او از ياران بزرگ و با فضيلت پيامبر بود و از فقهاي صحابه به شمار ميآمد. «كان جبلة ابن عمرو فاضلاً من فقهاء الصحابة»[1]؛ «جبلة بن عمر و از افراد فاضل و از فقهاي صحابه بود».
وي در كنار پيامبر(صلی الله علیه و آله)، در جنگهاي فراوان، از جمله بدر و اُحد و خندق و... حضور داشت و كلمات نوراني پيامبر(صلی الله علیه و آله) را فرا ميگرفت و از پيامبر(صلی الله علیه و آله) درباره مفاهيم و محتواي آيات ميپرسيد و آنها را در سينه خود حفظ ميكرد.
پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، جبلة بن عمرو از علي(علیه السلام) جدا نشد و در جبهه آن حضرت قرار گرفت. با آن حضرت به كوفه رفت و در نبردهاي جمل، صفين و نهروان حضور فعال داشت.[2]
او از منتقدان ماجراي سقيفه بود و همواره از مظلوميت و حقانيت علي(علیه السلام) سخن ميگفت.
او با توجه به اعتقاد شديد به حقانيت علي(علیه السلام) در برابر خلفا، موضع تندي داشت؛ از جمله در برابر عثمان به موضعگيريهاي صريح ميپرداخت.
«جبلة بن عمرو نخستين كسي است كه با سخنان تند و خشن، به عثمان اعتراض كرد. بدين ترتيب كه روزي جبله در ميان گروهي از افراد قبيله بنيسعد نشسته بود و زنجيري در دست داشت، عثمان كه از آنجا عبور ميكرد، به آنان سلام كرد. مردم جواب سلام او را گفتند. در اين هنگام جبله رو به مردم كرد و گفت: چرا جواب سلام كسي را ميدهيد كه اين همه اعمال خلاف مرتكب ميشود؟ سپس رو به عثمان كرده، گفت: بايد اين نورچشميها را طرد كني و گرنه اين زنجير را به گردنت خواهم انداخت.
عثمان گفت: كدام نورچشميها؟ من براي انجام كارها افراد شايسته را انتخاب ميكنم.
جبله پاسخ داد: آيا مروان، معاويه، عبدالله بن عامري و عبدالله بن سعد ابيسرح را به دليل شايستگي آنان انتخاب كردهاي؟
اينان كساني هستند كه قرآن و پيامبر(صلی الله علیه و آله)، خون بعضي از آنان را هدر اعلام نموده و هيچ ارزشي در اسلام ندارند. عثمان كه در برابر سخنان نافذ و اعتراض منطقي جبله پاسخي نداشت، آنجا را ترك كرد. از آن روز اعتراض شروع شد و مردم نسبت به عثمان جري شدند».[3]
همچنين موضعگيري تند او نسبت به عثمان در خصوص داروغه مدينه، حارث بن حكم، در تاريخ مشهور است.
به تسلّط حارث بن حكم به بازار مدينه به دستور وي اعتراض كرد. عثمان، حارث را داروغه بازار قرار داده بود و او به دستور و موافقت عثمان، اجناس رسيده از اطراف را ميخريد و به قيمت دلخواه خود ميفروخت و مجالي براي بازاريان باقي نميگذاشت. حارث علاوه بر اين، كرايه دكانداران و دستفروشها را براي خود جمعآوري ميكرد و با مردم، بدرفتاري مينمود و هر چه مسلمانان در مورد كوتاه كردن دست حارث از بازار، با عثمان گفتوگو كرده بودند، او ترتيب اثر نداده بود و همين امر موجب اعتراض شديد جبله بود.[4]
باري، جبله نه تنها در زمان حيات عثمان با او مبارزه ميكرد، بلكه از آنجا كه او را عنصري خطاكار ميدانست، پس از مرگ وي نيز هنگامي كه خواستند جنازه او را در قبرستان بقيع دفن كنند، از اين كار جلوگيري كرد. از اين رو، جنازه عثمان را به
حش كوكب بردند و در آنجا به خاك سپردند.[5]
در بحارالانوار، متني در خصوص وساطت افراد دارد كه جبله، دست از عثمان بردارد ولي او همواره بر مخالفت با عثمان اصرار ورزيده و پاي فشرده است. در اين زمينه، مباحث مفصلي درباره وي در الغدير[6] وجود دارد كه خوانندگان را به آن كتاب ارجاع ميدهيم.
إنَّ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ مَشَی إِلَی جَبَلَةَ وَ مَعَهُ ابْنُ عَمِّهِ أَبُو أُسَيْدٍ السَّاعِدِيُّ فَسَأَلاهُ الْكَفَّ عَنْ عُثْمَانَ. فَقَالَ وَ اللهِ لا أَقْصُـرُ عَنْهُ أَبَداً، وَ لا أَلْقَى اللهَ فَأَقُولُ(أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا...).[7]
زيد بن ثابت با پسرعمويش ابواسيد ساعدي نزد جبله رفته و از او خواستند از عثمان دست بردارد. گفت: هرگز دست از او برنميدارم و نميخواهم خدا را در حالي ملاقات كنم كه در برابر سؤال خداوند بگويم: ما از بزرگان و رييسان خود اطاعت ميكرديم، آنها ما را گمراه كردند.
[1]. اسدالغابة، ج۵، ص١٨٧.
[2]. شخصيتهاي اسلامي شيعه، جعفر سبحاني، چاپخانه علميه قم، ١٣۵٩، ص١٠٧.
[3]. شخصيتهاي اسلامي شيعه، ص١٠٨ به نقل از تاريخ طبري، ج۵، ص١١۴.
[4]. همان.
[5]. الاصابه في تمييز الصحابه، ج١، ص566.
[6]. الغدير، ج٩، ص٢١٢.
[7]. بحارالانوار، ج٢١، ص٢٩٢.