
قفاري در عدم عصمت ائمه به دو حديث استناد کرده است:
حديث اول را از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده و آن را از دلايل عدم عصمت ائمه (علیهم السلام) دانسته است: «قال أبو عبدالله «إنّا لنذنب ونسيء ثم نتوب إلى الله متابًا».[1]
حديث دوم از امام موساي کاظم (علیه السلام) است که امام ميفرمايد:
ربّ عصيتك بلساني ولو شئت وعزّتك لأخرستني، وعصيتك ببصري ولو شئت لأكمهتني، وعصيتك بسمعي ولو شئت وعزّتك لأصممتني... وعصيتك برجلي ولو شئت وعزّتك لجذمتني، وعصيتك بجميع جوارحي التي أنعمت بها عليّ ولم يكن هذا جزاك منّي.[2]
پروردگارا: تو را با زبانم نافرماني نمودم و قسم به عزتت که اگر ميخواستي لالم ميکردي و تو را با چشمم نافرمانی کردم و قسم به عزتت اگر ميخواستي نابينايم ميکردي و تو را با گوشم نافرماني کردم و قسم به عزتت اگر ميخواستي ناشنوایم ميکردي... و تو را با پاهایم نافرمانی کردم و اگر میخواستی پاهایم را قطع میکردی و تو را با همه اعضايم، که با آنها به من نعمت دادي، نافرماني نمودم و اين جزاي تو در مقابل اعمال من نيست.
روايت نخست: اولاً تنها در کتاب الزهد حسین بن سعید اهوازی آمده است و خود ایشان به صراحت گفته است «ذنب» در حدیث به معنای گناه متعارف نیست:
لا خلاف بين علماءنا في أنّهم ( (علیهم السلام)) معصومون من كل قبيح مطلقا، وأنّهم ( (علیهم السلام)) يسمّون ترك المندوب ذنباً وسيّئةً بالنسبة إلى كمالهم( (علیهم السلام)).[3]
در اینکه ائمه (علیهم السلام) از هر قبیحی به طور مطلق معصوم هستند، اختلافی بین علمای شیعه نیست و آنها به جهت کمالات و جایگاهی که دارند، ترک مستحبات را گناه میدانند.
این حدیث شبیه حدیثی است که در صحیح مسلم از زبان مبارک رسولالله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي، وَإِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ، فِي الْيَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ».[4] هیچ یک از شارحان این حدیث و دیگر علمای اهل سنت آن را بر ظاهرش حمل نکردهاند و توجهیات مختلفی کردهاند. نووی این توجیهات و تأویلات را در شرح حدیث آورده است.[5]
ثانیاً: روايت اول خبر واحد است و نميتواند در برابر آيه تطهير و روايات زيادي، مانند حديث شريف ثقلين، که عصمت ائمه اهل بيت (علیهم السلام) را ثابت ميکند، برابري کند.
ثالثاً: با توجه به جایگاه و مقام و منزلت ائمه اهل بیت (علیهم السلام) این حدیث را نمیتوان بر ظاهرش حمل نمود و «ذنب» را بر گناه متعارف حمل کرد؛ زیرا اينگونه سخن گفتن حتي از يک عالم ديني در حد معمول نيز سر نميزند؛ چه رسد به شخص بزرگواري مانند امام صادق (علیه السلام) که جايگاه و منزلت ايشان از نگاه علمي و عملي[6] مورد انکار هيچکسي نيست. از سوي ديگر چنين بياني از بزرگان دين مسئله اباحهگري را در جامعه اسلامي آسان و روان خواهد نمود و هيچ حکمتي در بيان آن وجود ندارد. ائمه (علیهم السلام) به ما آموختهاند که گناه نکردن آسانتر از توبه است: «وَ قَالَ (علیه السلام): تَرْكُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ [التَّوْبَةِ] الْمَعُونَةِ».[7]
روايت دوم که از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است نيز از حيث سند مجهول است[8] و از حيث دلالت نيز نميتواند دليل بر عدم عصمت امام باشد؛ زيرا بسيار روشن است که امام (علیه السلام) از زبان همه گناهکاران امت در پيشگاه پروردگار زبان تقصير گشوده است؛ نه اينکه همه اين گناهان را العياذ بالله ايشان مرتکب شده باشد. بديهي است که از يک نفر عادي اين همه گناه سر نميزند، چه رسد به امام کاظم (علیه السلام) که از نگاه شيعه معصوم است و از نگاه بقيه مذاهب اسلامي، عالمي بزرگ و از اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) است که جايگاه بس بلندي ميان همه پيروان مذاهب اسلامي دارد. اگر ايشان را در حد يک انسان معمول فرض کنیم، ممکن نيست که چنين گناهاني از وي سر زده باشد. پس مقصود امام (علیه السلام) از گفتن اين جملهها تعليم به ديگران است[9] که اينگونه در پيشگاه خداوند زبان اعتراف بگشايند و بزرگواري و گذشت خداوند را بيان نمايند.
از مجموع مطالب اين مقاله، نتايج زير به دست ميآيد:
1. عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) دلايل قرآني و روایي مانند آيه مبارکه تطهير، آيه اولوالامر و حديث شريف ثقلين دارد که به آنها اشاره شد.
2. ائمه شيعه (علیهم السلام) هيچگاه به گناه و خطاي مشخص اعتراف، و از آن استغفار نکردهاند و هيچکس، حتي دشمنان ائمه اهل بيت (علیهم السلام)، آنچه قداست آنها را خدشهدار کند، از آنها نقل نکردهاند.
3. سخن امام علي (علیه السلام) در نهج البلاغه با توجيهاتي كه درباره آن ذکر شد، به هيچ وجه عصمت ايشان را خدشهدار نميکند؛ زيرا مهمترين نکته ـ که از سوي شبههکننده ناديده گرفته شده است ـ قيد «فى نفسى» در کلام ايشان است که به جنبه شخصي و بُعد مُلكي امام اشاره دارد و با قيد «إلّا أن يكفى الله من نفسى...» اشاره به جنبه شخصيتي و بُعد ملكوتي خود نموده است. با آن قيد، از خود نفي استقلال کرده، ميفرمايد: «اگر هدايت و صيانت الهي نباشد، من نيز مانند شما بشري عادي هستم و از آن جهت كه بشرم، همانند ديگران در معرض خطر قرار دارم؛ چنانكه همانند ديگران زندگي عادي و معمولي دارم» و با اين قيد، براي خود اثبات ارتباط با خداي متعالي كرده است و عصمت مربوط به اين جنبه است.
4. عصمت ائمه ذاتي نيست. ازاينرو استغفار آنها بر فرض وقوع است؛ يعنى اگر چنين گناهانى از امام صادر شود، خداوند آنها را ببخشد.
5. احاديثی که قفاري در عدم عصمت به آنها استدلال کرده است، از نگاه سندي ضعيف، و از نگاه دلالت نيز نميتوان بر آنها تکیه کرد.
[1]. قفاري، اصول مذهب الشيعة الإمامية، ج2، ص794.
[2]. کليني، الکافي، ج3، ص327.
[3]. اهوازي، الزهد، ص74.
[4]. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج4، ص2075.
[5]. نووي، المنهاج، ج17، ص23.
[6]. ذهبي، سير اعلام النبلا، ج6، ص364.
[7]. نهج البلاغة، حکمت 170.
[8]. مجلسي، مرآة العقول، ج15، ص137.
[9]. حر عاملي، وسائل الشيعة، ج7، ص18.
پـــربـــازدیـــدهــــا