از رواياتي که درباره اختلافِ حضرت فاطمه با اميرالمؤمنين (علیهما السلام) ذکر ميشود، اين است که وقتي حضرت فاطمه (علیها السلام) براي دفاع از غصب فدک به مسجد رفت، وقتي برگشت، خطاب به اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود:
اي پسر ابيطالب، همچون جنين در شکم، از مردم پنهان شدهاي و بهسان متهم خانهنشين گشتهاي. نوک بالهاي پرنده شکاري را بريدي؛ ولي به پرواز در آمده است. اين پسر ابيقحافه، هديه پدرم و اندک برطرفکنندة نياز فرزندانم را به زور از من در ربود و... .[1]
در اين روايت، حضرت فاطمه (علیها السلام) با اينکه به عصمت امام خويش علم دارد و ميداند که او بدون امر الهي و وصيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) کاري انجام نميدهد، اعتراض ميکند. بنابراين اين اعتراض با عصمت حضرت زهرا (علیها السلام) منافات دارد.
بر فرض بپذيريم چنين حادثهاي واقع شده، حضرت فاطمه (علیها السلام) عملکرد امام علي (علیه السلام) را تخطئه نکرده؛ بلکه ايشان در مقام بيان قبح عمل غاصبان حکومت است؛ يعني در واقع حضرت فاطمه (علیها السلام) به وضعيتي که غاصبان خلافت و فدک پديد آورده بودند و همچنين به سکوت مردم اعتراض ميکند؛ نه به سکوت امام خود. حضرت فاطمه (علیها السلام) ميداند که امام علي (علیه السلام) از روي ناچاري سکوت کرده است؛ مثل رفتار حضرت موسي (علیه السلام) با برادر خودش هارون، که وقتي از کوه طور برگشت و ديد مردم گوسالهپرست شدند، با اينکه ميدانست برادرش مقصر نيست، الواح را انداخت و موي برادرش را کشيد. اينجا در واقع حضرت موسي (علیه السلام) با اين کار، شدت زشتي کار گوسالهپرستان را به ايشان نماياند.[2]
ازاينرو حضرت فاطمه (علیها السلام) در کنار قبر حمزه سيدالشهدا در جواب محمود بن لبيد که پرسيده بود آيا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پيش از وفاتش، تصريحي بر امامت علي (علیه السلام) داشته است و آيا از طرف ايشان نصّي بر اين مطلب وجود دارد، فرمود: «شگفتا و عجبا! آيا روز غدير خم را فراموش کردهايد؟!» وي عرضه ميدارد: «روز غدير را ميدانم (و آن انکارناپذير است). از آن اسراري که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شما را از آن باخبر کرده است، مرا آگاه کنيد». فرمود:
خدا را شاهد ميگيرم که شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: علي بهترين کسي است که او را جانشين خود در ميان شما قرار ميدهم. علي، امام و خليفه پس از من است و دو فرزندم (حسن و حسين) و نُه تن از فرزندان حسين، پيشوايان و اماماني پاک و نيکاند. اگر از آنها اطاعت کنيد، شما را هدايت خواهند کرد و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاي تفرقه و اختلاف ميان شما حاکم خواهد شد.
وي ميپرسد: «بانوي من، پس چرا علي (علیه السلام) سکوت کرد و براي گرفتن حقّ خويش قيام نکرد؟» حضرت زهرا (علیها السلام) در پاسخ فرمود: «اي اباعمر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: مَثَلِ امام (مثل علي)، همانند کعبه است که مردم به سراغ آن ميروند؛ نه آنکه کعبه به سراغ مردم بيايد».
سپس حضرت زهرا (علیها السلام) ادامه داد:
آگاه باش به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار، و از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطاعت ميکردند، دو نفر هم [در حکم خداوند] با يکديگر اختلاف نميکردند و امامت، همانگونه که پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) معرفي فرمود، از علي (علیه السلام) تا قائم ما، فرزند نهم حسين، از جانشيني به جانشيني ديگر به ارث ميرسيد. اما کسي را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و کسي (علي) را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتيجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روي آوردند. آنها هواپرستي را برگزيدند و بر اساس رأي و نظر شخصي عمل کردند. هلاکت و نابودي بر آنان باد.[3]
[1]. فيصل نور، الامامة و النص، ص318؛ طوسي، الامالي، ص683.
[2]. مجلسي، بحار الانوار، ج29، ص324.
[3]. «قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ الله قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ قَالَتْ وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ قَالَتْ أُشْهِدُ الله تعالى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ قَالَتْ يَا أبَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ الله: مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ الله لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللهِ تعالى اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ الله حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ». (خزاز رازي، کفاية الأثر في النص علي الائمة الاثني عشر، ص199؛ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص117-118)