ابن تيميه در نقد سند گفته است: «من روى هذا الحديث بهذا اللفظ؟ و أين اسناده؟»؛ «ناقل اين حديث کيست؟ و اسناد آن کدام است؟»[1]
شبهه ابن تيمه نسبت به سند اين حديث، مردود است؛ زيرا اين حديث نبوي در متون حديثي اهل سنت، دستکم با سه سند، به پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيده است، عبدالله بن عمر، ابوهريره و معاويه. اين سه طريق عبارتاند از:
1. ابوداوود در «مسند» از خارجة بن مصعب از زيد بن اسلم از ابن عمر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است.[2]
2. دارقطني بغدادی با سلسله سند از ابن عياش از ابيهريره از نبي اكرم (صلی الله علیه و آله) نقل كرده است.[3]
3. احمد ابن حنبل با سند متصل از معاويه.[4]
طبق بررسي و تحقيق از ديدگاه حديثشناسان، سلسله سند اين حديث، ثقه و مورد اعتماد است. براي رعايت اختصار، فقط به بررسي سند سوم ميپردازيم.
يكي از روايان اين حديث، اسود بن عامر است. محمد ناصر الالباني در مورد او بر اين باور است كه اسود بن عامر، ثقه و در صحاح سته به سخنان او احتجاج شده است. ابن قدامه، به صراحت ثقه بودن او را تصديق ميكند.[5] احمد بن حنبل در مسند، از اسود بن عامر، احاديث بسياري نقل كرده است. همچنين ابن كثير و علماي ديگر كه سخن آنها نزد همه اهل سنت معتبر است، از اسود بن عامر، روايت نقل كرده و پذيرفتهاند. از جمله ابن بهرام الدارمي در سنن الدارمي، بخاري و مسلم در صحيحين، ابن يزيد القزويني در سنن، ابن حجر در فتح الباري و... .
از ديگر راويان اين حديث، ابوبكر است كه او مورد مدح قرار گرفته و تعابيري مانند صدوق، صاحب قرآن، خير، ثقه، از قراء اهل كوفه و در روايات او بأسي نيست، درباره او به کار رفته و از ثقات و داراي عدالت قطعي معرفي شده است.[6]
عاصم كه در سلسله سند او قرار گرفته، به ويژگيهايي مانند ثقة، صاحب سنة و قراءة، مرد صالح و بأسي به او نيست، توصيف شده است. ابن حبان و ابن شاهين او را از ثقات شمردهاند.[7]
در مورد حمزة بن عمرو ابوصالح، صحابي (61ه .ق) كه در سند اين حديث قرار دارد، تعابيري مانند صحابي جليل، راوي حديث از پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ابابكر صديق، عمر بن خطاب و عايشه به کار رفته است. ابوحاتم، نسائي و ابن حبان او را از ثقات شمردهاند.[8] با توجه به اين گفتهها، ثقه و مورد اطمنان بودن وي بدون اشكال است. كسي كه از ابابكر، عمر و عايشه حديث نقل كند، سخنش حتماً مورد قبول آنهاست. علاوه بر اينكه اينها بر ثقه بودن او چنانكه ديديم تصريح کردهاند.[9]
[1]. منهاج السنه، ج1 و 2، صص26 ـ 31.
[2]. مسند أبيداوود، ص259.
[3]. العلل الوارده في الاحاديث النبويه، ج7، صص63 و 64.
[4]. مسند، احمد بن حنبل، ج4، ص96.
[5]. إرواء الغليل، ج2، صص269 و 270؛ الشرح الكبير، ابن قدامه، ج2، ص11.
[6]. تهذيب الكمال، ج33، صص129 ـ 133؛ تهذيب التهذيب، ج12، صص37 ـ 39.
[7]. تهذيب التهذيب، ج5، ص35.
[8]. تهذيب الكمال، ج7، ص333؛ تهذيب التهذيب، ج3، ص28؛ تقريب التهذيب، ج1، ص180.
[9]. نمونههاي ديگر از تأييد صحت اين حديث عبارتاند از:
هيتمي گفته است: «همه رجال اين حديث صحيح است» و يك مورد آن را هم رد نميكند. (مجمع الزوائد، ج5، ص225).
در كتاب السنة ابيعاصم آمده است: «همه رجال اين حديث ثقه و اسناد آن صحيح است و در صحيح مسلم هم آمده است». ( ص489).
اسكافي اين حديث را ذكر نموده، بدون اينكه به آن خدشهاي كند.
محقق المعيار و الموازنة، ذيل اين حديث گويد: «اين حديث از حقايق ثابته و متفقعليه بين شيعه و سني است». (المعيار والموازنة، ص74).
محققين مسند احمد بن حنبل که معاصر هستند نيز صحت طرق اين حديث را تأييد كردهاند. (مسند احمد، ج4، ص291 و مجلدات ديگر).