نويسنده وهابي با تعجب اظهار ميدارد که علماي شيعه در کتابهاي خود از اجماع به عنوان اصل بحث ميکنند، درحاليکه اجماع نزد شيعه با سنت تفاوتي ندارد، جز اينکه آنان، اجماع را کاشف از سنت ميدانند.[1]
اجماع، هر چند به لحاظ كشف از قول معصوم حجت است، خودِ «قول» معصوم نيست و تفاوت آن دو، به اجمال و تفصيل است؛ بدين معنا كه مثلاً خبر ثقه به اعتبار ادله حجيتش، قول معصوم است و ميتوان گفت الفاظ آن از زبان امام معصوم صادر شده است و معنايش نيز مد نظر امام بوده است. لذا هرگونه دلالت و لازمهاي كه داشته باشد، قابل انتساب به معصوم است. درحاليكه در اجماع چنين نيست. نميتوانيم بگوييم امام چنين گفته است و چيزي را معيّناً به ايشان نسبت دهيم. بلكه اجمالاً ميتوانيم بگوييم امام يا پيغمبر با مفاد اجماع موافق است؛ [زيرا اجماع، محتواي کلام امام را ـ که حکم شرعي است ـ بازگو ميکند؛ اما اينکه با چه الفاظي بيان شده است، از اجماع به دست نميآيد. به همين دليل به اجماع، دليل لبي گفتهاند].[2]
پس اجماع کاشف از سنت است نه خود آن.
.[1] قفاري، اصول مذهب الشيعة، ج1، ص405.
[2]. ر.ک: ميرزاي قمي، القوانين المحکمة في الاصول، ج2، ص234.