
آقاي دهلوي بر آن است که از نظر اهل سنت، بر ذمه مکلفان واجب است که شخصي را از ميان خود به رياست انتخاب کنند و او را در آنچه موافق شرع است، تبعيت و ياري کنند؛ زيرا انتخاب رئيس براي هر قومي و ملتي، در فطرت انسان نهفته است. ازاينرو شارع تنها خصائص و شرايط رئيس را بيان کرده، ولي انتخاب و تعيين او بر عهده مردم است؛ زيرا شارع و شريعت در امور فطري انسان، متصدي تعيين و تخصيص نيست؛ بلکه شارع تنها بيان اوصاف و شرايط کلي را بر عهده دارد.[1]
آقاي دهلوي سپس براي تشبيه و تمثيل، به نکاح مثال ميزند. به بيان او، شارع در امر نکاح تنها اوصاف و شرايط و لوازم ازدواج و زوجين را بيان ميکند و هرگز مشخص و معين نکرده که چه کسي با ديگري ازدواج کند! وي با تمسک به آيه 43 سوره نحل،[2] جميع امور ديني را نيز به همين صورت ميداند.[3] البته وي اذعان ميکند: اگر شايستگي و لياقت کسي براي امامت و رياست کبرا براي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشخص شد و ايشان هم استحقاق وي را بيان کرد، در اين صورت نور علي نور است![4] از نظر وي تعيين و نصب امام از جانب خدا، متضمن مفاسد بسيار است؛ زيرا آراي مردم مختلف و خواستههاي نفساني آنان متفاوت است. پس تعيين شخص يا اشخاصي چند براي تمام عالم در جميع ازمنه، موجب برانگيختن فتنهها، کثرت هرج و مرج، تعطيلي امر امامت، پنهانکاري و تقيه آن اشخاص و بلکه در معرض هلاکت انداختن آنان ميشود.[5]
آقاي دهلوي براي نفي الهي بودن امامت، به فطري بودن انتخاب رئيس و حاکم در هر قومي استناد کرده است و اينکه شارع در امور فطري تنها به بيان اوصاف و شرايط بسنده ميکند! اين مطلب و تمثيل نکاح، گواه روشني است که در نظر ايشان، امامت از فروع دين و حکومتي همانند حکومتهاي دنيايي است. ازاينرو امري زميني و بشري و در اختيار و انتخاب مردم است.
در پاسخ بايد گفت: بر فرض اگر امر حکومت و انتخاب حاکم در هر قوم و ملتي فطري و ضروري باشد، بايد توجه داشت که امامت به معناي حکومت و برابر با آن نيست؛ بلکه منصب امامت فراتر از حکومت بوده و غير از مرتبه حکومت، دو مرتبه مرجعيت علمي و ولايت را نيز شامل ميشود. امامت، خلافت و جانشيني رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و عهد الهي است که تنها در اختيار خداوند است، نه بشر. همچنين با توجه به صفات امام (مانند عصمت و افضليت)، هرگز نميتوان انتخاب امام را به عهده مردم گذاشت. بنابراين قياس امامت با حکومت، قياسي معالفارق است و ريشه آن به مبناي غلط و اشتباه آقاي دهلوي و هممسلکانش در تبيين اصل امامت بازميگردد.
با توجه به عبارات ايشان و به طور کلي اهل سنت، ظاهراً آنان قيد «نيابت يا خلافت نبي (صلی الله علیه و آله)» در تعريف امامت را فراموش کردهاند و در عمل تنها به قيد «رياست» پايبندند! در حقيقت آنان امامت را همان رياست و حکومت معنا ميکنند؛ نه خلافت و جانشيني پيامبر (صلی الله علیه و آله)!
آقاي دهلوي با اينکه امامت را امري بشري ميداند، اما اذعان ميکند که اگر پيامبر (صلی الله علیه و آله) شايستگي و لياقت کسي را براي امامت مشخص ميکرد، نور علي نور بود و همو امام بعد از او ميبود. به آقاي دهلوي بايد گفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در موارد مختلفي جانشينان خود را با نام يا بيان ويژگيها معرفي کرده است.[6] در اين صورت اين اشخاص نسبت به ديگران، مقدم و اولي به حکومت و خلافت پيامبر (صلی الله علیه و آله) هستند و بايد به امامت آنها تن داد.
آقاي دهلوي در بخش ديگري از عبارات خود، به مفاسد تعيين و نصب امام از جانب خدا اشاره کرده است. معلوم نيست آقاي دهلوي با چه تفسير و معنايي قائل به مفاسد مذکور شده است! اما به هر حال در پاسخ و نقد اين ادعا ميتوان گفت:
اولاً: با اين تفسير، اين مفاسد در تعيين و نصب پيامبران از سوي خداوند نيز جاري است؛ چراکه در آن هم اختلاف آرا و خواستههاي نفساني وجود دارد. پس در اين صورت تعيين انبيا نيز بايد به اختيار و انتخاب مردم واگذار ميشد! درحاليکه هيچ کس معتقد به چنين مطلبي نيست؛
ثانياً: صرف اختلاف آرا و تفاوت خواستههاي نفساني دليل نميشود که امر امامت به اختيار مردم واگذار شود؛ زيرا اين مفاسد در انتخاب مردم بسيار نمايانتر و بيشتر از تعيين امام از سوي خداوند است؛ چراکه خواستههاي نفساني و اختلاف آرا در انتخابات مردمي، به ويژه انتخابات مهم و اساسي، بسيار چشمگيرتر است و معمولاً به درگيري و اختلافات شديد منجر ميشود. بنابراين اگر ائمه از سوي خداوند انتخاب شوند، مفاسد بسيار کمتر است؛ زيرا همه بايد به امر الهي احترام گذاشته و در برابر آن سر تعظيم فرود آورند؛ چراکه امر او واجب است و نافرماني در برابر او موجب عقوبت و کيفر است؛ درحاليکه انتخاب مردم فاقد ضمانت و ضرورت اجرايي لازم است. لذا مفاسد و اختلافات در آن بيشتر و شديدتر است.
روشن شد که امامت، منصب و مقامي الهي است و تنها خداوند بايد امام را تعيين و نصب کند. با توجه به ويژگيهاي امام و اينکه امامت، خلافت و نيابت از نبوت است، مردم (حتي اهل حل و عقد) شأنيت انتخاب و تعيين امام را ندارند. ازاينرو منصب امامت، همانند نبوت، الهي است و تعيين و نصب آن تنها در اختيار خداوند است. اين ادعا و اعتقاد از ادله عقلي و نقلي به روشني اثبات شد. شبهاتي هم که در انکار الهي بودن امامت يا پيرامون آن مطرح شده است، يا ناشي از عدم درک صحيح منصب امامت است يا ناشي از پيشفرضهاي غلطي است که درباره امامت برگزيده شده است.
[1]. دهلوي، تحفه اثني عشريه، باب هفتم، ص362.
[2]. {وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ}.
[3]. تحفه اثني عشريه، باب هفتم، ص362.
[4]. دهلوي، تحفه اثني عشريه، باب هفتم، ص362.
[5]. همان، ص363.
[6]. ر.ک: صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص253؛ خزاز، كفاية الأثر، ص53، 54، 57-59، 86و87؛ کليني، کافي، ج1، ص286-292؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبيطالب (علیه السلام)، ج1، ص289-310؛ قندوزي، ينابيع المودة، ج2، ص314-319؛ مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج3، ص1452و 1453؛ بخاري، صحيح البخاري، ج9، ص81؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج34، ص410، 427، 428، 440، 449، 468-472، 477، 517 و 518.
تــــازه هــــا