ابن حجر و یگران گفته اند: روايتي که ابن ابيداوود از ابن سيرين از علي (علیه السلام) درباره قرآن آن حضرت نقل کرده، از سهنظر مخدوش است:
الف) سند آن مقطوع است؛ زيرا ابن سيرين نميتواند بدون واسطه از علي (علیه السلام) حديث نقل کند؛
ب) بر فرض صحت و تماميت سند، مقصود از جمع قرآن، حفظ آن در سينه است؛
ج) جمله «حتي جمعته بين اللّوحين» که در برخي روايات آمده، از وهم و خيال راوي است.[1]
درباره ادعاي اول که ميگويند سند روايت مقطوع است، حقستيزي و انکار حقيقت است؛ زيرا طريق روايت، منحصر به نقل محمد بن سيرين از علي (علیه السلام) نيست. ابن عبدالبر[2]، يک روايت و ابن ضريس، دو روايت را با سند متصل از محمد بن سيرين از عکرمه از امام علي (علیه السلام) نقل کردهاند[3] و عکرمه از موثقين نزد ابن حجر به شمار ميآيد.[4] آلوسي نيز طريق ابن ضريس را صحيح ميداند.[5]
افزون بر طريق ابن سيرين، حاکم حسکاني[6]، موفق خوارزمي[7]، ذهبي[8] و ابونعيم اصفهاني[9] روايت را از طريق سدي از عبدخير نقل کردهاند.
اما ادعاي دوم که ميگويند مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سينه است، نه تنها درست نيست؛ بلکه مدعي براي کتمان حق، خيانت علمي بزرگي را مرتکب شده است و بخشي از روايت را که به صراحت جمع در اوراق را بازگو ميکند، حذف کرده است و سپس ميگويد: «مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سينه است نه در مصحف». متن روايت اين است:
...اَقْسَمَ عَلِي أنْ لا يرتَدِي بِرِداءٍ اِلاّ لِجُمُعَةٍ حَتّى يجْمَعَ القُرآنَ فِي مُصْحَفٍ فَفَعَلَ.[10]
علي (علیه السلام) سوگند ياد کرد که عبايي بر دوش نگذارد، مگر براي نماز جمعه تا اينکه قرآن را در (مصحف) صفحهها جمع کند. سپس اين کار را انجام داد.
لغتپژوهان تأكيد ميکنند که مصحف، عبارت است از مجموعه صفحهها و اوراق نوشته شده که بين دو جلد قرار گيرد: «اَلمُصحَفُ هُوَ الجامِعُ لِلصُّحُفِ المَكتُوبَةِ بَينَ الدَّفَّتَينِ».[11]
ابن حجر با حذف «فِي مُصْحَفٍ فَفَعَلَ» ميگويد: «مراد از اينکه علي (علیه السلام) قرآن را جمع نمود، اين است که آن را در سينه خود حفظ کرد».
افزون بر اين، اولاً: آلوسي ذيل آيه: (وَ لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِيها اُذُنٌ واعِية)[12]، ميگويد:
در خبري نبي مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به علي (علیه السلام) فرمود: «اي علي (علیه السلام) من از خدا خواستم که آن (گوشها) را گوشهاي تو قرار دهد». علي (علیه السلام) گفت: «من تاکنون چيزي را نشنيدهام که آن را فراموش کرده باشم. من تاکنون چيزي را فراموش نکردهام».[13]
با اين ويژگي امام علي (علیه السلام)، نه تنها قرآن، بلکه سنت و سيره و تمام علومي که رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در سينه شريف او به امانت گذاشته بود، در حافظه و سينه آن حضرت ثابت بود و نيازي نداشت که در خانه بنشيند و قرآن را حفظ کند.[14]
ثانیا: ابن ابيالحديد ميگويد:
همه اتفاق نظر دارند كه علي (علیه السلام) قرآن را در زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله) حفظ كرد و كسي ديگر جز او حفظ نكرده بود و او نخستين فردي بود كه آن را گردآوري كرد... اين سخن شيعيان و اهل حديث که ميگويند نشستن او در خانه به منظور مخالفت با بيعت بود، درست نيست؛ بلكه نشستن او براي تدوين و جمعآوري قرآن بود، و اين دليل بر آن است كه او نخستين گردآورنده قرآن بود.[15]
ثالثا: ابن نديم بغدادي از احمد بن محمد بن جعفر منادي (م332ه .ق) و او با ذکر سند از عبدخير نقل کرده است:
... فَجَلَسَ فِي بَيتِهِ ثَلاثَةَ اَيامٍ حَتّی جَمَعَ القُرآنَ، فَهُو اَوَّلُ مُصحَفٍ جَمَعَ فِيهِ القُرآنَ مِن قَلبِهِ.[16]
... علي (علیه السلام) سه روز در خانه نشست تا قرآن را جمعآوري کند. پس آن قرآن، اولين مصحفي است که (علي) آن را از قلب خود در آن مصحف جمع نمود.
با وجود اين همه دلايل روشن، هيچ عاقلي نميپذيرد که جمع قرآن، به معناي حفظ آن در سينه باشد.
اما ادعاي سوم که ميگويند: جمله «حَتّی جَمَعْتُـهُ بَينَ اللَّوحَينِ»[17]، از وهم و خيال راوي است، اين ادعا نيز باطل و به دور از خرد است؛ زيرا مدعي، عبدخير را در نقل اين روايت متهم به وهم و خطا ميکند و روايت او را نميپذيرد، و همو را در روايت ديگر که مصحف ابيبکر را نقل ميکند، تأييد نموده، ميگويد:
صحيحتر و مورد اعتماد ـ از حديث جمع قرآن توسط امام علي (علیه السلام) ـ آن روايتي است که ابن ابيداوود با سند حسن از عبدخير نقل کرده. او ميگويد: از علي (علیه السلام) شنيدم که فرمود: «ابوبکر در مورد قرآن از همه مردم پاداش بزرگتري دارد... . او اولين کسي است که کتاب خدا را جمع نمود».[18]
[1]. فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ابن حجر عسقلاني، ج9، ص10؛ عمدة القاري بشرح صحيح البخاري، عيني، ج20، ص17؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و سبعة المثاني، سيد محمود آلوسي، ج1، ص23؛ اصول مذهب الشيعة الامامیة، ناصر القفاری، ص236.
[2]. الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ج3، ص974.
[3]. فضائل القرآن وما انزل من القرآن، محمد بن ایوب بجلی، ج1، صص 35 و 36.
[4]. تقريب التهذيب،ابن حجر عسقلاني، ج3، ص32.
[5]. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، شهاب الدین محمودآلوسی، ج3، ص52.
[6]. شواهد التنزيل، حاکم حسکانی، ج1، ص35.
[7]. المناقب، احمد بن محمد موفق خوارزمي، ص94.
[8]. سير اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبي، ج14، ص22.
[9]. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، احمد بن عبدالله ابونعيم اصبهاني، ج1، ص67.
[10]. کتاب المصاحف، ابن ابی داود، ص16.
[11]. تهذيب اللغة، محمد بن احمد الازهري، ج4، ص149؛ لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص187.
[12]. «تا آنان را وسيله تذکري براي شما قرار دهيم وگوشهاي شنوا آن را دريابد» (الحاقه: 12)
[13]. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، ج16، ص73.
[14]. سلامة القرآن من التحريف، الدکتور فتح الله المحمدي، ص356.
[15]. شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج1، ص27.
[16]. کتاب الفهرست، ابن ندیم، ص30.
[17]. فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ابن حجر العسقلانی، ج9، صص13-16.
[18]. همان، ص12.