
تقيه با آياتي از قرآن، که مسلمانان را به تبليغ احکام و معارف الهي و پنهان نکردن آنها فرمان داده، تعارض دارد.[1]
پاسخ اين شبهه بسيار روشن است؛ بديهي است که گستره تقيه در حدي نيست که در برابر آيات تبليغ احکام بايستد و مقابله کند و به تعطيلي احکام و آموزههاي دين منجر گردد. اينگونه نيست که مسلمانان فقط تقيه کنند و از تبليغ دين و احکام دست بردارند. تقيه در موارد بسيار خاصي مشروعيت پيدا ميکند. مطلق و رها شده نيست که در هرجا به بهانه تقيه بتوان از آن استفاده نمود. هنگام عمل کردن به تقيه، همواره مصالح مهمتر اسلام و مسلمانان در نظر گرفته ميشوند؛[2] به تعبير ديگر، تقيه در مواردي جايز يا واجب است که کاربرد آن مصلحت بيشتري نسبت به تبليغ معارف الهي داشته باشد و در غير اين صورت تقيه لازم نيست و حتي حرام است. بر همين اساس، فقها تقيه را در مواردي مانند خطر تخريب خانه کعبه، تخريب مشاهد مشرفه، تحريف احکام الهي و تحريف اصول دين و مذهب، جايز ندانستهاند. احاديث نيز تقيهاي را که به فساد در دين يا ريخته شدن خون بيگناهي بينجامد، ممنوع دانستهاند.[3] افزون بر اين، حکم تقيه نسبت به افراد مختلف، متفاوت است و ممکن است به لحاظ موقعيتهاي گوناگون افراد، تقيّه براي برخي جايز، و نسبت به ديگران حرام باشد.[4]
[1]. آلوسي، روح المعاني، ج۳، ص۱۲۵.
[2]. سبحاني، اضواء علي عقائد الشيعة، ص۴۲۲ و ۴۲۳.
[3]. نوري، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۷۴.
[4]. مکارم شيرازي، القواعد الفقهية، ج۱، ص۴۳۷.
پـــربـــازدیـــدهــــا