آقای محمدرضا درزی رامندی در سال ۱۳۸۷ طی سفری ۱۵ روزه به سرزمین وحی و انجام اعمال عمره، خاطرات و دلنوشتههایش را به صورت روزانه از این سفر ثبت کرده است. وی در این گزارش، با قلمی روان، رویدادها و اتفاقات سفر و نیز برداشتهای شخصاش را از اسرا و معارف حج بیان کرده است و تلاش کرده خواننده را با فضای معنوی این سفر و سرزمین وحی آشنا کند.
در بخشی از این کتاب، که بیان لحظات مواجهه راوی با کعبه و فضای مسجدالحرام است میخوانیم: "راستی چه سرّی در این سرای نهفته است که با جذبهای انسانها را در هر زمانی، با هر مسلک و قومیتی و از هر مکانی به خود میخواند. این کانون توحید چونان آفتاب عالمتاب در مرکز عالم بنا شده و همگان بر گِردش به طوافند. اولین نگاهت که به سرچشمه بندگی، خانه یگانه میافتد، دل راضی نمیشود که این نگاه را بردارد و از این لذت سیریناپذیر دست بکشد و عطش را سیراب کند. از این همه بزرگی، بی اختیار سر بر آستانش نهاده و زبان گرچه قاصر است؛ اما ترجمان این سپاس است و چشمها بارانی میشود."