
يکي از نويسندگان وهابي، در نقد عصمت ائمه (علیهم السلام)، گفته است که ائمه اعتراف به گناهان خويش نموده و از خداوند طلب بخشایش ميکردند: «وكان الأئمة يعترفون بالذنوب ويستغفرون الله منها».[1] سپس به اين سخن امام علي (علیه السلام) در نهج البلاغه استشهاد کرده است:
اَللّهمّ اغفر لي ما أنت أعلم به منّي، فإن عدت فعد عليّ بالمغفرة، اَللّهمّ اغفر لي ما وأيت من نفسي ولم تجد له وفاء عندي، اَللّهمّ اغفر لي ما تقرّبت به إليك بلساني، ثم خالفه قلبي، اَللّهمّ اغفر لي رمزات الألحاظ، وسقطات الألفاظ، وشهوات الجنان، وهفوات اللّسان.
خدايا از من درگذر آنچه را که تو از من بهتر ميداني، اگر بر من شمارش کردي با عفو و بخشايش بر من برشمار؛ خدايا از من درگذر آنچه را من وعده داده بودم ولي به آن وفا نکردم؛ خدايا از من درگذر آنچه را به زبان نزد تو تقرب نمودم، سپس قلبم مخالفت کرد؛ خدايا عفو کن مرا از اشارات چشم و الفاظ نابجا و شهوات قلب و لغزشهاي زبان.
اولاً: ائمه شيعه (علیهم السلام) هيچگاه به گناه و خطاي مشخص اعتراف، و از آن استغفار نکردهاند و هيچ کس، حتي دشمنان ائمه اهل بيت (علیهم السلام)، عمل قبيحي که قداست آنها را خدشهدار کند، از آنها نقل نکردهاند؛ درحالیکه چه بسیار دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) به فضل و جايگاه بلند و عرشي آنان اعتراف نمودهاند.
اما آنچه در منابع آمده، مسئله استغفار ائمه (علیهم السلام) است که در مناجاتهاي آنها بازتاب يافته است. بديهي است که استغفار مساوي با ارتکاب گناه نيست. بلکه توبه از گناه يکي از مصاديق استغفار است. درحالیکه اين واژه در قرآن کريم معناي گستردهتري دارد که هم شامل توبه شده و هم موارد ديگري را پوشش ميدهد. در برخي کتابهاي لغت آمده است: «الغفر: إلباس ما يصونه عن الدنس».[2] يعني پوشاندن هر چيزي که فرد يا شئ را از آلودگيها، نقصها، ضررها و کاستيها محافظت کند.
توبه و استغفار همیشه به معنای طلب آمرزش از گناه نیست؛ بلکه استغفار گاهی نشانه خوف است و گاهی نشانه ژرفای معرفت است و گاهی نشانه عجز و قصور است که یکایک آنها را بررسی خواهم کرد.
استغفار ائمه (علیهم السلام) چه بسا نمودار میزان خشیت آنها از مقام ربوبی و بیانگر دغدغه خاطر آن بزرگواران نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه پروردگار عالم است. چنانچه امام علی (علیه السلام) در فرازی از دعای کمیل فرموده است:
فکیف احتمالی لبلاء الآخرة؛ وهو بلاءٌ تطول مدّته وتدوم مقامه... مولای لأی الاُمور إلیک أشکو ولِما منها أضجّ وأبکی؟ لألیم العذاب وشدّته، أم لطول البلاء ومدّته؟[3]
پس چگونه خواهد بود تحمّلم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواريها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى است... ای سرورم برای کدام یک از دردهایم به پیشگاهت شکوه کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم؟ آیا برای دردناکی عذاب و سختیاش یا برای طولانی شدن بلا و زمانش؟
امام خمینی (رحمه الله) در این باره فرموده است:
شما خیال میکنید گریههای ائمه طاهرین و نالههای حضرت سجاد (علیه السلام) برای تعلیم بوده و میخواستهاند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند، از خوف خدا میگریستند و میدانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است؛ از مشکلات سختیها خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند. ازاینرو هیچگاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه میبردند.[4]
بنابراین یکی از دلایل استغفار اهل بیت (علیهم السلام)، خشیت آنان از مقام ربوبی و خوفشان از طول مسافت راه است و چون آنها از جزئیات مسائل سفر آخرت آگاه بودهاند، هرگز آرام و قرار نداشتهاند.
با توجه به شناخت اهل بیت (علیهم السلام) از خداوند تبارک و تعالی، استغفارهای آن بزرگواران را باید در این راستا تبیین و بررسی کرد. آنها بزرگی و عظمت خداوند را با تمام وجود درک کرده بودند، ازاینرو حتی در خلوتها با حضرت حق با اشک و گریه و استغفار سخن میگفتند. چنانچه در دعای عرفة امام حسین (علیه السلام) چنین آمده است:
إلهی مَن کانت محاسِنه مساوِی فکیف لا تکون مساویه مساوی؟ ومَن کان حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؟[5]
خدایا، موجودی که زیباییها و خوبیهایش بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدیهای او بد نباشد و موجودی که حقایق وجودی و کمالات او مجازی و استعاری و امانت است، پس هستی و کمالات ادعایی او چگونه مجاز و ادعا و خیال نباشد؟
بنابراین از آنجایی که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) عارف به عظمت حق تعالی بودهاند و میدانستند که اگر در تمام عمر به طاعت و عبادت بگذرانند، شکر نعمت حق تعالی را ادا نکردهاند، ازاینرو استغفار مینمودند؛ نه اینکه استغفار آنان نشانه صدور معصیت باشد.
انبیا و ائمه معصوم (علیهم السلام) در بالاترین مراتب قرب الاهی و غرق در عظمت کبریایی حق و یاد او بودند و اقتضای معرفت و مقام متعالی آنان، توجه و اتصال دائم به حضرت حق بود. پس هرگاه از سر نیاز به لوازم و اقتضائات جسمانی ـ نظیر خوردن و آشامیدن و معاشرت با مردم ـ میپرداختند، آن را گناهی بزرگ برای خود میدانستند و در صدد توبه و استغفار برمیآمدند.[6] چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «و انه لَیغانُ عَلی قَلبی فَاستغفِر اللهَ فی الیومِ سَبعینَ مَرّةً»؛[7] «گاهی آینه دلم را غبار میگیرد، برای همین روزی هفتاد مرتبه استغفار میکنم».
در همین راستا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، نقل شده که فرمودند: «حَسناتُ الاَبرارِ سَیئاتُ المُقرّبین»؛[8] «خوبیهای نیکان، بدیهای مقربان الاهی به شمار میآید».
پس گرچه معصومین (علیهم السلام) گناه و رفتاری که با عصمت آنان منافات داشته باشد، انجام نمیدادند، اما در مقابل عظمت پروردگار اقدامات خود را شايسته مقام بندگي محض و توجه دائم به پروردگار نميدانستند. امام سجاد (علیه السلام) در «مناجات العارفین» عرض میکند:
إلهی قَصُرَت الألسُن عن بلوغ ثنائک کمایلیق بجلالک، وعجزت العقول عن إدراک کُنه جمالک، ولم تجعل للخلق طریقاً إلی معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک.[9]
پروردگارا، زبانها از ادای حق ستایش، آنگونه که شایسته توست قاصر، و عقلها از درک حقیقت ذات تو عاجزند؛ زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد.
پس استغفار اهل بیت (علیهم السلام) در مناجات، نوعی عذرخواهی از خداوند است؛ چراکه نتوانستهاند آنگونه که شایستة ساحت قدس اوست، حق او را ادا کنند.
ائمه (علیهم السلام) پرداختن به امور مباح را برای خود سزاوار نمیدانند و اگر به لحاظ بشری، امور مباحي انجام ميدهند، از آن استغفار میکنند؛ در مناجات اهل بیت (علیهم السلام) شواهد فراوانی بر این بیان وجود دارد؛ امام سجاد (علیه السلام) در یکی از فرازهای نورانی مناجات «خمس عشر» عرض میکند:
إلهی أستغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک، ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک، ومن کلّ سرورٍ بغیر قربک، ومن کل شغلٍ بغیر طاعتک.[10]
معبودا، از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از انس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش میخواهم.
امام صادق (علیه السلام) درباره توبه انبیا و اولیا، فرموده است:
وکلّ فرقةٍ من العباد لهم توبة: فتوبة الأنبیاء من اضطراب السـرّ، وتوبة الأولیاء من تلوین الخاطرات، وتوبة الأصفیاء من التنفیس، وتوبة الخاصّ من الاشتغال بغیر الله تعالی، وتوبة العامّ من الذنوب.[11]
و براى هر فرقه و طائفهاى توبه مخصوصى است: پس توبه پيامبران الهى از مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمينان است و توبه اوليا از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است كه بر خلاف ثبوت و استقامت است و توبه اصفيا و برگزيدگان حق از استراحت و فراغت و غفلت و كدورت است كه بر خلاف دوام توجه است و توبه افراد خاص و بندگان مخصوص از مشغول بودن به غير پروردگار است كه توجه به غير خدا پيدا كرده و سرگرم به آنها باشد و توبه عوام و عموم مردم از گناهان و معاصى و خلافهاست.
طبق این حدیث نورانی، توبة انبیا و اولیا با توبه افراد عادی متفاوت است.
[1]. قفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية، ج2، ص794.
[2]. راغب اصفهاني، مفردات، ص609.
[3]. مفاتيح الجنان، ص90.
[4]. خميني، جهاد اکبر، ص57.
[5]. مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.
[6]. مصباح يزدي، سجادههاي سلوک: شرح مناجاتهاي حضرت سجاد (علیه السلام).
[7]. مجلسي، بحارالانوار، ج6، ص182.
[8]. همان، ج25، ص205.
[9]. مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات العارفين.
[10]. مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات ذاکرين.
[11]. جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام))، مصباح الشريعة، ص97.
پـــربـــازدیـــدهــــا