قفاري، از نويسندگان وهابي، در کتاب اصول مذهب الشيعة جملهاي را از کتاب حکومت اسلامي امام خميني (رحمه الله) اين گونه نقل ميکند: «و اذا عزمنا على اقامة حکم اسلامي سنحصل على عصا موسى و سيف علي بن ابيطالب»؛ «زماني که عزم خود را بر اقامه حکومت اسلامي جزم نماييم به عصاي موسي و شمشير علي بن ابيطالب نيز دست پيدا ميکنيم». و سپس از اين جمله اين چنين برداشت ميکند:
و الجمع بين عصا موسى و سيف علي بن ابيطالب کنايةً ـ فيما يبدولي ـ عن تعاون اليهود مع الشيعة في دولة الآيات و هذا ما وقع بعضه في دولة الخميني کما في فضائح صفقات الاسلحة و التعاون السرّي بينهما الذي تناقله وکالات الأنباء و اشتهر امره.[1]
چيزي که در اينباره به ذهن من ميرسد اينکه جمع بين عصاي موسي و شمشير علي بن ابيطالب کنايه از همدستي و تعاون يهود و شيعه در حکومت آخوندها ميباشد و برخي از اين ذهنيت در حکومت خميني تحقق يافته است چنانکه در رسوايي همکاريهاي تسليحاتي و همکاري سري في ما بين آن دو که رسانههاي خبري آن را بيان داشتهاند و امر آن اشتهار يافته است.
قفاري سخن امام خميني (رحمه الله) را، که در آن ذوالفقار امام علي (علیه السلام) و عصاي موسي در کنار هم آمده است، نشانه تعامل و تعاون شيعيان با يهود دانسته است و سپس بر اساس همين نگرش خام و دور از خرد، مدعي ميشود که اين اتحاد بين دولت امام خميني و اسرائيل در معاهدات اسلحه و کمکهاي سرّي، عملي شده است و خبرگزاريها نيز از اين ارتباط خبر دادهاند.
در پاسخ اين شبهه بايد گفت:
1. يکي از روشهاي دور از اخلاق اسلامي و قاعده پژوهش، که وهابيت در پيش گرفتهاند، تحريف متون اسلامي و همچنين سخنان بزرگان شيعه است. آنان براي به کرسي نشاندن ادعاها، تهمتها و افتراهاي خويش از اين شيوه غلط بسيار استفاده کردهاند. قفاري نيز در همين کتاب بارها از اين شگرد ناجوانمردانه براي اثبات مدعاي خويش استفاده کرده است که يکي از آن موارد، همين جاست. امام، بر خلاف گفته قفاري، در حکومت اسلامي چنين فرموده است:
آنچه کم داريم همت و قدرت مسلح است که آن را هم انشاءالله به دست ميآوريم. به عصاي موسي احتياج داريم و به همت موسي. کساني بايد باشند که عصاي موسي و شمشير علي بن ابيطالب (علیه السلام) را به کار ببرند.[2]
روشن است که از اين عبارت امام، به هيچ وجه، تعاون يهود با شيعه و بالعکس استفاده نميشود. صرف ذکر عصاي موسي و همت آن حضرت در کنار شمشير علي بن ابيطالب (علیه السلام) دليل بر همکاري شيعه با يهود نيست. بلکه بر خلاف ديدگاه نويسنده وهابي، خواننده اين عبارت، به ياد نبردهاي امام علي (علیه السلام) در جنگ خيبر ميافتد که چگونه آن حضرت، با ذوالفقار، دودمان يهود را به باد داد و آنان را در برابر مسلمانان ذليل کرد. اکنون ما نيز ميتوانيم با همت و توکل بر خدا بار ديگر يهود را شکست دهيم و هيمنه آنان را، که بعد از جنگ ششروزه بر کشورهاي عربي سايه افکنده است، برداريم؛ چه اينکه حزبالله لبنان، يعني همان فرزندان شيعه، با همت و استقامت توانستند در جنگهاي گوناگون، خصوصاً در نبرد 33 روزه، پايههاي صهيونيسم را به لرزه درآورند؛ به طوري که جهانيان صداي شکسته شدن استخوانهاي غاصبان قدس را شنيدند.
2. افزون بر اينکه از اين سخنان امام، نه به طور کنايه و نه به طور صريح، مطلب مورد ادعاي قفاري به دست نميآيد، امام مکرراً در صفحات قبل همين کتاب درباره يهود و دشمنان اسلام هشدار مؤکد داده و گفته است:
امروز ميبينيم که يهوديها ـ خَذَلَهُم الله ـ در قرآن تصرف کرده و در قرآنهايي که در مناطق اشغالي چاپ کردهاند، تغييراتي دادهاند. ما موظفيم از اين تصرفات خائنانه جلوگيري کنيم. بايد فرياد زد و مردم را متوجه کرد تا معلوم شود که يهوديها و پشتيبانان خارجي آنها کساني هستند که با اساس اسلام مخالفاند و ميخواهند حکومت يهود در دنيا تشکيل دهند و چون جماعت موذي و فعال هستند، نعوذ بالله [ممکن است] روزي به مقصد برسند و سستي بعضي از ما باعث شود که يک وقت حاکم يهودي بر ما حکومت کند. خدا آن روز را نياورد.[3]
و نيز در صفحه ۱۸۰ همين کتاب مسلمانان را دعوت ميکندکه چارهاي بينديشند و براي آزاد کردن فلسطين، که وطن اسلام است، همکاري کنند.
بنابراين بعيد است که قفاري اين جملات امام (رحمه الله) را نديده باشدو خود به آنچه گفته است اعتقاد داشته باشد. پس ميتوان گفت که قفاري فقط براي ساختن بهانه به منظور افترا و تهمت، اين قسمت از کلام امام را انتخاب کرده تا شايد به پندار او، دليلي بر مدعايش باشد.
موضعگيري امام خميني (رحمه الله) پيش از انقلاب و بعد از آن در برابر صهيونيسم بسيار روشن و واضح است. شايد هيچکس مثل ايشان از خطر يهود با مسلمانان سخن نگفته باشد. امام خميني (رحمه الله) در 18 شهريور 1343، برابر با 2 جماديالاول 1384قمري، در جمع مردم قم، به دول اسلامي در قضيه فلسطين چنين اخطار ميدهد:
من به دول اسلامي ميگويم كه آقا چرا سر نهر[4] دعوا ميكنيد؟ فلسطين مغصوب است. يهود را بيرون كنيد از فلسطين. اي بيعرضهها! خودشان كه ريختهاند به جان هم. فلسطين مغصوب است. شما سر نهر دعوا ميكنيد؟! وقتي سر نهر دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين؛ اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الآن يك ميليون يا بيشترشان گرسنه و بيچاره خوابيدهاند در بيابانها. اصلاً بيچاره و آواره شدند. آيا دول اسلامي نبايد در اين معنا اعتراضي بكنند؟ حرفي بزنند؟[5]
امام (رحمه الله) در 23 آبان 1344 مطابق با 20 رجب 1385قمري، در جمع علماي نجف، درباره وظيفه سران كشورهاي اسلامي و مسئوليت علما فرموده است:
اگر توحيد كلمه بكنيد ـ يك مشت يهودي دزد در فلسطين است، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال، بيشتر از ده سال است كه متفرق كردهاند و ممالك اسلامي نشستهاند با هم عزا گرفتهاند ـ اگر توحيد كلمه باشد، چطور ميتوانند اينها، اين يك مشت يهود دزد، چطور ميتوانند فلسطين شما را از دستتان بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند؟[6]
سؤال ما از وهابيت اين است که چه کساني صهيونيستهاي اشغالگر را از لبنان به طور مفتضحانه و ذلتبار اخراج کردند؟ و چه کساني پرچم مبارزه با يهوديان را امروز در دست دارند؟ حزبالله لبنان، که امروز افتخار مسلمين در اقصي نقاط عالم هستند، از کدام مکتب الهام ميگيرند؟
[1]. قفاري، اصول مذهب الشيعة، ج۳، ص۱۴۱۱.
[2]. خميني، حکومت اسلامي، ص۱۹۱.
[3]. خميني، حکومت اسلامي، ص۱۷۵.
[4]. رود اردن، در مرز اردن و فلسطين.
[5]. خميني، صحيفه امام، ج1، ص388.
[6]. همان، ج2، ص29.