی، کار آمد است و سودمند.
این مجموعه را بر روی هم میتوان بهترین مجموعه تفسیر ابن عباس دانست.
2- تفسیر الحسن البصری، الجامعة العربیه أحسن العلوم کراتش، گلشن اقبال 2، کراتشی پاکستان، 1413.
حسن بصری از مفسران دوره تابعی است. از فقیهان و محدثان نیز به شمار است. آثار تفسیری او را بسیاری از مفسّران کهن نقل کردهاند، پراکندههای اقوال تفسیر وی را کسانی از جمله دکتر محمد عبدالرحیم جمع کردهاند. با این عنوان:
«تفسیرالحسن البصری، جمع و توثیق و دراسة، محمد عبدالرحیم، دار الحدیث، قاهره».
امّا این جمع که به همت دو تن از محققان سامان یافته، گستردهتر و دقیقتر از آن است. این مجموعه مقدمهای دارد با عنوان «مآثر المفسر الأثری، مقدمة تفسیر الحسن البصری» در این مقدمه به تفصیل از حسن بصری، شخصیت وی، اندیشه، فقه و دانش او و جایگاهش در تفسیر سخن رفته است. متن نقلها از کتابهای تفسیری و حدیثی استخراج شده و در پانوشتها با ارجاع به منابع مختلف، نقلهای گوناگون با هم سنجیده شده است.
3- تفسیر مجاهد، عبدالرحمن الطاهر ابن محمد السوری، مجمع البحوث الاسلامیه، پاکستان.
از تفسیر مجاهد نسخهای موجود است، آقای محمد عبدالسلام ابوالنیل بر اساس آن نسخه تحقیق و تصحیحی ارائه داده است. عنوان آن «تفسیر الامام مجاهد بن جبر» است. آن چاپ گو این که مقدمه و نقد و تحلیل سومندتری دارد، امّا این نشر به لحاظ سنجش آن با متون کهن به ویژه طبری و مآلًا توثیق نصّ کتاب استوارتر و دقیقتر است.
4- تفسیر سفیان بن عیینه، جمع و تحقیق و دراسة: احمد صالح محابری، المکتب الاسلامی، 1403.
سفیان بن عیینه نیز از مفسران بزرگ و از فقیهان کوفه است. تفسیر وی نیز در تفاسیر بعدی نقش و تأثیر روشنی داشته است، این مجموعه جمع و تدوین نقلهای پراکنده آن است؛ مقدمهای سودمند و پژوهشی روشنگر درباره سفیان و تفسیر او عرضه کرده است. از سفیان ثوری تفسیری دیگر با عنوان «تفسیر سفیان الثوری» در اختیار داریم، که تنی چند از عالمان، آن را بر اساس نسخهای به روایت شاگرد وی أبوحذیفه موسی بن مسعود هندی بصری، تصحیح و تحقیق کرده و نشر دادهاند.
5- تفسیر محمد ابن عرفه تونسی، که به گونهای حاشیه و تعلیقی است بر تفسیر ابن عطیّه (المحرّر الوجیز) آقای دکتر حسن مناعی آن را تصحیح کرده و در ضمن تحقیق آن نسخه به بدلها را ضبط کرده و برخی از نقلهای آن را مستند ساخته است.
6- نواسخ القرآن، محمد شرف علی الملبازی، مدینه، دانشگاه مدینه، 1404
7- فی القرآن والعربیه، (کتاب لغات القرآن، لغات القبائل)، ابیزکریا الفراء (م 207)، احمد علمالدین الجندی.
این مجموعه به واقع جمع و تدوین بازیافتههای دو کتاب یاد شده فرّاء است.
مؤلّف بحثهای مهمی را درباره فراء و شیوه او در بحث از واژهها و دیدگاه وی در واژههای معرّب، و این که آیا قرآن واژه معرّب دارد یا نه سامان داده است. وی دیدگاه مستشرقان را در این باره آورده و نقد کرده است ...
8- کشاف الشواهد القرآنیه فی المصادر نحویه، فائزه بنت عمر.
این کتاب از سلسله انتشارات کتابخانه ملّی فهد است. نویسنده در این کتاب شواهد قرآن، یعنی مواردی که عالمان در متون ادبی به قرآن استشهاد کردهاند را، بر اساس 113 متن مهم ادبی و نحوی جمع کرده است.
9- از جمله کتابهایی که در این بخش به مطالعه گرفتم، کتابی است مهم و سرشار از آگاهیهای کتابشناسانه و رجالی با عنوان «مصادر الفکر الاسلامی فی الیمن»:
برخی از کتابهایی را که در این کتاب از عالمان یمن فهرست شده یاد داشت کردم از جمله:
- مختصر الدر المنثور/ 9
- حاشیة علی تفسیر الجلالین، ابراهیم ابن محمد بن اسماعیل الامیر (م 1213).
- فتح الرحمن فی تفسیر القرآن بالقرآن/ 31
- حاشیه علی تفسیر الجلالین، محمد ابن عبداللَّه الزّواک (م 1312).
- الاسرائیلیات، وهب من منبه.
این عنوان نظرم را جلب کرد به لحاظ این که به پندار بنده اصطلاح «اسرائیلیات» پیشینهای بیش از قرن پنج ندارد «العنینه لطالبی الحق» این عنوان را پیشتر در کشف الظنون نیز دیده بودم. و چنان میپنداشتم که باید عنوان برساختهای باشد برای یکی از آثار وهب بن منبه. در این کتاب ضمن آن که این عنوان را یاد کرده، از یکی از مؤلّفان آورده است که این عنوان باید با «المبدأ والمغازی» وهب بن منبه مرتبط باشد و به پندارم احتمالی است استوار.
10- ریاض الجنّه، معجم تاریخی، عبدالحفیظ فارسی.
به گونه الفبایی رجال و اصطلاحات تاریخی را شرح کرده است. آخرین شرح حالی که در این مجموعه آمده است عالمی است از روزگار سلطان عبدالحمید. بدن سان باید کتاب به لحاظ زمانی تا نیمه اوّل قرن چهارده رسیده باشد. آثار دیگری نیز در این کتابخانه تورّق کردم که برخی از آنها را در مقاله دیگری یاد خواهیم کرد.
دیدار با محمد قطب نویسنده و متفکر اسلامی
شنیده بودم محمد قطب سالیانی است که در مکّه است. دیدار او، با توجه به آوازهای که برادر وی سید قطب و او داشتند و آثاری که از آنها خوانده بودم، برایم یک آرزو بود. از آغازین سالهای تحصیل در حوزه با نام سید قطب و آثارش- که آثاری است برانگیزاننده، حماسی واجتماعی- آشنا بودم. قرائت سید قطب از دین، قرائتی اجتماعی، سیاسی و انقلابی بود. او در اندیشه حاکمیت اسلام بود، آن هم حاکمیت گسترده و فراگیر، و شعار محوری «یا اسلام کامل یا هیچ» را که بارها و بارها، در جای جای آثارش آورده است، میتوان نشانی از این هدفگیری دانست.
اوّلین اثری که از سید قطب خوانده بودم، کتابی بود خُرد امّا شورانگیز و جهتدار و در آن روزگار براستی انقلابی و شور آفرین، با عنوان: «ما چه میگوییم؟».
این کتاب برگرفتهای است از مجموعه مقالات او که این عنوان را مترجم خوش ذوق و هوشمند آن بر کتاب نهاده بود.
براستی آن روز هر کس در اندیشه حاکمیت اسلام بود در این اثر میتوانست بخشی از آرمانها و اندیشههایش را بیابد.
آثار دیگر او؛ از جمله: «آینده در قلمرو اسلام»، «عدالت اجتماعی در اسلام» و ...
بالاخره تفسیر بسیار ارجمند، خواندنی و الهام بخش او (فی ظلال القران) و ...
بیگمان در جهان اسلام تأثیر شگرفی داشته و دارد.
اندک، اندک با نام محمد قطب برادر سید نیز آشنا شدم. اوّلین کتابی که از او خواندم، کتاب خواندنی و هوشمندانه «هل نحن مسلمون؟!» بود که با ترجمهای تقریباً روان نشر یافته بود با عنوان «آیا ما مسلمان هستیم؟!» و من ترجمه آن را خوانده بودم.
خانواده سید و محمد قطب، خانواده شگفتی است، پدر و مادر آنها که به تدیّن، اخلاص و تحرّک سیاسی ستوده شدهاند، از خود پنج فرزند برجای نهادند، نفیسه، سید، محمد، امینه و حمید. اینان همه در مبارزه علیه ظلم و تلاش برای حاکمیت اسلام یک داستان بودهاند. تمام آنها قلم زدهاند، به زندان رفتهاند، شکنجه شدهاند و در مقابل ستم رویاروی ایستادهاند.[1] محمد قطب چهارمین فرزند این خانواده استکه بهسال 1337 ه./ 1919 م. به دنیا آمده است. محمد تربیت شده مکتب و مدرسه برادرش سید است. او اوّلین بار به سال 1374 ه./ 1954 م. به اتهام همکاری گسترده با اخوان المسلمین و تلاش علیه حکومت، زندانی میشود و پس از سالها بدون هیچ محکومیتی از زندان آزاد میگردد، بار دوّم به سال 1965 م. به زندان میافتد و تحت شدیدترین شکنجه قرار میگیرد تا بدانجا که خبر مرگ او در اجتماع میپیچد.
محمد قطب پس از رهایی از زندان، برای تدریس در دانشگاه امّ القری، به مکه مکرّمه دعوت میشود و از سال 1392 ه./ 1972 م. در مکه رحل اقامت میافکند که تاکنون نیز در آن دیار است.
اینک در این سفر فرصت برای دیدار وی را مغتنم شمردم، روز پنجم ذیحجه به همراه آقایان دکتر سید مصطفی محقق، دکتر بیآزار شیرازی و حجت الاسلام براتی به خانهاش رفتیم. آقای براتی این دیدار را هماهنگ کرده بود. او برای استقبال از ما به تالار خانه آمد. کاملًا پیر مینمود و نشانههای کهنسالی بر وجودش چیره بود.
پس از گفتگوهای آغازین و تعارفهای معمولی، گفتیم:
«ما هماره آثار شما و برادرتان را میخواندیم، دانشمندان ایران به آثار شما ارج مینهند و از آنها بهره گرفته و میگیرند. نوشتههای شما گامهای مؤثری است در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی؛ چون نگاهی است به دین فراتر از محدوده مذاهب و پیراسته از شائبههای اتّهام و یکسویه نگری. ما نیازمند همسویی و هماهنگی هستیم و وحدت را باید همیشه پیش چشم داشته باشیم.»
به راستی چنین است، آثار محمد قطب و برادر او سید قطب، بیشتر و پیشتر از هر چیزی در جهت نشان دادن چهرهای زندگیساز و سپیدهگشا و کارآمد و توانمند از دین هستند و بیشتر از هر چیز مستند به آیات قرآن و و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و درک و برداشتی روزآمد از آیات الهی. برخی از عناوین کتابهای وی چنین است:
«شبهات حول الإسلام»، «جاهلیة القرن العشرین»، «منهج التربیة الإسلامیه»، ج 1 و 2 «دراسات فی النفس الانسانیّه»، «مذاهب فکریّة معاصره» و ...
محمد قطب که با آرامش گوش میداد، گفت:
حرکت استکبار و دشمن علیه دین اسلام، علیه اساس و بنیاد دین است و نه علیه مذهب و دولت خاص.
دشمن برای هدم اساس اسلام کمر بسته است و باید مسلمانان به این نکته توجّه کنند. دشمن تهاجمی گسترده دارد و من در این آثار اخیر از تهاجم فرهنگی دشمن سخن گفتهام و نشان دادهام که دشمن چگونه با اساس اسلام به تنازع و نبرد پرداخته است. علمای اسلام نیز باید در دفاع از اسلام و حقایق اسلامی، به این نکته توجه کنند.
ما ضمن تأکید بر آنچه وی گفت، اضافه کردیم که:
«انقلاب اسلامی ایران، این حقیقت را چونان شعاری محوری برگزیده است.
امام خمینی رضوان اللَّه علیه بر وحدت همه فرقههای اسلامی تأکید کرد و تفرقه و حرکتهای تفرقهآمیز را حرام دانست.
متأسفانه بسیاری از کسان که مزدوران توطئههای شیطانی و استکبار هستند، با نوشتن کتابهایی علیه شیعه و نسبت دادن تهمتهای ناروایی؛ مانند: «اعتقاد به تحریف قرآن» و «غلو» میکوشند این تفریق را گسترده کنند، در حالی که عالمان و محققان شیعه به کفر اهل «غلوّ» تصریح کردهاند و بارهای بار تصریح کردهاند که شیعه بر این باور است که از قرآن نه یک کلمه کم شده است و نه یک کلمه بر آن افزوده شده است.»
قطب گفت:
«این موضع بسیار عالی است باید همه اینگونه فکر کنند. بر وحدت تأکید کنند.
من از این موضوع خرسندم و دعا میکنم و همه برای پیروزی اسلام و مسلمین باید دعا کنند و در این جهت تلاش کنند.»
گفتم:
بسیاری از: آثار شما در ایران ترجمه شده است از جمله «الإنسان بین المادیة والإسلام»، «شبهات حول الإسلام»، «جاهلیة القرن العشرین»، «الثبات والتحوّل»، «منهج التربیة الإسلامیة»، «هل نحن مسلمون»، «دراسات قرآنیه» و ... دراسات قرآنیه شما که پژوهشی است عالمانه درباره سورهها و آیههای مکی و مدنی و چگونگی تحلیل محتوایی آنها و شناخت سورهها و آیهها به لحاظ محتوا و ...
نام گویایی ندارد، شایسته است نام کتاب عوض شود و کاملًا نشانگر محتوای آن باشد.
محمّد قطب از این توجّه خرسند شد و این پیشنهاد را پذیرفت. او از این که میشنید بسیاری از کتابهایش ترجمه شده است و کسانی هستند که کاملًا با اندیشههای او آشنا هستند، خرسند میشد، گفتم در ایران اهل قلم با سید قطب و زندگانی او آشنا هستند، چون درباره زندگانی وی مقالات سودمندی به فارسی نشر یافته است و نیز کتابهای شایستهای به عربی از جمله: «سید قطب من المیلاد الی الإستشهاد». دوست داریم از زندگانی و آثار شما نیز به تفصیل آگاه شویم، شما کجا تحصیل کردهاید و زندگانی علمیتان چگونه بود؟
او از سر تواضع گفت:
«من چیزی نیستم و زندگانی قابل ذکری ندارم. در دانشگاه زبان انگلیسی خواندهام و آنگاه در روانشناسی فارغ التحصیل شدهام و مسائل دینی را با مطالعه و تدبّر در قرآن و معارف دینی دریافتهام و نگاشتههایم نیز به همینگونه سامان یافته است. من تحصیلات دینی رسمی ندارم. آنگاه به تدریس پرداختهام و پس از آن که به عربستان منتقل شدم تدریس کرده و گاه کنفرانس دادهام.»
گفتیم آنچه در برخی آثارِ نشر یافته در این دیار دیده میشود، یکسویه نگری، محدود اندیشی و سلفیگری است، فکری روشن و فضای باز فکری یکسر محسوس نیست، افکاری مانند افکار برادر شما و شما (در سالهای گذشته) ظاهراً تحمّل نمیشده است.
گفت: من آثار خودم را تدریس میکنم.
پرسیدم: تحمّل میکنند؟
گفت: تحمّل میکنند.
از عمرش پرسیدم.
گفت: بیش از هفتاد سال دارم.
دعوت نامهای برای شرکت در مجمع تقریب، آقای بیآزار شیرازی ارائه دادند، گفت نه میگویم، آری و نه، نه.
گفتند: مقالهای بنویسید. گفت: تا ببینم حالم چگونه است و وضع زندگی ...، من الآن حالت «امّی» دارم نه میخوانم و نه مینویسم!
البته نوعی فروتنی بود وگرنه چنانکه خواهم گفت در همین سالهای اخیر آثاری قلم زده است با همان سمت و سوی مدافعانه از اسلام و به داعی مقابله با اندیشههای دخیل.
باری، محمد قطب در این سالهای واپسین نیز قلم زده است و کتاب «التأصیل الإسلامی للعلوم الإجتماعیه» او به سال 1418 نشر یافته است. او هنوز هم دغدغه جدّی درباره تهاجم فرهنگی علیه اسلام و فکر اسلامی دارد. خلوص اندیشه اسلامی و پیراستگی آن از شائبهها، چونان هدفی استوار در نگاشتههای او و برادرش و البته با آن زاویهای که آن دو به دین نگاه میکنند، روشن است. او در نگاشتهای کوچک به عنوان «هلم نخرج من ظلمات البتّه» در پی آن است که وضع کنونی جامعه اسلامی را نوعی سرگردانی، تحیّر و گمراهی تصویر کند و اینهمه را معلول رویگردانی از بنیادهای فکری و منابع درست اندیشه دینی و آموزههای قرآن تلقی کند و نوعی روی آوری به اندیشه غربی و فکر و آیین غربی. او میگوید زمینههای این گمراهی و تحیّر بیش از یک قرن است که رقم خورده و سپس گسترده شده است. او تأکید میکند که بیداری اسلامی اکنون به یمن بیدارگریهای مفکران اسلامی آغاز شده است اما در آغاز راه است و نیاز به تعمیق و تعمیم دارد. او به صراحت میگوید: «غرب با همه دلرباییها، صحنهسازیها و تبلیغات رنگارنگ ...
بزرگترین دروغ تمدن بشری است».
قطب تأکید میکند که این بیداری و نگاه پردغدغه به غرب و تأمل در میراث اسلامی، بیداری مبارکی است که باید پاس داشته شود و شعار «هلمّو نخرج من ظلمات البتّه» همگانی شود. و باید منادیان این حقیقت بدانند که راه، راهی هموار، بیدغدغه و گلباران نیست، راهی است دشوار، خاردار، سخت، امّا شوق انگیز و مبارک و خوش فرجام. چون پیام الهی این است که: دین حق پیروز است و نور الهی خاموش ناشدنی ...
یُریدون لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّه بِأفواهِهِم واللَّه مُتمّ نورِهِ وَلَو کَرِهَ الْکافِرُونَ. (صف: 8)
عناوین برخی دیگر از آثار وی چنین است:
«حول التأصیل الإسلامی للعلوم الاجتماعیه»، «واقعنا المعاصر»؛ در این کتاب محمد قطب تحوّلات فکری در مصر و جریانهای انحرافی اندیشهای در آن دیار و ریشههایش را بررسی کرده است. فصل مرتبط با جریان «آزادی زن» (تحریر المرأة) ومسائل مرتبط با آن خواندنی است.
«مذاهب فکریّة معاصره»؛ در این کتاب قطب از جریانهای دموکراسی، کمونیستی، علمانیگری، عقل گرایی، ملی گرایی، اومانیستی و الحادی سخن گفته است.
«رؤیة حول العالم المعاصر»؛ نگاهی است به وضع فرهنگی و فکری معاصر و از جمله سیطره صهیونیست به جوامع بشری.
پیشتر گفتم که گَرد پیری بر چهره محمد قطب نشسته است، آن تصویر شورانگیز، انقلابی، درگیر و پرهیجانی که من با خواندن آثارش در ذهنم ترسیم کرده بودم، با این دیدار یکسر فرو ریخت، اکنون با مردی کهنسال رویارویم که آرام و ساکت است و گذشت روزگار و شکنج زمان او را شکسته و دوری از دیار و محدودیت بر زبانش مهر زده است. با خواندن آثار جدید او دریافتم، آن عشق به اسلام، اسلام پیراسته از دغدغه، هجوم، هجوم بر اندیشه اسلامی، دلهره از اندیشههای وارداتی غرب، صهیونیست همچنان در آثارش نمایان است.
و «حول التأصیل ...»؛ تحوّل شایستهای است در نوع نگاه او به دین، ثابتها و متغیرهای دین، و همسویی ارزشها و آرمانها با واقعهای زمانی.
در این دیدار ما مجله «میقات الحج» و برخی دیگر از آثار اسلامی را به وی هدیه دادیم و او برخی از آثار جدیدش را به ما داد و با گرمی خداحافظی کردیم.
دیدار با عبدالملک بن عبداللَّه بن دهیش
در یکی از سفرها که توفیق زیارت رفیق شد، کتاب اخبار مکه فاکهی را تهیه کردم و در ایران به مطالعه گرفتم و از آن بسی بهره بردم. اخبار مکه فاکهی از کهنترین متون تاریخی مرتبط با مکه است و کتابی است بس ارجمند و آکنده از آگاهیهای تاریخی، حدیثی و جغرافیایی.
محقق آن آقای عبدالملک بن عبداللَّه بن دهیش براستی در تحقیق کتاب رنجی بس گران بر خود هموار کرده است. اینهمه، باعث شد تا در مقالهای دراز دامن چگونگی کتاب را تبیین کردم و اهمیت تحقیق آن را نمایاندم.
بدین سان دیدار آقای دهیش برایم مغتنم بود و چون در این سفر این فرصت فراچنگ آمد خرسند شدم، شب هفتم ذیحجه به همراه استادان: دکتر محقّق داماد، دکتر حجّتی و آقای قاضیعسکر به دیدار وی رفتیم. عبدالملک بن عبداللَّه بن دهیش در شهر «حائل» واقع در شمال عربستان به دنیا آمده و تحصیلاتش را در منطقه احساء و سپس مکه گذرانده و از دانشکده شریعت مکه دکتری گرفته است.
رساله دکتری او با عنوان «الحرم المکی الشریف والأعلام المحیطه به، دراسة تاریخیه میدانیه» پژوهشی، دقیق و مستند بر کهنترین منابع و پژوهشی میدانی درباره حرم و حدود آن است. او سالیان بسیاری منصب داوری داشت و روزگاری ریاست دستگاه داوری مکه مکرّمه را. حدود دو سال نایب رئیس حرم نبوی بوده، و سالیانی سمت ریاست آموزش دختران در عربستان سعودی را به عهده داشت.
عبدالملک بن دهیش در پژوهش و تألیف سختکوش است، تحقیق وی از «اخبار مکه فی قدیم الدهر وحدیثه» محمد ابن اسحاق بن عباس فاکهی، نمونه تحقیقی است گسترده و فرابنیادی که از آن در مقامی دیگر به تفصیل سخن گفتهام؛[2] از کارهای علمی وی میتوان از تحقیق، تصحیح و تعلیق کتابهای ذیل نام برد:
1- «جامع المسانید والسنن الهادی لأقوم السنن» ابن کثیر، در شش جلد.
2- شرح الإمام الزرکشی الحنبلی علی مختصر الإمام الخرقی، 4 جلد.
3- «الأحادیث المختاره للأمام الضیاء المقدّس»، 14 جلد.
4- «المتجر الرابح فی ثواب العمل الصالح»، دمیاطی.
5- «الممتع فی شرح المقنع»، زین الدین أبوالبرکات دمشقی 6 جلد.
6- «المشاعر المقدسة بمکة المکرّمه و بیان حدودها و أحکامها».
7- «المنهج الفقهی لعلماء الحنابله ومصطلحاتهم فی مؤلفاتهم».
عبدالملک بن دهیش را در منزلش دیدار کردیم. منزلی بس بزرگ در خیابان عبداللَّه دهیش (خیابان عزیزیه) در حیاط وسیع آن جمعی نشسته بودند که ما به جمع آنان پیوستیم از جمله برادرش دکتر عبداللطیف بنعبداللَّه. مجلّه «میقات الحج» را برده بودیم که تقدیم کردیم، در شماره دوّم آن مقاله این بنده (که تعریب شده است) چاپ شده بود و نظرش را جلب کرد.
در آن مقاله درباره چگونگی کتاب سخن گفتهام و از گستره پژوهش وی در آن کتاب تجلیل کردهام، از او خواستم از زندگانی و تحصیلاتش سخن بگوید، گفت: زندگینامه خودم را (زندگینامه خود نوشت) ارائه میدهم.
گفتم به لحاظ این که شما از شخصیتهای فرهنگی این کشور و محققی توانمند هستید و درباره مکه و تاریخ آن پژوهش گستردهای انجام دادهاید، دوست داریم برای نشر «میقات الحج» گفتگویی مفصل سامان دهیم، وعده داد که در آینده چنان کند و گفت بسیار شایسته است اینگونه مجلات با عالمان اسلامی به گفتگوهای علمی بپردازند و در پرتو گفتگوهای علمی، غبار نشسته بر روابط را- که حتماً از نا آگاهی از افکار یکدیگر سرچشمه میگیرد- بزدایند.
در شمارهای از این مجله از آقای حجتی مقالهای چاپ شده است درباره تفسیر «جدال در حج» این مقاله نظر وی را جلب کرد و گفت: میخواهید بگویید «تظاهرات»، «جدال» نیست؟! آقای حجتی گفت چنین است و من در اثبات آن به تفاسیر و احادیث منابع عامه استناد کردهام.
گفت: حتماً باید بخوانم و استفاده کنم آقای عبداللطیف گفت:
صدام حسین دیوانگی کرد و سنگ تفرقه را بین ایرانیان و جهان عرب انداخت، باید هر چه زودتر آثار سوء این جریان از بین برود و ایران نباید از جهان عرب و برادران مسلمانش غافل باشد عالمان ما با تمام وجود آماده پیوندهای علمی هستند.
او یک جلد فهرست نسخههای فقهی مؤلفات فقهی حنفی را هدیه داد و گفت:
ای کاش دانشگاه ام القری باز بود و شما از آنجا دیدار میکردید و ما از تجربههای شما استفاده میکردیم. آقای عبداللطیف «مدیر پژوهشهای علمی و احیاء تراث اسلامی» دانشگاه امّالقری، و استاد تاریخ بخش تاریخ آن دانشگاه است.
آقای محقق با آقای عبداللطیف به زبان انگلیسی سخن گفتند: او دکترای تاریخ جهان را از بریتانیا گرفته است و آنگاه آقای محقق خطاب به هر دو گفتند:
«امروز رسالت محققان اسلامی توجه به مسائل جاری زمان است، اکنون اصل و اساس دین مورد هجوم جریانهای فرهنگی معارض با دین است، آنها اصل دین را نشانه رفتهاند، باید ما به مسائل اساسی دینی توجه کنیم در کتابخانهها و دانشگاههای اینجا، در این چند روز آنچه ما دیدیم بیتوجهی به مسائل اساسی و توجه به مسائل تحقیقی محض بود، که در جای خود مهم است امّا ضروری نیست. کاملًا مشهود است شما امکانات دارید چرا به این نکات نمیپردازید، و آثار دیگران را به کتابخانهها راه نمیدهید.»
آنها همچنین تأکید میکردند باید آثار مهم خود را به عربی ترجمه کنید، تا عالمان جهان اسلام از پژوهشهای نو شیعه آگاه شوند و جهان اسلام از آراء و اندیشههای عالمان شیعی بهره بگیرند.
دیدار ما سرشار از همدلی و برادرانه بود. او زندگینامهاش را به ما داد و قول داد برای «میقات الحج» مقاله دهد و برخی از آثارش را به ما هدیه کرد. در نهایت از کتابخانه وی که در گوشهای از آن خانه بزرگ بود بازدید کردیم و ... دیدار دوّم ما با وی، هم سودمند بود و هم شگفتانگیز.
در این دیدار نیز وی با مهربانی از ما استقبال کرد، کتابهایی تقدیم کردیم و درباره مسائل مختلف جهان اسلام سخن گفتیم؛ از چگونگی مسائل جاری در ایران پرسشهایی کرد و پاسخ دادیم. از اینکه روابط دو کشور رو به گسترش نهاده اظهار خرسندی کرد، آنگاه با ملایمت و تا حدودی با احتیاط گفت:
«آیا درست است که قرآن شما ایرانیان با قرآن معروف و مشهور مسلمانان تفاوت دارد!» ما که از عالم، متفکر، مطّلع و محققی چون او هرگز انتظار چنین پرسشی را نداشتیم، از سَرِ شگفتی گفتیم: هرگز!
گفت: میگویند قرآن شما از جمله دو سوره اضافه دارد، ای کاش من آن قرآن را میدیدم.
گفتیم موضوع از اساس بیبنیاد است.
در ایران همین قرآن به خطّ «عثمان طه» میلیون، میلیون، افست میشود و هیچ شیعی عاقلی به این مطلب اکنون باور ندارد.
سخن از روایات، رفت گفتیم این روایات در منابع شیعه و سنی پراکنده است و هیچ محققی بدانها گردن ننهاده است. گفتم من در دانشگاه تدریس میکنم و از جمله مواد درسی قرآنی، سلامت قرآن از هر گونه کاستی و نااستواری و تحریف است. از آیت اللَّه العظمی خویی سخن رفت که با بحث و استدلال به این موضوع رسیدگی کرده و پس از استوار سازی این موضوع معتقدان به تحریف را به عدم تدبّر و بلکه نقصان خرد نسبت داده است. او از این توضیحات شگفت زده میشد. پس از این گفتگو گفت: این موضوع را بنویسید و در تمام عالم اسلامی پخش کنید. گفتیم چنین شده است، اما کو گوش شنوا؟! و کو خواننده از عالمان یا عالم نمایان. آنگاه با شگفتی گفت: عجیب است! و دو بار تکرار کرد.
گفتم چه چیزی عجیب است استاد! گفت: جرأت مشایخ و عالمان و استادان ما که باصراحت ایننسبت را به شیعه میدهند و در محاضراتشان در دانشکدهها بدون هیچ استثنایی و توضیحی اینها را میگویند.
عبدالملک مردی فرهیخته، مؤدب و بسیار خوش برخورد است. وی عذرخواهی کرد و گفت از این که این موضوع را طرح کردم اعتذار میجویم، امیدوارم با این پرسش شما را نرنجانده باشم.
بر سر روابط ایران و عربستان دوباره سخن رفت و او برای بهبودی بسیار و آگاهی دو ملت برادر از یکدیگر و استحکام روابط اظهار امیدواری کرد و یک دوره فقه، که از آثار تحقیقی و تازه نشر یافتهاش بود به ما هدیه کرد.
در حلقه ذکر ذاکران
شیخ محمد علی صابونی از عالمان و نویسندگان بزرگ حَلَبی تبار است که اکنون سالها است در مکه زندگی میکند و سالیانی استاد دانشگاه «ام القری» بوده است. دیدار وی برای من مغتنم بود. بیشترین پژوهشهای آقای صابونی قرآنی است. این جهت نیز بر اشتیاقم در دیدار او افزوده بود.
روز بیست و یکم ذیحجه برای دیدار با شیخ محمّد علی صابونی به دارالاستقامه رفتم. مسؤول آن گفت: شیخ را نیافتم امّا امکان دارد در «احتفال علوی مالکی» باشد.
و من که از علوی مالکی شناختی اجمالی داشتم و از چگونگی کار و بار او اندکی میدانستم؛ و نیز اشتیاق دیدار وی و چگونگی جلساتش را داشتم، از این روی، چون او پیشنهاد کرد که در آن احتفال شرکت کنیم من شادمانانه پذیرفتم. همراه پدر وی برادر شیخ محمد علی صابونی، محمد ضیاء الدین صابونی، که از شاعران و ادیبان حلبی تبار است و اینک مقیم مکه میباشد، راهیِ محفل آقای علوی مالکی شدیم.
آقای علوی مالکی مدرسهای دارد بزرگ و در مجموعه آن مسجدی عظیم، نظیف و چشم نواز. وارد مسجد شدیم، جمعیت بسیاری نشسته بودند؛ کسان بسیاری از حلب، مصر، دبی و برخی کشورهای آفریقایی نیز بودند، طلبههای مدرسه پذیرایی میکردند با خرما و برخی دیگر تنقلات.
آقای علوی با جمعی از عالمان و محققان شهرها و آبادیهای مختلف شرکت کننده در آن محفل، بر روی صندلی نشسته بودند و دیگران بر زمین. وی آغاز سخن کرد و احادیثی را با سلسله سند خواند و چگونگی آن احادیث را به لحاظ سند روشن کرد و اندکی درباره محتوا و مضمون احادیث سخن گفت، آنگاه اشارهای کرد و یکی از حاضران اشعاری در مدح رسول اللَّه صلی الله علیه و آله خواند که همراهانش با همخوانی او را همراهی میکردند. کسان دیگری نیز که از کشورهایی بگونه جمعی آمده بودند، چنان کردند. محتوای اصلی این اشعار حبّ الهی، محبت رسول اللَّه و توجه به محبّت اهل بیت علیهم السلام و ... بود. اشعار از محتوایی عاطفی، دلپذیر و روحافزا برخوردار بود. این اشعار و همخوانی با استقبال بسیار شورانگیز حاضران رویاروی میشد. پس از آن، تنی چند از عالمان نیز سخن گفتند و بویژه یکی از عالمان بر حبّ رسول اللَّه و آلاللَّه. و لزوم زیارت پیامبر تأکید کرد و تشکیل محافل انس، موالید و نیز وفیات را سنّتی مؤکّد و متّبع دانست و مخالفان این شیوه را به سبکاندیشی و عدم آگاهی از عمق دین و آموزههای پیامبر وصف کرد.
آقای علوی از محمد ضیاء الدین صابونی خواست شعری بخواند و او شعری که به تازگی سروده بود و نسخهای از آن را به من داد، خواند و در آغاز این شعر، در ضمن یک رباعی بر عشق به آلمحمد تأکید کرد و محبت آن بزرگواران را چونان ذخیره برای آخرت دانست، مطلع شعر او، که خطاب به حاضران در حج آن سال بود، بدینگونه است:
قد طابَ حجّکَ أنّه مبرور وسَعیت سَعْیَکَ أنّه مشکور
و بدینگونه پایان میپذیرد:
صلی الإله علی النبی وآله ما رفَّ قَلْب العبد وهو شکور
پس از سرایش اشعار و برخی سخنرانیها، نماز عشا خوانده شد و آنگاه پذیرایی به عمل آمد. آقای علوی که عمامهای سبز بر سر داشت، در رأس مجلس با قامتی بلند و جسمی جسیم نشسته وبر عصاتکیه کردهبود. حاضرانکه از وی تلقّی «مراد» داشتند، به محضرش میرفتند و دست میبوسیدند و برای این کار نوبت میگرفتند. بر سر سفرهای که من بودم، جمعی نشسته بودند که علوی خود نیز در آن جمع بود و همچنین یکی از عالمان از دیار مغصوب و مظلوم فلسطین. از ابن تیمیه سخن رفت و همگان بر او انتقاد کردند. علوی از کجرویها، خشکسریها و حرفهای ناهنجار ابن تیمیه یاد میکرد و بر او طعن میزد و اساساً این محفل که گویا هرهفتهایدوشب (یکشنبهها وچهارشنبهها) تشکیل میشود، عملًا نقض دیدگاه ابن تیمیه است؛ در آنچه که او و همگنان او و وهابی مسلکان امروز شرک میپندارند؛ یعنی برگزاری جشنهای موالید، مولد النبی و ... و نیز محافل یاد و یاد بود و ...
آنان آثاری علیه مالِکی نیز نوشتهاند؛ از جمله «حوار مع المالکی فی ردّ منکراته وضلالاته» به خانه شیخ عبداللَّه بن سلیمان بن منیع که «الرئاسة العامه لادارات البحوث العلمیه و الإفتاء والدعوة والإرشاد فی الریاض» آن را منتشر کرده است که یکی از شاگردان وی بدان پاسخ داده است با عنوان: «ادلّة اهل السنّة والجماعه أو الردّ المحکم المنیع علی منکرات وشبهات ابن منیع فی تهجمه علی السید محمد علوی المالکی المکی» یوسف السید هاشم الرفاعی.
برای من حضور در این محفل بسیار جالب بود. در قلب تنگ اندیشیها و تنگنظریهای وهابیان و در کنار آن همه بلندگو و جوسازی علیه هر آنچه جلوهای از معنویت و پیوند با بزرگی و بزرگواریها دارد چنین محفلی شگفت بود.
گفتم از مجموعه برخوردها روشن بود که علوی بسیار مورد توجه است و کسانی که در آن مجمع بودند، همه به دیده «مرید» به او نگاه میکردند، این بنده را اکنون به چه و چههای کار علوی کاری نیست و شیوه او را به لحاظ پسند و ناپسند دین تحلیل نمیکنم ولی به لحاظ اجتماعی و فرهنگی و با توجه به حال و هوای حاکم بر عربستان. وجود اینگونه محافل و شکلگیری حلقات «ذکر» حتّی گاهی در حدّ افراط تنبّه آفرین و تأمل برانگیز است و نشانی است از اینکه هر چیزی را اگر بشود به تحمیل استوار داشت، اندیشه، فکر و ایمان را نمیشود. از این موضوع در بخش دیگری از این خاطرات با شرح بیشتر سخن خواهم گفت.
علوی را آثاری است در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامی که بر پایه احادیث و کمتر با تحلیل و نقد و بررسی نوشته است؛ از جمله:
1- مفاهیم یجب ان تصحّح
این کتاب نقدی است بر آراء و اندیشههای ابن تیمیه درباره تبرّک، ملاکها و معیارها در تکفیر، شرک، توحید، توسّل، ویژگیهای پیامبر و ... این کتاب مورد توجه عالمان کشورهای اسلامی قرار گرفته و بسیاری بر آن تقریظ نوشتهاند؛ از جمله:
شیخ حسین مخلوف مفتی مصر، شیخ سید احمد عرض مفتی سودان.
2- و هو بالأفق الأعلی
بحثی است درباره معراج رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و اسرار و چگونگی آن.
3- ابواب الفرج
بحثهایی است در اخلاق، آداب اجتماعی، امارت، توسّل، استغفار و ...
4- شرف الامة المحمدیّة
درباره ویژگیهای آیین اسلام و فضایل اعمال.
5- مجموع فتاوی و رسائل
جمع و ترتیب فتاوی پدر اوست، سید علوی بن عباس مالکی.
در ضمن گزارش این خاطره، از «محمد ضیاء الدین الصابونی» یاد کردم. او که اکنون با عنوان «شاعر طیبه» خوانده میشود، مدرّس «المعهد العالی لأعداد الأئمة والدعاة» است در مکّه.
او میگفت مرا «حسّان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله» لقب دادهاند و من دوست دارم مرا «شاعر اهل بیت» بنامند!
وی کتاب «نفحات من الأدب الاسلامی» خود را به من تقدیم کرد که گزینهای است از ادب اسلامی از روزگاران کهن. نثر و شعر و از جمله شعر بلند دعبل خزاعی، شاعر بلندآوازه و ستیهنده علوی در مدح آل اللَّه؛ با مطلع:
مدارس آیات خلت من تلاوةٍ و منزل حیٍّ مقفر العرصات
و بخشی از شعر بلند کمیت، شاعر حقجوی، حق گوی و ظلم ستیز علوی معروف به «لامیة کمیت» که در آغاز آن نوشته است «قصیدهای که بنیادهای حکومت ظالمانه بنی امیه را لرزاند.»
برخی دیگر از آثار او عبارتند از:
«نفحات القرآن»، «صور من القرآن»، «فنّ الخطابه»، «الموجز فی البلاغة والعروض»، «الموجز فی القواعد والأعراب»، «نشید الأیمان»، «نفحات طیبه»، و ...
دیدار با عاتق بن غیث بلادی
عاتق از محقّقان و جغرافی دانان و پژوهندگان ارجمند مکّه است که تمامت پژوهش خود را بر شناخت حرمین شریفین و آبادیها و قبیلهها و تاریخ آن، ویژه ساخته است. برخی از آثار او را پیشتر دیده و گاه از آنها بهره برده بودم؛ از جمله «معجم معالم الحجاز»، «معالم المدینة المنوره»، معلم مکة التاریخیّه والأثریّه» و ...
همراه دوست دانشورم حضرت آقای قاضی عسکر به دیدار وی رفتیم، در کتابخانه شخصیاش، که محلّ کار، زندگی و مؤسسه نشر او نیز همانجاست، ما را پذیرفت، عاتق مردی مهربان، خونگرم، سختکوش، پراطلاع و آزاد اندیش است.
در این نشست از تاریخ مکه، آثار وی و برخی مسائل مرتبط با آثار و مآثر اسلامی مکه سخن رفت. از کارهای علمی و تحصیلات ما پرسید، توضیح دادیم و من گفتم بیشتر به پژوهشهای قرآنی مشغولم.
او دو مجلد از آثارش را که درباره مسائل مرتبط با قرآن بود به من هدیه کرد؛ «أخبار الامم المباده فی القرآن» و «آیات اللَّه الباهرات».
در کتاب اوّل از قوم نوح، عاد، هود، ثمود، لوط، شعیب، سبأ و ... سخن گفته و در کتاب دوّم، آیات نشانگر قدرت و عظمت الهی را تفسیر کرده است؛ با عناوینی چون «آیات الأبداع الخَلْقی»، «آیات القدرة الإلهیه»، «الآیات الدّالة علی قدرته علی الحیاة والموت»، «آیات الحساب ومشاهد یوم القیامه» و ...
از او درباره مکانهای بسیاری سؤال کردیم، حضور ذهنی او در توضیح مسائل خُرد و کلان مرتبط به آثار و مآثر و اماکن مکه و مدینه شگفت انگیز بود. از «ربذه» پرسیدیم دقیقاً توضیح داد.
با لهجهای کاملًا بدوی و غیر فصیح حرف میزد؛ از این روی گفتگو با وی برای ما اندکی مشکل بود، اما محضری پراستفاده و سودمند داشت، به ویژه با خُلْقی ستودنی و برخوردی سرشار از صفا و کرامت.
در این مجله از وی به تفصیل سخن رفته است؛ از این روی به زندگی و آثارش اشاره نمیکنم.[3]
در یکی از روزهای اقامت در مدینه منوّره و در پی آشنایی با مراکز فرهنگی و علمی آن دیار، به انجمن ادبی مدینه منوّره (نادی المدینة المنوّرة الأدبی) رفتیم. گفتنی است آقای براتی پیشتر زمینه این دیدار را فراهم آورده بودند. استاد محمّد هاشم رشید رییس انجمن در انتظار ما بود. انجمن تعطیل بود لیکن وی تنی چند از شاعران و ادیبان را دعوت کرده بود تا آنان نیز در این دیدار حضور داشته باشند. یکی از آنان که از شاعران بلند آوازه جزیرة العرب بود قصیده بلندی در نَعْت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله با شور و هیجان ویژهای خواند و آنگاه در زمینههای مختلف گفتگو کردیم.
افزون بر پرسشهای تاریخی از گذشتههای جغرافیایی مدینه و قبایل آن به لحاظ حضور یکی از عالمان و نویسندگان که اثری ارجمند درباره مدینه نیز تألیف کرده است و از مدینه شناسان به نام آن دیار است، درباره جهان اسلام، مشکلات جوامع اسلامی و راهحلهای گونهگون آن سخن رفت. آقای رشید، که به ظاهر دیرینه سال مینمود، محضر بسیار شیرین، همدلانه و ارجمند داشت. او بر ضرورت پیوند فرهنگی میان کشورهای اسلامی تأکید میکرد. از ایران به عظمت یاد میکرد و از اینکه بتواند روابط فرهنگی گستردهای با ایران داشته باشد خشنود بود و تأکید میکرد که بسیاری از رویاروییهای ناهنجار و مآلًا تلخ، به لحاظ عدم شناخت دقیق از آراء و اندیشهها و مواضع فکری، اعتقادی و سیاسی یکدیگر است. تأکید او بر امامان شیعه علیهم السلام به عنوان
چهرههای برجسته تاریخ اسلام و حبّ اهل بیت علیهم السلام به عنوان باوری بنیادین در دین، ارجمند بود.
دیدار ما با ادیبان، شاعران و نویسندگان آن انجمن به درازا کشید و در پایان پس از پذیرایی، از کتابخانه انجمن دیدن کردیم و با تلاشهای فرهنگی و پژوهشی آن انجمن آشنا شدیم. آقای محمّد هاشم رشید از سر لطف مجموعه عظیمی از آثار نشر یافته در آن انجمن را به ما هدیه کرد و در بازگشت ما را تا محلّ استقرار همراهی کردند.
اکنون با نگاهی گذرا به «انجمن ادبی مدینه منوّره» بر اساس توضیحات مسؤولان آن مجمع ادبیِ ارجمند و نیز جزوههای نشر یافته جهت شناسایی و شناساندن آن، برخی از آثار نشر یافته آن را نیز معرفی میکنم:
انجمن ادبی مدینه منوّره:
انجمن ادبی مدینه منوّره به سال 1395 بنیاد نهاده شده است. گسترش آگاهی از طریق برگزاری گردهماییها، کنفرانسها، سخنرانیها، شبهای شعر و قصّه، محافل بحث و نقد و بررسی شعر و کتاب، چاپ و نشر کتابهای ادبی و علمی و ... از جمله اهداف این انجمن است.
انجمن دارای گروههای مختلف زیر است که در ابعاد گونهگون فرهنگی و علمی تلاش میکنند:
1- گروه شعر 2- پژوهش و نقد 3- میراث 4- قصه 5- کنفرانسها و انجمنها و ...
رییس انجمن، محمّد هاشم رشید از شاعران و ادیبان بلند آوازه عربستان و نایب رییس آن محمّد عید حظراوی، از ادیبان و نویسندگان آن دیار و نیز چهار عضو دیگر است.
برای پژوهش و نشر و تلاشهای فرهنگی گروههای ذیل سامان یافته است:
1- گروه چاپ؛ این گروه کتابهایی را که هیأت علمیِ انجمن تدوین کرده و یا آثار را که مؤلّفان ارائه دادهاند و همگون اهداف انجمن است، به این گروه میسپارد تا برای چاپ و نشر آن اقدام کنند.
2- خرید کتاب؛ این گروه به تهیه و گسترش منابع مطالعاتی و پژوهشی انجمن یاری میرساند و آنچه را که محقّقان انجمن نیاز دارند با پیشنهاد به این گروه تهیّه میکند.
3- گروه فرهنگی؛ تمام مراسم، تشکیل محافل، برگزاری گردهماییها، شبهای شعر و قصّه و تنظیم دیدارها به عهده این گروه است. مسابقات فرهنگی آموزشی و پژوهشی نیز به همّت این گروه برگزار میشود.
4- گروه کتابخانهها و میراث فرهنگی.
فعالیتهای فرهنگی و پژوهشی:
برای گسترش فرهنگ قرآنی، و تبلور عینی قرآن در ذهن و زبان مردم، انجمن ادبی مدینه از سال 1398 هجری قمری مسابقات حفظ، تجوید و مفاهیم قرآن را سامان داده است. این مسابقه همه ساله در ماه رمضان و بر اساس حفظ تمام قرآن، 20 و 10 جزء قرآن و یک جزء آن برگزار میگردد. به مثل در مسابقه 1415 اوّلین برنده تمام قرآن 4000 ریال سعودی جایزه گرفته است. در آغاز جوایز را خود انجمن میپرداخت لیکن پس از آن، به پیشنهاد افراد نیکوکار، چنان روا داشته شده است. که همگان در دادن جوایز مشارکت کنند از این روی، عملًا انجمنِ ادبی، مسابقه را برنامهریزی میکند و سامان میدهد و جوایز را افراد نیکاندیش و نیکوکار و یا مؤسسات میپردازند و یا انجمن را در پرداخت آن یاری میدهند.
2- انتشارات:
انجمن در جهت اهداف خود انتشاراتی نیز بنیاد نهاده است. کتابهای اعضای انجمن و گاه آثاری که از بیرونِ انجمن بدانجا ارجاع داده میشود. در لجنهای از عالمان و ادیبان به بررسی و نقد نهاده میشود و چون با معیارهای نشر انجمن همخوانی داشته باشد، به نشر آن مبادرت میشود. تا سال 1416، نود ونُه عنوان کتاب در موضوعات مختلف- که جنبه ادبیات آن غلبه دارد- نشر یافته است.
برخی از آنها را به تفصیل یاد خواهیم کرد.
3- کنفرانسهای ادبی و علمی:
از جمله تلاشهای فرهنگی انجمن برگزاری کنفرانسهای سالانه ادبی و علمی است و نیز دیدارهای بین شاعران و ادیبان جهان اسلام که برای گفتگو در جهت جستن راهحلهای کارآمد برای گسترش زبان و ادب عربی انجام میگیرد. و در این کنفرانسها، شخصیتهای علمی، فرهنگی و نویسندگان جهان اسلام شرکت میکنند و درباره موضوعات مختلف اسلامی و غالباً ادبی و یا با نگاه ادبی بحث میکنند. این کنفرانسها سالانه است؛ به مثل در کنفرانس که به سال 1399 برگزار گردیده است عناوین برخی از سخنرانیها چنین است: «مصادر السیرة النبویة وتقویمها» فارق حماد، «من فقه السیرة النبویة» عطیّه محمّد سالم، «اضواء علی اللغات السامیه» احمد جمال العمری، «اعجاز القرآن» عبدالفتاح عاشور، «اصحاب الکهف فی القرآن»، «الأدب المقارن» و ...
و در کنفرانس 1400 ه. ق. برخی از عناوین چنین است: «فلسطین اسلامیة قبل أن تکون عربیة» محمد منتصر الکتانی، «الغزو الفکری للمسلمین» عطیّه سالم.
و در کنفرانس سال 1413- نمونه را- میتوان از عناوین ذیل نام برد:
«الاتّجاهات السلبیة فی الشعر العبّاسی» عبدالسلام راغب، «ادب الرحلة الی الغرب» عبدالعزیز السند، «التعلیم فی المدینة المنوّره»، محمّد حسن.
و در سال 1415 ه. ق. «الصور الفنّیة عند عبدالقادر الجرجانی» سعید السریحی.
«الکنایة و مفهومها وقیمتها البلاغیّه» محمود شاکر القطّانی، «من تاریخ أسواق المدینة فی الجاهلیّه» خالد نعمان و ....
عناوین برخی دیگر از بحثها چنین است:
«التصویر الفنّی فی القرآن»، «الاعجاز العلمی فی القرآن»، «القرآن الکریم فی اعجازه الفنّی»، «فی رحاب الحاد المقدس» «المدینة المنوره وتاریخها».
مسابقات ادبی:
از دیگر تلاشهای انجمن ادبی برگزاری مسابقههای ادبی (شعر، قصّه و مقاله) است، این مسابقه نیز همه ساله تشکیل میشود، به سال 1399 اوّلین برنده مسابقه قصّه پنجهزار ریال سعودی را از آنِ خود ساخت.
کتابخانهها:
1- کتابخانه کودکان:
در این کتابخانه که آرایههایی چشمنواز و دیدنی دارد و سالن مطالعه آن به گونهای دلپذیر آذین شده است تا بر جاذبه آن بیفزاید، بیش از سه هزار جلد کتاب و غالباً داستان و قصّههای مصور وجود دارد. سالن ویژهای نیز برای نمایش فیلمهای مختلف در نظر گرفته شده است تا کودکان را در رشد دانش و گسترش آگاهیها یاری رساند و اوقات فراغت آنان به گونهای شایسته پر شود.
2- کتابخانه ادبی:
و آن مشتمل است بر کتابهای نشر یافته از سوی انجمن و آثار ادبی ادیبان و شاعران سعودی و آثار انجمنهای ادبی کشور که منشورات هر یک از انجمنها در جایگاه ویژهای قرار گرفته است.
3- کتابخانه عمومی:
این کتابخانه برای مطالعه و پژوهش اعضای انجمن و نیز پژوهشگران و محقّقان و ادیبانی است که به آنجا مراجعه میکنند؛ از جمله بخشهای جالب این کتابخانه دورههای مختلف مجلّه جهان اسلام است؛ به ویژه مجلات ادبی.
کتابهای کتابخانه به گونهای موضوعی چیده شده و کتابخانه به صورت قفسه باز اداره میشود کتابها در عناوین ذیل طبقهبندی شده است:
فلسفه و علومِ متعلّق به آن، ادیان، علوم اجتماعی، لغت و ادب علوم محض، هنر، جغرافیا و تاریخ و شرح حال و مجلات.
مجله «العقیق»:
انجمن ادبی مدینه منوّره، مجلهای منتشر میکند با عنوان «العقیق» که بیشتر جنبه ادبی دارد و پژوهشهای علمی درباره شعر، قصه و ادبیات جزیرة العرب محتوای آن را تشکیل میدهد.
«العقیق» انتشار منظمی ندارد و به اصطلاح از مجلّات ادواری نیست. فصول مختلف آن بدینگونه است: «البحوث والدراسات»، «المقالات» «القصّه»، «دیوان الشعر» «مراجعات الکتب»، «رسائل ثقافیّه» و «رسائل جامعیه».
«العقیق» مجلهای است پر برگ و بار.
آخرین شمارهای که در اختیار من است شماره «12- 11» است که 1417 نشر یافته. عناوین برخی از مقالات همین شماره چنین است: «أزمة القصیده»، «ابن خلدون وجغرافیا»، «ملامح من الاعجاز الفنّی فی القرآن الکریم»، «شعر الموقف فی العصر الجاهلی»، و در بخش معرّفی رسالههای دانشگاهی، رسالهای معرفی شده است با عنوان: «معاییر البحث العلمی فی التربیة الاسلامیه». هر شماره از «العقیق» در پایان بخش کوتاهی دارد به زبان انگلیسی.
عناوینی از مقالات شمارههای دیگر را نیز میآوریم:
از شماره «10- 9»: «النقود فی الاسلام» که بحثی است گسترده و سودمند، «الاتّجاهات السلبیة فی الشعر العبّاسی»، «نور الحقّ: قصّة من التراث الاسلامی»، «المرأة فی الشعر العربی والفارسی والترکی» که گزارشی است از رسالهای دانشگاهی از قاهره. در این شماره گزارشی است مفصل از بحثی درباره گسترش زبان عربی، که یکی از ادیبان بحث را طرح کرده است و سه تن از ادیبان جهان عرب به نقد و بررسی و اظهار نظر در آن پرداختهاند.
از شماره «8- 7»، «العرب و العروبه فی الشعر السودانی»، «الوحدة الاسلامیه ومقوّماتها فی شعر شوقی»، «البدیع لابن معتزّ»، «مصطلحات النحو الکافی من کتاب معانی القرآن للفرّاء».
از شماره «6- 5»، «الجاحظ شاعراً»، «التعبیر الکنایی عند الجاحظ»، «رمضان فی الشعر العربی»، و «التعلیم فی المدینة المنوّره».
از شماره «4- 3»، «تعریب الدواوین فی العصر الأموی»، «دور محمّد اقبال فی توجیه الادب والشعر»، «اعادة النظر فی تعلیم المرأه» پژوهشی است میدانی از آموزش مختلط در غرب و طرح بحثی است از چگونگی آموزش دختران در مدارس.
از شماره «2- 1»، «مفهوم القریة و دلالتها فی القرآن الکریم»، «تأمّلات فی أسلوب التکرار القرآنی فی ضوء سورة الرحمن»، «الاسلام العلمی للبیرونی فی علم المعادن»، «فی رحاب المسجد النبوی الشریف/ شعر»، «محمّد صلی الله علیه و آله فی المدینه»، نقدی است بر کتاب مونتمگری وات.
نگاهی به برخی از آثار نشر یافته انجمن ادبی مدینه منوّره:
پیشتر آوردیم که انجمن ادبی مدینه منوّره تا سال 1416 حدود 90 جلد کتاب در موضوعات مختلف و بیشتر در حوزه ادبیات منتشر کرده است. اکنون برخی از این آثار را به اختصار معرّفی کنیم:
1- عمارة و توسعة المسجد النبوی الشریف عبر التاریخ، ناجی محمّد حسن عبدالقادر الأنصاری، المدینة المنورة، نادی المدینة المنورة الأدبی، 1416.
گزارشی است دراز دامن از ساختمان مسجد نبوی در مدینه منوره و تطوّرات و تحوّلات آن. مؤلف، کتاب را در شش فصل سامان داده است:
در فصل اوّل از وضعیت اقلیمی و طبیعیِ مؤثّر در ساختمان مسجد سخن رفته است و در ضمن آن از اسلام آوردن انصار، فضیلت مدینه منوره، فضل مسجد نبوی، حضور رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در مدینه، موقعیّت جغرافیایی مسجد نبوی (صص 42- 19).
با فصل دوّم، تاریخ شکلگیری مسجد نبوی آغاز میشود و در این فصل از ساختمان مسجد در روزگار رسول اللَّه صلی الله علیه و آله سخن میرود؛ از شکلگیری ساختمان مسجد، از چگونگی بنیاد آن. از مشارکت رسولاللَّه صلی الله علیه و آله درساختمانآن، از افزونیهای روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله، حجره شریفه، ستونها، مأذنهها و منابر ... (صص 79- 43).
در فصل سوّم، تحولات و تطوّرات ساختمانی و تاریخی مسجد نبوی از سال یازدهم تا سال 656 گزارش شده است.
مسجد نبوی در عهد خلفا، در روزگار علی علیه السلام، در حاکمیت امویان و در عهد عباسیان. در تمام این بخشها گزارش نویسنده تحلیلی است و دقیق و مستند به منابع کهن با وصف ویژگیهای مسجد در آن روزگاران. در همین بخش توسعهای که در زمان مهدی عباسی سامان یافته به تفصیل گزارش شده و چگونگی ساختمان، درها، مأذنهها و اصلاحات و ... تبیین شده است.
(صص 119- 81).
فصل چهارم، ویژه گزارش چگونگی مسجد نبوی، تعمیرها و اصلاحات و حوادث مرتبط با آن از سال 656 تا 1344 است. و همچنین گزارشی از روزگار مملوکیان، حاکمیت دولت عثمانی، ساختمان آن در روزگار حاکمیت سلطان عبدالمجید و تعمیرات و اصلاحات پس از آن. (صص 160- 121).
در فصلهای پنجم و ششم، با تفصیلی بیشتر و گزارشی دقیقتر و وصفی گویاتر چگونگی مسجد نبوی در روزگار حکومت آل سعود به ویژه حکومت فهد بن عبدالعزیز سخن رفته است (صص 251- 161).
کتاب «عمارة و توسعة المسجد النبوی الشریف عبْرَ التاریخ» کتابی است سودمند، پر مادّه و دقیق که سیر تاریخی ساختمان و تطوّرات مسجد نبوی را با دقّت گزارش کرده است.
2- المدینه ... الیوم، محمّد صالح البلیهشی، المدینة المنوره، نادی المدینة المنوره، 1401
مؤلّف، کتاب را به انگیزه گزارش وضع مدینه منورّه در آغاز قرن پانزدهم به قلم آورده است؛ از این روی در عنوان توصیفی آن نوشته است: «المدینة المنورة فی بدایة القرن الخامس عشر». نویسنده درآمدی بر کتاب نگاشته است و در آن از نگاشتههای عالمان درباره مدینه منوّره بر اساس تسلسل تاریخی یاد کرده و از فضیلت مدینه سخن گفته است و آنگاه از مسجد نبوی و
سپس از امارت مدینه منوّره از آغاز تاریخ اسلام، همه این مطالب در نهایت اختصار گزارش شده است و آنگاه از وضع فرهنگی، اجتماعی و مدنی امروزین مدینه سخن رفته است؛ چگونگی مساجد تاریخی در مدینه، مساجد نوساز، دانشگاهها، دانشکدهها، مدارس ابتدایی ومتوسطه، شهربانی، شهرداری، و منبع اقتصادی، معیشتی و تشکیلات دولتی مدینه، فرهنگ عمومی مردم، بازارها، مدارس حفظ قرآن و ...
المدینه ... الیوم، گزارشی است گویا از وضع کنونی مدینه با توجه به اینکه این کتاب هیجده سال پیش به قلم آمده است.
3- المدینة المنورة بین الأدب والتاریخ، عاصم حمدان علی حمدان
مؤلّف ابتدا از شعر در قرن دوازدهم هجری سخن گفته است و چگونگی آن در مدینه منوّره. آنگاه چهرهای علمی، ادبی و تاریخی را معرفی کرده است به نام امین الحلوانی که تباری هندی داشته، سپس به مدینه رفته و آنگاه به لیدن سفر کرده و در آنجا «کتابخانه لیدن» آثار خطی وی را که بسیار مهم بوده خریده است که برخی از خاورشناسان فهرست این مجموعه عظیم فعلی را نگاشتهاند. مؤلف آن فهرست را نیز به تفصیل شناسنانده است.
در بخش دوّم کتاب برخی از متون و آثار تاریخی مرتبط با مدینه را معرفی کرده است؛ مانند «تاریخ المدینة المنوّره» ابن شبه، «تحفة المحبین» عبدالرحمن الأنصاری و «تحقیق النصره»، ابوبکر مراغی و ...
4- تاریخ معالم المدینة المنوّره قدیماً و حدیثاً، السید احمد یاسین احمد المختاری، تعلیق و ایضاح واضافة وتخریج:
عبید اللَّه محمد امین کردی، المدینة المنوره، نادی المدینة المنوّره، 1410
مؤلّف از عالمان و مؤرّخان مدینه منوّره است و در این کتاب ابتدا از «مدینه در گذرگاه تاریخ» سخن گفته است؛ یعنی از مدینه پیش از اسلام و از چگونگی آن در روزگار رسول اللَّه صلی الله علیه و آله آنگاه به گزارش مسجد نبوی پرداخته است و چگونگیهای آن در زمان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و خلفا و افزونیهای آن در گذرگاه زمان و توسعه مختلف آن در حکومتها، تا زمان آل سعود.
در باب چهارِ کتاب، به تفصیل و دقّت از مساجد مدینه سخن رفته است؛ مسجد غمامه، مسجد جمعه، مسجد قبا، و ... در این بخش مؤلّف بیش از چهل مسجد را معرفی کرده است؛ اینها مساجدی هستند که در گذرگاه زمان به مناسبتهایی شکل گرفتهاند و اکنون نیز وجود دارند.
آنگاه از مساجدی سخن گفته است که بودهاند و اکنون نیستند، مسجدهای ویران شده حال به هر جهت، در این بخش از بیست مسجد یاد شده است.
در بخش دیگری از این مبحث، چگونگی مساجدی گزارش شده است که مؤلّفان پس از پیامبر و خلفا آن مساجد را بنیاد نهادهاند.
در بخش پنجم از خانههای تاریخی بحث کرده و از چگونگی آنها را در تاریخ سخن گفته و حوادث تاریخی مرتبط با آنها گزارش کرده است؛ خانه ابو ایوب انصاری، عثمان بن عفّان، حسن بن زید بن حسن علیه السلام، و ...
در بخش ششم از قصرها سخن رفته است. کاخ اسماعیل بن ولید، بنی یوسف، بنی جدیله، عروة بن زبیر، هشام بن عبدالملک و ...
چاهها، چشمهها، کوهها، جایگاههای تاریخی، دژها، حصارها و حاکمان مدینه از دیگر بحثهایی است که در صفحات این کتاب آمده است. معالم المدینه به واقع گزارشی است تاریخی و تحلیلی و دقیق از آثار تاریخی و جاهای مشهور و هر آنچه در آن دیار ارجمند یاد کردنی است و در گذرگاه تاریخ شهره بوده- چه اکنون وجود دارد، و چه وجود ندارد- و بر روی هم کتابی است خواندنی و سودمند.
5- موسوعة الأدباء والکتّاب السعودیین، خلال ستّین عاماً 1350- 1410، 3 ج، اعداد: احمد سعید بن مسلم، المدینة المنوّره، نادی المدینة المنوّرة الأدبی، 1412
این کتاب مجموعهای است ارجمند و سودمند در شرح حال، آثار و سوانح زندگانی ادیبان و نویسندگان سعودی. که در آن از 584 نفر سخن رفته است. شرح حالها بر اساس آگاهیهای مؤلّف، کوتاه و بلند است امّا روشن است که مؤلّف اساس را بر اختصار و گزیده نگاری گذاشته است. در ضمن شرح حال افراد غالباً ذیل این عناوین، نام، رشد و تعلیم و تعلّم زندگانی علمی، آثار و پژوهش- که به دو بخش نگاشتههای چاپ شده و چاپ نشده تقسیم میشود- سخن میرود. مؤلّف، تنی چند از عالمان و نویسندگان شیعی را نیز یاد کرده است. امّا نه همه و نه بخش شایستهای از آنها را. یک نمونه را به اختصار میآوریم:
شیخ علی بن جعفر بن محمّد ابوالمکارم (1313- 1364)، در «عوامیه»، یکی از دیه های قطیف در ماه رمضان 1313 از مادر زاده شد و در محضر پدرش، که از عالمان آن روزگار بود، نحو و صرف و منطق و بیان آموخت، آنگاه فقه و اصول فراگرفت. سپس به عراق هجرت کرد [کجای عراق؟!] و در محضر تنی چند از عالمان آن دیار فقه، اصول، حکمت، علوم ریاضی و ... فراگرفت. و پس از دستیابی بر مدارج ارجمند علمی به بحرین هجرت کرد و سالها به تعلیم و تبلیغ و تدریس گذراند و پنجشنبه 6/ 5/ 1364 زندگانی را بدرود گفت.
عناوین برخی از آثار وی چنین است:
«الانصاف بین تقلید المیّت والحیّ»، «اللؤلؤ المنظوم»، «فی تاریخ الحسین، فی جزئین الکبیر، جامع فی الفقه بالاستدلال وهو من أمّهات الکتب الاسلامیه» و ...
به هر حال «موسوعة الأدباء و الکتاب السعودیین» اثری است سودمند و کارآمد.
6- تراثنا المخطوط فی العلوم التطبیقیّة والبحته، مصطفی عمّار اشراف محمد هاشم رشید، المدینة المنوّره، منشورات النادی الأدبی، 1412، 634 صفحه وزیری.
در این کتاب نسخههای برخی از کتابخانه مدینه منوّره، در موضوعات هشتگانه؛ حساب جبر و مقابله، هندسه، پزشکی، دارو، کیمیا، نجوم، هیأت و کشاورزی، فهرست شده است.
مؤلّف پس از مقدمهای درباره اهمّیت میراث کهن و لزوم شناخت و شناسایی و بهرهوری از آن، در فصل اوّل کتابخانههایی مشتمل بر کتابهای فهرست شده در این مجموعه را معرفی کرده و آنگاه در ذیل عناوین یاد شده کتاب را شناسانده است.
او در این معرّفی از نام مؤلّف، عنوان کتاب، تاریخ فوت مؤلّف، آغاز و انجام کتاب، نوع خط، نام استنساخ کننده، جایگاه نسخه، چگونگی نسخه، و اینکه چاپ شده است یا نه، سخن گفته است.
کتابشناسی و نسخهشناسی مؤلف دقیق و ارزشمند است.
7- دراساتقرآنیّه: مجموعهایاست از پژوهشها و مقالاتی که ابتدا در «انجمن ادبی مدینه منوّره» طرح شده و آنگاه تدوین گشته و نشر یافته است. این کتاب جلد اوّل از مجموعهای با عنوان یاد شده، دارای 12 سخنرانی و یا مقاله است.
سخنرانی اوّل و دوّم از آنِ عبدالصبور شاهین است. قرآنپژوه و عالم مصری و صاحب آثاری ارجمند در تاریخ قرآن و قرائت قرآن. وی با عنوان «القرآن واللغة العربیّه» به عظمت بیانیِ قرآن و نقش آن در استواری زبان عربی پرداخته است.
«قصّه اصحاب کهف» نگاهی است گذرا به قصد اصحاب کهف در قرآن کریم. «قبس من الاعجاز القرآنی» گفتاری است بلند که در آن با نگاهی نو به اعجاز قرآن کریم، «اعجاز عددی» قرآن کریم طرح و ضمن تأیید اصل موضوع تئوری «محمّد رشاد خلیفه به نقد کشیده شده است». «السعاده بین مفهوم الانسان و منهج القرآن» لماذا اقترن النصّ النقلی بالجمال الأدبی».
«جوانب جدیده من الاعجاز القرآنی»، «الکلمات المعربة ومدی صلتها بالقرآن الکریم»، «حروف النداء فی جمالیات النص الأدبی»، «اثر دراسات الاعجاز القرآنی فی تأصیل المنهج النقدی»، «الاعجاز العلمی فی القرآن» عناوین دیگر مقالات این مجموعه است. «دراسات قرآنیه» بر روی هم مجموعهای است خواندنی و سودمند.
8- المدینه المنوّرة فیالتاریخ، عبدالسلام هاشم حافظ
مؤلّف کتاب از ادیبان، شاعران و مورخان مدینه است. او در این کتاب که کوشیده است با نگاهی گذرا، مدینه منوّره را در گذرگاه تاریخ بشناساند، چگونگی شکلگیری مدینه (/ یثرب) نامهای آن و جایگاه والای مدینه در فرهنگ و تاریخ اسلامی، جاریهای مشهور، درّهها، کوهها، دشتهای مدینه، مساجد مدینه منوّره که بحث از آن با مسجد شریف آغاز میشود، حوادث تاریخی مدینه، یادی از چهرههای علمی معاصر، مدینه و در ضمن آن زندگینامه خودنوشت مؤلّف، و یادکردی از سی و هشت اثر درباره مدینه منوّره؛ از جمله بخشهای این کتاب است.
[1] ر. ک: سید قطب من المیلاد الی الأستشهاد 49- 60، و نیز مقدمه «ما چه میگوییم».
[2] میقات شماره 3، مقاله «کتابی کهن در تاریخ مکّه».
[3] میقات حج، شماره 3، ص 204