از دلایل مخالفانِ قاعده لطف بر ضروری نبودن هیچگونه فعلی بر خداوند حتی به معنای عقلی آن، این است اگر هدایت انسانها هرچند به صورت نشان دادن مسیر حق به آنها بر خدا واجب است، خداوند نباید برای انجام این عمل واجب، منتی بر بندگان بگذارد؛ زیرا منت نهادن در انجام عمل واجب، صحیح نیست؛ اما خداوند چنین کرده و به دلیل هدایت بندگان، بر آنان منت نهاده است. بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که خداوند بر عملی که بر او واجب و ضروری نبوده، منت نهاده است.
آلوسی در این باره چنین گفته است: «و یقول الله تعالى فی کتابه (بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ)[1] فلو کانت الهدایة الى الایمان واجبة علیه تعالى لم یمنّ بها علی عباده إذ لا منّة فی أداء الواجب».[2]
البته در این زمینه، آیه دیگری با مفاد منت نهادن از سوی خداوند نیز وجود دارد که موضوع آن بعثت پیامبران است و از کارکردهای قاعده لطف به شمار میرود: {لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِم}؛[3] «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى كه در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت».
اولاً بدون شک، از صفات کمال خداوندی، صفت «منان» است که در احادیث و ادعیه مختلف به آن اشاره شده است.[4] اگر این صفت به انسان نسبت داده شود، از رذایل نفسانی خواهد بود؛ چنان که در آیات قرآن به این مطلب اشاره شده است.[5] اما گاهی تفاوت در ذات موصوف، باعث تغییر در معنای صفت میشود؛ با این توضیح که اگر منان وصف ذات احدیت قرار گیرد، به معنای وجودی بخشنده است که بخشندگی خود را بدون چشمداشتی بر مخلوقاتش اظهار میکند و میداند از بندگانش نفعی به او نمیرسد و این اعطا و بخشندگی، نه فقط سبب به سختی افتادن بندگان نمیشود، بلکه تفضل و عنایت به آنهاست. اما وقتی همین صفت به انسان نسبت داده شود، معنای منفی به خود میگیرد و مذموم میشود؛ زیرا انسان موجودی ممکن و ناقص است و قطعاً بخشش و اعطای ممکن به دیگر ممکنات همراه با منت، دارای روحیه چشمداشت و خودبزرگبینی و خوار شمردن مخاطب خواهد بود.
ثانیاً حقیقت منت درباره خدا و روشنترین معنایی که میتوان برای آن بیان کرد، اینکه خدا موجودی نعمتدهنده است که در صدد تذکر و گوشزد نعمتی است که به نعمتگیرنده و انسان میدهد تا او به این وسیله بر این نعمت شکرگزاری کند و جایگاه ویژه خداوند در نظام کائنات و بلندمرتبگی او را به یاد آورد و بداند پیوسته به او نیاز دارد.[6] از نعمتهای خداوند و مهمترین آنها، نعمت ایمان و هدایت به راه مورد رضایت خداوند است؛ نعمتی که خداوند بر اساس ضرورتی که برای خود قرار داده بود، مقدمات آن مانند برانگیختن پیامبران و فرستادن کتب آسمانی را فراهم ساخت و انسان با اختیار خود، این نعمت را برگزید تا اینکه در دنیا و آخرت مورد رضایت پروردگار عالم قرار گیرد.
بنابراین، به نظر میرسد که در این شبهه، میان مفهوم دو آیه خلط صورت گرفته است؛ آیاتی که پیش از این بیان شد و از منت نهادن خداوند بر مسلمانان گزارش میداد و آیاتی که خداوند، کسانی را که اسلام آورده و درصدد منت نهادن بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، توبیخ میکند و نعمت هدایت را به سود مسلمانان میداند نه به نفع خدا و پیامبرش. {یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ}؛[7] «آنها بر تو منّت مینهند كه اسلام آوردهاند؛ بگو اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید؛ بلكه خداوند بر شما منّت مینهد كه شما را به سوی ایمان هدایت كرده است» در این آیه، مسلمانانی که راه هدایت را برگزیدند، قدم به مسیر سعادتمندی نهادند و به جای اینکه شکرگزار پروردگار باشند، درصدد منت گذاشتن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند که خداوند میفرماید بعثت پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، نعمتی است که باید بر آن سپاسگزار بود.
به هر روی، صحت ادعای قبح منت نهادن بر ادای واجب، فقط درباره انسان صادق است و در مورد خداوند صدق نمیکند و با توجه به نسبتی که بین انسان و خداوند برقرار است و همچنین تفاوت مفهومی واژه منت در مورد خدا و انسان، دیگر منت نهادن بر یک نعمت از سوی خداوند، نه فقط هیچ قبحی ندارد؛ بلکه چه بسا به مصلحت انسان نیز خواهد بود.
[1]. حجرات: 17.
[2]. آلوسي، المنحة الالهية، ص164-165.
[3]. آل عمران: 164.
[4]. ابوداود، سنن أبيداود، ج2، ص646-647.
[5]. بقره: 262؛ مدثر: 6.
[6]. القطيفي، رسائل آل طوق القطيفي، ج3، ص53-55.
[7]. حجرات: 17.