محمد بن عبدالوهاب مدعي است که هيچ طائفهاي در اسلام مانند رافضه (شيعه) با کفار عليه مسلمين همکاري نکرده است: «لم يعرف في الطوائف الاسلام اکثر کذباً و فتنة و معاونة للکفار على المسلمين من الرافضة».[1]
وهابيت براي بدنام کردن شيعه به هر وسيلهاي چنگ ميزند و هر ادعايي را که در اين باره لازم بداند، مطرح ميکند؛ بدون اينکه دليل و مستندي را ارائه دهد. در اين شبهه ادعاي تعاون شيعيان با کفار عليه مسلمين را مطرح کرده و هيچ دليل و شاهدي ارائه نکرده است.
بديهي است که رابطه با کفار بيشتر به حکومتها و نظامهاي سياسي مربوط ميگردد و زماني اين بحث مطرح است که حاکمان مسلمان، بر اساس نيازهاي اقتصادي، نظامي و سياسي، با کشوري بيگانه، که نظام کفر بر آن حاکم است، ارتباط برقرار کنند. اما فارغ از نظام و حکومت، اگر مسلمانان عادي بخواهند با کفار ارتباط برقرار کنند يا از آنها کمک بخواهند، گرچه در فقه اسلامي براي آن حدود و ثغوري مطرح است، ولي از آنجا که جزئي است، نميتواند بيانگر ديدگاه يک فرقه، مذهب و حتي جريان باشد.
از سوي ديگر در طول تاريخ اسلام بيشتر نظامهايي که در سرزمينهاي اسلامي حکومت کردهاند، از اهل سنت بودهاند و شيعيان به طور محدود و در برخي مناطق جهان اسلام ـ مانند حکومت آل بويه،[2] دولت طبرستان و... ـ حکومت محلي داشتهاند و هيچگاه با نظامهاي غير اسلامي در ارتباط نبودهاند تا روابط آنها تجزيه و تحليل شود. تنها حکومت شيعه که با بيگانگان در ارتباط بوده، دولت آل حمدان است که مانند سد سکندر در برابر صليبيان ايستاده بود و قدرتي بسيار بزرگ به شمار ميرفت.
غيور مردان حمداني، از شيعيان باسابقه عراق، با خوارج در تضاد، و با صليبيان در جنگ و مبارزه بودند. يکي از مهمترين حاکمان دولت حمداني که در دوره او حکومت حمداني به اوج قدرت رسيد، «سيفالدوله» است. سيفالدوله توانست به قوت اراده و پشتکار، اغلب نقاط سوريه را درنوردد و قلمروش را از جنوب تا دمشق، و از شمال تا حدود امپراتوري روم امتداد دهد.[3] مبالغه نيست اگر بگوييم او يکي از بزرگترين حکام عرب و اسلام است. شهرت او دو علت داشت:
1. جنگهاي او با روم؛
2. عنايت وي به فرهنگ.[4]
اين امير حمداني شيعه از سال 324 تا 356 قمري، به مدت 25 سال، با روميان جنگيد و چهل جنگ با آنان داشت.[5] جنگهاي سيفالدوله با روم، لشکري عظيم و دهها هزار نفري ميطلبيد. او با استفاده از احساسات ديني، جنگاوران خود را قانع ميکرد که در جنگ با روم يک وظيفه ديني را به جا ميآورند.[6] وي درحاليکه خلافت عباسي در ضعف، و امپراتوري بيزانس در اوج قدرت بود، با جهاد خويش قلمرو خلافت عباسي را از خطر بيزانس حفظ کرد.[7]
در اوضاع فعلي جهان اسلام، که شيعيان نظام و حاکميت سياسي دارند، به وضوح ميبينيم و جهانيان نيز شاهدند که تمام سعي و تلاش بزرگان ديني و سياسي تشيع، تقابل با کفر و استکبار جهاني بوده است. راهبرد اساسي نظام اسلامي ايران، عزت، وحدت و همگرايي بين امت اسلامي بوده و در اين راه خسارات زيادي را نيز تاکنون متحمل شده و قربانيهاي فراواني را داده است. امروز شعار مرگ بر امريکا و استکبارستيزي جز از ايران اسلامي و شيعي، از کدام کشور بلند است؟
شيعيان لبنان در قالب حزبالله و با تکيه بر قدرت لايزال الهي، سالهاست در برابر رژيم غاصب صهيونيست ايستادهاند و از مردم مظلوم فلسطين، که همه از اهل سنتاند، با تمام وجود دفاع ميکنند و مايه عزت و سربلندي همه مسلمانان و خصوصاً اعراب شدهاند. آيا اينها کفرستيزي و استکبارستيزي شيعه نيست؟
مگر در تجاوز عراق به ايران در زمان صدام، تمام قدرتهاي استکبار جهاني شرق و غرب و رژيمهاي مرتجع عربي از صدام حمايت نميکردند؟ ايران در اين جنگ نابرابر از کدام کافر استعانت طلبيد؟
در زمان جهاد مردم افغانستان در برابر شوروي سابق، وزير خارجه وقت اتحاد جماهير شوروي، خدمت امام خميني (رحمه الله) رسيد و از ايشان تقاضا کرد که دست از حمايت جهاد مردم افغانستان بردارند و در عوض، شورويها امکانات نظامي، به خصوص موشکهاي دوربرد، به رژيم صدام نخواهند داد تا بتواند قلب تهران را، که محل اقامت آن بزرگوار بود، تخريب کند. اما جواب امام خميني (رحمه الله) چنان دندانشکن بود که نهتنها باعث حيرت وزيرخارجه شوروي، که موجب تعجب تمام قدرتمندان دنيا شد: «نه». امام حاضر نشد، حتي براي در امان ماندن جان خود و هموطنانش، از حمايت مجاهدان افغان دست بکشد.[8]
وقتي با دقت به تاريخ شيعه نظر ميکنيم، ميبينيم کفر و استکبارستيزي از مباني فکري شيعه است و هيچگاه از آن جدا نخواهد شد. رهبر معظم انقلاب، حضرت آيتالله العظمي خامنهاي درباره تعطيلناپذيري اين امر مهم فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، بر اساس مباني قرآني، هيچگاه تعطيلپذير نيست و امروز آمريکا کاملترين مصداق استکبار است».[9]
وقتي تاريخ را ورق ميزنيم، هيچ صفحهاي نمييابيم که در آن، بزرگان شيعه با کفار همسو، و با برادران اهل سنت وارد جنگ شده باشند. شيعيان هميشه مورد ظلم، تجاوز و هتک حرمت برادران ديني خويش قرار گرفتهاند، اما هرگز به هيچ فرقه اسلامي تعرض نکردهاند و هميشه از آنها به احترام ياد کردهاند.
وقتي که ديپلماتهاي ايراني در مزارشريف افغانستان به دست طالبان وهابي به شهادت رسيدند، ايران قدرتمند و توانايي که در برابر تمام قدرتهاي شرق و غرب ايستاده است، ميتوانست به آنها درس عبرت بدهد؛ ولي بر اساس اصول عدم تعدي به کشورهاي اسلامي و پرهيز از درگيري بين امت اسلامي اقدام نظامي نکرد و از راههاي ديگر به پيگيري مسئله پرداخت.
اما همکاري وهابيان با کفار و استکبار جهاني در تعرض به شيعيان و ديگر مسلمانان انکارناپذير است. اين فرقه از روزي که با دسيسههاي استعمارگر پير، انگليس، اظهار وجود کرد[10] تاکنون، حملات و کشتارهاي فراواني انجام داده که در تاريخ ثبت و ضبط است. دکتر منير عجلاني مينويسد:
در آن سال سعود با لشکر پيروز و اسبهاي آزاد مشهور از تمام اطراف نجد و حوالي آن و جنوب و حجاز و تهامه و ديگر مناطق به قصد سرزمين کربلا حرکت کرد و بر اهالي شهر [امام] حسين وارد شد و اين، در ماه ذيقعده بود. مسلمانان آن شهر را محاصره کردند و از ديوارهاي آن بالا رفتند و به زور وارد شهر شدند و بيشتر اهالي آن را در بازارها و خانهها کشتند و گنبدي را که به گمان کساني که به آن معتقدند، بر روي قبر [امام] حسين نصب شده است، خراب کردند و آنچه را در آن قبه و حوالياش بود، برداشتند و نيز چيزي را که روي قبر نصب، و با زمرد و ياقوت و جواهرات زينت شده بود، با خود بردند و آنچه را در شهر يافتند، از انواع اموال و اسلحه و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآنهاي نفيس و ديگر چيزهايي که قابل شمارش نيست، همه را غارت کردند و زياد در آنجا درنگ نکردند و تقريباً نزديک ظهر، با تمام اموالي که برداشته بودند، آنجا را ترک نمودند و حدود دو هزار نفر از اهالي کربلا را به قتل رساندند.[11]
سالهاست که دستپروردگان وهابيت در پاکستان، شيعيان مظلوم را، در مسجد و در حال نماز، تيرباران ميکنند و به خاک و خون ميکشند و روزي نيست که خبرگزاريها از کشته شدن اين مردم خبري مخابره نکنند. قطعاً وهابيت به تنهايي اين کارها را انجام نميدهد؛ بلکه پشت پرده اين گونه قضايا کفار جهاني و صهيونيسم بينالملل قرار دارد. دليلش هم اين است که مدعيان حقوق بشر، يعني همان استکبار جهاني، هرگز اين قتلها و جنايتها را محکوم نکردهاند؛ درحاليکه اگر يک قاتل جنايتکار يا قاچاقچي در جمهوري اسلامي ايران، مطابق اصول و ضوابط قضايي، به اعدام محکوم شود، فريادشان گوش عالم را کر ميکند که حقوق بشر ضايع شد!
امروز همه شاهديم که يکي از گروههاي وابسته به فرقه وهابيت، به نام «داعش»، بيرحمانه دست به کشتار مسلمانان ميزند و از هيچ جنايتي در حق مردم فروگذار نميکند؛ جناياتي که در تاريخ بشريت بيسابقه است. دلايل فراواني وجود دارد که کفر جهاني در پشت اين گروه خونآشام قرار دارد و مستقيم و غير مستقيم آنان را ياري ميکند. بارها از طريق هواپيما به آنها کمکرساني کردهاند و با خريد نفت از آنها، بنيه مالي آنان را، براي کشتن بيشتر مسلمانان، تقويت ميکنند. بيشتر متفکران و پژوهشگراني که در اين باره تحقيق کردهاند، معتقدند که اين گونه جريانها بر اساس پروژه بزرگ اسلامهراسي شکل گرفته است.
[1]. ابن عبدالوهاب، مجموعة المؤلفات، ج11، ص24 و 25.
[2]. شوشتري، مجالس المؤمنين، ج۱، ص۴۳۹.
[3]. سامر، دولت حمدانيان، ترجمه عليرضا ذکاوتي، ص11.
[4]. همان، ص218.
[5]. ثعالبي، يتيمة الدهر، ج1، ص21.
[6]. دولت حمدانيان، ترجمه عليرضا ذکاوتي، ص280.
[7]. سامر، دولت حمدانيان، ترجمه عليرضا ذکاوتي، ص285.
[8]. www.iran-afghanistan.com.
[9]. ديدار جمعي از دانشجويان با رهبر انقلاب۲۰/۴/۱۳۹۴.
[10]. ر.ک: هامفري، خاطرات، ترجمه دکتر مؤيدي.
[11]. عجلاني، تاريخ البلاد العربية السعودية، ص126.