نويسنده وهابي مينويسد؛ شيعيان مدعياند که بر اساس روايت سليم بن قيس، علي (علیه السلام) در قرآن خود، شأن نزول، تأويل، و ناسخ و منسوخ آيات را نيز نگاشته است. اين، خلاف دستور نبي مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است که فرمود: «لا تَکْتُبُوا عَنِّي شَيئاً غَيرَ الْقُرآنِ»؛ «غير از قرآن چيز ديگر را از (زبان) من ننويسيد». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ترس مخلوط شدن، از نوشتن غير قرآن با آن نهي کرده است.[1]
گويا نويسنده وهابي فقط کتاب سليم بن قيس را در اين موضوع ديده و از منابع ديگر اطلاع لازم و کافي نداشته؛ درحاليکه ويژگيهاي مصحف امام علي (علیه السلام) در بسياري از متون روايي و تفسيري و تاريخي اهل سنت آمده است و اين منابع به تأويل، تنزيل، و ناسخ و منسوخ در مصحف امام علي (علیه السلام) اشاره کردهاند.[2]
ثانياً ادعاي نويسنده وهابي، مخالف سيره بزرگان صحابه است؛ زيرا خود نويسنده اقرار دارد که ابن مسعود، ابي بن کعب، عايشه و سالم غلام حذيفه، هر يک قرآن مخصوص خود را داشتهاند که تفسير بعض آيات و احياناً نسخ تلاوت بعض آيات را در قرآن خود مينوشتند.[3]
بر اين اساس، هيچ خردمندي نميپذيرد که همه افراد ياد شده، دستور پيامبر (صلی الله علیه و آله) را ناديده گرفته و خلاف آن عمل کرده باشند. ازاينرو روايت (لا تَکْتُبُوا عَنِّي شَيئاً غَيرَ الْقُرآنِ) يا در موارد خاص وارد شده يا اينکه اساساً ساختگي است، که دومي قويتر است[4]؛ زيرا ممانعت از نوشتن حديث، به هيچ وجه با هدف بعثت و روش نبي اکرم (صلی الله علیه و آله) سازگاري ندارد؛ چون معقول نيست که خداي متعال پيامبرش را مأمور تبيين و تعليم آيات قرآن در تمام ابعاد آن کند، ولي نبي اکرم (صلی الله علیه و آله) که معلم قرآن[5] و مبين[6] آن است، از نوشتن سخنان خود منع نمايد، درحاليکه دين مقدس اسلام ديني جهاني است و صداي آن بايد به تمام نقاط عالم تا روز قيامت برسد و عهدهدار اين مسئوليت قرآن و سنت است.[7]
از سوي ديگر، مسئله ممانعت از نوشتن حديث، امر کوچکي نيست؛ زيرا سخنان هدايتگر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شب و روز مورد ابتلاي آنان بوده و براي آنان اهميت خاص و جايگاه ويژه داشته است. بنابراين معقول نيست درباره مسئلهاي به اين بزرگي، فقط يک يا دو روايت که متعارض با روايات فراوان است، وارد شده باشد. اتفاقاً ورود روايات اندک و متعارض با روايات فراوان، خود دليل بر ساختگي بودن روايت يا اشتباه راوي آنهاست.[8]
[1]. اصول مذهب الشيعة الامامیة، ناصر القفاری، ج1، ص237.
[2]. سلامة القرآن من التحريف، فتح الله نجارزادگان، ص373.
[3]. اصول مذهب الشيعة الامامیة، ناصر القفاری، ص1025.
[4]. سلامة القرآن من التحريف، فتح الله نجارزادگان، صص373 و 374.
[5]. جمعه: 2.
[6]. نحل: 46.
[7]. سلامة القرآن من التحريف، ص374.
[8]. همان، ص375.