اُحُد،كوه: كوهي در شمال مدينه، مكان وقوع غزوه احد
احد نام رشته كوهي است مهم در شمال شرقي مدينه
[۱] كه در فاصله پنج و نيم كيلومتري مسجدالنبي قرار دارد.
[۲] (تصوير شماره ۱۵) در روزگار جاهليت به آن عُنقُد (خوشه) ميگفتند.
[۳] روشن نيست كه آيا اين تغيير نام در روزگار اسلام و به دست رسول خدا(ص) رخ داده است يا نه. علت اين نامگذاري را جدا بودن آن از ديگر كوهها يا حمايت و ياريكردن مردم مدينه از توحيد ياد كردهاند.
[۴] اين وجه را سهيلي
[۵] آورده و ديگران از او گزارش كردهاند. به كوه احد ذوعينين (داراي دو چشمه) نيز ميگويند.
[۶] در دامنه اين كوه و در بخش ورودي دره احد، كوه كوچك عينين قرار دارد؛ همان كوهي كه در غزوه احد، رسول خدا تيراندازان را روي آن قرار داد.
[۷]كوه احد با شش
[۸] تا هفت
[۹] كيلومتر طول و يك تا سه كيلومتر عرض، رشته كوهي است از شرق به غرب كه ۱۹ كيلومتر مربع مساحت دارد.
[۱۰] ارتفاع آن از سطح زمين ۳۰۰ متر و از سطح دريا ۱۰۰۰ متر است.
[۱۱] اين رشته كوه از سنگهاي عظيم و قلههاي گوناگون كوچك و بزرگ شكل گرفته است.
[۱۲] قلههاي آن بهگونهاي جدا از هم و همانند خوشه انگورند كه در نگاه بيننده مستقل به نظر ميرسند.
[۱۳] بيشتر صخرههاي اين كوه به رنگ سرخ جلوه ميكنند
[۱۴] و صخرههايي به رنگهاي ديگر نيز در آن ديده ميشوند.
[۱۵] اهميت نظامي كوه احد: شهر مدينه ميان تپهها و كوههاي كم ارتفاع و پراكنده و كشتزارها و نخلستانهاي گوناگون قرار دارد و از سه جهت پيرامون آن را موانع طبيعي فراگرفتهاند. حرّه شرقي و حرّه غربي در شرق و غرب؛ و نخلستان در جنوب آن قرار دارند.
[۱۶] بدين سان، نيروي نظامي مهاجم تنها از شمال ميتواند به شهر مدينه وارد شود. اين موانع طبيعي به لحاظ نظامي شهر را به صورت يك قيف ناصاف درآوردهاند. از اين روي، نيروي مهاجم از هر سو به سمت مدينه بيايد، ناگزير بايد از شمال شهر و از سمت شمال غربي كوه احد و سپس كناره دامنه جنوبي آن وارد شهر شود. كوه احد در سمت شمال شرقي و در طرف دهانه تنگ اين قيف، با مقداري فاصله از شهر قرار دارد. شيب درهها و واديهاي منطقه نيز به همين سمت است و چند وادي مانند عقيق، بَطْحان و مَهْزور كه از درون و اطراف شهر ميگذرند، به تدريج به يكديگر ميپيوندند و از جنوب اين كوه به سمت شمال غرب آن و از نزديك كوه عينين در دامنه آن ادامه مييابند و به پشت احد به سوي درياي سرخ ميروند.
[۱۷] از همين رو، احد همچون ديواري در برابر كساني است كه از سمت شام قصد ورود به مدينه را دارند و همين سبب ميشود كه آنان نتوانند به صورت مستقيم وارد شهر شوند؛ بلكه بايد از سمت شمال غربي كوه و از كرانه واديها به آن وارد گردند. سپاه قريش كه از مكه در جنوب به سمت مدينه آمد، ناگزير بود براي ورود به شهر از همين منطقه بگذرد. رسول خدا(ص) كه به اين نكته آگاه بود، قرارگاه فرماندهي و نيروهاي خود را در دامنه جنوبي احد، پشت به كوه و رو به شهر، مستقر كرد؛ به گونهاي كه اگر دشمن به سوي شهر ميرفت، مسلمانان پشت سر آنان قرار ميگرفتند.
[۱۸] پس مشركان ناگزير بودند نخست با مسلمانان بجنگند و پس از پيروزي بر آنان وارد شهر شوند. بدينگونه پيكار احد در جهت شمال شرقي شهر و در دامنه جنوبي احد رخ داد. به همين سبب در نبرد احزاب نيز رسول خدا(ص) فرمان داد در بخش شمالي شهر، حد فاصل كوه احد و شهر مدينه، خندق حفر كنند. نبرد احزاب پشت خندق و در جنوب كوه احد و سمت شمال مدينه رخ داد.
فضيلتهاي كوه احد: درباره فضيلتها و اهميت كوه احد گزارشهاي بسيار در منابع اسلامي آمده است كه برخي از آنها چندان معتبر نمينمايد. ابن شبّه (م,۲۶۲ق.) از دانشمندان بنام اهل سنت در تاريخ المدينه روايتهاي بسيار را با سند خود در فضيلت اين كوه گزارش كرده و ديگران اين روايات را از او نقل نمودهاند. در روايتي از رسول خدا(ص) كوه احد يكي از شش كوهي شمرده شده كه چون خداوند به درخواست حضرت موسي(ع) بر كوه تجلي كرد، جا به جا شدند و احد به اين منطقه آمد.
[۱۹] نيز از ايشان نقل شده كه احد از جاي ديگر به مدينه آمده است.
[۲۰] هنگامي كه پيامبر از خيبر به مدينه بازميگشت، چون احد را ديد، فرمود: احد ما را دوست دارد و ما نيز او را دوست داريم.
[۲۱] بر پايه سخني، هرگاه ايشان از سفر ميآمد و احد را ميديد، همين سخن را ميفرمود.
[۲۲] در روايتي ديگر از ايشان آمده است: احد بر يكي از درهاي بهشت قرار دارد.
[۲۳] هرگاه از آن ميگذريد، از گياهان و درختان آن بخوريد.
[۲۴] نيز رسول خدا احد را از كوههاي بهشت ناميد.
[۲۵] بر پايه حديثي از پيامبر(ص) كه سمهودي آن را بي اعتبار شمرده
[۲۶]، موسي و هارون* به قصد حج يا عمره به مدينه آمدند و از بيم يهود در احد جاي گرفتند و هارون كه بيمار بود، درگذشت و موسي او را همان جا به خاك سپرد.
در منابع شيعه، بر پايه روايتهاي نبوي و سخنان امامان معصوم: و نيز در كاربرد مردم مدينه، احد نماد پايداري و استواري، بزرگي، سنگيني، ماندگاري و مانند آن است. در روايتي از امير مؤمنان(ع) هر كس دو سوم شب را نماز شب بگزارد، ثوابش در بهشت ۱۰ بار سنگينتر از احد شمرده شده است.
[۲۷] در حديثي از امام صادق(ع) پاداش هر درهم صدقه برابر با احد، بلكه از آن سنگينتر است.
[۲۸] در روايتي ديگر از ايشان، پاداش پرداخت يك درهم خمس يا زكات به امام، با احد برابر شمرده شده است.
[۲۹] در سخني از امير مؤمنان(ع) تشييع جنازه مسلمان تا قبر، چهار قيراط پاداش دارد كه هر قيراط آن از احد سنگينتر است.
[۳۰] بر پايه سخني از امام باقر(ع) اين پاداش دو قيراط و هر قيراط با كوه احد برابر است.
[۳۱] هر كس يك سال اذان بگويد، گناهش هر چه باشد، بخشيده ميشود، حتي اگر هموزن احد باشد.
[۳۲] قرائت ۱۰۰۰ آيه از قرآن يك قنطار پاداش دارد و هر قنطار ۰۰۰/۵۰ مثقال است و هر مثقال ۲۴ قيراط و كمترين قيراط با كوه احد برابر است.
[۳۳] هزينهكردن هر درهم براي زيارت امام حسين(ع) ثوابي برابر با كوه احد دارد.
[۳۴] در سخني از امام كاظم(ع) در حضور خليفه مهدي عباسي، احد يكي از مرزهاي فدك شمرده شده است.
[۳۵]رسول خدا(ص) مدينه را حرم قرار داد.
[۳۶] قلمرو اين حرم از هر طرف ۱۲ ميل برابر با چهار فرسخ است و كوه احد داخل اين محدوده جاي دارد.
[۳۷] در پنجم جمادي الثاني سال ۶۵۴ق. آتشفشاني عظيم در شرق مدينه در فاصله نصف روز از آن رخ داد كه مايه هراس و وحشت مردم شد و گدازههاي آن تا موازات احد رسيد. اين آتشفشان تا يك ماه فعال بود.
[۳۸] مقبره شهيدان احد: در دامنهها
و اطراف اين كوه در گذر تاريخ رويدادهاي بسيار رخ داده و آثار و بناهايي مربوط به آن رويدادها برپا شده كه برخي هنوز بر جاي مانده است. در سال سوم ق. در دامنه جنوبي اين كوه، ميان مسلمانان و مشركان قريش نبردي سخت روي داد كه نبرد احد نام گرفت. در اين نبرد، شماري از مسلمانان كشته شدند و به فرمان رسول خدا(ص) در محل شهادتشان در دامنه همين كوه دفن شدند
[۳۹] و آرامگاه آنها هنوز زيارتگاه مسلمانان است. بر پايه برخي از گزارشها، پيش از دستور پيامبر(ص) پيكرهاي شماري از شهدا در مكانهاي ديگر دفن شد و بازگرداندن آنها به احد ممكن نبود.
[۴۰] پيكر حمزه عموي رسول خدا(ص) در دامنه همين كوه، در مكاني كه اكنون آرامگاه اوست، دفن شد.
[۴۱] بر قبر او گنبد و بارگاهي ساخته بودند كه پس از ديرگاهي در روزگار اخير به دست وهابيان ويران شد. در سال۱۳۸۳ق. محوطه شهادتگاه او را با ديواري محصور كردند.
[۴۲] در گذر زمان، تنها از قبر حمزه، عبدالله بن عمرو بن حزام، عمرو بن جموح، و سهل بن قيس كه نزديك حمزه مدفون هستند
[۴۳]، نشاني بر جاي مانده
[۴۴] و از آرامگاه ديگر شهيدان نشاني نيست. قبرهاي موجود در اين منطقه را از آنِ باديهنشيناني ميدانند كه در دوران عمر بن خطاب
[۴۵] يا هشام بن عبدالملك، آنگاه كه خالد بن عبدالملك حكمران او در مدينه بود، در آنجا دفن شدهاند.
[۴۶]در گزارشهاي تاريخي آمده كه رسول خدا(ص) سالي يك بار به زيارت قبرهاي شهيدان احد* ميرفت. خلفاي نخستين نيز به اين شيوه رفتار ميكردند.
[۴۷] نيز حضرت فاطمه۳ به زيارت شهيدان احد، به ويژه حمزه، عنايتي خاص داشت.
[۴۸] بر پايه سخني، ۴۶ سال پس از نبرد احد، سيل برخي از قبرهاي شهيدان احد از جمله عبدالله بن عمرو پدر جابر و عمرو بن جموح را شكافت و پيكرها را آشكار كرد. در پيكر آنان هيچ تغييري ديده نشد؛ گويا تازه دفن شده بودند. نيز ۴۰ سال پس از نبرد احد، معاويه كه قصد داشت از چشمه آبي در دامنههاي احد، به مدينه آب برساند، مجراي آب را از ميان مقبره شهيدان احد عبور داد و از اين روي، فرمان داد كه اجساد را جا به جا كنند. در آن رخداد نيز برخي از جنازهها تازه و سالم جلوه كردند. گويند: در اين ميان، بيل به پاي حضرت حمزه اصابت كرد و از جاي آن خون جاري شد.
[۴۹] مِهْراس*
: مهراس حوضچهاي سنگي در احد است كه در نبرد احد، پس از فروكشكردن آتش جنگ، علي(ع) سپر خود را از آب آن پر كرد و آن را نزد رسول خدا(ص) آورد و ايشان صورت خونآلود خود را با آب آن شست.
[۵۰] در دامنه جنوبي احد شكاف كوچكي است كه گويند: رسول خدا(ص) را براي مداواي زخمهايي كه در نبرد احد برداشته بود، به آنجا بردند. (تصوير شماره ۱۶) اما در منابع سخني درباره پناه بردن پيامبر(ص) به شكافي در كوه احد ديده نميشود.
امروزه شهر مدينه از كوه احد درگذشته و به پشت آن رسيده و كوه در داخل شهر قرار گرفته است. اكنون ميتوان از طريق بزرگراه فهد بن عبد العزيز از حرم پيامبر و شهر مدينه به كوه احد و مزار شهدا رفت. از خيابان سيد الشهدا نيز بدان جا راهي هست.
[۵۱] منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ آثار المدينة المنوره: عبدالقدوس الانصاري، جده، كتاب المنهل، ۱۴۲۰ق؛ الامالي: الصدوق (م,۳۸۱ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۷ق؛ اطلس تاريخ اسلام: صادق آيينهوند، مدرسه، ۱۳۸۲ش؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.۸۴۵ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.۲۷۹ق.)، به كوشش زكار، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۷ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۸ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.۷۴۸ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۱۰ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.۳۱۰ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ المدينة المنوره: ابن شبّة النميري (م.۲۶۲ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، ۱۴۱۰ق؛ تاريخ معالم المدينة المنوره: احمد ياسين الخياري، رياض، مكتبة الملك فهد، ۱۴۱۹ق؛ تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه منوره: اصغر قائدان، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ تفسير ثعلبي (الكشف و البيان): الثعلبي (م.۴۲۷ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۲۲ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۱۳ق؛ التمهيد: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به كوشش مصطفي و محمد عبدالكبير، وزارة الاوقاف و الشئون الاسلاميه، ۱۳۸۷ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.۴۶۰ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ش؛ ثواب الاعمال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، قم، الرضي، ۱۳۶۸ش؛ الروض الانف: السهيلي (م.۵۸۱ق.)، به كوشش عبدالرحمن، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۱۲ق؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.۱۰۴۴ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، المكتبة العلميه؛ شرح اصول كافي: محمد صالح مازندراني (م.۱۰۸۱ق.)، به كوشش سيد علي عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۲۱ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.۲۵۶ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۱ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بيروت، دار الفكر؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۸ق؛ عمدة القاري: العيني (م.۸۵۵ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ عون المعبود: العظيم آبادي (م.۱۳۲۹ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۵ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.۸۵۲ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الكافي: الكليني (م.۳۲۹ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۵ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.۳۶۸ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.۵۳۸ق.)، مصطفي البابي، ۱۳۸۵ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعاني (م.۲۱۱ق.)، به كوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي؛ المعتبر: المحقق الحلي (م.۶۷۶ق.)، مؤسسة سيد الشهداء، ۱۳۶۳ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.۶۲۶ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المغازي: الواقدي (م.۲۰۷ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، ۱۴۰۹ق؛ المقنع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي۷، ۱۴۱۵ق؛ المقنعه: المفيد (م.۴۱۳ق.)، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۰ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، ۱۴۰۴ق؛ المواهب اللدنيه: القسطلاني (م.۹۲۳ق.)، قاهره، المكتبة التوفيقيه؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.۹۱۱ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۲۰۰۶م.
حسن قاضيخاني، محمد اللهاكبري
[۱]. معجم البلدان، ج۱، ص۱۰۹؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۸.
[۲]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص۳۵۴.
[۳]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۵.
[۴]. فتح الباري، ج۷، ص۲۸۹-۲۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۸؛ شرح اصول كافي، ج۱۲، ص۴۴۷.
[۵]. الروض الانف، ج۵، ص۴۴۸.
[۶]. عمدة القاري، ج۱۷، ص۱۳۸؛ المواهب اللدنيه، ج۱، ص۲۴۰.
[۸]. آثار المدينه، ص۱۹۳؛ تاريخ معالم المدينه، ص۳۱۷.
[۹]. تاريخ و آثار اسلامي مكه، ص۳۰۷.
[۱۰]. تاريخ و آثار اسلامي مكه، ص۳۰۷.
[۱۱]. تاريخ و آثار اسلامي مكه، ص۳۰۷.
[۱۲]. آثار المدينه، ص۱۹۳.
[۱۳]. آثار المدينه، ص۱۹۳.
[۱۴]. معجم البلدان، ج۱، ص۱۰۹؛ تاريخ معالم المدينه، ص۳۱۷.
[۱۵]. آثار المدينه، ص۱۹۳.
[۱۶]. نك: تاريخ معالم المدينه، ص۳۱۵-۳۳۸؛ اطلس تاريخ اسلام، ص۹.
[۱۷]. تاريخ معالم المدينه، ص۳۱۵-۳۳۸؛ اطلس تاريخ اسلام، ص۹-۱۳.
[۱۸]. نك: آثار اسلامي مكه و مدينه، ص۳۶۱-۳۶۲.
[۱۹]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۰.
[۲۰]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۲.
[۲۱]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۱.
[۲۲]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۰-۸۱.
[۲۳]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۲-۸۴.
[۲۴]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۳.
[۲۵]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۸۳.
[۲۶]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۹.
[۲۷]. المقنع، ص۱۳۷؛ ثواب الاعمال، ص۴۳؛ من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۴۷۶.
[۲۸]. من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۱۷؛ المقنعه، ص۲۶۶؛ تهذيب، ج۴، ص۱۱۰.
[۲۹]. الكافي، ج۱، ص۵۳۷-۵۳۸.
[۳۱]. الكافي، ج۳، ص۱۷۳؛ المعتبر، ج۱، ص۳۳۳.
[۳۲]. من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۲۹۳؛ الامالي، ص۲۸۰.
[۳۴]. كامل الزيارات، ص۲۴۸.
[۳۵]. الكافي، ج۳، ص۵۴۳-۵۴۴.
[۳۶]. صحيح البخاري، ج۲، ص۲۲۱؛ ج۸، ص۱۰؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۱۵-۱۱۶، ۲۱۷.
[۳۷]. المصنف، ج۹، ص۲۶۰-۲۶۱؛ فتح الباري، ج۴، ص۷۲-۷۳؛ عون المعبود، ج۶، ص۱۶.
[۳۸]. تاريخ الاسلام، ج۴۸، ص۱۹؛ البداية و النهايه، ج۱۳، ص۲۲۰؛ امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۳۷۴.
[۳۹]. السيرة النبويه، ج۲، ص۶۰، ۹۸؛ تاريخ طبري، ج۲، ص۴۹۹.
[۴۱]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۵.
[۴۲]. تاريخ معالم المدينه، ص۱۳۷.
[۴۳]. تاريخ معالم المدينه، ص۱۳۰؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷.
[۴۴]. المغازي، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۳؛ تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۳۰.
[۴۵]. المغازي، ج۱، ص۳۱۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰.
[۴۶]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۳۰.
[۴۷]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۳۲؛ الكشاف، ج۲، ص۳۵۸؛ التفسير الكبير، ج۱۹، ص۴۵.
[۴۸]. المغازي، ج۱، ص۳۱۳؛ تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۳۲.
[۴۹]. تفسير ثعلبي، ج۲، ص۱۳۸-۱۳۹؛ التمهيد، ج۱۹، ص۲۴۰-۲۴۲؛ السيرة الحلبيه، ج۲، ص۵۳۹.
[۵۰]. تاريخ طبري، ج۲، ص۵۱۹؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۵۲.
[۵۱]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص۳۵۴.