
قفاري مدعي است که علماي اسلام گفتهاند: «هر کسي ادعاي علم غيب کند، کافر است».[1]
هرچند قفاري بيان نکرده که چرا علماي اسلام چنين شخصي را کافر ميدانند، ولي ممکن است هدف وي اين باشد که لازمه چنين اعتقادي شرک به خداست؛ چه اينکه برخي نويسندگان وهابي به چنين ملازمهاي تصريح نمودهاند: «دعوى علم الغيب ودعوى مشاركة الله في ذلك، وهذا كفر وضلال»؛[2] «ادعاي علم غيب ادعاي مشارکت با خدا در اين باره است و اين کفر و گمراهي است».
پاسخ اين است که هيچ ملازمهاي بين علم غيب براي غير خدا و مسئله شرک وجود ندارد؛ زيرا ما بر اساس مباني و دادههاي ديني، همانگونه که پيش از اين اشاره شد، معتقديم که علم غيب انبيا و اوليا (علیهم السلام) ذاتي و استقلالي نيست؛ بلکه علمي است که خداوند به آنها داده است و در طول علم خداوند متعال است، نه در عرض آن. بنابراين شرک در صورتي خواهد بود که ما علم غيب ائمه (علیهم السلام) را ذاتي و مستقل از علم الهي بدانيم و اگر علم غيب معصومان (علیهم السلام) را از جانب خدا بدانيم، هيچگونه شرکي به وجود نخواهد آمد؛ زيرا بين اين دو نوع علم غيب تفاوت اساسي وجود دارد و اصولاً قابل مقايسه نيست؛ مهمترين فرقهاي آن دو عبارتند از:
1. علم غيب خداوند بالذات است؛ يعني خارج از ذات نيست. اما علم غيب امامان و انبيا (علیهم السلام) بالغير و مأذون از جانب خداوند است، لذا قرآن مجيد به صراحت علم غيب بالذات و مستقل را از غير خدا نفي ميکند: {قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا الله}.[3] در عين حال حضرت عيسي (علیه السلام) به مردم ميگفت: {وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}؛[4] «من شما را از آنچه ميخوريد و آنچه در خانههايتان ذخيره ميكنيد، آگاه ميگردانم». روشن است که در آيه اول علم غيب ذاتي را از غير خدا نفي ميکند و در آيه دوم علم غيب غير ذاتي را براي غير خداوند اثبات ميکند.
2. علم غيب الهي، قديم و سابق بر همه مخلوقات و معلومات است؛ ولي علم غيبي انبيا و ائمه (علیهم السلام) در ظرف وجودي خود آنان شکل گرفته و حادث است.
3. علم غيب الهي عين ذات اوست؛ ولي علم غيب انبيا و ائمه (علیهم السلام) زائد بر ذات آنان است.
4. علم غيب الهي مانند اصل علم الهي منشأ پيدايش اشياست؛ اما علم غيب انبيا و ائمه (علیهم السلام) چنين نيست.
5. اصولاً براي خداوند غيب و شهادتي مطرح نيست، بلکه همه هستي در محضر اوست و در مقايسه با مخلوقات، علم غيبي براي خداوند متصور است. درحاليکه براي معصومان (علیهم السلام) به واقع غيب و شهادت مطرح است. بنابراين احدي در علم غيب، شريک خداوند نخواهد بود.
6. علم غيب خداوند، که عين ذات اوست، همچون ذات او بينهايت و نامحدود است و هيچ استثنا و قيدي ندارد؛ اما علم غيب معصومان (علیهم السلام) زائد بر ذات و همچون ذات آنان محدود است به آن حد و مقداري که خداوند خواسته باشد: {وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء}؛[5] «و به چيزي از علم او جز به آن مقدار که بخواهد، احاطه نمييابند».
لذا شبهه فوق ناشي از برداشت نادرست از برخي آيات و نيز عدم توجه به آيات ديگر است. وجود اين فرقهاي اساسي ميان علم غيب الهي با علم غيب پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام)، زمينه هرگونه شرک را برطرف ميسازد.
افزون بر آنچه ذکر شد، وهابيان نيز پذيرفتهاند که رسولان خداوند از علم غيب غير ذاتي برخوردارند. يکي از نويسندگان وهابي به اين موضوع تصريح کرده است: «لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى حَصَـرَ ذلِكَ الاطْلَاعَ فِي الرُّسُلِ فَقَط...».[6] بنابراين اگر در يک مورد علم غيب براي غير ثابت شد و شرک نبود، در همه موارد چنين خواهد بود؛ زيرا شرک استثنابردار نیست. حتي ابن تيميه افراد عادي را برخوردار از «علم غيب» ميداند؛ او در پاسخ به علامه حلي که ميگويد امام علي (علیه السلام) از غيب خبر ميدادند، مينويسد:
اما در مورد خبر به بعضي از امور غايبه، افرادي که کمتر از [امام] علي هستند هم از غيب خبر ميدهند؛ [امام] علي که مقامي بالاتر از آن دارد. پيروان ابوبکر و عمر و عثمان چند برابر علي بن أبيطالب از غيب خبر ميدادند و از کساني که صلاحيت امامت را داشته باشند، هم نبودند. حذيفة بن يمان و ابوهريره و ديگر صحابه چند برابر علي بن أبيطالب از غيب خبر ميدادند و عمر بن خطاب چند نوع از اين غيبها را خبر داده بود.[7]
[1]. قفاري، اصول مذهب الشيعة، ج2، ص562.
[2]. آل فراج، المختصر المفيد في عقائد أئمة التوحيد، ص245.
[3]. بگو: «جز خداوند کسي در آسمانها و زمين غيب را نميداند» (نمل: ۶۵).
[4]. آل عمران: 49.
[5]. بقره: 255.
[6]. آل الشيخ، البراهين الإسلامية، ص76؛ حقوي، التوضيح الرشيد، 235.
[7]. أما الإخبار ببعض الأمور الغائبة فمن هو دون علي يخبر بمثل ذلک فعلي أجل قدرا من ذلک، وفي أتباع أبي بکر وعمر وعثمان من يخبر بأضعاف ذلک وليسوا ممن يصلح للإمامة. وحذيفة بن اليمان وأبو هريرة وغيرهما من الصحابة کانوا يحدثون الناس بأضعاف ذلک وعمر رضي الله عنه قد أخبر بأنواع من ذلک (ابن تيمية، منهاج السنة النبوية، ج8، ص135).
پـــربـــازدیـــدهــــا