نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب در نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) شخصيتي محترم و معزّز داشت. او پسر عموي آن حضرت بود و از تمام افراد بنيهاشم كه شيوه مسلماني برميگزيدند، سن و سال بيشتري داشت. او همسن عباس عموي پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود.
نوفل بن حارث بر اثر تعصب ويژهاي كه داشت در مكه مسلمان نشد، ليكن همواره اسلام را محترم ميشمرد. نوفل، ناگزير همراه مشركان در جنگ بدر حضور يافت، ليكن اشعاري از او نقل شده كه نشان ميدهد وي به پيروزي پيامبر(صلی الله علیه و آله) و لشكر اسلام يقين داشته است. او در جنگ بدر اسير شد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) به وي پيشنهاد كرد كه فديه خود را بپردازد و آزاد شود. نوفل گفت: مال و ثروتي ندارم. پيامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: نيزههايي را كه در جدّه داري بده. نوفل هزار عدد نيزه در جده داشت كه احدي از آن آگاه نبود. در اين هنگام خطاب به پيامبر گفت: اكنون يقين كردم كه تو پيامبر خدايي؛ زيرا هيچكس جز خدا نميدانست كه من در جده چه دارم. آن نيزهها را داد و آزاد شد و آيين اسلام را برگزيد.[1]
بر اساس شواهد تاريخي، پيامبر(صلی الله علیه و آله) در چندين مورد به نوفل بن حارث لطف فراوان نمود و اين به خاطر نقشي است كه نوفل در دادن ابزار جنگي به پيامبر(صلی الله علیه و آله) ايفا كرده بود؛ چه آنكه «در جنگ حنين، سه هزار نيزه فراهم ساخت و به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخشيد تا آنها را ميان سربازان جبهه اسلام تقسيم كنند. همچنين طبق نقل ابن سعد در طبقات، بسياري از افراد در جنگ حنين پا به فرار گذاشتند اما نوفل جزو ده نفري بود كه استقامت ورزيدند و در مقابل دشمن ايستادند و از نبرد نگريختند».[2] اشاره شد كه در برابر از خودگذشتگيها و كمكهاي قابل توجه نوفل به مسلمانان، مانند دادن وسايل دفاعي به آنان، پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) به وي لطف فراوان كرد؛ از جمله اينكه، پس از هجرت نوفل به مدينه، پيامبر(صلی الله علیه و آله) در نزديكي مسجد، خانهاي به او و عباس بخشيد كه با يك ديوار از هم جدا ميشد. او تا زماني كه زنده بود، در آن خانه زيست و همواره آن خانه را از الطاف پيامبر(صلی الله علیه و آله) به خودش ميدانست و در نزد همگان به آن افتخار ميكرد.
نوفل بن حارث، در قضاياي دوره خلافت، بيطرف ماند ولي در دل، حق را به علي(علیه السلام) و خاندان رسالت داد. عاقبت در سال ١۵ هجري، در زمان خلافت عمر، از دنيا رفت و در بقيع مدفون گرديد:
فَحَمَلَهُ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ بَيْنَ الْعَمُودَيْنِ حَتّی وَضَعَهُ بِالبَقِيع وَصَلَّی عَلَيهِ بِالبَقِيعِ.[3]
او را عمر بن خطاب، ميان دو ستون حمل كرد تا آنكه در بقيع بر زمين نهاد و بر او در بقيع نماز خواند و دفنش نمود.
[1]. پيغمبر و ياران، ج۵، ص ٢٩۶.
[2]. ر.ك: طبقات، ج۴، ص44.
[3]. الطبقات الكبري، ج٣، ص ۶١۶.