عبدالعزيز دهلوي ميگويد: از تعصبات شيعه اين است که رقيه و امکلثوم را، به دليل ازدواج آن دو با عثمان، دختران پيامبر (صلی الله علیه و آله) نميدانند! درحاليکه قرآن ميفرمايد: {يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنين}.[1] بنات را با لفظ جمع آورده و آنها را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت داده است، معلوم ميشود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چند دختر داشته است.[2]
به کار بردن بنات براي دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، به اين معنا نيست که اين استعمال حقيقت است؛ بلکه ميتواند مجاز باشد و به اعتبار اينکه آنها ربيبه پيامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و در دامن آن حضرت تربيت شدهاند، بنات درباره آنان به کار برده شده است. در اين صورت، استعمال مجاز خواهد بود. مشابه اين مورد، در قرآن، درباره پدر حضرت ابراهيم (علیه السلام) به کار رفته است. قرآن کريم از قول ابراهيم (علیه السلام)، آزر را با عنوان پدر ابراهيم مورد خطاب قرار ميدهد:
{وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في ضَلالٍ مُبين}.[3]
[به خاطر بياوريد] هنگامي را که ابراهيم به پدرش (سرپرستش که در آن زمان عمويش بود) «آزر» گفت: آيا بتهايي را به عنوان معبود (خود) انتخاب ميکني؟! به يقين تو و قومت را در گمراهي آشکاري ميبينم.
بين مفسران اختلاف است که آيا آزر، پدر ابراهيم (علیه السلام) است يا عموي او؟ عدهاي از مفسران ميگويند نام پدر حضرت ابراهيم (علیه السلام) «تارخ» است و آزر عموي اوست.[4] اطلاق «أب» بر آزر، به علت اينکه در سرپرستي حضرت ابراهيم (علیه السلام) دخالت داشت و اطلاق لفظ «أب» بر عمو، در عرب و قرآن معمول است؛ همانطور که قرآن از قول فرزندان يعقوب چنين نقل ميکند.
{أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون).[5]
آيا هنگامي که مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟ در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من چه چيز را ميپرستيد؟». گفتند: «خداي تو، و خداي پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداي يگانه را، و ما در برابر او تسليم هستيم».
با اينکه اسماعيل عموي يعقوب است، فرزندان يعقوب او را با لفظ «أب» معرفي کردهاند. يعني به عموي يعقوب مجازاً اطلاق پدر شده است. بنابراين اولاً ميتوان گفت اطلاق لفظ «بنت» بر زينب، ام کلثوم و رقيه، که دخترخوانده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند، ميتواند مجاز باشد؛ زيرا آنها تربيتيافته رسول خدا هستند؛ ثانياً در اينجا خطاب به فاطمه (علیها السلام)، به عنوان دختر حقيقي است، و بر زينب و ام کلثوم و رقيه، به عنوان دخترخوانده مجاز است و از باب غلبه دختر حقيقي بر دختران غير حقيقي است؛ ثالثاً ما دو نوع قضيه داريم: قضيه خارجيه و قضيه حقيقيه. قضيه خارجيه آن است که همه افراد و مصاديق آن بايد در خارج وجود داشته باشد. اما قضيه حقيقيه، شامل حاضر و غايب و کسي که به دنيا آمده و کسي که به دنيا نيامده، ميشود؛ مانند قول خداوند که ميفرمايد: {أَقِيمُوا الصَّلاةَ}.[6]
آيه شريفه {يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ...} يک قضيه حقيقيه است و اعم از آن است که در خارج يک دختر براي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشته باشد يا چند دختر. شاهد آن، آيه مباهله است. در آن آيه، کلمه {أَنْفُسَنا} جمع آمده است. با اينکه مراد از {أَنْفُسَنا} علي (علیه السلام) است و مصداق خارجي آن يک نفر بيشتر نبود و[7] قرآن از لفظ جمع استفاده کرده است. همچنين در آيه ولايت {الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون}[8] با اينکه مصداق يک نفر بيشتر نبود و آن هم علي (علیه السلام) بود،[9] قرآن کريم با لفظ جمع «يؤتون» و «راکعون» و ضمير جمع «هم» استفاده کرده است.
[1]. «اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو» (الأحزاب: 59).
[2]. دهلوي، تحفة اثناعشرية، ص714 و 715.
[3]. انعام: 74.
[4]. ابن کثير، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص288.
[5]. البقرة: 133.
[6]. نساء: 77.
[7]. سيوطی، الدر المنثور، ج3، ص353؛ زمخشري، الکشاف، ج1، ص283؛ ابوحيان نحوي، البحر المحيط، ج3، ص261.
[8]. «آنها که نماز را بر پا ميدارند و در حال رکوع زکات ميدهند» (مائده: 55).
[9]. الدر المنثور، ج2، ص87؛ زمخشري، الکشاف، ج2، ص38.