بر اساس دیدگاه شیعه، جانشین خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) در جایگاهی است که میتواند جزئیات جدیدی برای احکام شریعت بیان کند که در اصطلاح، به آن «حق تشریع» گفته میشود و نشان دهنده کاستی و نقصان در دین است، و این دیدگاه، با آیات و روایات و همچنین اجماع و اتفاق نظر مسلمانان بر کامل بودن شریعت اسلام تا روز قیامت، سازگار نیست.[1]
اول: مذهب شیعه نیز به سان دیگر امت اسلام، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را آخرین فرستاده خدا، و اسلام را آخرین و کاملترین دین میداند و دانشمندان شیعه بر این مطلب تصریح کردهاند.[2]
دوم: بر اساس دیدگاه شیعه، همه شریعت بدون هیچ کم و کاستی بر رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرو فرستاده شد و به حکم دلیل عقلی، ایشان حافظ تمام معارف اسلام است. اما فرو فرستاده شدن همه شریعت بر ایشان، هیچگونه ملازمهای با بیان تمام شریعت به مردم ندارد. تا وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قید حیات بودند، مردم برای یافتن شیوه رفتارهای عبادی و غیر عبادی خود به ایشان رجوع میکردند و ایشان نیز احکام مرتبط را به مردم ابلاغ میکردند؛ اما ممکن است این فرمایشها فقط بخشی از نیازهای مردم آن زمان بوده است و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فقط به مقداری که مسلمانان صدر اسلام به آن نیازمند بودند، احکام را بیان کردند و مسائل دیگر را که تا آن زمان برای کسی پیش نیامده بود، ولی دیگر مسلمانان در زمانهای پسین به آن نیازمندند، به جانشین معصوم خود بیان کردند تا مردم به او رجوع کنند؛[3] چنان که در روایات متعددی به این مضمون اشاره شده است که خداوند راهبرد قانونگذاری را بر عهده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان معصوم ایشان (علیهم السلام) واگذار کرد تا میزان اطاعت و ولایتپذیری مردم مشخص گردد.[4] دیدگاه واقعنگر نیز بر این مطلب صحه میگذارد که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) نیز همانند دیگر انبیا از دنیا خواهد رفت و شریعت اسلامی، نیازمند فرد آگاه و مورد اعتمادی است که همگام با پاسبانی از معارف دینی در برابر تحریفها و برداشتهای نابجا از دین،[5] محل مراجعه مردم در مسائل مرتبط با دین، به ویژه احکام فقهی نیز باشد.[6] پس نه فقط اصطلاح «حق تشریع» برای امامان شیعه، که مأذون از جانب خداوندند، دربردارنده مفهوم کاستی و نقصان در آخرین دین نیست؛ بلکه نشان از تکامل و پویایی آن در هر برهه از زمان دارد که به واسطه نمایندگان خداوند و به اذن خدا صورت میپذیرد.
اگرچه این نقد متوجه تمام دانشمندان شیعه نمیشود؛ زیرا برخی از آنها ولایت تشریعی مأذونه را برای ائمه (علیهم السلام) قائل نیستند.
سوم: چنان که گفتیم، بر اساس دیدگاه شیعه، که پشتوانههای عقلی و روایی دارد، نسخ یا تخصیص احکام امری خرداندیشانه است که در آن، مصالح و مفاسد مکلفان رعایت میشود و ابراز و ابلاغ آن، به وسیله نمایندگان واقعی خداوند صورت میپذیرد و همانگونه که در برخی روایات آمده است، امامان شیعه جایگاهی به سان جایگاه خاتمالانبیا (صلی الله علیه و آله) را دارند[7] که خداوند تمام آنچه را که مربوط به شریعت و سعادت انسانهاست، به آنها عطا کرد و هر چه آنها بیان میکنند، اعم از توضیح یا تخصیص یا نسخ آیات قرآن، همان چیزی است که خداوند به انجام آن اراده داشته است. به همین گونه، کامل بودن شریعت همراه با گذر زمان، تفسیر و معنا میشود.
[1]. قفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية، ص484-488.
[2]. مفيد، النكت الاعتقادية، ص38؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهية، ص294؛ سبزواري، أسرار الحكم، ج1، ص500.
[3]. تنکابني، إيضاح الفرائد، ج2، ص1022.
[4]. کليني، الكافي، ج1، ص265-266؛ مفيد، الإختصاص، ص331.
[5]. صدوق، معاني الأخبار، ص133-134.
[6]. طباطبايي، الميزان، ج5، ص181-182؛ حکيم، الإمامة و أهل البيت (علیهم السلام)، ص24.
[7]. ر.ک: کليني، الكافي، ج1، ص270؛ طوسي، تهذيب الأحكام، ج4، ص138.