«احسان الهی ظهیر» وهابی برای اثبات ادعای تهمت اعتقاد تناسخ به شیعه، سند عجیبی ارائه کرده است. وی پاسخ اقناعی مؤمنطاق به یكی از مخالفین را دلیل بر اعتقاد وی به تناسخ دانسته است. در این گفتوگو آمده است:
روزی یکی از مخالفین به مؤمنطاق گفت: «شما شیعیان اعتقاد به رجعت دارید؟» گفت: «بلی». گفت: «پس پانصد اشرفی (درهم) به من قرض بده و در رجعت كه به دنیا بازگشتم، از من بگیر!» ابوجعفر فرمود: «از برای من ضامنی بیاور كه چون به دنیا باز میگردی، به صورت انسان بازگردی تا من پول تو را پس بدهم؛ زیرا میترسم به صورت خوك بازگردی و من نتوانم از تو وجه خود را دریافت کنم».[1]
اندکی دقت در متن و قالب این روایت، فضای گفتوگو بین ابوحنیفه و ابوجعفر (مؤمنالطاق) را روشن میکند که سخن ابوجعفر، اقناعی و از گونه جدال احسن در برابر كلام ابوحنیفه بوده است. بنابراین نه سخن ابوحنیفه كه گفته است پانصد اشرفی بده تا در رجعت به تو باز پس دهم، جدی است و نه پاسخ ابوجعفر که از او درخواست کفالت نموده و تضمین خواسته كه به صورت انسان در رجعت ظاهر شود. مطالب رد و بدل شده میان آن دو به شوخیهای عالمانه میماند كه در میان علما و اندیشمندان مرسوم است.
گفتوگوی دیگری که بین این دو شخصیت وجود داشته، این مدعا را ثابت میكند و افزون بر آن نشان میدهد که بین آن دو رابطه دوستانه نیز وجود داشته است؛ در عین حال که از نگاه فکری و اعتقادی، در تقابل باهم بودهاند. در برخی منابع آمده است که روزی ابوحنیفه به ابوجعفر گفت: اگر علی بن ابیطالب حقی در خلافت داشت، چرا بعد از درگذشت پیغمبر، حق خود را مطالبه نكرد؟ مؤمن طاق گفت: ترسید او را هم جنیان بكشند؛ چنانکه سعد بن عباده را با تیر مغیرة بن شعبه كشتند، ولی انتشار دادند كه جنّیها او را كشتهاند.[2] همچنین گزارش شده است که روزی ابوحنیفه با مؤمنطاق گردش میكرد. در یكی از بازارهای كوفه شخصی فریاد میزد: چه كسی کودکی كه گمشده است را دید؟ مؤمنطاق گفت: کودک گمشده را ندیدهام، اما اگر پیرمرد گمراه را میخواهی، دست این شخص را بگیر، و اشاره به ابوحنیفه كرد. پس از فوت امام صادق (علیه السلام)، ابوحنیفه، مؤمنطاق را دید و به او گفت: امامت مرد؟ گفت: بلی، ولی امام تو را تا روز قیامت مهلت دادهاند و زنده است[3] (مقصودش شیطان بود).
همانگونه که پیش از این اشاره شد، این گفتوگوها شوخیهای عالمانهای بوده كه بین آن دو رد و بدل میشده است. بحث رجعت نیز در همین راستاست و نباید آن را جدی گرفت و دلیل اعتقاد شیعیان به تناسخ دانست، آنچه مهم است، تبیین دیدگاه شیعه درباره تناسخ است که به تفصیل و شفاف، تفاتهای اساسی و بنیادی آن با رجعت بیان شد.
[1]. بین الشیعة واهل السنة، احسان الهی ظهیر، ص153.
[2]. الاستیعاب، ج2، ص600.
[3]. الإحتجاج، ج2، ص382.