
قفاري در جاي ديگري در عدم عصمت ائمه (علیهم السلام) به اين سخن امام علي (علیه السلام) استناد نموده است:
فلا تكفوا عن مقالة بحق، أو مشورة بعدل، فإنّي لست في نفسـي بفوق أن أخطئ ولا آمن ذلك من فعلي.[1]
پس از حقگويي يا مشورت، به عدالت خودداري نکنيد؛ زيرا من برتر از اين نيستم که خطا کنم و از خطا در کارم ايمن نيستم.
اندك تأملي در خود جمله و قبل و بعد آن، نشان ميدهد كه قفاري يا خطبه را در نهج البلاغه نديده يا اينكه در آن انديشه نكرده است؛ با آنكه ظاهر كلامش اين است كه از نهج البلاغه نقل ميكند. امام علي (علیه السلام) در خطبه 216، بعد از شمارش حقوق متقابل رعيت و والي و مواجه شدن با ثنا و تمجيد طولاني يكي از اصحاب، جملاتي را در پاسخ آن صحابي بيان فرمود تا به اين جمله رسيد و اين جمله به هيچ وجه دلالت بر عدم عصمت ندارد؛ زيرا:
اولاً: امام علي (علیه السلام) اين جملات را از روي فروتني گفته است: «على سبيل هضم النفس»؛ چنانكه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نيز فرمود: «ولا أنا إلّا أن يتداركنى الله برحمته»؛[2] «من نيز اگر خدا با رحمت خود دستم را نگيرد [نجات نخواهم يافت]». اين جمله، مرادف همان جمله اميرالمؤمنين (علیه السلام) است و همچنين رسولالله (صلی الله علیه و آله) ميفرمود: «إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ الله فِي الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً»؛[3] آيا ميتوان گفت که استغفار رسولالله (صلی الله علیه و آله) العياذ بالله بعد از گناهاني بوده است که از وي سر زده است؟
جناب فخر رازي در رابطه با طلب استغفار حضرت سليمان که گفت: «رَبِّ اغْفِرْ» ميگويد: «وَلِأَنَّهُمْ أَبَدًا فِي مَقَامِ هَضْمِ النَّفْسِ، وَإِظْهَارِ الذِّلَّةِ وَالْخُضُوع»؛[4] «انبیا همیشه در مقام شکستهنفسی و اظهار ذلت و خضوعاند». همين نگاه درباره سخن امام علي (علیه السلام) نيز صادق است.
ثانياً: نبايد به سخن بزرگان به طور گزينشي نگاه کرد و ميبايست به کل کلام نظر افکند و همه را من حيث المجموع نگاه کرد و قضاوت نمود.
روشن است كه اميرمؤمنان (علیه السلام) و نيز تمامى انبيا، همانند انسانهاى ديگر داراى دو قوه عقل و شهوت هستند. آنها نيز همانند ما قادر هستند كه اشتباه كنند يا مرتكب گناه شوند؛ اما تفاوتى كه آنها با بقيه مردم عادى دارند، در اين است كه لطف خداوند هميشه شامل حال آنهاست. پس امام (علیه السلام) در اين خطبه، نهتنها خود را معصوم مىداند، بلكه سرمنشأ اين عصمت را نيز لطف خداوند مىداند.
اين گفته اميرمؤمنان (علیه السلام) دقيقاً بر طبق همان تعريفى است كه شيعه از عصمت دارد؛ يعنى آنها قدرت بر انجام گناه را دارند، اما لطف خداوند هميشه شامل حال آنهاست و آنها را از گناه و خطا باز مىدارد. شيخ مفيد در اين باره چنين ميگويد:
العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية وترك الطاعة مع قدرته عليهما.[5]
عصمت، لطفى از جانب خداوند است كه شامل حال مكلف مىشود و او را از وقوع در معصيت و ترك اطاعت باز مىدارد؛ با اينكه آن شخص قادر به انجام آن دو است.
سخن امام (علیه السلام) با تعريفى كه شيخ مفيد از عصمت دارد، دقيقاً عين هم هستند و تفاوتى با يكديگر ندارند.
درست است كه آن حضرت در صدر كلام خود فرموده است: «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَلَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي»؛ «خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمىدانم»، اما در ادامه كلام خود بلافاصله براى دفع توهم نفى عصمت، امكان خطا از خويش را با جمله استثنائيه نفى نموده و فرمودهاند: «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»؛ «مگر اينكه خداوند مرا در برابر خويشتن خويشم كفايت كند كه او بيش از خود من، قلمرو هستيم را مالك است».
به عبارت ديگر امام (علیه السلام) با اين تعبير يكى از زيباترين مظاهر توحيد افعالى را رقم زده و صريحاً بيان کردهاند: «اگر لطف خدا شامل حال بندهاش نگردد، هيچكس نميتواند فىنفسه و با استقلال خود را از خطا و لغزش مصونيت بخشد».
سخن امام علي (علیه السلام) مانند سخن حضرت يوسف (علیه السلام) است که فرمود: {وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِـي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي}.[6] در نتيجه، استفاده عدم عصمت از گفتار اميرمؤمنان (علیه السلام)، گفتارى است نسنجيده و غير قابل قبول.
ثالثاً: در سخن امام علي (علیه السلام) قيد «فى نفسى» است. حضرت با اين قيد از خودش سلب استقلال كرده، ميفرمايد: «اگر هدايت و صيانت الهي نباشد، من نيز مانند شما بشري عادي هستم و از آن جهت كه بشرم، همانند ديگران در معرض خطر قرار دارم؛ چنانكه همانند ديگران زندگي عادي و معمولي دارم». به عبارت ديگر امام علي (علیه السلام) با قيد «فى نفسى» اشاره به جنبه شخصي و بُعد مُلكي خود و با قيد «إلّا أن يكفى الله من نفسى...» اشاره به جنبه شخصيتي و بُعد ملكوتي خود كرده است. با آن قيد، از خود نفي استقلال و با اين قيد، براي خود اثبات ارتباط با خداي متعالي كرده است.
[1]. قفاري، أصول مذهب الشيعة الإمامية، ج2، ص793.
[2]. قسطلاني، إرشاد الساري، ج8، ص357.
[3]. مجلسي، بحارالانوار، ج25، ص204.
[4]. فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج26، ص394.
[5]. مفيد، النكت الاعتقادية، ص38.
[6]. يوسف: 53.
پـــربـــازدیـــدهــــا