• صفحه اصلی
  • درباره ما
    • پژوهشکده در یک نگاه
    • هیئت امنا
    • ریاست
    • معاونت ها
    • شورای پژوهشی
    • جوایز و افتخارات
  • فعالیت ها
    • نشست های علمی
    • ارتباط با مراکز علمی
  • گروه های علمی
    • گروه اخلاق و اسرار
    • گروه تاریخ و سیره
    • گروه فقه و حقوق
    • گروه کلام و معارف
    • واحد احیای میراث
    • دفتر پژوهشکده در خراسان
    • واحد بقیع‌پژوهی
  • آثار
    • کتاب ها
    • نشریات
    • نرم افزارها
    • ویکی حج
    • دانشنامه حج و حرمین
    • دانشنامه عتبات
    • موسوعه رد شبهات
    • مجموعه آثار حج خونین
  • کتابخانه، موزه و اسناد
    • کتابخانه
    • موزه
    • اسناد
  • خدمات پژوهشی
    • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
    • اولویت های پژوهشی
    • کتابشناسی حج و زیارت
    • خاطرات حج و زیارت
    • پاسخ به شبهات
    • حمایت از پایان نامه ها
    • فرم ها
    • درس خارج فقه حج
  • افراد
  • آرشیو
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
/ خدمات پژوهشی / پاسخ به شبهات / عصمت / امام حسن و امام حسین علیهما السلام / شبهه: عمل نکردن به وصيت امام حسن (علیه السلام)
تاريخ : 1404/08/28 | بازدید : 3
شبهات مرتبط با عصمت پاسخ به شبهات

شبهه: عمل نکردن به وصيت امام حسن (علیه السلام)

شبهه چهارم: عمل نکردن به وصيت امام حسن (علیه السلام)

امام حسن (علیه السلام) به امام حسين (علیه السلام) وصيت مي­کند که اگر از دنيا رفتم جنازه‌ام را کنار قبر پيامبر (صلی الله علیه و آله) دفن کنيد. پس اگر از اين کار منع شدي، که به زودي منع خواهي شد، کار را به جنگ و دشمني نکشان و جنازه‌ام را سوي بقيع باز گردان و در آنجا دفنم کن.[1] سؤال اين است که چرا امام حسين (علیه السلام) با اينکه وصي امام حسن (علیه السلام) بود به وصيت برادر خود عمل نکرد و درگير شد؟ آيا اين خلاف عصمت نيست؟[2]

جواب شبهه چهارم

پاسخ اول: امام حسين (علیه السلام) هيچ گاه درگير نشد، بلکه بنابر وصيتي که امام حسن (علیه السلام) فرمود عمل کرد. امام حسن (علیه السلام) وصيت کردند:

‏برادرم! به تو وصيتى مي‌كنم! آن را حفظ كن! چون من مردم جنازه‏ام را آماده دفن كن، سپس مرا به‌سوى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ببر تا با او تجديد عهدى كنم؛ آن‌گاه مرا به‌جانب مادرم فاطمه برگردان. سپس مرا در بقيع دفن كن.

سپس امام حسن (علیه السلام) فرمود: «بدان كه از طرف حميرا (عايشه)، كه مردم از زشتكارى و دشمني او با خدا و پيغمبر و ما خاندان آگاهند، مصيبتى به‌من مي­­رسد».[3]

امام حسين (علیه السلام) نيز به وصيت برادرش عمل کرد: زماني که پيکر مطهّر امام حسن (علیه السلام) را براي نماز خواندن به سمت مسجد پيامبر آوردند، يک نفر به دروغ به عايشه گفت: بني‌هاشم امام حسن (علیه السلام) را مي­خواهند در کنار قبر پيامبر دفن کنند. عايشه خود را سريع به خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رساند و گفت: «فرزند خود را از خانه من بيرون بريد كه نبايد در اينجا چيزى دفن شود و حجاب پيغمبر (صلی الله علیه و آله) دريده شود».

امام حسين (علیه السلام) در جواب عايشه فرمود:

تو و پدرت پيشتر حجاب پيغمبر (صلی الله علیه و آله) را دريديد و تو در خانه پيغمبر كسى را آوردى كه پيامبر دوست نداشت نزديك او باشد (مقصود ابوبكر و عمر است) و خدا از اين كار، از تو بازخواست مي­كند. همانا برادرم به‌من امر كرد كه جنازه‏اش را نزديك پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ببرم تا با او تجديد عهد كند و بدان كه برادر من از همه مردم به‌خدا و رسولش و معناي قرآن داناتر بود و نيز او داناتر از اين بود كه پرده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را پاره نكند؛ زيرا خداى تبارك و تعالى مي‌فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تا به‌شما اجازه نداده‏اند به‌خانه پيغمبر وارد نشويد» و تو بدون اجازه پيغمبر، مردانى را به‌خانه او راه دادى. خداى عز و جل فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد. آواز خود را از آواز پيغمبر بلندتر نكنيد». در صورتى كه به‌جان خودم سوگند كه تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پيغمبر (صلی الله علیه و آله) كلنگ‏ها زدى با آنكه خداى عز و جل فرمايد: «كسانى كه نزد رسول خدا صداى خود را فرو مي‌كشند، آنهايند كه خدا دل‌هايشان را به‌ تقوا آزمايش كرده است». به‌جان خودم كه پدرت و فاروقش به‌سبب نزديك كردن خودشان به‌پيغمبر (صلی الله علیه و آله) او را آزار دادند و آن حقى را كه خدا با زبان پيغمبرش به‌آنها امر كرده‏ بود، رعايت نكردند؛ زيرا خدا مقرّر فرموده كه آنچه نسبت به‌مؤمنين در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرام است. به‌خدا اى عايشه! اگر دفن كردن برادرم، ‌حسن نزد پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) كه تو آن را نمي­خواهى، از نظر ما خدا آن را جايز كرده بود، مي­فهميدى كه او به‌رغم انف تو در آنجا دفن مي­شد.... پس امام حسين (علیه السلام) به‌جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را در بقيع دفن كرد.[4]

همچنين شيخ مفيد از زياد المُخارقي چنين نقل مي­کند:

وقتي زمان شهادت امام حسن (علیه السلام) فرا رسيد امام حسين (علیه السلام) را فراخواند و به ايشان فرمود: وقتي از دنيا رفتم چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و كفن نما، و بر تابوتم بنه و به‌سوى قبر جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ببر تا ديدارى با او تازه كنم. سپس به‌سوى قبر جده‏ام فاطمه بنت اسد ببر و در آنجا دفنم كن و به زودي آگاه خواهي شد كه مردم گمان كنند شما مي­خواهيد مرا كنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ‌خاك بسپاريد. پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيرى كنند؛ ترا به ‌خدا سوگند دهم مبادا درباره من به‌اندازه شيشه حجامتى خون ريخته شود.

... و چون امام حسن (علیه السلام) از دنيا رفت امام حسين (علیه السلام) امام حسن (علیه السلام) را غسل داده و كفن كرد و بدن او را بر تابوتى نهاد. مروان (كه حاكم مدينه بود) با دستيارانش از بنى‌اميه به يقين پنداشتند كه بنى‌هاشم مى‏خواهند او را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفن كنند. پس گرد هم آمدند و لباس جنگ به تن كردند. و چون امام حسين (علیه السلام) جنازه او را به‌سوى قبر جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برد كه ديدارى با آن حضرت (صلی الله علیه و آله) تازه كند، آنان با گروه خود جلوي بني‌هاشم را گرفتند و عايشه نيز، كه بر استرى سوار بود، به ايشان پيوست و مى‏گفت: «مرا با شما چه كار! مي­خواهيد كسى را كه من دوست ندارم به‌خانه من وارد کنيد»؟ و مروان فرياد مي­زد: «چه بسا جنگى‏ كه بهتر از آسايش و خوشى است! آيا عثمان در دورترين جاى مدينه دفن شود و حسن با پيغمبر به خاك سپرده شود؟ تا من شمشير به‌دست دارم هرگز اين كار نخواهد شد»! [و با اين جريان] نزديك بود فتنه جنگ ميان بنى‌هاشم و بنى‌اميه درگير شود. ابن عباس جلوى مروان آمد و گفت: «اى مروان از آنجا كه آمده‏اى باز گرد؛ زيرا ما نمى‏خواهيم بزرگ خود را كنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به‌خاك بسپاريم. بلكه مي­خواهيم به وسيله زيارت او ديدارى تازه كند. سپس او را نزد جده‏اش فاطمه (بنت اسد) ببريم و چنانچه خود او وصيت كرده او را در آنجا به خاك بسپاريم و اگر خود او وصيت كرده بود با پيغمبر (صلی الله علیه و آله) دفنش كنيم، هر آينه مي­دانستى كه تو ناتوان‏تر از آنى كه ما را از اين كار بازداري. لكن خود آن حضرت (علیه السلام) داناتر به‌خدا و پيغمبر و نگهدارى حرمت قبر جدّش بوده از اينكه خرابى در آن پديد آيد. چنانچه اين كار را ديگرى جز او كرد و بدون اذن آن حضرت (صلی الله علیه و آله) به خانه او وارد شد.

امام حسين (علیه السلام) نيز فرمود: به‌خدا اگر سفارش امام حسن (علیه السلام) نبود كه خون‌ها ريخته نشود و به اندازه شيشه حجامتى خون به خاطر او نريزد هر آينه مي­دانستيد چگونه شمشيرهاى خدا جاى خود را از شما مي­گرفت، با اينكه شما پيمان‌هاى ميان ما و خود را شكستيد و آنچه ما براى خود با شما شرط كرديم تباه ساختيد و (پس از اين سخنان) امام حسن (علیه السلام) را آورده و در بقيع نزد قبر جده‏اش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف به خاك سپردند.[5]

البته شيخ طوسي در امالي به نقل از ابن عباس نقل مي­کند که امام حسن (علیه السلام) به امام حسين (علیه السلام) وصيت کرد:

وقتي از دنيا رفتم در کنار جدّم به خاک بسپار؛ چون من به او و خانه‌اش سزاوارتر از کساني هستم که بدون اذن و نوشته‌اي به درون خانه‌اش برده شده‌اند. خداوند متعال در آنچه بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) در قرآن نازل کرده فرموده: «اي مؤمنان به خانه‌هاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد نشويد، جز آنکه به شما اذن داده شود». به خدا سوگند، پيامبر در روزگار حياتش به آنها اجازه نداد که بدون اذن بر او وارد شوند و پس از وفاتش نيز اذني براي آنان نرسيد؛ ولي ما در تصرّف آنچه به ارث برده‌ايم، مأذونيم. امّا اگر آن زن (عايشه) مانع شد، تو را به خدا سوگند مي­دهم که مبادا به خاطر من، به اندازه حجامتي، خون بريزي.

امام حسن (علیه السلام) وقتي به شهادت رسيد، ايشان را غسل دادند و کفن کردند و بدن مطهر را به مسجد بردند، نماز خواندند و امام حسين (علیه السلام) فرمان داد خانه پيامبر (صلی الله علیه و آله) را باز کنند؛ امّا مروان بن حکم و سفيانيان و هر کس از فرزندان عثمان بن عفّان که در آنجا حاضر بودند، مانع شدند و گفتند: «آيا عثمان در بدترين جاي بقيع دفن شود و حسن در کنار پيامبر»؟ به خدا سوگند هرگز نشود، مگر آن‌گاه که شمشيرها ميان ما شکسته و نيزه‌ها خرد و تيرها تمام شوند». امام حسين (علیه السلام) فرمود:

هان! به خدايي که مکه را حرمت داد حسن بن علي، فرزند فاطمه، به پيامبر خدا و خانه‌اش سزاوارتر از کساني است که بدون اجازه پيامبر به درون خانه‌اش آورده شده‌اند و او سزاوارتر از بر دوش کشنده خطاها و تبعيد کننده ابوذر است؛ همان کسي که آن بلا را بر سر عمار در آورد و با عبدالله بن مسعود چنان کرد؛...

بعد از آن امام حسين (علیه السلام) براي اينکه بين آنها درگيري اتفاق نيفتد، بدن مطهر امام حسن (علیه السلام) را به سمت بقيع حرکت داد و در آنجا به خاک سپردند.[6]

طبري نيز جريان را مثل شيخ طوسي نقل مي­کند با کمي تفاوت، که وقتي عايشه وارد منزل پيامبر (صلی الله علیه و آله) شد تا مانع از دفن امام حسن (علیه السلام) شود، گفت: «به خدا سوگند کسي که من ناخوش مي­دارم، هرگز درون خانه‌ام نمي‌آيد»! امام حسين (علیه السلام) به عايشه فرمود: «اين خانه پيامبر خداست و تو يک زن از نُه همسرِ بر جاي مانده از پيامبر هستي و {بر اساس قانون ارث} سهم تو از اين خانه {يک نهم از يک هشتم، يعني به اندازه} جاي پاي توست». هاشميان سلاح برداشتند که امام حسين (علیه السلام) فرمود: «خدا را، خدا را! چنين نکنيد که وصيت برادرم را تباه مي­کنيد».[7]

يعقوبي نيز چنين نقل مي­کند که وقتي امام حسن (علیه السلام) به لحظات آخر عمر شريفش رسيد خطاب به امام حسين (علیه السلام) فرمود:

فإذا أنا مت فادفني مع رسول الله، فما أحد أولى بقربه مني، إلا أن تمنع من ذلك فلا تسفك فيه محجمة دم.

چون مُردم، مرا كنار پيامبر (صلی الله علیه و آله) به خاك بسپار كه هيچ يك از نزديكانش، سزاوارتر از من به او نيست، مگر آنكه از اين كار، جلوگيرى شود. در اين صورت، [حتى‏] به اندازه حجامتى، خون مريز... .

و امام حسين (علیه السلام) نيز بنابر وصيت برادرش جسد مطهر امام حسن (علیه السلام) را به کنار قبر پيامبر (صلی الله علیه و آله) آورد، امّا مروان و سعيد بن العاص مانع از اين امر شدند؛ به طوري که فتنه و درگيري ايجاد شد و گفته شد که عايشه بر استر سفيد نشست و به سمت خانه پيامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و اعلام داشت: «اينجا خانه من است و من اجازه نمي­دهم که او را اينجا دفن کنيد».[8] لکن عايشه با صحبت اطرافيان و صحابه پيامبر کوتاه آمد. در ادامه يعقوبي مي‌گويد: «مردم آمدند خدمت امام حسين (علیه السلام) و به حضرت گفتند: ما را با آل مروان تنها بگذار که به خدا سوگند، آنان براي ما يک لقمه‌اند». امّا امام حسين (علیه السلام) فرمود: «برادرم به من وصيت کرده که به خاطر او حتي به اندازه حجامتي، خون نريزيم». ازاين‌رو ‌امام حسن (علیه السلام) در بقيع دفن شد.[9]

بنابراين طبق وصيتي که امام حسن به امام حسين (علیهما السلام) داشتند، امام حسين (علیه السلام) هيچ‌گاه قصد دفن امام حسن (علیه السلام) را کنار قبر پيامبر (صلی الله علیه و آله) نداشتند و هيچ‌گاه قصد درگيري نداشتند؛ بلکه مانع درگيري بني‌هاشم شدند.

پاسخ دوم:‌ نکته‌اي که در روايات، هم امام حسن (علیه السلام) به آن اشاره کرد و هم امام حسين (علیه السلام)، اين است که منزل پيامبر (صلی الله علیه و آله) ارثيه ائمه بود؛ چون وقتي پيامبر (صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت يک دختر داشت و نه همسر که به همه زنان پيامبر يک هشتم مي­رسيد[10] که اگر تقسيم مي­شد، قسمت ناچيزي که به اندازه يک قدم بيشتر نبود، سهم عايشه مي­شد. لذا امام حسين (علیه السلام) خطاب به عايشه فرمود: «انّما نصيبک من الدّار موضع قدميک»[11] و بقيه از آن حضرت فاطمه (علیها السلام) بود که پس از شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) به فرزندان ايشان مي­رسيد. لذا امام حسن (علیه السلام) نيز به اين نکته اشاره مي­کند که اين خانه پيامبر سهمِ به ارث رسيده است. لذا اين خانه ملک ماست و ما شايسته اين هستيم که در آنجا دفن شويم: «نحن مأذون لنا في التّصرف فيما ورثناه من بعده».[12] بنابراين حرکت عايشه و بني‌اميه غاصبانه بود.

نکته: اهل­سنت در کتب حديثي خود روايتي از ابابکر آورده‌اند[13] که بر اساس آن حضرت فاطمه (علیها السلام) را از ارث محروم کرده‌اند، امّا در همان حال براي عايشه بر خانه پيامبر ملکيت قائل هستند. چون «عمر» وقتي خواست فوت کند به فرزند خود عبدالله گفت: «برو از عايشه اجازه بگير تا مرا کنار قبر پيامبر (صلی الله علیه و آله) دفن کنند. سؤال اين است که وجه اجازه از عايشه چيست؟ مگر او مالک منزل پيامبر بود؟ آيا ملکيت منزل پيامبر براي عايشه به غير از راه ارث ممکن بود؟[14]

نتيجه: آنچه از روايت امام باقر (علیه السلام) به‌دست مي‌آيد اين است که امام حسن (علیه السلام) به دفن در کنار قبر پيامبر (صلی الله علیه و آله) وصيت نکرد[15] و به تبع آن امام حسين (علیه السلام) نيز بنا بر وصيت برادرش قصد چنين کاري را از اساس نداشت، و اگر از برخي نقل‌ها به‌دست مي‌آيد که امام حسن (علیه السلام) وصيت به دفن در کنار قبر پيامبر و عدم درگيري و خونريزي داشتند، بنا بر اين نظر نيز امام حسين (علیه السلام) به وصيت برادر عمل کردند؛ چون وقتي ديدند که در آستانه درگيري قرار گرفتند، بنا بر وصيت برادر محل را ترک کردند و بني‌هاشم را، که اصرار به درگيري داشتند، از درگيري نهي کردند تا وصيت امام حسن (علیه السلام) ضايع نشود. بنابراين بنا بر هر دو قول نسبت درگيري به امام حسين (علیه السلام) درست نيست؛ بلکه اين بني‌اميه و عايشه بودند که به دنبال درگيري بودند و امام حسين (علیه السلام) نيز از قبل خود را به همراه بني‌هاشم آماده کرده بودند که اگر درگيري شد از خود دفاع کنند.


[1]. طبري، دلائل الامامة، ص160.

[2]. الامامة و النص، ص529.

[3]. کليني، الکافي، ج1، ص300و302.

[4]. کليني، الکافي، ج1، ص302.

[5]. مفيد، الارشاد، ج2، ص17؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص44.

[6]. طوسي، الامالي، ص159.

[7]. طبري، دلائل الامامة، ص160.

[8]. «بيتي لا آذن فيه». (يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج1، ص198).

[9]. «واجتمع مع الحسين بن علي جماعة وخلق من الناس، فقالوا له: دعنا وآل مروان، فو الله ما هم عندنا كأكله رأس. فقال: إن أخي أوصاني أن لا أريق فيه محجمة دم. فدفن الحسن في البقيع». (يعقوبي، تاريخ يعقوبي ج1، ص198)

[10]. البته اگر بپذيريم که زن در عرصه هم از شوهر ارث مي­برد.

[11]. طبري، دلائل الامامة، ص161.

[12]. طوسي، الامالي، ص160.

[13]. «لانورث، ما ترکنا فهو صدقه». (بخاري، صحيح البخاري، ص550 کتاب فرض الخمس)

[14]. مفيد، فصول المختارة، ص74؛ اميني، الغدير، ج6، ص267

[15]. بر اساس روايات دو دليل مي­توانست داشته باشد: الف) يا به خاطر احترام به رسول خدا؛ ب) امام حسن (علیه السلام) مي­دانست فتنه بر پا مي­شود، لذا وصيت کردند در بقيع دفن شوند.

شـبـهـات مـرتـبـط
شبهه: نهي از مبارزه‌طلبي امام حسين (علیه السلام)
شبهه: تقابل و اختلاف امام حسين با امام حسن (علیهما السلام)
شبهه: سرزنش امام حسين توسط امام حسن (علیهما السلام)
شبهه: درخواست بيعت با يزيد
مــطــالـــب مــرتــبــط
  • شبهه: نهي از مبارزه‌طلبي امام حسين (علیه السلام)
  • شبهه: تقابل و اختلاف امام حسين با امام حسن (علیهما السلام)
  • شبهه: سرزنش امام حسين توسط امام حسن (علیهما السلام)
  • شبهه: درخواست بيعت با يزيد
تــــازه هــــا
  • شبهه: نهي از مبارزه‌طلبي امام حسين (علیه السلام)
  • شبهه: بيعت يا صلح با معاويه
  • شبهه: شک امام حسن (علیه السلام) در صدور حکم
  • شبهه: مطلاق بودن امام حسن (علیه السلام)
  • شبهه: طلب مغفرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) براي امام حسن (علیه السلام)
  • شبهه: گريه بر خطاهاي خود
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • شبهه: نهي از مبارزه‌طلبي امام حسين (علیه السلام)
  • شبهه: بيعت يا صلح با معاويه
  • شبهه: شک امام حسن (علیه السلام) در صدور حکم
  • شبهه: مطلاق بودن امام حسن (علیه السلام)
  • شبهه: گريه بر خطاهاي خود
  • شبهه: تقابل و اختلاف امام حسين با امام حسن (علیهما السلام)
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: info@hzrc.ac.ir
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • دفتر پژوهشکده در خراسان
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • نقشه سایت
  • همایش‌های حج، جهان اسلام و حرمین شریفین

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • بقیع
  • لیست همه پیوندها