ابن تیمیه و کسانی که اندیشه او را دنبال میکنند، برداشتهای نادرستی درباره منشأ و اساس شیعه اثناعشریه دارند. او میگوید: «اساس مذهب اثناعشریه توسط عبدالله بن سبأ یهودی گذاشته شده است».[1]
در پاسخ این شبهه، لازم است که به تجزیه و تحلیل آن در چند مرحله بپردازیم. ابتدا باید منابع و اسنادی که در این ادعا به کار رفته را از نگاه سندی بررسی کنیم.
داستان عبدالله بن سبأ تنها در کتاب «تاریخ الامم و الملوک» معروف به تاریخ طبری، نوشته ابن جریر طبری (م310ه .ق)، آمده است. پس از او کسانی مانند ابن اثیر (م630ه .ق) در «الکامل فی التاریخ»،[2] ابن کثیر (م774ه .ق)، در «البدایه والنهایه»[3] و ابن خلدون (م 808ه .ق) در کتابش معروف به «تاریخ ابن خلدون»،[4] همه از ابن جریر نقل کردهاند.
برخی از نویسندگان متأخر نیز بدون هیچ دلیلی، ادعایی که در تاریخ طبری آمده را شرح و بسط دادهاند. از آن جمله: محمد رشید رضا (م1354ه .ق)
در «السنة و الشیعة»[5] احمد امین (م1372ه .ق) در «فجر الاسلام»، فرید وجدی (م1370ه .ق) در «دائرة المعارف».[6] حسن ابراهیم حسن، در «تاریخ الاسلام السیاسی».[7]
بنابراین، همه این منابع پس از طبری است و پیش از آن سخنی از جریان ابن سبأ به میان نیامده است.
در سند روایت طبری چند نفر نقش دارند: سرّی، شعیب و سیف بن عمر.
الف) سرّی: این اسم مشترک میان دو فرد است:
«سرّی بن اسماعیل کوفی» که دروغگوست. «قال یحیى القطّان: استبان لی كذبه فی مجلس واحد، و قال النسائی: متروك، و قال غیره: لیس بشـیء، و قال أحمد: ترك الناس حدیثه».[8] «یحیی قطان گفته است که در یک مجلس، دروغگویی سری برایم روشن شد. نسائی او را متروک خوانده و احمد گفته است که مردم حدیث او را ترک کردهاند».
سرّی بن عاصم بن سهل همدانی که او نیز دروغگو و از جعّال است. از ابن علیه و ابن عدی روایت شده است که او سارق حدیث وابن فراش او تکذیب کرده است. بنابراین، نام سری مشترک میان دو دروغگو است.[9]
ب) شعیب: مراد از شعیب، «شعیب بن ابراهیم کوفی» است که مجهول است. «روایة کتب سیف عنه، فیه جهالة»[10]؛ «روایت کتابهای سیف از شعیب مجهول است». «ذکر ابن عدی وقال لیس بالمعروف وله أحادیث وأخبار وفیه بعض النکرة...»[11]؛ «عدی گفته است، شعیب معروف نیست و از او احادیث و اخباری است که بعضش نکره و ناشناخته است».
ج) سیف بن عمر: سیف در میان اهل رجال، جاعل حدیث و زندیق معرفی شده است: «قال ابن هیمان: اتّهم بالزندقة. قال ابن عدی: عامةٌ حدیثهُ منکر»؛[12] «ابن هیمان گفته است سیف متهم به زندیق است (هیچ چیزی را قبول ندارد). ابن عدی گفته است: او عامی است و حدیثش منکر است». بنابراین، روایت طبری از جهت سند، مخدوش و غیر قابل استناد است.
بنابراین، در عین اینکه سند این روایت مخدوش است، باز هم برخی از نویسندگان متعصب اهل سنت، شیعه را همانند سایر فرقهها، فرقهای نوظهور یا جنبشی سیاسی که در اثر تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی به وجود آمده، معرفی میکنند.[13] از سوی دیگر، با ادعایی که دارند، برای پیدایش شیعه یک تاریخ خاص را پیدا نکردند که بر آن اتفاق نظر داشته و شیعه را به آن مستند کنند؛ لذا به دنبال مبدأ تاریخ پیدایش شیعه میگردند و هرکس بر اساس برداشت خود، یک مبدأ تاریخی را برای پیدایش شیعه گفته است؛ از آن نمونه:
1.عدهای پیدایش شیعه را پس از جریان سقیفه دانسته و گفتهاند: گروهی به انتخاب ابوبکر اعتراض کردند و به پیروی از علی (علیه السلام) در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) گرد آمدند و بدین صورت، هسته اولیه شیعه را تشکیل دادند.[14] این گفتار با روایاتی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره مبدأ پیدایش شیعه رسیده که به برخی از آنها اشاره کردیم، سازگاری ندارد.
2. برخی دیگر گفتهاند که شیعه پس از خلافت امام علی (علیه السلام) به وجود آمد. در آن زمان علی (علیه السلام) با جنگهایی روبهرو شد. علی (علیه السلام) کسانی که او را در این جنگها یاری کردند را شیعه نامید.[15]
3. بعضی پیدایش شیعه را پس از جنگ جمل گفتهاند[16] و کسانی نیز پیدایش شیعه را در پی پیدایش صفین و خوارج دانستهاند.[17]
4. برخی نویسندگان، پیدایش شیعه را به ابن سبأ یهودی منتسب کردهاند که پیش از این بررسی شد. بنابراین، هیچ یک از این نویسندگان راه انصاف و واقع را در پیش نگرفته و به روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) توجه نکردهاند.
دکتر طه نویسنده مصری، با دلایل متعدد و متقن، وجود شخصی به نام عبدالله بن سبأ را در تاریخ اسلام مخدوش نموده و آن را ساخته و پرداخته دشمنان شیعه میداند و میگوید:
الف) مورخان مؤثق، شامل ابن سعد در طبقات، بلاذری در فتوح البلدان به آن اشاره نکردهاند.
ب) تنها منبع طبری، سیف بن عمر است که در میان مشهور از اهل رجال، دروغگو و جاعل بوده است.
ج) اموری که به ابن سبأ نسبت میدهد، کارهای معجزهآسایی است. بنابراین همه صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ساده و ناآگاه بودند، چون هیچ کس به کارهای او اعتراض نکرده است.
د) در صورت واقعیت، هیچ تفسیر قانع کنندهای نیست که چرا عثمان با آن همه قدرت، جلوی او را نگرفت.
ه) از ابن سبأ و همراهان او در جنگ صفین و نهروان اثری دیده نشده است. سرانجام دکتر طه سخنش را اینگونه به پایان میبرد:
«او شخصی بود که دشمنان شیعه آن را تراشیدند و هیچ وجود خارجی ندارد».[18]
با این وصف، گذشته از تاریخهای پیدایش شیعه که به آن اشاره شد و هیچ یک از آنها اعتبار ندارد، عبدالله بن سبأ نیز یک اتهام بدون دلیل است که به پیدایش شیعه نسبت دادهاند.
در موضوع ابن سبأ، مراجعه به کتابهای شیعه و دیدگاههای عالمان و دانشمندان درجه اول شیعه، این حقیقت را روشن میکند که آنان از ابن سبأ بیزاری جستهاند و همه آنها ابن سبأ را غالی، کافر و ملعون دانستهاند؛ از آن جمله:
«کشی» از علمای سده چهارم[19]، «شیخ طوسی» (م460ه .ق)[20]، «علامه حلی» (م726ه .ق)،[21] «ابن داوود» (م707ه .ق)[22]، «شیخ حسن بن زینالدّین» (م1011ه .ق) و...[23] بنابراین، اگر او مؤسس مذهب شیعه باشد، چرا از او اینگونه یاد کنند؟
[1]. مجمع الفتاوي، ج4، ص518؛ اصول مذهب الشيعه، ج1، ص82؛
[2]. الکامل في التاريخ، ج1، ص3.
[3]. البداية و النهايه، ج7، ص246.
[4]. تاريخ ابن خلدون، ج2، ص139.
[5]. السنة و الشيعة، رشيد رضا، صص 46- 49 و 54- 103.
[6]. دايرة المعارف، فريد وجدي، ج6، ص637.
[7]. تاريخ الاسلام السياسي، ص347.
[8]. ميزان الاعتدال، ذهبي، ج3، ص172.
.[9] لسان الميزان، ابن حجر، ج3، ص12؛ ميزان الاعتدال، ج2، ص117 و... .
[10]. ميزان الاعتدال، ج3، ص172.
[11]. لسان الميزان، ج3، ص145؛ ميزان الاعتدال، ج2، ص275.
[12]. ميزان الاعتدال، ج3، ص353؛ تهذيب الکمال، ج12، ص324.
[13]. حضارة العرب، رافعي، ص230.
[14]. تاريخ طبري، ج3، ص205؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص103؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص66؛ تاريخ الاسلام، ج1، ص371.
[15]. الفصل في الملل و النحل، ابن حزم، ج2، ص78؛ شيعه و خوارج، ص146؛ الفهرست، ص263.
[16]. الفهرست، ابن نديم، ص249؛ شيعه و خوارج، ص146.
[17]. تاريخ الطبري، ج4، ص46.
[18]. الفتنة الکبري، طه، صص131 ـ 134.
[19]. رجال کشي، ص98، شماره 48.
[20]. رجال طوسي، باب اصحاب علي، ص51، شماره 76.
[21]. الخلاصة، حلي، بخش دوم باب دوم، عبدالله 236.
[22]. رجال ابن داوود، بخش دوم، ص254، شماره 278.
[23]. التحرير طاووسي، زين الدين، ص173، شماره 234.