
در وصيتي حضرت اميرالمؤمنين به امام حسن (علیهما السلام) ميفرمايد:
اي پسرم! در منزل خود بنشين، به خاطر خطاهايت گريه کن و دنيا را در رديف بزرگترين آرزوهايت قرار مده و تو را به نماز خواندن در وقت خودش و ترس از خدا توصيه ميکنم و تو را از اينکه عجولانه حرف بزني يا عملي انجام بدهي نهي ميکنم و تو را از مکانهاي قابل تهمت و مجلسهايي که به آن گمان بد بُرده ميشود، برحذر ميدارم؛ چراکه بهراستي رفيق بد، همنشينش را تغيير ميدهد و به سوي بدي ميکشاند و تو را از نشستن بر سر راهها برحذر ميدارم و به تو توصيه ميکنم که با کساني بحث و جدل مکن که شعور و علم ندارند و در زندگيات ميانهرو باش.[1]
مستشکل با آوردن اين روايت مدعي است که امام حسن (علیه السلام) معصوم نيست؛ چون اميرالمؤمنين (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) فرمود: در منزل بنشين و بر خطاهايت گريه کن بنابر اين امام حسن (علیه السلام) معصوم نيست.
پاسخ اول: از روايات به دست ميآيد که در اين جلسه امام حسن (علیه السلام) و ديگر فرزندان امام علي (علیه السلام) حضور داشتند.[2] طبيعي است که چون امام حسن (علیه السلام) بزرگتر از همه است، خطاب به ايشان شده باشد؛ امّا در واقع خطاب به همه افراد و شيعيان است.
ممکن است مستشکل اشکال کند اگر خطاب اميرالمؤمنين (علیه السلام) به تمام فرزندان بود بايد ضمير جمع ميآورد امّا اينجا مخاطب فقط امام حسن (علیه السلام) است.
جواب اين است که اولاً: خطاب وصيت کننده غالباً به وصي است و اينجا امام علي (علیه السلام) در مقام وصيت کردن است؛ ثانياً: سفارشات حضرت اخلاقي بوده است و سفارشات اخلاقي مختص به افراد خاص نيست. لذا همه افراد را شامل است؛ ثالثاً: وقتي بزرگ يک خانواده مورد خطاب قرار ميگيرد به طريق اولي شامل بقيه افراد است.
پاسخ دوم: طلب استغفار و گريه هميشه ملازم با گناه نيست. بنابراين استغفار فرد معصوم غير از طلب استغفار و گريه مردم عادي است. لذا در قرآن به پيامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت ذنب داده شده است:
{فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِک وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک بِالْعَشِـيِّ وَ الْإِبْکارِ}.[3]
پس (ای رسول ما بر آزار امت) صبر کن که البته وعده (ثواب و عقاب) خدا حق است و بر گناه خود از خدا آمرزش طلب کن، و صبح و شام به تسبیح و ذکر و ستایش پروردگار خود پرداز.
اين در حالي است که شيعه و سني معتقد به عصمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) از گناه هستند و معلوم ميشود مراد از «ذنب» در پيامبر، ذنب مردم عادي نيست[4] و اين «خطا» نيز به معناي خطا در مردم عادي نيست.
به عبارت ديگر، همان گونه که تقوا مراتبي دارد، چنان که آيتالله جوادي آملي ميفرمايد: «تقوا داراي سه مرتبه است: تقواي عام پرهيز از محرمات، تقواي خاص اجتناب از مشتبهات و تقواي اخص دوري از مباحات در پرتو اشتغال به واجبات و مستحبات»،[5] گناه و خطا نيز مراتبي دارد. لذا گناه و خطاي فردي که امام معصوم است همان ترک اولي و مشغوليتهاي مباحي است که گاهي اقتضاي شرايط چنين اقتضا ميکند؛ مثلاً اگر در مجلسي که افراد محترم نشستهاند کسي بخواهد بهدليل درد پايي که دارد پاي خود را دراز کند از همه حضار عذرخواهي ميکند. اگر گوينده تلويزيون سرفهاي کند از بينندگان عذرخواهي ميکند، اگر ميزبان براي ميهمان غذاي درجه يک تهيه نکند از ميهمان عذرخواهي ميکند. درحاليکه همه ميدانيم هيچ يک از اين موارد گناه نيست؛ امّا چون انسان خود را مقصر ميداند عذرخواهي ميکند. پس گاهي عذرخواهي از باب ادب است.[6]
مرحوم مجلسي مناظرهاي از عالم يهودي و امام علي (علیه السلام) آوردهاند که عالم يهودي به امام گفت: «يحيي بن زکريا در سن کودکي به او حکم الهي داده شد، بدون اينکه جرم و گناهي مرتکب شده باشد گريه ميکرد». اميرالمؤمنين (علیه السلام) در جواب يهودي فرمود:
آري يحيي بن زکريا چنين بود، به محمد بن عبدالله درجاتي بالاتر از آن داده شد... آن حضرت نيز بدون اينکه جرم و خلافي مرتکب شده باشد از خشيت خدا چندان ميگريست که جايگاه نمازش مرطوب ميگشت.[7]
غزالي ميگويد:
در همه موارد منظور از وجوب توبه، وجوب شرعي که ملازم با ارتکاب حرام است، نيست؛ بلکه مرتبه بالاتري از توبه که براي سالک الي الله لازم است و انبيا و اوليا اهتمام کامل به آن داشتهاند، اين است که انسان برخي از امور را که داراي حرمت شرعي هم نيستند، براي رسيدن به درجات بالاي قرب الهي و رسيدن به مقام محمود، ترک کند؛ چنانکه عيسي (علیه السلام) از اينکه سنگي را بالش خود قرار داده بود، توبه کرد و سر بر زمين سخت نهاد.[8]
بنابراين، سفارش امام علي (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) بر گريه بر خطا منافاتي با عصمت امام حسن (علیه السلام) ندارد.
[1]. مفيد، الامالي، ص221؛ طوسي، الامالي، ص7.
[2]. «لَمَّا احْتُضِرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) جَمَعَ بَنِيهِ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ وَ الْأَصَاغِرَ مِنْ وُلْدِهِ، فَوَصَّاهُمْ» (طوسي،الامالي، ص595 ) «إِنِّي أُوصِيكَ يَا حَسَنُ وَ جَمِيعَ أَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ رَبِّكُم» (کليني، الکافي، ج7، ص52) «شَهِدْتُ وَصِيَّةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِينَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِه». (شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج4، ص189)
[3]. غافر: 55 .
[4]. ذنب در لغت به معاني مختلف آمده است؛ مثلاً نصيب و بهره، و دُم حيوان را نيز ذنب گويند. همچنين به عملي که عاقبت ناگوار و سوئي دارد نيز ذنب گويند. بنابراين اگر در قرآن چنين تعبير شده {وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك} (محمد: 19) مراد گناه اصطلاحي نيست؛ بلکه يعني ما مانع از اين ميشويم که عاقبت ناگوار و سوئي بر اثر تبليغ و رسالت به تو برسد. (راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص331) پس ذنب براي پيامبر و امام ملازم با مخالفت اوامر الهي و انجام فعل حرام نيست، بلکه گناه و فعل حرام يکي از مصاديق مفاهيم عام واژه ذنب است.
[5]. جوادي آملي، ادب فناي مقربان، ج1، ص395.
[6]. قرائتي، تفسير نور، ج10، ص273.
[7]. مجلسي، بحارالانوار، ج10، ص44.
[8]. غزالي، احياء العلوم، ج4، ص12؛ به نقل از: پژوهشي در بحث عصمت معصومان، ص38.