
امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد: امام حسين (علیه السلام) در يکي از جنگها وارد ميدان شد و از دشمن مبارز طلبيد. وقتي اميرالمؤمنين (علیه السلام) متوجه ميشوند، به امام حسين (علیه السلام) ميفرمايد: «اگر دوباره اين کار را تکرار کني تو را معاقبه ميکنم و اگر کسي تو را به مبارزه دعوت کرد و نرفتي باز تو را معاقبه ميکنم؛ آيا نميداني اين عمل ظلم است؟»[1]و[2]
پاسخ اول: سند اين روايت ضعيف است.[3] چون در آن «سهل بن زياد» قرار دارد که نجاشي او را ضعيف و غير معتمد ميداند.[4] «جعفر بن محمد الاشعري» نه توثيق شده و نه رد شده است. ابن قداح نيز همان عبدالله بن ميمون القداح است.[5] که ثقه است.[6]
پاسخ دوم: فقهاي شيعه بر اساس اين روايت بحث «مبارزهطلبي بدون اذن امام» را مطرح کرده و بر اساس آن حکم صادر کردند. برخي مثل علامه حلّي با استناد به اين روايت، به حرمت و ممنوع بودن مبارزهطلبي بدون اذن امام حکم ميکنند.[7] درحاليکه ممکن است کسي بپرسد علامه حلّي، با اينکه اعتقاد به عصمت ائمه دارد، چطور امکان دارد از اين روايت حرمت استفاده کرده باشد؟
جواب اين است که به فرض بپذيريم چنين اتفاقي افتاده است، مبارزهطلبي امام حسين (علیه السلام) بر اساس آگاهي قبلي و قبل از بيان و ابراز حکم توسط اميرالمؤمنين بوده است. لذا اشکالي در حرکت امام حسين (علیه السلام) وجود نداشت. زماني حرکت امام حسين (علیه السلام) اشکال دارد که پس از بيان و ابراز حکم توسط اميرالمؤمنين (علیه السلام) مخالفت کرده باشد. درحاليکه جايي نقل نشده است که امام حسين (علیه السلام) با نظر امام علي (علیه السلام) مخالفت کرده باشد.
صاحب جواهر از بيان حضرت اميرالمؤمنين حکم به کراهت مبارزهطلبي قبل از اذن امام ميکند.[8] صاحب رياض نظرش اين است که اذن امام رجحان دارد، لذا بدون اذن امام طلب مبارزه حرام نيست.[9]
بنابراين حرکت امام حسين (علیه السلام) حرمت نداشت تا گناه باشد و با عصمت منافات داشته باشد.
مرحوم مجلسي در توجيه اين روايت دو بيان ميآورد: اول: روايت را حمل بر کراهت[10] و ترک اولي ميکند؛[11] دوم: اين کلمات اگر از اميرالمؤمنين نسبت به امام حسين (علیهما السلام) صادر شده باشد، براي اين است که امام در مقام تعليم مسائل جنگ بودند؛ به عبارتي در مقام تشريع حکم بودهاند. لذا خطاب ايشان با چنين لحني بوده است تا حرمت يا کراهت مبارزهطلبي بدون اذن امام را برساند و الاّ ائمه از چنين چيزهايي معصوم هستند.[12]
البته يک نقل تاريخي وجود دارد که اميرالمؤمنين (علیه السلام) در جنگ صفين بنيهاشم را از جنگ منع کرده بود؛ امّا عبّاس بن ربيعه، نواده عبدالمطلب، در مقابلِ کسي که از طرف لشکر شام او را به مبارزه طلبيد به ميدان رفت او را به هلاکت رسانيد. اميرالمؤمنين (علیه السلام) روي به عباس کرده و فرمود: «آيا من، تو و عبدالله بن عباس را نهي نکرده بودم که به صف اوّل نياييد و به ميدان نرويد»؟ عرض کردم چرا. اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: «پس چرا چنين کردي؟ عباس گفت: آيا من را به مبارزه بخوانند و من پاسخ نگويم»؟ امام فرمود: «اطاعت از امام براي تو بهتر از پاسخ دادن به دشمن بود».
از آن طرف در لشکر شام معاويه از کشته شدن افسر جنگي خود خشمگين بود و گفت هرکس عباس را بکشد صد پيمانه طلا و صد پيمانه نقره و صد پيمانه پارچه يماني جايزه دارد. آنها به ميدان آمدند و عباس را به جنگ فرا خواندند؛ امّا عباس گفت: «من بايد از مولاي خويش اجازه بگيرم». نزد اميرالمؤمنين (علیه السلام) آمد و جريان را عرضه داشت. امام فرمود: «به خدا سوگند معاويه ميخواهد که حتي يک تن از بنيهاشم نماند، مگر اينکه شکمش را بدرد و نابودش کند؛ او ميخواهد نور خدا را خاموش کند».[13] به همين دليل اميرالمؤمنين (علیه السلام) از حضور بنيهاشم در نبرد جلوگيري ميکرد. [ازاينرو] به امام حسن و امام حسين و محمد بن حنفيه و فرزندان عباس از جمله عبدالله اجازه جنگ نميداد.[14]
اينها شاهد بر اين ميتواند باشد که ممکن است افراد ديگري از بنيهاشم بودهاند که بدون اذن امام طلب مبارزه کرده يا بدون اذن امام به جنگ رفته باشند.
نکته ديگر اينکه بر اساس نقل تاريخي که بيان شد ظاهراً بحث بر طلب مبارزه بدون اذن امام نبوده، بلکه بحث اين است که اميرالمؤمنين (علیه السلام) سعي زيادي داشتند بنيهاشم حفظ شوند؛ خصوصاً امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) که نوه پيامبر بودند و امامت بعد از اميرالمؤمنين (علیه السلام) قائم به آنها بود. لذا اميرالمؤمنين (علیه السلام) براي حفظ امامت نهي از طلب مبارزه توسط امام حسين (علیه السلام) را صادر ميکند.
[1]. کليني، الکافي، ج5، ص35؛ طوسي، تهذيب الاحکام، ج6، ص169.
[2]. الامامة و النص، ص528.
[3]. مجلسي، مرآة العقول، ج18، ص363.
[4]. نجاشي، رجال النجاشي، ص185.
[5]. مامقاني، تنقيح المقال، ج15، ص313.
[6]. نجاشي، رجال نجاشي، ص213.
[7]. علامه حلّي، منتهي المطلب، ج14، ص112؛ علامه حلّي، تذکرة الفقها، ج9، ص81.
[8]. صاحب جواهر، جواهر الکلام، ج21، ص85.
[9]. همان، ص86.
[10]. مجلسي، ملاذ الاخيار، ج9، ص449. البته اگر بپذيريم که امام معصوم فعل مکروه انجام ميدهد.
[11]. مجلسي، مرآة العقول، ج18، ص364.
[12]. ملاذ الاخيار، ج9، ص449.
[13]. مسعودي، مروج الذهب، ص356.
[14]. نصر بن مزاحم، وقعة الصفين، ص463 .