يکي از نويسندگان وهابي ميگويد در روايات شيعيان آمده است که: «مصحف فاطمه (علیها السلام)، پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله)، به عنوان تعزيت و تسليت بر حضرت فاطمه (علیها السلام) نازل شده». درحاليکه اين کتاب حاوي خبر وفات فرزندان اوست. حال اين کتاب چگونه ميتواند تعزيت و تسليت باشد.[1]
تمام علوم ائمه (علیهم السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) توارث از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است[2] و آنان چيزي از خود ندارند؛ مگر آنچه از پيامبر (صلی الله علیه و آله) گرفته باشند؛ مصحف حضرت فاطمه (علیها السلام) هم طبق صريح روايات، قرآن نيست
و چيزي از قرآن نيز در آن نبوده است: «ليس فيه شيء من القرآن».[3]
اين صحيفه مشتمل بر اخبار و حوادث گذشته و آينده است[4] و اگر حلال و حرام در آن وجود دارد، تمام آنها املاي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خط
حضرت علي (علیه السلام) است که در کتابهاي اهل سنت نيز اشاراتي به آن
شده.[5] «مصحف امام علي (علیه السلام)» نيز متن قرآن کریم مشتمل بر تفسير و تأويل بوده است.[6] حال چگونه است که وقتی حضرت علي (علیه السلام) سخنان پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حلال و حرام را بنويسد، وهابيان برآشفته ميشوند و آن را کتابي مقابل قرآن ميدانند, اما وقتي عمر، کتابهاي يهود و نصارا را مينويسد و ميخواهد ميان مسلمانان رواج دهد، به طوريکه پيامبر (صلی الله علیه و آله) برآشفته شده، ميفرمايد اسلام چه چيزي
کم دارد که عمر رفته و از کتابهاي يهود و نصارا استنساخ کرده
و آورده است[7]، اين را وهابيان مطابق با قرآن و اسلام ميدانند و از آن دفاع ميکنند؟![8]
اما آنچه نويسنده وهابي ادعا کرده است که اگر «مصحف فاطمه (علیها السلام)» خبر از حوادث آينده دارد، اين، باعث تسلّي خاطر آن حضرت نشده است، بلکه ناراحتي او را در پي دارد؛ زيرا خبر از مصائب فرزندان آن حضرت و شهادت آنان است، پاسخش اين است که آن صحيفه، خبر از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انتقام از ظالمان دارد و از همين رو موجب تعزيت و تسلّي است.
[1]. اصول مذهب الشيعة الامامية، ناصر القفاری، ج2، ص190.
[2]. بصائرالدرجات، محمد بن صفار، ص299؛ روضة الواعظين، فتال نيشابوري، ص204؛ زبدةالمقال، سيد عباس حسيني قزويني، ص74؛ معالم المدرستين، سيد مرتضي عسکري، ج2، ص389.
[3]. بصائرالدرجات، محمد بن صفار، صص 154، 155 و 156.
[4]. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج26، ص40.
[5]. صحيح البخاري، محمد بن اسماعیل بخاری، الاعتصام بالکتاب و السنة، جعفر سبحانی، صص 47، 1258؛ «عفواً صحيح البخاري»، امیر الغول، ص23.
[6]. کتاب سليم بن قيس، ص86؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج42، ص89.
[7]. تقييد العلم، ابوبکر بغدادي، ص51؛ تدوين السنة الشريفة، محمدرضا جلالي، ص343.
[8]. عقيدة الشيخ محمد بن عبدالوهاب واثرها في العالم الاسلامي، ج1، صص403.