قفاري، نويسنده وهابي، در بحث عصمت ائمه معصومين (علیهم السلام) پس از آنکه سخنان شيخ صدوق را در اثبات سهوالنبي (صلی الله علیه و آله) ميآورد، ميگويد: «ابنبابويه، که رئيس شيعه است، سهو نبي را پذيرفته است؛ پس چگونه است حال ائمه که کمتر از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ميباشند؟».[1]
براي پاسخ به اين شبهه ابتدا بايد نکاتي را در مورد رواياتي که حکايت از سهو النبي ميکنند، ذکر کنيم و سپس توضيحي درباره ديدگاه شيخ صدوق ارائه نمائيم.
با توجه به ارزيابي و تحقيق در سند روايات سهو پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين (علیهم السلام)
اولاً همه روايات، از نظر سند، ضعيفاند و اعتبار ندارند. روايات ضعيف و غيرمعتبر نيز به هيچ وجه نميتوانند مستند باور اعتقادي قرار گيرد.
ثانياً اخبار فوق، اخبار آحادند که نه موجب علم و يقين ميشود و نه مجوز عمل. هر کس در اعتقاد خود به خبر واحد عمل کند، در عمل خود به ظن و گمان اعتماد کرده است؛ نه به علم و يقين! درحاليکه خداوند متعال، در اعتقادات ديني، ما را از عمل به ظن و گمان نهي، و از انتساب گفتار نادرست و ناآگاهانه بر حذر داشته و آن را از اعمال شيطان دانسته است:
{وَ أَن تَقُولُواْ عَلی الله مَا لَا تَعْلَمُون}.[2]
و [نيز شيطان دستور ميدهد] آنچه را که نميدانيد، به خدا نسبت دهيد.
{وَ لا تَقْفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا}.[3]
از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مكن؛ چراكه گوش و چشم و دل، همه مسئولند.
{وَ مَا يتَّبِعُ أَكْثرَهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يغْني مِنَ الحْقِّ شَيئاً}.[4]
و بيشتر آنها، جز از گمان [و پندارهاي بياساس] پيروي نميكنند؛ [درحاليكه] گمان، هرگز انسان را از حق بينياز نميسازد [و به حق نميرساند].
امثال اين آيات، براي کساني که در باورهاي خود به ظن و گمان عمل نمايند، مذمت و تهدید است. رواياتي که سهو پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين (علیهم السلام) را گزارش نمودهاند، اخبار آحادند و نميتوان به مضمون آنها يقين پيدا کرد؛ پس عمل به آنها در باورهاي اعتقادي عمل به ظن وگمان است. بنابراين عقل حکم ميکند که از مضمون اخبار دست برداشته و عصمت پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از سهو و نسيان و اشتباه در عمل که مقتضاي يقين است باور کنيم.[5]
ثالثاً روايات دال بر سهو، با آيات قرآن، که در تبيين موضوع از آنها بحث شد، در تعارضاند. ائمه معصومين (علیهم السلام) دستور دادهاند اگر دو روايت متعارض از طريق ما به شما رسيد، آنها را به قرآن عرضه کنيد. به روايت موافق با قرآن عمل نموده، و مخالف را [هرچند زياد هم باشد] به ديوار بکوبيد.[6]
رابعاً روايات دال بر سهوالنبي (صلی الله علیه و آله)، با روايات فراواني که به صراحت سهو و فراموشي را از رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين (علیهم السلام) نفي ميکنند، معارضاند که به برخي از اين روايات اشاره شد.
افزون بر آنچه ذکر شد روايات دال بر سهوالنبي (صلی الله علیه و آله)، با دلايل فراوان عقلي که به برخي از آنها در تبيين موضوع اشاره کردهايم، معارض و مخالفند.
نيز روايات دال بر سهوالنبي (صلی الله علیه و آله) موافق با تقيه است؛ زيرا تمام اهل سنت، سهو و نسيان را بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) جايز ميدانند. امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد: «روايات مخالف عامه را اخذ کنيد و موافق آنها را رها نماييد».[7]
همچنين روايات دال بر سهوالنبي (صلی الله علیه و آله)، معارض با اجماع شيعه اماميه است و مخالفت شخص معلوم النسب، مانند شيخ صدوق، ضرري به اجماع نميزند. افزون بر اينکه با وفات وي، ديگر مخالفي وجود ندارد.[8]
سخن شيخ صدوق را ميتوان اين گونه توجيه نمود: با توجه به قرينهاي که در روايت سعيد اعرج وجود دارد، از اين روايت فهميده نميشود که سهو رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، سهو حقيقي و واقعي و ناشي از غفلت و فراموشي بوده باشد؛ بلکه استفاده ميشود که سهو آن حضرت، از جانب خداي متعال بوده است؛ زيرا در روايت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از سهو تنزيه شده و سهو به خدا نسبت داده شده است؛ چون دو روايت از سعيد اعرج نقل شده، که در يکي لفظ «انساه» و در روايت ديگر لفظ «والله انامه» آمده است. از اين دو عبارت استفاده ميشود که دو مورد يکسان است و يک حکم دارد: اينکه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در هيچ يک از دو مورد از خود اختياري نداشته و در حقيقت از سوي خداوند متعال، يا مأمور به سهو و خواب بوده يا مجبور.
اما اينکه نسبت انکار سهو مذکور به غلات و مفوضه داده شده است، درحاليکه علماي اماميه نيز آن را انکار ميکنند، شايد به علت آن است که آنان پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين (علیهم السلام) را ذاتاً از سهو منزه و پاک ميدانند؛ زيرا اعتقاد غلات بر اين است که هيچ کس، قدرت و توانايي اين را ندارد که پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) را از چيزي منع کند يا آنها را به چيزي امر کند. اما برخی از مفوضه ميگويند خدا کار خلق و روزي را به نبي اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين(علیهم السلام) واگذار کرده است و گروه ديگرشان ميگويند: بنده چنان قدرتي دارد که خداوند، نه ميتواند آن قدرت را از او سلب کند و نه ميتواند او را از هيچ کاري منع کند. ولي وقتي ثابت شد که سهو پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، يا به دستور خدا بوده يا در سهو خود مجبور بوده است، قول هر دو گروه رد ميشود؛ زیرا چنين چيزي با اعتقاد هر دو گروه منافات دارد.
بنابراين سهو پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، سهو مجازي ظاهري است. وقتي سهو را بر سهو مجازي ظاهري حمل کرديم، سخن شيخ صدوق نيز درست ميشود. در اين صورت نزاع، نزاع لفظي در نامگذاري سهو است؛ چون از ظاهر سخن شيخ صدوق، سهو حقيقي استفاده نميشود.[9]
[1]. ر.ک: قفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية، ج2، ص781.
[2]. بقره: 169.
[3]. اسراء: 36.
[4]. يونس: 36.
[5]. مفيد، عدم سهو النبي، ص22.
[6]. طوسي، الاستبصار، ج1، ص190.
[7]. حر عاملی، وسائل الشيعة، ج27، ص122.
[8]. حر عاملی، التنبيه بالمعلوم، ص62.
[9]. حر عاملی، التنبيه بالمعلوم، صص87 و 88.