وهابيت توسل به ذات، جاه يا حق پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اولياي صالح را شرک و بدعت ميدانند[1] و ادعا ميکنند که انبيا و اولياي الهي هر مقام و منزلتي که نزد خدا داشته باشند و هر چقدر هم که نزد خدا محبوب و مقرب باشند، جاه و منزلت آنان نزد خدا، مجوزي براي واسطه قرار دادن آنان در مقام دعا و طلب حاجت و استغفار نيست و نبايد هيچ فرد مسلماني آنان را واسطه درگاه الهي قرار دهد.[2] از نظر علماي وهابي، اگر کسي در مقام دعا اينگونه بگويد: «خدايا از تو مسئلت ميکنم که به خاطر منزلت و جاه يا حق پيامبر (صلی الله علیه و آله) يا علي (علیه السلام)، يا حسين (علیه السلام) حاجت مرا برآورده ساز»، چنين دعايي مشروع نيست.[3]
مهمترين دليل وهابيت در خصوص شرکآميز دانستن توسل به ذات و جاه و حق انبيا و اولياي اين است که توسل به ذات و جاه يا حق انبيا و اوليا، شبيه عقيده و عمل مشرکان است و چون خداي متعال در قرآن کريم واسطه قرار دادن بتها و طلب حاجت از آنها را توسط مشرکان نکوهش کرده است، لذا واسطه قرار دادن پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اولياي صالح نيز شبيه عمل مشرکان و شرکآميز است.[4]
ادعاي شرکآميز بودن توسل به جاه و منزلت و حق اوليا، به دو دليل باطل است:
دليل نخست اين است که شرک در جايي معنا دارد که دو شرط وجود داشته باشد: اول اينکه فرد به ربوبيت و الوهيت غير خدا اعتقاد داشته باشد و دوم اينکه اعمال خاصي را به قصد عبادت غير خدا انجام دهد.[5] حال آنکه در مسئله اعتقاد به حق انبيا و اوليا نزد خدا، هيچ کدام از اين دو شرط وجود ندارد؛ يعني توسلکنندگان به حق و مقام انبيا و اولياي الهي، نه اعتقادي به الوهيت و ربوبيت انبيا و اوليا دارند و نه به قصد پرستش، از آنان طلب دعا و شفاعت ميکنند؛ بلکه معتقدند که انبيا و اوليای الهي، چون بندگان محبوب و مقرب نزد خداي متعال هستند و خداي متعال با نظر لطف و رحمت به آنان نظر ميکند و دعايشان را مستجاب مينمايد، لذا مؤمنان ميتوانند آنان را به عنوان بندگان محبوب و وجيه نزد خدا، در دعا و طلب استغفار واسطه قرار دهند.
دلیل دوم اين است که قياس وهابيت، که توسل به انبيا و اوليا را شبيه کار مشرکان میدانند، بياساس و باطل است؛ زيرا اولاً آيه مورد استدلال وهابيت، يعني آيه {ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى}[6] در مقام بيان شرکآميز بودن هر نوع توسلي نيست؛ به دليل اينکه خداي متعال خود وسيله قرار دادن انبيای الهي را در آيه 64 سوره نساء مجاز شمرده و ميفرمايد: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تواباً...}. خداي متعال خود به مسلمانان امر ميکند که هرگاه دچار خطا و گناهي شدند، نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) بروند تا برايشان استغفار کند. در واقع قرآن کريم به صراحت جواز ابتغاي وسايل حقيقي قرب را، که يکي از آنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) است، تأييد کرده است. لذا نميتوان گفت توسل به هر وسيلهاي شرکآميز و شبيه عمل مشرکان است.
ثانیاً در آيه شريفه {ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى}[7] خود مشرکان اقرار به پرستش بتها نمودهاند؛ درحاليکه اهل ايمان هرگز انبيا و اوليا را پرستش نميکنند؛ بلکه صرفاً آنان را بندگان مؤمن و صالح و مقرب الهي ميدانند و معتقدند که آنان به خاطر ايمان و مقام قرب الهي، مورد لطف و عنايت و نصرت و تأييد خداوند هستند و اهل ايمان و توسلکنندگان به انبيا و اولياي صالح خدا، هرگز براي آنان استقلال در هيچ يک از شئونشان قائل نيستند. درحاليکه مشرکان بتها را به جاي خدا اله و خالق و رازق ميدانستند و شئوني از ربوبيت و تأثيرگذاري براي آلهه خود قائل بودند و با اين اعتقاد آنها را عبادت ميکردند و در واقع شرک در ربوبيت و عبادت هر دو داشتند؛[8] به همين جهت خداي متعال آنها را مشرک شمرده و مورد مذمت قرار داده است.
اصل توسل به اسباب عادي و معنوي از منظر قرآن و سنت مجاز شمرده شده است و بشر چارهاي جز توسل به اسباب ظاهري و معنوي ندارد. همچنان که انسانها در امور ظاهري و مادي نياز به توسل به اسباب دارند، در امر هدايت و قرب به حق نيز نياز به تمسک به وسايل قرب، مانند قرآن، اعمال صالح، هدايت و راهنماي رسولان الهي و دعا و شفاعت انبيا و اولياي مقرب الهي دارند. بر اساس آموزههاي قرآن و سنت، توسل به اين نوع وسايل به هيچ وجه ممنوع و شرکآميز نيست؛ چون در واقع وسيله و اثربخش بودن اين اسباب را خداي متعال خود جعل کرده و آنان را وسيله و واسطه هدايت و رحمت و نجات قرار داده است.[9]
بنابراين اگر سخن وهابيت را بپذيريم و همه وسايل قرب را کنار بگذاريم، چنين کاري با آن دسته از توصيههاي خداي متعال در قرآن، که اهل ايمان را به ابتغاي وسيله توصيه نموده است،[10] منافات دارد. پس توسل به وسايل قرب بلا اشکال است.
ادعاي وهابيت اين است که ميگويند توسل به دعاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اولياي صالح جايز است، اما توسل به ذات و جاه و حق يا حرمت آنان، نادرست است. در پاسخ بايد گفت: اگر مقام و منزلت افراد صالح، در طلب دعا و توسل به آنها، اثر و موضوعيت نداشته نباشد، نبايد بين دعاي انبياي الهي با افراد عادي تفاوت وجود داشته باشد و نبايد در توسل به دعاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) ترجيحي وجود داشته باشد. همچنين لازم ميآيد که توصيه قرآن به رفتن نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) و درخواست دعا از او لغو باشد؛[11] زيرا طبق ادعاي وهابيت، در مراجعه به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و درخواست دعا از او خصوصيتي نيست و منزلت و مقام قرب پيامبر (صلی الله علیه و آله) نزد خدا تأثيري در دعاي آن حضرت ندارد؛ يعني فرقي نميکند که خود انسان براي خود دعا کند يا پيامبر الهي براي او دعا کند. درحاليکه ما ميدانيم که بين اين سه نوع دعا تفاوت وجود دارد: يعني در اينکه خود انسان براي خود دعا کند يا از فرد مسلمان ديگري طلب دعا کند يا از پيامبر (صلی الله علیه و آله) طلب دعا کند، تفاوت وجود دارد.
قطعاً از منظر آموزههاي قرآن و سنت، بين دعاي افراد عادي با دعاي پيامبران و اولياي مقرب الهي تفاوت وجود دارد و همچنين منزلت فرد دعاکننده نزد خدا در طلب دعا اهميت و موضوعيت دارد. در واقع دعاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اوليای معصوم (علیهم السلام)، به جهت مقام قرب و منزلتي که نزد خدا دارند، مستجاب است؛ ولي دعاي ديگران معلوم نيست چنين باشد.
شاهد روشن اين مطلب، طلب دعاي فرزندان يعقوب از پدرشان است که پيامبر الهي بود. چرا آنان از افراد ديگر درخواست دعا نکردند و از پيامبر الهي (علیه السلام) چنين امري را درخواست کردند؟ معلوم ميشود که آنان اعتقاد به محبوبيت و منزلت خاص انبيا نزد خدا داشتند و ميدانستند که خداي متعال دعاي پيامبر محبوب و مقرب خود را به اجابت ميرساند. ازاينرو از پدرشان، که پيامبر الهي بود، درخواست کردند تا برايشان طلب استغفار کند.
دليل ديگر بطلان ادعاي وهابيت، حديثِ ضرير (فرد نابينا) است که نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و از آن حضرت خواست تا براي بهبودي چشمانش دعا کند. طبق اين حديث، پيامبر (صلی الله علیه و آله) به فرد نابينا تعليم داد که در دعاي خود پيامبر (صلی الله علیه و آله) را وسيله قرار دهد و خدا را به حق پيامبر (صلی الله علیه و آله) قسم دهد و اينگونه دعا کند:
اللّهم إنّي أسألک و أتوجه إليک بنبيک محمد، نبي الرحمة، يا محمّد إنّي أتوجه بک إلى ربّي في حاجتي لتقضي، اللّهم شفعه في.[12]
فرد نابينا به شخصيت و منزلت و قداست پيامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل شد و پيامبر را واسطه قرار داد و گفت: «خدايا به حق پيامبرت (صلی الله علیه و آله) دعاي مرا مستجاب کن».
در اين حديث پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خود به فرد نابينا تعليم ميدهد که اينگونه دعا کند: «اللّهم إنّي أسألک و أتوجه إليک بنبيک»، تعبير «اتوجه اليک بنبيک» معنايي جز توسل به ذات و جاه پيامبر (صلی الله علیه و آله) ندارد. بنابراين ادعاي وهابيت که ميگويند: نبايد به ذات و جاه و مقام پيامبر (صلی الله علیه و آله) توسل جست و فقط توسل به دعاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اولياي صالح جايز است، ادعايي باطل و مخالف آموزههاي قرآن و سنت است؛ زيرا در ماجراي توسل سائل نابينا به پيامبر (صلی الله علیه و آله)، عبارت «بنبيک» آمده است و قرينهاي که نشان دهد در اينجا مراد «بدعاء نبيک» است، وجود ندارد و حمل بر اين وجه خلاف ظاهر و مبناي اهل حديث و وهابيت است که عدول از معناي ظاهري و تأويل را جايز نميدانند. لذا نميتوان گفت مراد از «بنبيک»، «بدعاء نبيک» است.
از جمله دلايل بطلان ادعاي وهابيت در خصوص عدم جواز توسل به حق و جاه انبيا و اولياي صالح، اين است که ادعاي آنان با سخن بسياري از عالمان اهل سنت و حتي با ديدگاه برخي علماي سلفيه، که توسل به جاه و حق و حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) را جايز ميدانند، تعارض دارد. در اينجا به ديدگاه برخي از عالمان اهل سنت، که توسل به حق و جاه پيامبر (صلی الله علیه و آله) را جايز ميدانند، اشاره ميکنيم:
1. عبدالقادر بن ابيالوفاء در دعاي خود جاه پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را واسطه قرار داده و اينگونه از خدا طلب ميکند: «اسئل الله العظيم بجاه رسول الله[13]...».
2. زبيدي حنفي (م.893ق.) ميگويد: «از خداوند متعال درخواست ميکنم که به خاطر قدر و منزلت پيامبر[ (صلی الله علیه و آله)] دعايم را اجابت کند».[14]
3. محمود آلوسي مينويسد: «من در توسل به منزلت پيامبر[ (صلی الله علیه و آله)] نزد خدا، چه زنده باشد و چه مرده، منعي نميبينم».[15]
4. محمد زاهد کوثري مينويسد: «توسل به جاه پيامبر[ (صلی الله علیه و آله)] را اولين بار ابن تيميه حرام شمرد و کسي قبل از او آن را حرام نشمرده بود».[16]
5. دارالافتاي مصر، در پاسخ به حکم توسل به جاه و منزلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) چنين نظر داده است: «توسل به جاه پيامبر و ساير انبيا از منظر کتاب و سنت و سيره صحابه جايز است و علماي مذاهب اربعه در استحباب اين عمل اتفاق نظر دارند».[17]
6. انور شاه کشميري[18] و همچنين ملامحمد عمر سربازي، با استناد به حديث صحيح «هل تدري ما حق الله على عباده الى ان قال: قال هل تدري ما حق العباد على الله»[19] و حديث «بحق السائلين عليک» و حديث توسل حضرت آدم به حق محمد (صلی الله علیه و آله)، توسل به حق پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حق سائلين را جايز دانستهاند.[20]
7. ابن تيميه نيز به اين مطلب که انبيا و مؤمنان راستين نزد خداوند داراي جاه و منزلت و حق هستند، اذعان نموده و ميگويد:
براي انبيا و مؤمنان نزد خدا حقي است و آن اين است که خداوند به وعده ياري و نصرت که به آنان داده عمل کند و با نظر رحمت به آنان بنگرد و رحمت خدا ايجاب ميکند که همواره آنان را از نعمت خود بهرهمند کند و از عذاب خود دور سازد. چون آنان نزد خدا وجيه و آبرومند هستند و به همين جهت خداوند شفاعت و دعاي آنان را ميپذيرد؛ درحاليکه شفاعت ديگران را نميپذيرد.[21]
وي همچنين ميگويد:
پيامبر[ (صلی الله علیه و آله)] نزد خدا بالاترين قدر و منزلت را دارد و داراي مقام محمود و حق شفاعت است... و همچنين ساير انبيا و اوليا نيز نزد خدا داراي مقام و منزلت و جاه هستند؛ لکن مقام و منزلت آنان براي خود آنان سودمند است، نه براي ديگران.[22]
وي در سخني ديگر ميگويد:
اما درباره مسئله جاه و منزلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد خدا بايد توجه داشت که آن حضرت نزد خدا داراي وجاهت و محبوبيت است و برترين بنده خداوند است و جاه او نزد خدا ثابت است و او، که پدر و مادرم فدايياش شوند، به صورت مطلق برترين مخلوقات است.[23]
8. دكتر عبدالملك السعدي نيز ميگويد:
توسل به جاه نبي و اوليای صالح جايز است و اشکالي ندارد؛ زيرا مراد از جاه، همان مقام و منزلتي است که انبيا و اولياي مقرب نزد خدا دارند که اين مقام نتيجه عبادت و اعمال صالح است... .[24]
9. عثيمين، که از علماي معروف وهابي است، نيز توسل به «حق نبي» و «حق سائلين» را جايز شمرده و ميگويد:
طبق آيه شريفه {وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بيلَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}[25] يا حديث قدسي «من يدعوني فاستجب له، من يسألني فأعطيه»[26]، خداوند براي سائلان بر خودش حقي را واجب کرده است و اين حق سائلان در واقع فعل خداست و از نظر اهل سنت توسل به فعل خدا صحيح است.[27]
بنابراين از منظر قرآن کريم و احاديث معتبر فريقين و سيره صحابه و همچنين طبق ديدگاه اغلب علماي مسلمان، توسل به جاه و منزلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مقام دعا و طلب شفاعت و طلب استغفار جايز است و هيچ گونه شائبه شرک و بدعت ندارد.
[1]. «انّ الّتوسل بجاه الانبياءِ و الصالحين وسيلة من وسايل الشّرک...؛ التّوسل إلى الله بجاه الأنبياء والصّالحين ومكانتهم ومنزلتهم عند الله محرّم، بل هو من البدع المحدثة» (جمعي از نويسندگان، كتاب أصول الإيمان في ضوء الكتاب والسنة، ص64 و 275؛ عبداللطيف بن عبدالرحمان، مصباح الظلام في الرد علي من كذب الشيخ الإمام، ج2، ص282؛ الزاملي، منهج الشيخ عبدالرزاق عفيفي وجهوده في تقرير العقيدة والرد علي المخالفين، ص462؛ ابن تيمية، زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ص38؛ الباني، التوسل، انواعه و احکامه، ص43؛ بن باز، مجموع فتاوي بن باز، ج4، ص311-415؛ آل بوطامي، العقائد السلفيه بادلتها النقلية و العقلية، ج2، ص510).
[2]. «إنّ الأنبياء والصّالحين والملائكة أو غيرهم من المخلوقين لهم عند الله جاهٌ عظيمٌ، ومقاماتٌ عاليةٌ، فهم يشفعون لنا عنده، كما يُتقرّب إلى الوجهاء والوزراء عند الملوك والسّلاطين، ليجعلوهم وسائط لقضاء حاجاتهم، فهذا القول من أبطل الباطل؛...» (القحطاني، عقيدة المسلم في ضوء الكتاب والسُّنَّة، ج1، ص549).
[3]. بن باز ميگويد: «لِأَنَّ جَاهَ النَّبِيِّﷺ لَا يَنْتَفِعُ بِهِ إِلَّا النَّبِيُّﷺ،...» (بن باز، مجموع الفتاوي، ج1، ص201).
[4]. آل الشيخ، شرح کشف الشبهات، ص59؛ صالح بن فوزان، شرح مسائل الجاهلية، ص22.
[5]. «و العنصر المقوم لتحققها هو الاعتقاد بكونها إلهاً أو ربّاً أو مفوضاً إليه فعله سبحانه، و المفروض عدمه» (سبحاني، بحوث في الملل والنحل، ج4، ص420).
[6]. زمر: 3.
[7]. زمر: 3.
[8]. طباطبايي، تفسير الميزان، ج17، ص234.
[9]. «وَسَائِلُ الْقُرْبِ كَثِيرَةٌ، وَأَحَبُّهَا إِلَى اللهِ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ، فَيَنْدَرِجُ فِيهَا النَّوَافِلُ وَلِذَا قَالَ: وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ...» (سلطان محمد القاري، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج4، ص1545؛ المغامسي، القطوف الدانية، دروس صوتية قام بتفريغها (موقع الشبكة الإسلامية، درس 6، ص31).
[10]. مانند {وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ} ﴿مائده: 35﴾ و {وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً ...} (آل عمران: 103) از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «مراد از حبل الله، قرآن است».
[11]. در جايي قرآن کريم اشاره ميکند که فرزندان يعقوب نزد پدر خود رفتند و از او درخواست کردند تا برايشان استغفار کند: (قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ) ﴿يوسف: ۹۷﴾.
[12]. ابن خزيمة، صحيحُ ابن خُزَيمة، ج1، ص692؛ ابن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج28، ص480؛ حاکم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص458؛ ترمذي، سنن الترمذي، ج5، ص569؛ نسائي، السنن الكبري، ج9، ص244.
[13]. قرشي، الجواهر المضية في طبقات الحنفية، ج1، ص353.
[14]. زبيدي، التجريد الصريح لاحاديث الجامع الصحيح، ص15.
[15]. آلوسي، روح المعاني، ج3، ص297.
[16]. کوثري، محق التقول في مسئلة التوسل، ص104.
[17]. «ما حكم التوسل بجاه النبيّ محمّدﷺ وسائر الأنبياء ؟ الجواب: لا مانع من التوسل بجاه النبيّﷺ وكذلك سائر الأنبياء وهذا محل اتفاق بين المذاهب الأربعة بل نقل جمع كبير من العلماء الإستحباب، فإنَّ التوسل بالأنبياء والأولياء والصالحين والتبرك بهم وطلب المدد منهم؛ من الأمور الجائزة والمستحبة، التي دلَّ على مشـروعيتها واستحبابها الكتاب والسُنَّة وعمل الصحابة رضوان الله عليهم، وهو المعتمد عند علماء المذاهب الفقهية المتبوعة، وعليه جرى علماء المسلمين وعوامِّهم سلفًا وخلفًا من غير نكير، وهذا هو الحقُّ الذي دلَّت عليه النصوص، ولا عبرة بمن شذَّ، فمن شاء اتخذ إلى ذلك سبيلًا وأتبع سببًا، والتوسل المشروع يكون بالجاه كما يكون الذات، ... (دار الافتاء المصرية (www.dar-alifta.org) - رقم الفتوي، 4334. تاريخ: 13/ 3/ 2018).
[18]. انور شاه کشميري، فيض الباري، ج4، ص484.
[19]. بخاري، صحيح البخاري، ج4، ص29.
[20]. سربازي ملازهي، تحقيقي در مورد توسل و نداي غير الله، ص35.
[21]. «... فالأنبياء و المؤمنون لهم حق على الله بوعده الصادق لهم وبكلماته التامة، و رحمته لهم أن ينعمهم ولايعذبّهم، وهم وجهاء عنده، يقبل من شفاعتهم ودعائهم ما لايقبله من دعاء غيرهم» (ابن تيمية، اقتضاء الصراط المستقيم، ص786).
[22]. «وهو صلى الله عليه وسلم شفيع الخلائق، صاحب المقام المحمود الذي يغبطه به الأولون والآخرون، فهو أعظم الشفعاء قدراً وأعلاهم جاهاً عند الله، وقد قال تعالى عن موسى: وَكَانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيهاً، وقال عن المسيح: وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، ومحمد صلى الله عليه وسلم أعظم جاهاً من جميع الأنبياء والمرسلين؛..»؛ «و رسول خدا [که درود و سلام خدا بر او باد] شفيع همه مخلوقات و صاحب مقام محمود است، مقامي که اولين و آخرين به آن غبطه ميخورند و او بزرگترين شافع و داراي بالاترين منزلت و جاه نزد خداوند است و منزلت و مقام او نزد خدا بالاتر از همه انبيا و رسولان الهي است» (ابن تيمية، مجموع الفتاوي، ج1، ص143).
[23]. عبدالعزيز الغصن، ابن تيمية دعاوي المناوئين، عرض و نقد، ص462.
[24]. «إذا قلت: اللّهمّ إنّي توسّلت إليك بجاه فلان، لنبي أو صالح، فهذا أيضاً مما ينبغي أن لايحصل بجوازه خلاف؛ لأنّ الجاه ليس له ذات المتوسّل به بل مكانته و مرتبته عند الله و هي حصيلة الأعمال الصالحة؛ لأنّ الله تعالى قال عن موسى- عليه الصلاة و السلام- وَ كانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيهاً و قال عن عيسى- عليه الصلاة و السلام- وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فلا ينكر على من يتوسّل بالجاه إذا كنّا منصفين؛ لأنّه لا يحتمل نسبة التأثير إلى المتوسّل به إذ ليس هو المقصود بل المتوسّل به جاهه و مكانته عند الله لا غير» (عبدالملك السعدي، البدعة، ص45).
[25]. «و هنگامي که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من نزديکم! دعاي دعاکننده را، به هنگامي که مرا ميخواند، پاسخ ميگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند» (بقره: 186).
[26]. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج1، ص435؛ ابوداود سجستانی، سنن ابيداوود، ج7، ص115.
[27]. عثيمين، مجموع فتاوي و رسائل، ج2، ص352 و 376.