نويسنده وهابي ادعا ميکند که شيعيان معتقدند امامانشان براي اهل هر ديني طبق کتاب خودشان قضاوت ميکنند، درحاليکه اين، خروج از اسلام است. در ضمن به نظر شيعه، تورات و انجيل تحريف نشده، درحاليکه قرآن ميگويد آن کتابها تحريف شده است.[1]
وی سپس ادامه می دهد: اين کتابها کجايند و نزد چه کسي است، هدف از وجود اين کتابها چيست، آيا ميخواهند با آنها دين اسلام را تکميل نمايند، چرا اين کتابها را بر يهود و نصارا عرضه نميکنند تا آنان هدايت شوند؟[2]
قضاوت کردن براي اهل هر ديني، مطابق با دين خودشان، خروج از اسلام نيست؛ زيرا اولاً: قرآن وجود حكم خدا را در تورات فعلي تصديق کرده، چنانكه مُحرّف بودن آن را اعلام نموده است: (وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِيها حُكْمُ اللَّهِ)[3]؛ همچنين ميفرمايد: (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ)[4]؛ يعني ما تورات را نازل كرديم كه در آن، مقداري احكام و معارف الهي و مايه هدايت وجود دارد و مقداري
نور بر حسب حال بنياسرائيل و استعدادشان در آن هست و خداي تعالي در قرآن كريمش، اخلاق عمومي بنياسرائيل و خصوصيات
نژادي آنان و مقدار فهمشان را ذكر ميکند؛ به همين دليل در تورات از هدايت جز مقداري را نازل نكرد و از نور جز بعضي از آن را قرار
نداد؛ زيرا بنياسرائيل هم سابقهدار بودند (و انبيايي ديگر ميان آنان برخاست) و هم امتي قديمي بودند و هم استعدادشان براي پذيرفتن هدايت اندك بود.
قرآن كريم در آيه زير با آوردن كلمه «مِن» که دلالت بر مقدار می کند، به اين نكته ـ كه تورات مشتمل بر مقداري از هدايت است نه كل هدايتـ اشاره کرده، ميفرمايد: (وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْء مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْء)؛ (يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا). در اين جمله اگر تبيين را به اسلام توصيف كرد، براي اين بود كه اشاره كرده باشد دين در همه ادوار بشري، يكي است و آن، عبارت است از اسلام و تسليم شدن براي خدا و استنكاف نكردن از عبادت او و اينكه احدي از مؤمنين به خدا (مسلمان به معناي عام) نميتواند از قبول حكمي از احكام خدا و شريعتي از شرايع او سرباز زند و از پذيرفتن آن استكبار كند.
در آيه شريفهاي هم که ميفرمايد: (فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ)[5]، روشن است حکمي که خداوند در تورات و انجيلِ واقعي داشته، قسط است و حکم خداست.
ابن کثير، ذيل آيه ياد شده، حديثي را در شأن نزول آن از ابيداوود نقل کرده، ميگويد: «فهذه الأحاديث دالة علی أن رسول الله حكم بموافقة حكم التوراة»؛ پس این احادیث بر این دلالت می کند که رسول خدا(ص)، بین یهودیان طبق احکام تورات حکم فرمود.[6]
خطيب عبدالكريم در تفسير قرآن به قرآن، ذيل آيه مبارکه، پس از آنکه ماجراي آمدن يهوديان به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بيان ميکند، ميگويد: «فأمر الرسول بإمضاء حكم التوراة فيهما، و رجمهما»[7]؛ «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امضاي حکم تورات درباره آن دو امر فرمود و آنها را رجم کرد».
ثانياً: فقهاي اهل سنت نيز چنين فتوايي دارند که بين اهل کتاب، طبق دين خودشان، قضاوت ميشود.[8]
وهبه زحيلي در «تفسير وسيط»، ذيل آيه ميگويد:
مصدر تشريع يکي بيش نيست و آن هم خداي عز و جل است؛ چنانکه قرآن مجيد، نور و هدايت هميشگي است، تورات و انجيل نيز نور و هدايت است. همانگونه که قصاص و عقوبت اعدام در شريعت اسلام ثابت است، در شريعت موسوي نيز چنين است و انکار اين مطلب کفر، ظلم و فسق است.[9]
[1]. اصول مذهب الشيعة الامامية، ناصر القفاری ج2، ص216.
[2]. همان، ج2، ص190.
[3]. مائده: 43.
[4]. مائده: 44.
[5]. مائده: 42.
[6]. تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج3، ص105.
[7]. التفسير القرآني للقرآن، خطيب عبدالکريم، ج3، ص، 1103
[8]. اما الحکم فيما يختص به دينهم من الطلاق و الزنى و غيره فليس يلزمهم ان يتدينوا بديننا و في الحکم بذلک بينهم اضرار بحکامهم و تغيير ملّتهم و قال الزهري: مضت السنة ان يرد أهل الکتاب في حقوقهم و مواريثهم إلی أهل دينهم الا ان يأتوا راغبين في حکم الله فيحکم بينهم بکتاب الله؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبي، ج6، ص185.
[9]. تفسير الوسيط، الزحيلي، ج1، ص464.