• صفحه اصلی
  • درباره ما
    • پژوهشکده در یک نگاه
    • هیئت امنا
    • ریاست
    • معاونت ها
    • شورای پژوهشی
    • جوایز و افتخارات
  • فعالیت ها
    • نشست های علمی
    • ارتباط با مراکز علمی
  • گروه های علمی
    • گروه اخلاق و اسرار
    • گروه تاریخ و سیره
    • گروه فقه و حقوق
    • گروه کلام و معارف
    • واحد احیای میراث
    • دفتر پژوهشکده در خراسان
    • واحد بقیع‌پژوهی
  • آثار
    • کتاب ها
    • نشریات
    • نرم افزارها
    • ویکی حج
    • دانشنامه حج و حرمین
    • دانشنامه عتبات
    • موسوعه رد شبهات
    • مجموعه آثار حج خونین
  • کتابخانه، موزه و اسناد
    • کتابخانه
    • موزه
    • اسناد
  • خدمات پژوهشی
    • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
    • اولویت های پژوهشی
    • کتابشناسی حج و زیارت
    • خاطرات حج و زیارت
    • پاسخ به شبهات
    • حمایت از پایان نامه ها
    • فرم ها
    • درس خارج فقه حج
  • افراد
  • آرشیو
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
/ خدمات پژوهشی / پاسخ به شبهات / حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) / شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) و ايجاد صلح توسط پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)
تاريخ : 1401/01/31 | بازدید : 314
شبهات مرتبط با حضرت فاطمه زهرا (س) پاسخ به شبهات

شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) و ايجاد صلح توسط پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)

شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (س) با امام علي (ع) و ايجاد صلح توسط پيامبر (ص)

بنا بر رواياتي، به علل مختلف، بين حضرت فاطمه (علیها السلام) و امام علي (علیه السلام) اختلاف و کدورت بود و پيامبر (صلی الله علیه و آله) بين آنها صلح برقرار ‌کرد؛ براي نمونه، به سه روايت اشاره مي‌کنيم:

1. ابوهريره گويد: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز صبح را با ما خواند. سپس با چهره‏اي گرفته و محزون ايستاد. ما نيز با او ايستاديم و همراهش حرکت کرديم تا به منزل فاطمه (علیها السلام) رسيديم. ديدم علي (علیه السلام) مقابلِ درْ روي زمين بي‏فرش خوابيده است. پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نشست و شروع کرد به پاک کردن خاک‌ها از پشت اميرالمؤمنين (علیه السلام) و فرمود: پدر و مادرم فدايت شوند اي ابوتراب، بايست! سپس دست علي (علیه السلام) را گرفت و هر دو داخل منزل فاطمه (علیها السلام) شدند. ما اندکي خارج منزل صبر و درنگ کرديم. سپس صداي خنده بلند شنيديم. پس از لحظاتي، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با رويي گشاده و خوشحال از منزل بيرون آمد. عرض کرديم: يا رسول‌اللَّه با رويي گرفته و چهره‏اي محزون داخل منزل شديد و با حالي برخلاف آن خارج شديد؛ جهتش چيست؟ حضرت فرمود: چگونه مسرور و خوشحال نباشم، درحالي‌که بين دو نفر، که هر دو محبوب‏ترين افراد اهل زمين و آسمان نزد من هستند، اصلاح کرده و آشتي برقرار نموده‌ام».[1]

2. حبيب بن ابي‌ثابت نقل مي‌کند: «بين حضرت علي و حضرت فاطمه (علیهما السلام) سخني ردّ و بدل شد که به کدورت بين آنها انجاميد. پس از اين واقعه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داخل منزلشان شدند. بستري براي حضرت پهن شد. آن جناب يک پهلو روي بستر آرميدند. پس از آن، حضرت فاطمه (علیها السلام) آمدند و در يک طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يک پهلو آرميدند و علي (علیه السلام)نيز وارد شده، در طرف ديگر نبي اکرم (صلی الله علیه و آله) به يک پهلو خوابيدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست اميرالمؤمنين (علیه السلام) را گرفته، آن را روي ناف مبارک خويش گذارده و دست فاطمه (علیها السلام) را نيز گرفتند و روي همان موضع قرار دادند و مدتي به همين وضع بودند تا بين آن دو بزرگوار صلح و آشتي برقرار شد و سپس از منزل خارج شدند. به حضرت عرض شد: يا رسول‌اللَّه هنگامي که داخل منزل مي‏شديد، حالتان به گونه ديگر بود و اکنون که خارج شديد، سرور و فرح در چهره شما ديده مي‏شود؛ جهتش چيست؟ حضرت فرمودند: چرا خوشحال نباشم و حال آنکه بين دو نفري که محبوب‏ترين مخلوقات روي زمين نزد من هستند، آشتي برقرار کرده‏ام».[2]

3. از معاويه نقل شده است که گويد: «حسن ‌بن علي (علیهما السلام)، بر جدش وارد شد و رازي را به او فرمود. پس پيامبر (صلی الله علیه و آله) را ديدم که رنگش پريد. سپس برخاست تا به نزد فاطمه رفتند، پس دست فاطمه را گرفت و به شدت تکان داد و گفت: اي فاطمه، خود را از خشم علي برحذر دار؛ که خداوند از خشم او خشمگين مي‌شود و با رضايت او راضي مي‌شود. سپس علي (علیه السلام) نزد نبي آمد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست او را گرفت و به آرامي تکان داد و سپس گفت: اي پدر حسن، خود را از خشم فاطمه به دور دار؛ که ملائک از خشمش خشمگين مي‌شوند و به رضايتش راضي مي‌شوند. گفتم: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با حالتي خشمگين بيرون رفتي و هنگام آمدن، شاد شده‌اي؟ گفت: اي معاويه، چگونه شاد نباشم، درحالي‌که بين دو کسي را اصلاح کرده‌ام که نزد خداوند از بزرگ‌ترين مردمان هستند».[3]

پاسخ شبهه هفتم

1. در منابع روايي شيعه و بيشترْ اهل سنت، رواياتي هست که القا مي‌کند بين حضرت فاطمه و امام علي (علیهما السلام) پيوسته اختلاف بوده است و پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي‌کوشيدند بين آنها صلح برقرار کنند؛ درحالي‌که اين روايات نمي‌تواند صحيح باشد؛ زيرا مخاصمه و دعوا نتيجه سوء خلق و جهل دو طرف يا جهل يک طرف به وظايفش است؛ خواه جهل علمي باشد يا جهل عملي که در اهل‌ بيت (علیهم السلام) راه ندارد؛ زيرا اثبات شد که اهل‌ بيت (علیهم السلام) بنا بر آيه تطهير از هرگونه عيب و نقص و جهل به وظايف معصوم‌اند و در حُسن خلق نيز به پيامبر (صلی الله علیه و آله) اقتدا مي‌کردند؛ ازاين‌رو هيچ زماني بين آنها اختلاف و دعوايي نبوده است تا نياز به صلح باشد. بنابراين مرحوم صدوق اين‌گونه روايات را ردّ مي‌کند:

اين خبر مورد اعتماد من نيست و من اعتقادي به اين علت ندارم (که علت ابوتراب ناميدن علي (علیه السلام) به‌خاطر اين باشد که علي (علیه السلام) بخاطر اختلاف با فاطمه (علیها السلام) از منزل بيرون آمد و روي زمين خوابيده بود) چون بين فاطمه و علي اختلاف و بگو و مگويي نبود تا اينکه احتياج باشد پيامبر آن را اصلاح کند چون علي (علیه السلام) سرور وصيين و فاطمه (علیها السلام) سرور زنان دو عالم هستند و هردو در حُسن خلق به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اقتدا کرده‌اند.[4]

وي همچنين مي‌نويسد: «اعتقاد ما اين است که اهل‌ بيت (علیهم السلام) به کمال و تمام، توصيف مي‌شوند و به تمام مسائل علم دارند؛ ازاين‌رو به چيزي که نقص و گناه و جهل باشد، متصف نمي‌شوند».[5]

2. چنين تصويري از اميرالمؤمنين و حضرت زهرا (علیهما السلام) صحيح نيست؛ زيرا در روايات، حضرت فاطمه (علیها السلام) و امام علي (علیه السلام) به اخلاق نيکو توصيف شده‌اند؛ چنان‌که در مورد اخلاق نيکوي اميرالمؤمنين (علیه السلام) توضيح داديم.

همچنين پيامبر (صلی الله علیه و آله) درباره اخلاق حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود:

لو کان الحُسن هيئة لکانت فاطمة، بل هي اعظم، أن فاطمة ابنتي خير أهل الأرض عنصراً و شرفاً و کرماً.[6]

اگر خوبي مي‌خواست به شکلي ظاهر شود، به شکل فاطمه (علیها السلام) ظاهر مي‌شد؛ بلکه فاطمه باعظمت‌تر است؛ زيرا همانا فاطمه، دختر من، بهترين فرد روي زمين از حيث جسمي و شرافت و کرامت است.

عايشه نيز در وصف حضرت فاطمه (علیها السلام) چنين مي‌گويد:

ما رأيت أحداً أشبه سمتاً، و دَلّا، و هدياً، و حديثاً، برسول الله في قيامه و قعوده من فاطمة.[7]

هيچ‌کس را نديدم در رفتار و گفتار و حُسن سيرت و متانت، چه در حال ايستاده يا نشسته، شبيه‏تر از فاطمه (علیها السلام) به رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) باشد.

قرآن در مورد پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ).[8]بنابراين اگر حضرت فاطمه (علیها السلام) شبيه‌ترين فرد به پيامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، پس در اخلاق نيکو نيز شبيه پيامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است. درنتيجه چطور مي‌توان تصور کرد بين حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين (علیهما السلام) هميشه دعوا و اختلاف بوده و پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي صلح واسطه مي‌شده است؟!

3. متأسفانه مخالفان اهل بيت (علیهم السلام) ـ که اعتقادي به عصمت ايشان نداشته‌ ـ به طرق مختلف کوشيده‌اند مقام اهل بيت (علیهم السلام) را تنزل دهند؛ پس به جعل روايات اقدام کردند. ازاين‌رو امام رضا (علیه السلام) به ابراهيم بن ابي‌محمود فرمود:

اى ابن ابي‌محمود، مخالفان ما سه نوع خبر در فضايل ما جعل كرده‏اند: الف) غلوّ، ب)كوتاهى در حقّ ما، ج) تصريح به بدى‏هاى دشمنان ما و دشنام به آنان. و وقتى مردم اخبار غلوّ آن دسته را مي‌شنوند، شيعيان ما را تكفير مى‏كنند و مي‌گويند شيعه قائل به ربوبيّت ائمّه خود مى‏باشد و وقتى كوتاهى در حقّ ما را مى‏شنوند، به آن معتقد مي‌شوند و وقتى بدى‏هاى دشمنان ما و دشنام به آنان را مي‌شنوند، ما را دشنام مي‌دهند.[9]

نتيجه جعل اين روايات، اين شد که مستشرقاني مثل «اميل دورمنگام» در مورد حضرت فاطمه (علیها السلام) چنين بگويد:

فاطمه؛ ترش‌روي بود، کمتر از رقيه (همسر عثمان) زيبايي، و کمتر از زينب (همسر ابوالعاص) هوش و ذکاوت داشت و وقتي پدرش از پس پرده او را از خواستگاري علي خبر داد، او نمي‌دانست که علي از او اسم برده و خواستگاري کرده است. فاطمه، علي را زشت و حقير مي‌شمرد. با اين حال، رغبت علي به فاطمه، بيشتر از رغبت فاطمه به او نبود ... علي بسيار با فاطمه درگير مي‌شد و پس از درگيري از خانه قهر مي‌کرد و مي‌رفت در مسجد مي‌خوابيد. پدرزنش مي‌رفت آهسته بر کتفش مي‌زد و پيدايش مي‌کرد و او را نصيحت مي‌کرد... .[10]

درحالي‌که چنين نبود و پاسخ آن را در ادامه بيان خواهيم کرد.

4. در برخي روايات، تعابيري آمده است که شايسته مقام و جايگاه افراد عادي نيست، چه برسد به جايگاه و مقام پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه و امام علي (علیهم السلام)، که هم در پيشگاه خداوند و هم نزد مردم از جايگاه بلند علمي و تقوايي و معنويي برخوردارند؛ مثلاً مرحوم صدوق در علل الشرايع[11] از حبيب بن ثابت روايتي را نقل مي‌کند که ذکر شد.[12]

اين روايت از چند نظر مشکل دارد: اولاً در سند آن افرادي هستند که يا مجهول‌اند و يا مهمل[13]؛ ازاين‌رو سند روايت فاقد اعتبار قوي است.

ثانياً در اين روايت مي‌گويد که پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست امام علي و حضرت فاطمه (علیهما السلام) را روي ناف خود گذاشت و بدون اينکه سخني و نصيحتي بر زبان آورد، بين آنها صلح برقرار شد؛ درحالي‌که وقتي بين دو نفر اختلافي وجود دارد، جاي نصيحت و موعظه است؛ نه اينکه دست آنها را روي ناف خود بگذارد تا بين آنها صلح برقرار شود.

ثالثاً حبيب بن ابي‌ثابت اين روايت را از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يا امام علي (علیه السلام) يا دختر رسول خدا (علیها السلام) يا فرد ديگر از اهل بيت (علیهم السلام) نقل نمي‌کند. سؤال اين است که حبيب بن ابي‌ثابت از کجا ديده است که پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست حضرت فاطمه و امام علي (علیهما السلام) را روي ناف خود گذاشت؟!

رابعاً پيامبر (صلی الله علیه و آله)، رسول خداست و جايگاه بسيار بلندي در پيشگاه
خدا و مردم دارد و از طرفي داراي خلق عظيم، و از طرف ديگر، بزرگ اهل بيت (علیهم السلام) است؛ ازاين‌رو شايسته نيست که چنين شخصيتي اسرار خانواده را براي افراد غريبه بيان کند يا طوري رفتار کند که مردم غريبه از اختلاف آنها باخبر شوند.

5. برخي رواياتِ اختلاف امام علي (علیه السلام) با حضرت فاطمه (علیها السلام) را افرادي که دشمن اهل بيت (علیهم السلام) هستند، بيان کرده‌اند؛ مثل داستاني که معاويه بيان کرده است.

اين داستان، در حالي در منابع روايي شيعه نقل شده که اولاً راوي آن دشمن سرسخت اهل بيت (علیهم السلام)، به‌ويژه اميرالمؤمنين علي (علیه السلام)، است وي با در آميختن عبارات حق و باطل، به جعل روايت پرداخته است؛ ازاين‌رو مرحوم حسيني موسوي در تسلية المجالس و زينة المجالس ذيل اين روايت مي‌گويد:

اين روايت را معاويه نقل کرده است؛ درحالي‌که معاويه خلاف سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عمل کرده است که پيامبر (صلی الله علیه و آله) وصيت کردند به اينکه «خدا غضب مي‌کند با غضب علي بن ابي‌طالب و راضي است به رضايت علي بن ابي‌طالب». لذا اين بزرگ‌ترين دليل است بر نفاق و مسخره کردن سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دليل است بر کم‌توجهي معاويه بر امر و نهي پيامبر (صلی الله علیه و آله) توسط معاويه. معاويه اصلاً اعتقادي نداشت که اسلام، دين است و خداوند، رب است و محمد، رسول خداست ...؛ براي همين، با جنگ‌هايي که برعليه
اهل بيت (علیهم السلام) و شيعيان آنها ترتيب داده بود، آن بغض و کينه‌اش را نسبت به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهلش اظهار کرد. [14]

بنابراين از فردي مثل معاويه فضيلتي براي اهل بيت (علیهم السلام) نقل نمي‌شود و اگر نقل شده، حتماً در آن فضيلت تصرف شده است.

ثانياً روايت فقط در مناقبِ ابن شهرآشوب نقل شده و او از کتاب «ابن عبد ربه اندلسي» نقل کرده که از اهل سنت است و تقريباً بيشتر اهل سنت، اعتقادي به عصمت اهل بيت (علیهم السلام) ندارند.

ثالثاً معاويه اين داستان را از پيامبر (صلی الله علیه و آله) يا از اهل بيت (علیهم السلام) نقل نمي‌کند. بنابراين چطور او از منزل حضرت فاطمه (علیها السلام) خبر دارد که پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست حضرت فاطمه (علیها السلام) را به شدت، و دست اميرالمؤمنين (علیه السلام) را آهسته تکان داد؟!

با اين اوصاف، مشخص است که اين‌گونه روايات از جعليات دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) است.

6. در منابع تفسيري شيعه و سني، ذيل آيه {فِي‏ بُيُوتٍ‏ أَذِنَ‏ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْکرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ}[15]، چنين آمده است که «وقتي پيامبر (صلی الله علیه و آله) آيه را تلاوت کرد، کسي پرسيد: «مراد کدام بيوت است؟» پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بيوت انبيا». سپس ابوبکر پرسيد: «آيا خانه علي و فاطمه (علیهما السلام) نيز از همان خانه‌هاست؟» پيامبر (صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود: «بله؛ بلکه بالاتر از آنهاست».[16]

از اين روايات روشن مي‌شود که مردم آن زمان نيز مي‌دانستند که اين خانه و افراد آن با ديگر خانه‌ها و افراد آنها متفاوت است؛ زيرا مشي و رفتار اين خانواده به قدري از حيث معنوي و اخلاقي به خانواده انبيا نزديک بود که تا آيه نازل شد، در ذهن آنها اين سؤال ايجاد شد که اين خاندان را نيز شامل است يا خير؟ چرا در ذهن آنها خانه فرد ديگر خطور نکرده است؟! ازاين‌رو صاحب مجمع البيان مي‌فرمايد: «يعني اذن به بالا رفتن خانه انبيا و اوصيا، مطلق است و مراد از بالا رفتن، عظمت داشتن و پاک بودن از هر چيزي که رجس باشد و تطهير از معاصي و امور پست است».[17]

چطور مي‌شود خانه‌اي که در آن دعوا و جنجال و مخاصمه است، از بيوت انبيا افضل باشد؟! چطور ممکن است خداوند کساني را سرمشق بشريت در زندگي معرفي کرده و به ازدواج آنها برکت داده باشد و برکت خود بر آنها را اين قرار داده که آنها را بر محبت خود جمع کند و آنها را حجّت بر خلق قرار دهد؛ اما هيچ سازگاري با هم نداشته باشند يا بيشتر اوقات با هم اختلاف داشته باشند؟! امام علي (علیه السلام) از پيامبر (صلی الله علیه و آله) نقل مي‌کند که خداوند در مورد ازدواج امام علي و حضرت فاطمه (علیهما السلام) فرمود:

ثم امر مناديا فنادى أَلا يا ملائکتي و سکان جنتي بارکوا على علي بن ابي طالب حبيب محمد و فاطمة بنت محمد فإنّي قد بارکت عليهما، فقال راحيل: يا ربّ و ما بَرَکَتُکَ عليهما أکثر مما رأَينا لهما في جنانک و دارک فقال الله عزّ و جلّ يا راحيل إنَّ من برکتي عليهما أنّي أجمَعُهُما على مجتبى (محبتي) و أجعَلُهُما حجتي على خلقي.[18]

سپس خداوند به يك منادى دستور داد كه چنين ندا دهد: اى ملائكة من و اى ساكنان بهشت من، به على بن ابى‌طالب حبيب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبريك بگوييد؛ چه‏ اينكه من براى آنان خير و بركت قرار دادم. راحيل گفت: بركت تو بر آن دو بيشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براى آنان مشاهده كرديم، نيست؟ خداوند فرمود: اى راحيل، از جمله بركت من بر آن دو اين است كه آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه مى‏كنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مى‏دهم.

7. در روايات متواتر از شيعه و سني آمده که «فاطمه (علیها السلام) برترين زنان زمان خود است» يا آمده «فاطمه (علیها السلام)، سيده زنان عالمين است» يا «فاطمه (علیها السلام) سيده زنان اهل بهشت است» يا چنين آمده است که «سيدة نساء هذه الامة».[19] همچنين در روايات زيادي وارد شده که «علي خيرُ البشر فمن ابى فقد کفر»[20] يا توصيف به «خيرالناس»[21] شده است. اين برتري بر زنانِ ديگر و بهترين مردم بودن، اطلاق دارد؛ ازاين‌رو مي‌توان گفت هم از حيث ظاهري و هم از نظر اخلاق فردي و عبادي و اجتماعي و خانوادگي، بر تمام زنان و مردان برتري دارند. در واقع، اين اطلاقْ خانه‌داري و همسرداري و عدم اختلاف و مخاصمه با همسر در خانه و داشتن اخلاق حسنه با همسر را نيز در بر مي‌گيرد. پس اگر آنها بخواهند در حال مخاصمه و دعوا باشند، اين روايات نقض مي‌شود.

8 . همچنين پيامبر (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت علي (علیها السلام) فرمود: «عَلِيٌّ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ و َهُوَ وَلِيُّ کلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي».[22] نيز بنا بر آيه مباهله، امام علي (علیه السلام) نفس پيامبر (صلی الله علیه و آله) است.[23] درباره حضرت فاطمه (علیها السلام) نيز چنين وارد شده است: «فاطمة بضعة مني».[24] از طرف ديگر، قرآن در مورد پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ).[25] بنابراين وقتي کساني از نفس پيامبر (صلی الله علیه و آله) باشند و از طرف ديگر، پيامبر (صلی الله علیه و آله) داراي خلق عظيم باشد، روشن مي‌شود که حضرت علي و فاطمه (علیهما السلام) نيز داراي خلق نيکو هستند؛ در غير اين صورت هيچ‌گاه نمي‌توانند به منزله نفس و پاره‌اي از وجود پيامبر (صلی الله علیه و آله) بشوند و کسي که داراي خلق عظيم باشد، اهل مخاصمه و دعوا نيست.

منشأ کنيه ابوتراب براي امام علي (علیه السلام)

از فضايلي که براي اميرالمؤمنين (علیه السلام) نقل شده، صفت «ابوتراب»
است. ميان رواياتي که اين فضيلت را بيان کرده‌اند، رواياتي وجود
دارد که جعلي است؛ زيرا فلسفه اين صفت را اختلاف بين حضرت فاطمه و اميرالمؤمنين (علیهما السلام) مي‌دانند که حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) به دليل ناراحتي از حضرت فاطمه (علیها السلام) از منزل بيرون مي‌آمد و روي زمين مي‌خوابيد تا اينکه پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي‌آمد و ايشان را بيدار مي‌کرد و ايشان را به «ابوتراب» صدا مي‌زد. از آن روايات، روايت ابوهريره است که در بيان شبهه ذکر شد.[26]

در جعلي بودن روايت، همين بس که اولاً راوي آن فردي کذّاب،[27] و از جاعلان حديث عليه اهل بيت (علیهم السلام) بوده است؛[28] ثانياً علي بن ابي‌طالب (علیه السلام) ـ که اولين مسلمان و عابدترين فرد است[29] ـ براي نماز به مسجد نمي‌رود؛ اما ابوهريره با پيامبر (صلی الله علیه و آله) نماز صبح مي‌خواند. راوي با هنرمندي خاصي جعل حديث مي‌کند؛ به اين صورت که پيامبر (صلی الله علیه و آله) به علي (علیه السلام) مي‌فرمايد: «پدر و مادرم به فدايت» و سپس در ادامه روايت مي‌فرمايد: «قد اصلحت بين اثنين احب اهل الارض الي و الي اهل السماء»؛ يعني کلمات حق و باطل را با همديگر در آميخته است تا ايجاد سرگرداني کند تا به تبع آن، حقّ روشن نشود.[30] از نشانه‌هاي جعلي بودن و تصرف در حديث، اين است که صدر و ذيل روايت با هم در تعارض است.[31] ازاين‌رو مرحوم شيخ صدوق وقتي روايات فلسفه نامگذاري ابوتراب را مي‌آورد، پس از اينکه دو روايت را ذکر مي‌کند، مي‌نويسد:

از نظر من، اين نوع روايات مردود است؛ چون حضرت فاطمه و امام علي (علیهما السلام) هيچ‌گاه با هم تنازع و اختلاف نداشتند تا نياز باشد پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي حلّ اختلافْ ميانجيگري کنند؛ چون حضرت علي (علیه السلام) سيدالوصيين است و حضرت فاطمه، سيدة نساء العالمين است و هر دوي ايشان به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اقتدا دارند که خُلقش حسن بود.

سپس ادامه مي‌دهد:

روايت مورد اعتماد من، روايتي است که حسن بن قطان نقل مي‌کند که فلسفه اسم ابوتراب را چنين مي‌فرمايد: عَباية بن رِبعي از عبدالله بن عباس پرسيد: چرا پيامبر (صلی الله علیه و آله) به علي (علیه السلام) لقب ابوتراب داد؟ عبدالله بن عباس پاسخ داد به اين دليل که او صاحب زمين است و حجت خدا بر اهل زمين. پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بقا و آرامش زمين به وجود او بسته است و من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم که فرمود: در روز قيامت، کافر پاداش و منزلت شيعه علي را مي‌نگرد و مي‌گويد: «يا لَيتَنْي کنْتُ تُرّابيا» (اي کاش من نيز وابسته به ابوتراب بودم و از شيعيانش محسوب مي‌شدم)؛ و اين همان گفتار خداوند است که در آيه ۴۰ سورۀ نبأ مي‌فرمايد: {وَيقُولُ الْکافِرُ يا لَيتَنِي کنتُ تُرَابًا}؛ «و کافر گويد: کاش من خاک بودم».[32]

علامه مجلسي ذيل اين روايت مي‌گويد:

ممکن است ذکر آيه در اينجا براي بيان علت ديگري در نامگذاري آن حضرت به ابوتراب باشد؛ زيرا شيعيانِ او به جهت تذلل بيش از‌ اندازه و تسليم بودن در برابر فرمان‌هاي حضرتش تراب ناميده شده‌اند؛ چنان‌که در آيه کريمه آمده: و چون آن حضرت صاحب و پيشوا و زمامدار آنهاست، ابوتراب نام گرفته است.[33]

همچنين مي‌توان به اين روايت استناد کرد که «پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با گروهي از يارانش در نيمه جمادي‌الاولي سال دوم هجري به تعقيب کاروان قريش، که به سرپرستي ابوسفيان عازم شام بود، مي‌روند تا به نقطه‌اي به نام عشيره مي‌رسند؛ اما اثري از کاروان قريش نمي‌ِيابند. در يکي از روزها که در عشيره بودند، پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر بالين امام علي (علیه السلام) و عمار آمد. ديد خوابيده‌اند و بر سر و صورت امام علي (علیه السلام) خاک نشسته است. حضرت آن دو را با مهرباني و ملاطفت بيدار کرد و خطاب به امام علي (علیه السلام) فرمود: اي ابوتراب (آغشته به خاک) برخيز! آيا نمي‌خواهي شقي‌ترين مردمان روي زمين را به تو خبر دهم! يکي به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پيامبر (صلی الله علیه و آله) را پي کرد. ديگري کسي است که شمشير بر فرق تو مي‌زند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مي‌کند».[34]

جالب اينکه کنيه ابوتراب، محبوب‌ترين کنيه نزد امام علي (علیه السلام) است[35] و اين صفت، مدح حضرت به شمار مي‌رود که پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إِنَّا كُنَّا نَمْدَحُ عَلِيّاً إِذَا قُلْنَا لَهُ أَبَا تُرَابٍ».[36] اهل سنت نيز در کتب خويش، اين صفت را به عنوان منقبت و فضيلت امام علي (علیه السلام) ياد مي‌کنند؛ اما داستاني که براي اين روايت بيان مي‌کنند، منقصت براي امام علي و حضرت فاطمه (علیهما السلام) است و بني‌اميه با داستان‌هاي جعلي و لعن بر منابر با اين کنيه، اين صفت را مورد مذمت قرار مي‌دادند؛[37] درحالي‌که چنين نبود؛ بلکه از صفات ممدوح حضرت امام علي (علیه السلام)، «ابوتراب» بود.


[1]. فيصل نور، الامامة و النص، ص315؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص155.

[2]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص156.

[3]. فيصل نور، الامامة و النص، ص314ـ 315؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص334.

[4]. «ليس هذا الخبر عندي بمعتمد و لا هو لي بمعتقد في هذه العلة لأن عليا و فاطمة8 ما کان ليقع بينهما کلام يحتاج رسول الله9 إلى الإصلاح بينهما لأنه7 سيد الوصيين و هي سيدة نساء العالمين مقتديان بنبي الله في حسن الخلق» (شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص156).

[5]. شيخ صدوق، الاعتقادات، ص36 .

[6]. ابن شاذان، مائة منقبة من مناقب اميرالمؤمنين و الأئمة، ص136؛ اخطب خوارزم، مقتل الحسين، ج1، ص60.

[7]. ترمذي، سنن الترمذي، ج5، ص700 ابن حبان، صحيح ابن حبان، ص1857.

[8]. قلم: 4.

[9]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص304.

[10]. اميني، الغدير، ج3، ص31-32 به نقل از: اميل دورمنگام، حياة محمد، ترجمه محمد عادل زعيتر.

[11]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص156.

[12]. ر.ک: ص64.

[13]. مرحوم خويي درباره «أَحمد بن الحَسَن القَطَّان» مي‌نويسد: «احمد بن حسن، اگرچه از مشايخ اجازه شيخ صدوق است، اين اقتضاي وثاقت نمي‌کند؛ چون برخي مشايخ شيخ صدوق ناصبي هستند؛ چون بر پيامبر فقط صلوات مي‌فرستند بدون آل پيامبر». (خوئي، موسوعة الامام الخوئي، ج12، ص349). در مورد «أَبُو سعيد الحسن بن علي بن الْحسين السُّکرِيّ» در کتب رجالي توصيفي نيامده؛ ازاين‌رو مهمل است. (مامقاني، تنقيح المقال، ج20، ص170) همچنين توصيفي از «عُثْمَانُ بْنُ عِمْرَانَ»، «عُبَيْدُاللهِ بْن مُوسَى بن ابي المختار العبسـي»، «عَبْدِالْعَزِيزِ بن سياه الاسدي» و «حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ» نشده است.

[14]. حسيني موسوي، تسلية المُجالس، ج1، ص523.

[15]. «(اين چراغ پر فروغ) در خانه‌هايي قرار دارد که خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد) خانه‌هايي که نام خدا در آنها برده مي‌شود و صبح و شام در آنها تسبيح او مي‌گويند» (نور: 36).

[16]. طبري، جامع البيان، ج18، ص111؛ سيوطي، الدر المنثور، ج5، ص50؛ آلوسي، روح المعاني، ج9، ص367؛ ثعلبي، الکشف و البيان، ج7، ص107؛ قمي، تفسير القمي، ج2، ص104؛ طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص227.

[17]. مجمع البيان، ج7، ص227.

[18]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص224.

[19]. بلاذري، انساب الاشراف، ج1، ص552؛ بخاري، صحيح البخاري، 1124؛ مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ص1058؛ ابن حنبل، المسند، ج6، ص282.

[20]. بلاذري، انساب الاشراف، ج2، ص103؛ متقي هندي، کنز العمال، ج11، ص625؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص493.

[21]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص69؛ انساب الاشراف، ج1، ص37 .

[22]. شيخ صدوق، الامالي، ص89، طوسي، الامالي، ص271؛ علي مني و انا منه، ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج1، ص86؛ ترمذي، سنن الترمذي، ج5، ص632.

[23]. آل عمران: 61.

[24]. شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص573؛ مفيد، الامالي، ص260؛ الامالي، ص24؛ ابونعيم، حلية الاولياء، ج2، ص45؛ طبراني، المعجم الکبير، ج22، ص404؛ حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص172.

[25]. قلم: 4.

[26]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص155. رواياتي از اين دست که فلسفه ابوتراب بودن را اختلاف بين حضرت فاطمه3 و امام علي7 ذکر مي‌کند، در منابع اهل سنت فراوان است.

[27]. خويي، معجم رجال الحديث، ج11، ص79.

[28]. ابن ابي‌الحديد، شرح نهج البلاغة، ج4، ص63-64.

[29]. «ما ترکتُ صلاة الليل منذ سمعت قول النّبي: صلاة الليل نورٌ، فقال: ابن الکوّا: و لا ليلة الهرير؟ قال: و لا ليلة الهرير». (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج2، ص123) «قيل لعلي بن الحسين8: و کان الغاية في العبادة-: أين عبادتک من عبادة جدِّک؟ قال: عبادتي عند عبادة جدّي کعبادة جدّي عند عبادة رسول الله». (ابن ابي‌الحديد، ... شرح نهج البلاغة، ج1، ص27) «عايشه : إن کان ما علمت صوّاماً و قوّاماً. (ترمذي، سنن الترمذي، ج5، ص701)

[30]. جوادي آملي، ادب فناي مقربان، ج4، ص218-221.

[31]. جاعلان و واضعان حديث، روش‌هاي مختلفي را در دستبرد به روايات به کار برده‌اند و اين دستبرد، باعث تناقض در صدر و ذيل روايت شده است. (صدرالدين شيرازي، شرح اصول الکافي، ج1، ص208)؛ يعني اگر روايتي صدر و ذيل آن با هم تنافي دارد و به هيچ‌گونه نتوانيم آن را درست کنيم، قطعاً در روايت دست برده شده است. همچنين اگر اين روايت با روايات صحيح ديگر تناقض داشته باشد، نشان از دستبرد به روايت دارد.

وضع حديث چند گونه است: الف) وضع کامل حديث؛ يعني کل حديث جعلي است از صدر تا ذيل؛ ب) درج الفاظ جعلي در حديث که اين نيز سه گونه است: يک ـ اضافه لفظ در ابتداي روايت؛ دو ـ اضافه لفظ در وسط حديث؛ سه ـ درج لفظ در آخر حديث (رفيعي، دروس في وضع الحديث، ص124- 126)

راه‌هاي تشخيص وضع حديث: الف) مخالف نص قرآن يا سنت متواتر باشد؛ ب) مخالف با عقل باشد؛ طوري‌که قابل تأويل نباشد؛ ج) سند روايت شامل مجهولان و وضاعان و داراي !
" افرادي باشد که در رجال ذکري از آنها نشده است؛ د) مخالف با سنت قطعي پيامبر9 باشد. (همان،‌ ص149-153)

[32]. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، ص156.

[33]. «لأن شيعته لكثرة تذللهم له و انقيادهم لأوامره سموا ترابا كما في الآية الكريمة و لكونه٧ صاحبهم و قائدهم و مالك أمورهم سمي أبا تراب‏». (مجلسي، بحار الانوار، ج35، ص51)

[34]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص111؛ بلاذري، انساب الاشراف، ج2، ص90؛ ابن سعد، طبقات الکبري، ج3، ص10؛ ابن حنبل، المسند، ج6، ص365؛ حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص151؛ نسائي، خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب، ص280؛ ابن هشام، السيرة النبوية، ج2، ص249؛ طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج2، ص14؛ ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص549؛ ابن کثير، البداية و النهاية، ج3، ص247.

[35]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص111؛ بلاذري، انساب الاشراف، ج2، ص89؛ مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج4، ص1874.

[36]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص112.

[37]. همان، ص111؛ مجلسي، بحار الانوار، ج26، ص8؛ صحيح مسلم، ج4، ص1874؛ بخاري، صحيح البخاري، ج3، ص1358.

شـبـهـات مـرتـبـط
شبهه: ناراحت شدن پيامبر (صلی الله علیه و آله) از برخي افعال حضرت فاطمه (علیها السلام)
شبهه: نهي پيامبر (صلی الله علیه و آله) از گريه حضرت فاطمه (علیها السلام)
شبهه: درخواست کنيز از پيامبر (صلی الله علیه و آله)
شبهه: نهي از پوشاندن امام حسن(علیه السلام) با پارچه زرد
شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه السلام) بر سر انفاق در راه خدا
شبهه: اختلاف و دعوا در مسئله فقهي
شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) به خاطر خواستگاري از دختر ابوجهل
شبهه: نارضايتي حضرت فاطمه (علیها السلام) از ازدواج و زندگي با امام علي (علیه السلام)
شبهه: شکايت از قيافه ظاهري اميرالمؤمنين (علیه السلام)
شبهه: شکايت حضرت فاطمه (علیها السلام) از مهريه
شبهه: سيماي ظاهري و اخلاقي حضرت فاطمه (علیها السلام)
شبهه: اعتراض به سکوت در برابر غصب خلافت
مــطــالـــب مــرتــبــط
  • شبهه: ناراحت شدن پيامبر (صلی الله علیه و آله) از برخي افعال حضرت فاطمه (علیها السلام)
  • شبهه: نهي پيامبر (صلی الله علیه و آله) از گريه حضرت فاطمه (علیها السلام)
  • شبهه: درخواست کنيز از پيامبر (صلی الله علیه و آله)
  • شبهه: نهي از پوشاندن امام حسن(علیه السلام) با پارچه زرد
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه السلام) بر سر انفاق در راه خدا
  • شبهه: اختلاف و دعوا در مسئله فقهي
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) به خاطر خواستگاري از دختر ابوجهل
  • شبهه: نارضايتي حضرت فاطمه (علیها السلام) از ازدواج و زندگي با امام علي (علیه السلام)
  • شبهه: شکايت از قيافه ظاهري اميرالمؤمنين (علیه السلام)
  • شبهه: شکايت حضرت فاطمه (علیها السلام) از مهريه
  • شبهه: سيماي ظاهري و اخلاقي حضرت فاطمه (علیها السلام)
  • شبهه: اعتراض به سکوت در برابر غصب خلافت
تــــازه هــــا
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) و ايجاد صلح توسط پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) به خاطر خواستگاري از دختر ابوجهل
  • شبهه: نارضايتي حضرت فاطمه (علیها السلام) از ازدواج و زندگي با امام علي (علیه السلام)
  • شبهه: شکايت از قيافه ظاهري اميرالمؤمنين (علیه السلام)
  • شبهه: شکايت حضرت فاطمه (علیها السلام) از مهريه
  • شبهه: سيماي ظاهري و اخلاقي حضرت فاطمه (علیها السلام)
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • شبهه: درخواست کنيز از پيامبر (صلی الله علیه و آله)
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه السلام) بر سر انفاق در راه خدا
  • شبهه: نهي پيامبر (صلی الله علیه و آله) از گريه حضرت فاطمه (علیها السلام)
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) و ايجاد صلح توسط پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)
  • شبهه: اختلاف حضرت فاطمه (علیها السلام) با امام علي (علیه‌السلام) به خاطر خواستگاري از دختر ابوجهل
  • شبهه: نارضايتي حضرت فاطمه (علیها السلام) از ازدواج و زندگي با امام علي (علیه السلام)
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: info@hzrc.ac.ir
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • دفتر پژوهشکده در خراسان
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • نقشه سایت
  • همایش‌های حج، جهان اسلام و حرمین شریفین

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • بقیع
  • لیست همه پیوندها