«مذهب اثناعشریه، فرقه رافضه است». ابن تیمیه میگوید: «مذهب رفض، اهل محاربه با اولیاءالله و انصار دین خداوند است. بهترین اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را که بهترین خلق الله است، تکفیر، لعن و سبّ میکنند. مذهب رفض، همانند دوره جاهلیت، هیچگونه شناختی از دین نداشته و از شناخت اصول دین بیگانه است».[1]
«رفض»، مصدر و ریشه واژههای رافضی و رافضه است و در لغت به معنای ترک و رها کردن است؛ برای مثال، هنگامی که کسی جایی را ترک کند، میگویند: «رفض فلان موضع کذا». پراکنده شدن یک جماعت معنای دیگر رفض است.[2] «یاء» در رافضی، یای نسبت است[3] و حاکی از نسبت دارنده وصف رفض، به مسلک یا جماعت رافضی است. به کسی که نسبت به چیزی تعصب و جمود بورزد نیز رافضی گفته میشود.[4] روافض جمع رافضه و به لشکریانی گفته میشود که فرمانده خود را ترک کرده، از او رویگردان شوند.[5] به هر گروه و طایفهای از این لشکر نیز، رافضه گفته میشود.[6] همچنین جماعتی که میان آنان اختلاف و نزاع باشد، روافض نامیده میشوند.[7]
برخی ارباب لغت به معنای اصطلاحی رافضه نیز اشاره کردهاند:
رافضه فرقهای از شیعیاناند که به دلیل ترک زید بن علی (علیه السلام) به این نام، نامیده شدند.[8] آنان به زید گفتند: بیزاری خویش را از شیخین اعلام کن تا در کنار تو پیکار کنیم. زید گفت: آنان وزیران جد من بودند و من از آنان بیزاری نمیجویم.[9]
در هرحال کسانی که این اصطلاح را بر شیعه یا محبان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطلاق میکنند، قصد نکوهش آنان را دارند. به عبارت دیگر، از نظر آنان این اصطلاح بر خطا و انحراف دلالت میکند. در پیدایش این اصطلاح نقل مشهوری است که میگوید: این اصطلاح در جریان قیام زید بن علی پیدا شد. آنگاه که مردم کوفه او را ترک کردند، زید خطاب به آنان کرده و گفت: «رفضتمونی؟» «آیا مرا رهاکردید؟»[10]
ولی این نقل مشهور از نظر محققان اعتباری ندارد؛ زیرا ابوالفرج و دیگران این مطلب را در قیام و شهادت او نقل نکردهاند؛ تنها یادآور شدهاند که جمع بسیاری از مردم کوفه با او بیعت کردند و سپس او را رها کرده، از یاریاش دست کشیدند. همانگونه که پیش از این با جدش علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حسین بن علی (علیهما السلام) و عموی پدرش، امام حسن (علیه السلام)، چنین کردند.[11]
اصحاب مقالات و فرق که درصدد نفی اصالت تشیع هستند و آن را مکتبی نوظهور میدانند، اصرار میورزند که گروهی تندرو از شیعیان که به خلیفه اول و دوم بد میگفتند، از زید بن علی (علیه السلام) خواستند از آنان تبری بجوید. وقتی با امتناع وی روبهرو شدند، او را ترک گفتند. ازآنرو این گروه «رافضه» نامیده شدند؛ زیرا زید بن علی (علیه السلام) را در مبارزه و جهاد ترک گفتند.[12]
اصطلاح «رافضه» در لغت عرب و تاریخ سابقه دیرینه دارد؛ زیرا پیوسته گروههای مخالف سیاسی را ـ که حکومت وقت را نمیپذیرفتندـ رافضی مینامیدند.
این اصطلاح پیش از تولد زید بن علی (علیه السلام) (87-120ه .ق)، در میان عرب چه شیعه و چه غیر شیعه رایج بوده است؛ چنانکه معاویه این اصطلاح را در نامه خود، طرفداران عثمان و مخالفان حکومت علی (علیه السلام)، مانند مروان بن حکم و عدهای دیگر که پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند را «رافضی» نامید؛ زیرا همگی زیر بیرق یاغیگری و به رسمیت نشناختن حکومت امام علی (علیه السلام) گرد آمده بودند.[13]
«ابوالجارود» نزد امام باقر (علیه السلام) (57-114ه .ق)، شکایت برد و گفت: فلانی ما را رافضه مینامد. امام باقر (علیه السلام) به خود اشاره کرد و فرمود: «من نیز جزء این گروهم». (یعنی به من هم این نسبت را میدهند).[14]
سابقه این اصطلاح به گونهای است که وقتی امام باقر (علیه السلام) در سال114 هجری به شهادت رسید، در آن زمان هنوز زید بن علی (علیه السلام) قیام نکرده بود، تا در موقع استمداد، گروهی او را ترک کنند و به آنان چنین لقبی داده شود. با این وصف، اصطلاح رافضی پیش از جریان زید نیز بوده است.
این اصطلاح حتی پیش از اسلام نیز بوده است. ابوبصیر به امام باقر (علیه السلام) عرض میکند: «ما را رافضه مینامند و از این طریق، جان و مال ما را حلال میشمرند». امام (علیه السلام) فرمود: «هفتاد نفر از سپاه فرعون جدا شدند و به موسی (علیه السلام) پیوستند و به هارون مهر شدیدی میورزیدند که احدی به پای آنان نمیرسید؛ ولی قوم موسی (علیه السلام)، آنان را «رافضه» مینامیدند.[15]
در حواشی امالی سید مرتضی آمده است: وقتی عبدالملک، از قصیده فرزدق در مدح امام زینالعابدین (علیه السلام) آگاه شد، به او گفت: «آیا تو نیز رافضی هستی؟» فرزدق گفت: «اگر مهر ورزیدن به آلمحمد (صلی الله علیه و آله)، نشانه رافضی بودن است، من نیز رافضی هستم».[16]
بنابراین، از مجموع این گفتار استفاده میشود که «رفض» و «رافضی» و «رافضه»، در آن روزگار، یک اصطلاح سیاسی بوده و این اصطلاح نه تنها پیش از زید، بلکه پیش از اسلام و قیام زید نیز رواج داشته است. هرکس حاکمیت حاکمی را نمیپذیرفت، به آن رافضی میگفتند. از آنجا که شیعیان، حکومتهای وقت را نمیپذیرفتند، آنان را به سان تمام مخالفان حکومتهای وقت، «رافضه» نامیدند.
[1]. منهاج السنة، ج1، صص6 ـ 9 و 30؛ الفصل في الملل و النحل، ج4، صص175ـ 185؛ اصول مذهب الشيعه، ج1، ص122.
[2]. الزينة، ابوحاتم، ج3، ص46.
[3]. ترتيب العين، فراهيدي، ج2، ص29.
[4]. المنجد، ص568.
[5]. الصحاح، ص1078.
[6]. العين، ج2، ص29.
[7]. همان.
[8]. الصحاح، ص1078.
[9]. تاج العروس، ج5، ص34.
[10]. مقالات الاسلاميين، اشعري، ص65.
[11]. اعيان الشيعه، ج1،ص21.
[12]. الفرق بين الفرق، بغدادي، ص25.
[13]. وقعة صفين، نصر بن مزاحم، ص29.
[14]. بحار الانوار، ج6، ص97.
[15]. همان، ح32.
[16]. امالي، سيد مرتضي، ج1، ص68.