دومین جلسه کارگاه آموزشی «اعتبارسنجی منابع روایی و حدیثی اهل سنت» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین حسن ضیاءتوحیدی روز یکشنبه، 29 آبان ماه ۱۴۰۱ به همت گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت برگزار شد.
در ابتدای جلسه، دبیر کارگاه گزارش کوتاهی از مباحث مطرح شده در جلسه قبل ارائه کرد. در ادامه حجت الاسلام والمسلمین حسن ضیاءتوحیدی ضیاء توحیدی به ارائه مباحث خود پرداختند. گزارش سخنان ایشان به شرح زیر است:
حجت الاسلام والمسلمین حسن ضیاءتوحیدی:
در جلسه قبل گفته شد از نظر اعتبار، صحیح مسلم و صحیح بخاری در رتبه اول قرار دارند. نویسندگان این دو اثر مدعی هستند که روایات صحیح را در این دو اثر جمعآوری کردهاند. بعد از بخاری و صحیح مسلم، در رتبه دو م مستدرک علی الصحیحین تالیف حاکم نیشابوری قرار دارد. حاکم نیشابوری روایاتی را که نقل کرده مدعی است علی شرط الشیخین صحیح هستند. مثلا بخاری در نقل حدیث لقاء مروی عنه را لازم می داند ولی مسلم در صحیح خود هم زمانی راوی و مروی عنه را کافی میداند . بنابراین اخبار مستدرک علی الصحیحین صحیح الاسنادی است که لم یرویا .
صحت و ضعف سند با صحت و ضعف متن عموم و خصوص من وجه هستند. در مواردی هم سند صحیح است و هم متن و یا هر دو ضعیفند. و در مواردی هم ممکن است سند صحیح باشد و متن ضعیف باشد و یا سند ضعیف باشد و متن صحیح باشد.
بعضی از علمای اهل سنت به صحت روایات صحیحین اشکال کرده اند. دار قطنی ( م 385 ) کتاب « الالزامات علی الصحیحین » را نوشته و 110 راوی را تضعیف کرده و چهار صد حدیث را رد کرده است.
ابن حجر در « فتح الباری فی شرح البخاری » در مقدمه جلد یک 400 ص اشکالاتی را که بر روات و روایات بخاری وارد شده پاسخ داده است.
دار قطنی گفته بخاری از خوارج و روافض روایت نقل کرده و این روایات اعتبار ندارد. ابن حجر در جواب او گفته: اگر راوی توثیق نشده و ضعف سندی دارد ولی متن روایت موید دارد. گاهی با عنوان « توابع » یعنی همین حدیث با سند دیگری نقل شده است و گاهی با عنوان « شاهد » آن را تایید می کنند . یعنی اگر چه متن فرق می کند ولی با همین سند روایت صحیح داریم.
رتبه بعد از نظر اعتبار « سنن ترمذی » قرار داردکه قائل است روایات صحیح را جمع آوری کرده است او بعد از نقل هر حدیثی نسبت به سند آن هم اظهار نظر می کند .
رتبه بعدی « مسند ابن حبان » است. او مدعی است که روایاتی را که جمع کرده صحیحند.
مالک بن انس هم کتاب « موطا » را صحیح می داند. منصور دوانیقی به مدینه رفته بود در ملاقات با انس از عدم وحدت رویه در بین قضات شکایت کرد و از مالک خواست که کتابی بنویسد که همه قضات طبق آن عمل کنند . او می گوید من 100000 حدیث داشتم از میان آنها 10000 را انتخاب کردم و از میان آنها 3000 حدیث را که از نظر سندی صحیح هستند و من طبق آنها فتوا می دهم.
به این کتاب اشکال شد که بلاغات دارد ( بلغنی ) اینها مستند نیست. دیگران آمدند سند بلاغات را پیدا کردند ماند چهار حدیث که آن چهار روایت را هم مستند کردند.
در قرن اخیر هم البانی کتاب مفصلی نوشته با عنوان « سلسله احادیث الصحیحه » « سلسله احادیث الضعیفه »
و اما بحث دوم:
کسانی که در باره سند احادیث اظهار نظر کرده اند سخن آنان چقدر حجیت دارد و قابل قبول است؟ ائمه جرح و تعدیل چه کسانی هستند؟
ذهبی می گوید : کسی که تام المعرفه باشد، علل حدیث را بشناسد، اهل تقوا باشد و متجنب از تعصب باشد جرح وتعدیلش قبول است .
علما ائمه جرح و تعدیل را به سه دسته تقسیم کرده اند.
بحث سوم : انواع جرح و تعدیل
جرح و تعدیل به دو قسم تقسیم می شود:
بنابر نظر ائمه جرح و تعدیل جرح باید مفصل باشد ولی تعدیل مبهم آن هم کافی است. در تعارض بین جرح و تعدیل یک راوی اگر جرح مفصل باشد و تعدیل مبهم جرح مقدم است و اگر جرح مبهم باشد تعدیل مقدم است . اگر جرح بلامعارض باشد تعدیل مبهم هم باشد قبول است.
ائمه جرح و تعدیل بر چه اساسی جرح و تعدیل می کنند؟
یکی از شرایطی را که گفته اند. جرح و تعدیل نباید از روی تعصب باشد. تعصب مذهبی، قومی ، گروهی و ... قابل قبول نیست. مثلا می گویند ذهبی نسبت به اشاعره و صوفیه تعصب دارد بعضی نسبت به کوفیین تعصب دارند.
ابن تیمیه از کسانی است که جرح و تعدیلش بر اساس تعصب است هر چه در باره امیرالمومنین ع و اهل بیت وارد شده است سعی دارد جرح کند . حدیث غدیر را « من کنت مولی فهذا علی مولی اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله » ابن تیمیه می گوید فقط قسمت اولش صحیح است . البانی می گوید این از تعصب ابن تیمیه است . این حدیث دارای سندهای مختلف و کل آن دارای سند صحیح است .
ابن حجر در لسان المیزان اسم علامه حلی را می برد و از او تعریف می کند و می گوید ابن تیمیه کتاب « منهاج السنه » را بر رد کتاب « منهاج الکرامه » علامه حلی نوشته ولی تعصب ورزیده و احادیث جیاد را رد کرده است و این تعصب به جای رسیده که باعث شده علی کرم الوجهه را هم تنقیص کرده است.
عبدالحی لکنهوی حنفی کتاب « الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل» را با انگیزه تطهیر ابو حنیفه نوشته است با تعصب به تعدیل ابو حنیفه پرداخته است . با این که حنفی ها به سند توجهی نداشتند اما چون بسیاری از بزرگان ابو حنیفه را جرح کرده اند او این کتاب را نوشت تا بگوید او عادل است. عبدالله بن احمد بن حنبل در کتاب « السنه » حرفهای زیادی در باره ابو حنیفه زده است. بخاری ابو حنیفه را قبول ندارد و هیچ حدیثی از او نقل نکرده است. بلکه او و شاگردانش را تنقیص هم کرده است. بخاری می گوید از رسول خدا حدیث نقل شده است ولی بعض الناس ( مرادش ابو حنیفه است ) با آن معارضه کرده اند و 24 مورد را نقل می کند .
عبدالحی جرح هایی را که در باره ابوحنیفه نقل شده را جواب می دهد ولی اسمی ازجرح بخاری نسبت به ابو حنیفه نمی برد . در حالی که بخاری در کتاب « الضعفا » اسم بخاری را از ضعفا ذکر می کند. در کتاب « التاریخ الاوسط » از سفیان ثوری نقل می کند که وقتی خبر مرگ ابوحنیفه را به ثوری دادند گفت : الحمد لله کان الاسلام تنقص به... ما ولد فی الاسلام اشئم منه »
حافظ ابوبکر عبدالرزاق بن همام صنعانی در جلد 8 کتاب « المصنف » باب رد علی ابی حنیفه حدود 100 ص در باره ابو حنیفه بحث کرده 40 ص بر تعدیل و 60 ص بر جرح ابو حنیفه.
بعضی در جواب به این جرحها گفته اند : جرحها تعصبی است.
سوال: آیا جرح ائمه حجت است یا خیر؟ بعضی گفته اند در موردی که از روی تعصب نباشد حجت است و اگر از روی تعصب باشد حجت نیست.
در پاسخ آنان باید گفت : اگر ائمه جرح و تعدیل عادل هستند چرا باید نظرشان در بعضی مباحث حجت نباشد و اگر عادل نیستند چرا باید در بخشی از مباحث حجت باشد. اگر عادل است چرا باید بر اساس تعصب عمل کند.
همچنین گفتهاند جرح در باره افراد هم عصر ها مورد قبول نیست چون ممکن است از روی حسادت حرف زده باشند.