نویسنده وهابی مدعی است که اندیشه غیبت وجود امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شیعیان، متأثر از آیین مجوسیان است؛ زیرا پیروان آیین مجوس ادعا میکنند که منتظر شخص زندهای، به نام «اباوشن» از فرزندان «بشتاسف بن بهراسف» هستند.[1]
1. گویا نویسنده وهابی از باورهای ملل و تاریخ آنها چندان آگاهی ندارد؛ زیرا اگر اندکی آگاه بود، چنین ادعای واهی و بیاساسی نمیکرد؛ چراکه میدانست اعتقاد به منجی و نجات بشر از ناحیه خداوند متعال و به دست مردی نیكوكار، امر جدیدی نیست كه مربوط به قرن اخیر یا از صدر اسلام تاكنون باشد؛ بلكه امری است كه در بین ادیان الهی و (بعضاً غیر الهی) مسلم و محرز بوده و جای هیچگونه شك و تردیدی نیست. وقتی كتب مقدس یهود، مسیح، هندوان، زردشتیان، بودائیان و... را ورق میزنیم، به روشنی درمییابیم كه اعتقاد به منجی و نجات دهنده بشر از ظلم و تباهی و فساد و گناه، امری مسلم و انكارناپذیر است. هرچند بعدها به مرور زمان و با تحریف آثار آنان، مریدان آنان در مصداق اشتباه كرده و به بیراهه رفتند و به قول خواجه حافظ شیرازی:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه | چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند[2] |
بنابراین اندیشه غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نظریهای فراگیر و در مقیاس جهانی بوده[3] و از آغاز زندگی بشر تاکنون توسط رهبران الهی و اندیشمندان بزرگ به صورتهای گوناگون مطرح شده و میشود؛[4] چراکه امید به آیندهای روشن و رهایی از بدبختیها، خاستگاه درونی دارد و از فطرت خداجو، حس کمالخواهی و جاودانطلبی انسان سرچشمه میگیرد.[5]
به همین دلیل، اعتقاد به ظهور منجی و موعود آخرالزمان یا موعود آخرین، به عنوان یک اصل و باور قطعی و مسلم نزد همه ادیان آسمانی و توحیدی مطرح است و در میان ادیان الهی، آیین جهانی اسلام
به عنوان آخرین و کاملترین دین به «اندیشه مهدویت» و ظهور مهدی موعود به صورت جامعتر و کاربردیتر پرداخته است؛ زیرا مانند سایر مکاتب و ادیان، تنها به بیان کلیاتی درباره آن بسنده نکرده است؛
بلکه اطلاعات دقیقتر، جزئیتر و مستندتری ارائه کرده و مصداق روشنتر آن، همراه با بیان ویژگیهای شخصیتی و چگونگی ظهورش را معرفی میکند.
بر این اساس، همه فرق و مذاهب اسلامی با استناد به احادیث و روایات فراوان[6] که بسیاری از آنها متواتر و قطعیالصدور است، در این مسئله اتفاق نظر دارند که در آخرالزمان، پس از آنکه جهان را ظلم و جور و فساد فرا گرفت، مردی به نام «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» از دودمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از نسل دخترش، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) ظهور خواهد کرد و با کمکهای غیبی، بساط ظلم و جور ستمگران و طاغوتیان را از زمین برمیچیند و جهان را پر از عدل و داد میکند و حکومت واحد جهانی اسلام را برپا کرده و همه احکام اسلام، به ویژه احکام بر زمین مانده آن را به اجرا درمیآورد.[7]
اخبار و روایات درباره حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنقدر متواتر است که حتی اهل سنّت نیز منکر وجود مهدی (علیه السلام) و ظهورش در آخرالزّمان را کافر میدانند![8]
بنابراین، با توجه به جایگاه اسلام در میان ادیان زنده توحیدی
جهان که بنا بر دلایل عقلی و نقلی، به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی و توحیدی ناب مطرح است، طبیعی است که نگاهش به آینده بشر
و مسئله مهدویت، جامعتر و دقیقتر از سایر ادیان باشد. با این وجود
آیا میتوان گفت این وعده جهانی و عمومی، از آیین مجوس سرچشمه گرفته است؟!
2. از میان مذاهب اسلامی، مذهب شیعه اثناعشری که به عنوان مصداق جامع و کامل اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) مطرح است، نگاهش به آینده، اندیشه مهدویت و ظهور موعود اسلام و امتهای گذشته، جامعتر، دقیقتر و روشنتر بوده و با تعیین مصداق مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بیان مشخّصات زندگی و چگونگی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام، همراه است.
ازاینرو افزون بر همه اطلاعاتی که دیگر مکاتب و ادیان، به ویژه مذاهب دین اسلام درباره مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه کردهاند، در مکتب تشیع اخباری به صورت مستند و مستدل همراه با شرح جزئیات و تعیین مصداق آمده است.
به همین دلیل، منشأ اعتقاد شیعه به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا به بیان روشنتر، به امام زنده غایب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دلایل معتبر عقلی و نقلی بوده و افزون بر دلالت بسیاری از آیات قرآن بر مهدویت و ظهور منجی، روایات قطعی و متواتر بیشماری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) بر حقانیت دیدگاه شیعه درباره اندیشه مهدویت و مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت میکند. با این وجود چگونه میتوان ادعا کرد که این اندیشه برخاسته از آیین مجوس بوده که در شیعه نفوذ كرده است؟!
3. اهل تسنن با تکیه بر روایات فراوانی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میکنند، به «مهدی موعود» معتقدند. این امر در منابع معتبر روایی آنان در صحاح سته و مسند احمد بن حنبل که از قدیمیترین منابع روایی آنها شمرده میشود و دیگر منابع معتبر که در شروح آنها نگاشته شده، وجود دارد. به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
1. عزالدین ابن اثیر:
وَفِیها تُوُفِّی اَبُومُحَمَّدٍ الْعَلَوی الْعَسْکَرِی وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَىْ عَشَـرَ عَلَى مَذْهَبِ اْلاِمامِیةِ وَهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الَّذِی یعْتَقِدُونَهُ الْمُنْتَظَرَ بِـسِرْدابِ سامِرّاءَ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَینِ وَثَلاثِینَ وَمِأَتَینِ.[9]
2. محمد بن طلحه شافعی: «أبوالقاسم محمد بن الحسن .. هو المهدی الحجة الخلف الصالح».[10]
3. شمسالدین، ابوالمظفر سبط بن جوزی حنفی:
هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسىَ الرِّضاَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أبیطالب وَکُنْیتُهُ اَبُوعَبْدِالله وَاَبُوالْقاسِمِ وَهُوَ الْخَلَفُ الْحُجَّةُ صاحِبُ الزَّمانِ، الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ آخِرُ اْلاَئِمَّةِ اَنْبأنا عَبْدُالْعَزیزِ بْنُ مُحَمُودِ بْنِ الْبَزّازِ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قالَ: قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) یخْرُجُ فِى آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی اِسْمُهُ کَاِسْمِی وَکُنْیتُهُ کَکُنْیتِی یمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً فَذَلِکَ هُوَ الْمَهْدِىُّ... .[11]
4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مالکی:
وَکانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَینِ... وَ خَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَکانَ قَدْ اَخْفى مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وَ تَطلُّبِهِ للشِّیعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَیهِمْ.[12]
5. ابن حجر هیثمی:
أبیالقاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبیه خمس سنین لكن آتاه الله فیها الحكمة و یسمى القائم المنتظر.[13]
6. احمد بن حنبل:
أبشرکم بالمهدی یبعث على اختلاف من الناس وزلزال یملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً.[14]
7. ترمذی و ابیداوود:
اگر از عمر دنیا بیش از یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند تا آنکه مردی از اهل بیتم مبعوث شود که اسم او اسم من است. او زمین را از قسط و عدل پر میکند، همانگونه که از ظلم و جور پر شد.[15]
8. مسلم و بخاری هر دو این روایت را نقل کردهاند: «قَالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) «كَیفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیمَ فِیكُمْ وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ».[16]
مسلم نیشابوری از جابر نقل کرده که گوید: از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که چنین فرمودند:
همواره طایفهای از امتم تا قیامت در راه حق نبرد میکنند؛ سپس عیسی بن مریم نازل میشود؛ سپس امیر آن طایفه به او میگوید: بیا برای ما نماز اقامه کن. عیسی در جواب میگوید: نه، همانا برخی از شما بر برخی دیگر امیرید. این به سبب تکریم خدا درباره این امت است.[17]
در این دو روایت به امام مسلمانان اشاره شده که عیسی (علیه السلام) به او اقتدا میکند. اکنون این پرسش به ذهن میآید که امامی که نام او برده نشده، کیست؟ پاسخ این پرسش به آسانی از روایات دیگری که همین مضمون را نقل کردهاند و به نام آن امام تصریح دارند، به دست میآید. سیوطی نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
عیسی نازل میشود؛ پس امیرشان «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» میگوید: بیا برایمان نماز بخوان و او پاسخ میدهد: نه، همانا برخی از شما بر بعضی امیرید؛ زیرا خدا این امت را تکریم کرده است.[18]
آلوسی در تفسیرش میگوید: «امام در این روایت همان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و عیسی (علیه السلام) پشت سرش نماز میخواند».[19]
با توجه به این منابع، اعتقاد به وجود مصلح و منجی و بحث مهدویت و حكومت جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند مسائل مهم دیگر، به طور گسترده و دقیق در منابع معتبر اهل سنت بیان شده و به اعتراف دانشمندان اهل سنت، این روایات متواتر بوده و از درجه اعتبار برخوردار است. اکثر علمای اهل تسنن در اصل اعتقاد به مهدویت و همچنین مصداق «مهدی موعود» متفقند؛ اما در این میان عده اندکی بر سر مصداق، با اکثریت اختلاف نظر دارند. آیا میتوان ادعا کرد که این اعتقاد اهل سنت هم متأثر از مجوس بوده است؟!
بنابراین، اندیشه مصلح موعود یا مهدی منتظر، یك اندیشه جهانی و شیعی است که زاییده آیین مجوس یا ملل و جوامع دیگر نیست و چنین نیست كه این اندیشه زاییده آیین مجوس بوده و در شیعه نیز نفوذ كرده باشد؛ بلكه این اندیشه اگر در جوامع پیش از اسلام بوده، بر اساس وعده الهی و حكمت او و بر مبنای فطرت بشری استوار است. این اندیشه فطری در زمانهای گوناگون بروز داده شده و همه انبیای گذشته و كتب آسمانی به آن بشارت دادهاند. قرآن كریم نیز كه كلام الهی و وحی منزل است، ریشههای این وعده الهی را بازگو نموده و با تأویل و تفسیر روایات عترت (علیهم السلام) تبیین گردیده است.
در این میان، شیعه تنها مکتب و مذهبی است که منجی و موعودش زنده و عینی است و مانند دیگر مکاتب و ادیان به آینده نامعلوم واگذار نشده است. منجی ملتها و مکاتب دیگر، یک موجود یا مفهوم ذهنی و ایدهآل بوده و شخصی حقیقی نیست؛ لذا در زندگی بشر تجلّی و حضور عینی ندارد. حتی سایر مذاهب اسلامی و اهل سنت به رغم همراهی و اتفاق با شیعه اثناعشر در وجود منجی، در بسیاری از مسائل مهم دیگر، از جمله همین مسئله زنده بودن آن حضرت اختلاف نظر دارند و نظریه مشهور در میان آنها این است که مهدی موعود، هنوز به دنیا نیامده و در آخرالزمان متولد میشود.[20]
اما از دیدگاه شیعیان، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه از دیدهها پنهان است، ولی زنده است و در ابعاد گوناگون زندگی بشر حضور دارد؛ بلکه اساساً وجود مبارک او مایه نزول برکات فراوان غیبی و آسمانی و دفع بلاها و آفات از زندگی بشر، به ویژه پیروانش میشود؛ چراکه شیعه وجود امام معصوم (علیه السلام) را واسطه فیض الهی میداند و معتقد است عنایات و فیوضات الهی به بشر در پرتو وجود و حضور او نازل میشود، تا جایی که براساس روایات معتبر، اگر حجت خدا (امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) نباشد، زمین ساکنانش را فرو میبرد.[21]
[1]. تثبيت دلائل النبوه، ج1، ص179.
[2]. ديوان حافظ، غزل، شماره184.
[3]. ر.ک: بررسي نظريه نجات و مباني مهدويت، ج1؛ مجموعه مقالات بهويژه مقاله «فرجام تاريخ در انديشه معاصر»، بهروز رشيدي.
[4]. ر.ک: تاريخ انديشه سياسي در غرب از طالس تا مارکس، علي بيگدلي، ج1.
[5]. تفسير الميزان، ج2، ص223.
[6]. علامه طباطبايي ميگويد: «در نتيجه تتبع غير استقصايي، متجاوز از 3000 روايت از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)و ائمه هدي (علیهم السلام) درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست ميآيد». شيعه، مجموعه مذاکرات با پروفسور هانري کربن، توضيحات از علي احمدي و سيد هادي خسروشاهي، ص84.
[7]. ر.ک: الامام المهدي عند اهل السنه، مهدي فقيه امامي؛ المهدي الموعود والمنتظر عند علماء اهل السنة و الامامية، شيخ نجمالدين جعفر بن محمد.
[8]. ر.ک: عقدالدرر في أخبار المنتظر، يوسف بن يحيي المقدس الشافعي، ص230.
[9]. الکامل في التاريخ، ابن اثير جزري، ج6، ص320.
[10]. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، کمالالدين طلحه شافعي، ج2، ص152.
[11]. تذکرة الخواص، سبط بن جوزي، ص325.
[12]. الفصول المهمة في معرفة احوال الائمه، ابن صباغ مالکي، فصل 11، ص281.
[13]. الصواعق المحرقة، ابن حجر هيتمي، ج2 ص601.
[14]. المسند، احمد بن حنبل، ج3، ص37.
[15]. سنن الترمذي، ج4، ص438؛ سنن ابي داود، ج4، ص106.
[16]. صحيح مسلم، ج1 ص94؛ صحيح البخاري، ج3، ص1272.
[17]. صحيح مسلم ج1، ص95.
[18]. الحاوي للفتاوي، سيوطي، ج2، ص61.
[19]. روح المعاني، ابوالفضل آلوسي، ج18، ص387.
[20]. اصول کافي، ج1، ص979.
[21]. اصول کافي، ج1، صص219 و 220.