وهابيت ادعا ميکند: چون اهل سنت از نظر تعداد پيرو در اکثريت هستند، پس برحق هستند و مذهب شيعه چون از نظر تعداد پيرو در اقليت است، برحق نيست.[1]
بيترديد اين ادعاي وهابيت سخني بياساس است؛ زيرا بر اساس آموزههاي قرآن و سنت، کثرت پيروان يک مذهب معيار درستي براي تشخيص حقانيت آن مذهب نيست. قرآن کريم در آيات بسياري اکثريت را به دليل پيروي نکردن از حق و اعراض از دعوت پيامبران، مذمت کرده است.[2] همچنين از منظر روايات نيز، نميتوان کثرت پيروان يک دين يا مذهب را دليل کافي براي اثبات حقانيت آن دين و مذهب دانست.
در بيشتر مقاطع تاريخي مخالفان انبيای الهي از نظر تعداد جمعيت در اکثريت بودهاند؛ با اينکه عقايد آنان مخالف حق و عقل و فطرت بوده است.[3] قرآن کريم درباره نوح، كه 950 سال[4] به تبليغ پرداخت، ميفرمايد: (وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ)[5]؛ «جز اندكي به همراه او ايمان نياوردند».
در عصر حاضر نيز اکثر جمعيت جهان از پذيرش دين حق و توحيدي اسلام، که دين حق و خاتم و کامل است، اعراض ميکنند. بنابراين نميتوان گفت چون افراد غير مسلمان داراي کثرت جمعيت هستند، پس بر حق هستند. همانگونه كه زياد بودن تعداد پيروان مسيحيت يا هندو نسبت به جمعيت مسلمانان، دليل بر حقانيت دين آنان نيست. كشورهايى چون چين و هند، با بیش از يك ميليارد نفر جمعيت، بزرگترين جمعيت جهان را دارا هستند؛ درحاليکه اكثريت مردم آنان موحد نيستند و در مسير تعاليم انبياي الهي قرار ندارند.
در عصر حاضر مجموع جمعيت مسلمانان حدود 1300000000 تخمين زده مىشود که نسبت مسلمانان به کل جمعيت هفت ميلياردى كره زمين، حدود يک ششم است؛ ولي هرگز نميتوان گفت: چون تعداد جمعيت افراد غير مسلمان از مسلمانان بيشتر است، پس غير مسلمانان برحق هستند و مسلمانان چون در اقليت هستند، برحق نيستند. در مورد کثرت جمعيت اهل سنت نيز همين اصل حاکم است و آنان نميتوانند کثرت پيروان خود را دليل بر حقانيت خود و برحق نبودن مذهب شيعه تلقي کنند.
افزون بر اين، وهابيون که خود را برحق و شيعه را اهل انحراف و بدعت ميشمارند، بايد توجه داشته باشند که نميتوانند خود را جزو اکثريت، يعني اهل سنت، قرار دهند؛ زيرا آنان هم شيعه و هم اغلب اهل سنت و پيروان ديگر مذاهب اسلامي را تکفير و تفسيق نمودهاند و مذاهب اربعه فقهي و مذاهب معروف کلامي را قبول ندارند. بنابراين با توجه به اختلافات بسيار گسترده وهابيت با اهل سنت در عقايد و شيوه فهم دين و احکام فقهي و همچنين با توجه به اين واقعيت که علماي اهل سنت از بدو پيدايش فرقه وهابيت، به نقد عقايد اين فرقه پرداخته و تلاش کردهاند تا انحرافات وهابيت را در ابعاد گوناگون نشان دهند، نميتوانند خود را در زمره اهل سنت قرار دهند.
بنابراين طبق رهنمودهاي قرآن و روايات پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بيت (علیهم السلام) ميتوان گفت که اولاً؛ كم بودن پيروان يک مذهب، معياري دقيق و معتبر براي باطل شمردن يک مذهب نيست و در واقع چنين معياري از منظر آموزههاي قرآن و سنت و عقل مردود و نامعتبر است و به معناي کنار گذاشتن معيارهاي اصيل و ذاتي خود دين است.
اين مسئله که چرا تعداد پيروان مذهب اهل سنت، نسبت به شيعه بيشتر است، بايد توجه داشت که اين مسئله عمدتاً علل تاريخي و سياسي دارد تا مذهبي؛ از جمله مهمترين اين عوامل، وجود حکومتهاي ضد شيعي، مانند حکومت بنياميه و بنيعباس بوده که مانع جدى تبليغ و رشد و گسترش مکتب اهل بيت (علیهم السلام) بودهاند و با توسل به انواع شيوهها و تبليغات، از ترويج مکتب اهل بيت (علیهم السلام) جلوگيرى کردند و در مقابل رشد و گسترش و رواج مذاهب اهل سنت را مورد حمايت قرار دادند.
[1]. ابن تيمية، منهاج السنة، ج3، ص485؛ الغامدي، حقيقة البدعة و احکامها، ج1، ص274؛ ابن عبدالوهاب، رسالة في الرد علي الرافضة، ص31.
[2]. در آياتي نظير: انبيا: 24؛ مؤمنون: 70؛ زخرف: 78؛ هود: 17؛ يوسف: 103؛ مائده: 49؛ حديد: 27؛ نحل: 83؛ اعراف: 187؛ انعام: 27؛ انفال:34؛ يونس: 55؛ يوسف: 21 و40؛ مائده: 103 و نمل: 73.
[3]. سبحاني، راهنماي حقيقت، ص58.
[4]. {فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إلاّ خَمْسِينَ عاماً} (عنكبوت: 14).
[5]. هود: 40.